eitaa logo
حِرفِه‌ی هُنَر/ زهرا ملک‌ثابت
471 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
147 ویدیو
92 فایل
کانال عمومی حرفه‌ی هنر راه ارتباطی: @zisabet
مشاهده در ایتا
دانلود
🔗 لینک کانال اندوخته‌ها https://eitaa.com/andokhteha یک کانالی دارم به اسم اندوخته‌ها معمولاً فایل‌های مفید صوتی و مکتوب را اینجا می‌گذارم. من هر روز نمی‌تونم این کانال را به‌روز کنم. کانال کم‌جمعیتی هست. اما اعضایی که داخل این گروه‌اند، افراد مشتاق یادگرفتن هستند. به‌تازگی فایل صوتی کتاب ایکیگای را گذاشتم. این کتاب از طرف استاد نصیری، استاد طراحی توصیه‌شده. ✍️📚👨‍💻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌انیمیشن کوتاه بسیار عالی با موضوع وحدت و ارتباط مردم ایران و افغانستان پایگاه هنری محتوایی ایرانیوم @iraniyom
رویداد بین‌المللی خون شریکی: 📌 *اهـداف برگزاری رویـداد * 1️⃣ ایجاد شبکه‌ای از راویان مکتبی، انقلابی و دغدغه مند به مسئله‌ی خون شریکی 2️⃣ زنده کردن اهمیت روایتگری، روایت نویسی و بیان اصول فنی آن 3️⃣ روایت شدن قصه‌های شهدای افغانستانی و پرداختن به موضوع خون شریکی 4️⃣ شناسایی ظرفیت‌ها و استعدادها در روایتگری 5️⃣ تقدیر از روایتگرهای برتر و جدید 📌 *محورهای برگزاری رویـداد * 🔸 در عصر جنگ روایت‌ها، روایت اول نقش بسیار مهمی در جهت دهی فکرها و ذهن‌ها دارد. 🔸 اگر یک زمان این روایت درست نباشد، از بین بردن تاثیر روایت اول بسیار مشکل است. 🔸 باید تمام تلاشمان را انجام دهیم تا در اتفاقات دور و اطرافمان روایت اول را به درستی و در قالب مناسب به گوش افراد جامعه برسانیم. 🔸 تعدادی از شهدای حادثه‌ی تروریستی کرمان، شهدای افغانستانی بودند. 🔸 افرادی که با وجود نامناسب بودن و سخت بودن شرایط زندگی‌شان در ایران، پای این انقلاب و حاج قاسم جان می‌دهند و هیچ کسی هم از وجود این افراد خبردار نمیشود. 🔸 درطرف مقابل دشمن سعی دارد تا با ایجاد بدبینی در بین مردم نسبت به مردم افغانستان، فعالیت‌های آنها برای اسلام و حتی ایران درنظر گرفته نشود و با آنها برخوردهای نامناسبی صورت گیرد.
✉️📜دعوت شدم به رویداد بین‌المللی خون شریکی. و برای من باعث افتخار است! اهداف و محورهای این رویداد را در بالا مشاهده می‌کنید. یکی از اساتید نام‌آشنای این رویداد، آقای سید احمد مدقق هستند. من‌ ایشان را با داستان کوتاه "بچه فِلم" شناختم. داستانی که سالها پیش در مجله داستان همشهری منتشر شده‌بود. چندبار این داستان را در زمان‌های مختلف خوانده‌ام و بَسی دلنشین و پر از جاذبه بود. امیدوارم از نزدیک با ایشان آشنا شوم تا نوع نگاه و تجاربشان را دریافت کنم. ان‌شاالله برسم به این رویداد 🤲🏻 و اگر نرسم، هزار آفرین به برگزارکنندگان! همچنین آرزوی موفقیت برای اساتید و شرکت‌کنندگان!
یک سایت جالب از نوع تصویری😁😁 با این سایت می‌تونین تصاویر رو به عکسهای قرن هجدهمی تبدیل کنید هم فاله و هم تماشا برای تصویرسازها هم یک ابزار کاربردی می‌تونه باشه https://portraitai.app/ 🔻🔻🔻🔻 کانال حرفه‌هنر https://eitaa.com/herfeyehonar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 «میزبان» 🏠اهالی این خانه هم مثل اهالی خانه‌ی نعمت‌الله آچک‌زهی لباس‌های پولکدوزی پوشیده بودند و دست‌هایشان حنا داشت اما... خیلی کم‌ حرف بودند. بیشتر سر تکان می‌دادند و مدام چشم‌هایشان را از ما می‌دزدیدند. داغ برایشان بزرگ بود؛ یک مادر از دست داده بودند و دو خواهر.🧕 سر چرخاندم، در و‌ دیوارشان را نگاه کردم، پرده‌ای از دیوارشان آویزان بود، از کنار سقف تا کف زمین، از این گوشه‌ی دیوار تا آن گوشه‌ی دیوار. ناگهان چشمم افتاد به چیزی که وسط پرده برق می‌زد؛ پیکسلی کوچک که هر چشمی نمی‌توانست آن را ببیند. ✨حاج قاسم بود، با دیدنش لبخند زدم، مثل کسی که ناگهان یک شهاب سنگ کوچک را گوشه‌ی آسمان می‌بیند. 🌱جلو رفتم تا بهتر ببینمش. حاج قاسم دست گذاشته بود روی سینه و لبخند می‌زد، انگار او مدت‌ها اینجا بوده تا در چنین روز سختی میزبان باشد و به مهمان‌ها خوش‌آمد بگوید 📝محدثه اکبرپور 🥀منزل شهیدان رازگل علی‌زهی، معصومه آچک‌زهی و لطیفه آچک‌زهی شهدای افغانستانی _ اهل تسنن _ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
"رازِگل" نویسنده: زهرا ملک‌ثابت ابتدا همه‌چیز نور بود. لحظه‌ای بعد آنجا نشسته‌بودم. روی قالی لاکی‌رنگ، داخل اتاقی با پرده‌ای بلند و طلایی. یک من از آن بالا داشت اتاق را نگاه می‌کرد. دلهره‌ منِ پائینی را می‌دید و میزبانانی که محو و مبهوت بودند. با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم. مغزم با شفافیت تمام اینها را  پردازش می‌کرد: "الان همکارم پیام می‌دهد که نمی‌تواند امروز بیاید" و من هم جواب پیامک را می‌دهم: "پس یک روز دیگه میریم بازدید". دقیقاً همین‌ها هم شد. بعد از نماز صبح با خیال تخت خوابیدم و سر ساعت ۹ صبح مثل آلزایمری‌ها از جایم بلند شده و لباس پوشیدم. قاب عکس شهید سلیمانی را گذاشتم داخل ماشین و رفتم به منزل خانواده شهید. تا پرده طلایی را دیدم، تازه فهمیدم کجا هستم. میزبان‌ها اغلب ساکت بودند و گاهی جملات معمولی برای تعارف می‌‌گفتند. نگاه کشیده‌ام به پرده؛ زیادی کشیده‌شد. میزبانها زیر گوش هم پِچ پِچ کردند. گوشِ تیزکرده‌ام چیز خاصی نشنید. برای اینکه جوّ را عوض کنم، جلدی خرما و چای را خوردم. و "خدا رحمت‌شون کنه" فرستادم و "خدا اموات شما رو هم رحمت کنه" شنیدم و دلم باز هم به پرده رفت. در ذهنم گذشت "چیزی پشت این پرده هَس" نفهمیدم چه موقع تابلوی شاسی حاج قاسم را دادم به دست دامادِ رازگل. ولی انگار داماد خانواده از همان موقع حرفهایش را شروع کرده‌بود. از تعریف و تمجید و بزرگی حاج قاسم شروع کرد تا رسید به خوبی‌های مادرزنش و از برادر زنِ ده‌ساله‌اش گفت که عمل قلب باز کرده و این ماجرا فشار زیادی به بچه آورده. وقتی به این جمله رسید که: "یَک زن پشتون، دامن کلانی داره"، آب دهنم افتاد توی حلقم و چند سرفه بلند کردم. رشته کلامِ داماد برید. اتاق بازهم سوت‌ُکور شد. در دلم گذراندم: "لعنت به من! کاشکی تنهایی نیومده بودم!" دیدم آنها هم چشمشان به سمت پرده کشیده شد. طاقتم تمام شده‌بود. "هرچه بادا باد!" رفتم به سمت پرده تا به قصدِ جزم، پرده را بکشم و رازِ پشت پرده را ببینم. اما چشمم افتاد به چیزی که به چشمِ هرکسی نمی‌افتد. یک پیکسل کوچک با زمینه طلایی و نسبتاً همرنگ با پرده روی یالِ نصب کرده‌بودند. دستِ ادب حاجی روی سینه بود، مثل میزبانی که خوشامد بگوید. دخترِ رازگل، بی‌سروصدا پرده را کشید. جهانی که پشت پرده مثل رازی برملا شد. جهانی که به مدینه فاضله آدمی دور و نزدیک است. مدینه‌ای که نمی‌شد گفت به‌حالت نشسته‌ یا خوابیده‌ است. بیدار بود ولی به حالت نیم‌خیز. یک پارچه کتان سفید رویش بود. با تسبیح فیروزه‌ای ذکر می‌گفت. همان روز حادثه مجروح شده‌است. نایِ حرف زدن نداشت. فقط یک جمله واضح گفت: "مادرم دامن کلانی داشت" داشتم اشک‌ها را به‌زحمت پشتِ پلک می‌بردم که بازهم داماد گفت: " همه مشکلات رو می‌گذاشت زیر دامنش تا با دلِ صبر حل کنه، بگم مثه مادرم بود؟!... به حضرت زهرا... یکپارچه نور بود!" پایان 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌هنر جایز است https://eitaa.com/herfeyehonar
لوح تقدیرم با امضای دبیر رویداد خون شریکی، آقای حسین خاوری به خاطر داستانک "رازگل" با تشکر از هیئت داوران آقای سید حسین موسوی‌نیا آقای مهدی زارع و آقای سید احمد مدقق و همچنین سپاس از خانم صفدری خانم حیدری و ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الان چای می‌چسبه یا قهوه یزدی؟
فعلاً یک استراحت کوتاهی بکنم و آماده بشم برای رویداد بعدی ان‌شاالله ☕️☕️☕️🫖🫖🫖
پروژه کتابخانه دانشگاه سمنان در لیست بهترین‌های معماری جهان https://eitaa.com/herfeyehonar
همان تمرین‌های پرسپکتیو در طراحی، منجر شده امروز به این کار زیبا https://eitaa.com/herfeyehonar
و از این زاویه هم ببینید https://eitaa.com/herfeyehonar
پس تمرین، تمرین، تمرین آینده ساختنی است 🥰 https://eitaa.com/herfeyehonar
🔗 آدم بدهای ماجرا یک نویسنده‌ای می‌گفت: "ما نویسندگان آدمهای خوبی نیستیم!" به‌نظرم از یک جنبه راست می‌گفت. گاهی ما خیلی غرق مرگ و خونریزی، فقر و قحطی، درد و رنج آدمها میشیم اما فشار روحی ما را موقع نوشتن کسی نمی‌بینه. لبخند خونسرد ما را موقع رونمایی کتاب یا تعریف از پیشینه اثر یا موقع گرفتن جایزه می‌بینند. ما آدمهای خوبی نیستیم. وسط اخبار جنگ و بمباران و حمله توی نصفه‌شبی که همه خوابند، ما بیداریم و مزه می‌اندازیم و شوخی می‌کنیم. وقتی کلیپ روایتهای خانواده شهدا را نگاه می‌کنیم، سکوت مطلق و حواس جمع داریم. از سنگ ناله درمیاد که از ما صدا درنمیاد! ما آدمهای بدی هستیم چون باید خومون را بگذاریم جای اون کودک‌کُشها و نسل‌کُشها تا از دید اونها دنیا را ببینیم. ما نویسندگان، خصوصاً حوزه داستان آدمهای بد ماجرا هستیم چون نباید شعار بدیم. نباید تعصب نژادی، مذهبی، قومیتی و جنسیتی داشته‌باشیم در مقام نویسندگی. این چیزی نیست که باب طبع بعضی‌ها باشه! ولی هنر و تخصص راه خودش را داره! داستان‌نویسی یک هنر و تخصص خاصه که من دارم😊 یادداشتی از زهرا ملک‌ثابت 🔻🔻🔻🔻🔻 فوروارد فقط بالینک کانال حرفه‌داستان https://eitaa.com/herfeyehonar
🔰 تیترهای کوتاه این جلسه داستان نوجوان خاتم استاد نعمت‌اللهی ۳۰ بهمن/ ساعت ۱۹ _ دانای کل بهترین زاویه دید هست برای داستان نوجوان _شخصیت‌پردازی اهمیت زیادی دارد در داستان نوجوان _ اریک اریکسون نوجوان را بین ۱۱ تا ۱۸ سال می‌داند. _ نویسنده، باید سلیقه روز را بشناسد. رمانها و داستانهای پرفروش را بخواند. _همیشه محدودیتهایی بوده برای نوشتن در مورد پیامبر. ولی الان رسانه‌های دیگری غیر از علما هست. مثل فیلمها، سریالها، داستانها و ... ما ترسیدیم از نوشتن برای پیامبر از طریق رسانه‌های جدید اما راه دیگری نداریم. _بهترین منبع برای ایده‌یابی قرآن است. _ به کهن‌الگوی پیر خردمند در داستان نوجوان نیاز است. وگرنه داستان نوجوان شعاری میشود و شکست میخورد اگر خود نوجوان الگوی خردمند باشد‌. _نظریه‌های شخصیت مطالعه شود. _بازگشت به دوره نوجوانی 📚 کتاب روز اول، روز آخر میرابوطالبی 🔻🔻🔻🔻🔻 https://eitaa.com/herfeyehonar
🔰 تیترهای کوتاه این جلسه بازنمایی مسئله فلسطین در قصه و ادبیات کودک و نوجوان ۳۰ بهمن/ ساعت ۱۹ _ ویژگی قصه‌گو و داستان‌نویس: نوجوانان امروز بسیار کنجکاو هستند و راوی یا نویسنده را به چالش می‌کشند. اگر به چیزی که می‌گوئیم و می‌نویسیم باور نداشته‌باشیم یا درک نکرده‌باشیم، نوجوانان نمی‌پذیرند. _ ایجاد روحیه مقاومت در برابر زورگویی در کودک و نوجوان ( عینیت‌سازی) _ رسانه‌های ایرانی سابقاً در بحث مسئله فلسطین و مقاومت ضعیف بودند. 📚 کتاب قندیل‌های کوچک غسان کنفانی 🔻🔻🔻🔻🔻 https://eitaa.com/herfeyehonar
📌 وقتی دوتا جلسه آنلاین با یک حوزه تقریبا مرتبط در یک شب و یک زمان برگزار میشه و میخوای توی هردو جلسه باشی، نتیجه میشه گیجی ویجی 😵‍💫
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش اهل نظر تواضع بی‌جا نمی‌کنند در چشم اهل کبر سراپا غرور باش بی اعتنا به سنگ زدن‌ها در این مسیر همچون قطار در تب و تاب عبور باش روشن نمی‌شود به چراغی جهان، ولی یادآور حقیقت پیدای نور باش این خانه جای زندگی جاودانه نیست آماده‌ی شکستن تنگ بلور باش
میزان شرکت در جشنواره فیلم دانش‌آموزی مدرسه به تفکیک هر استان استان یزد را هم ملاحظه می‌کنید. اگرچه آمار خوبه ولی می‌تونه بهتر باشه. همچنین کیفیت آثار هم می‌تونه بهتر بشه. به‌خصوص حوزه‌ای که همیشه استان یزد در آن ضعف داشته: فیلمنامه‌نویسی!
📌 امروز با یکی از مسئولان استان گفت‌‌وگو داشتیم و تاکید براین بود که نویسندگی در شاخه‌های مختلف از پایه و سنین نوجوانی برای دانش‌آموزان یزدی، باید کار بشه. اینکه من و مسئولان بخواهیم کافی نیست! والدین یزدی باید به فرزندان‌شون جهت بدهند و دیدگاه بهتری نسبت به حوزه فرهنگ و هنر داشته‌باشند. دانش‌آموزان امروز بدونند زمان نوجوانی ما اینقدر امکانات فراهم نبود. پس بیشتر قدر امکاناتی را که دارند بدونند.