eitaa logo
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
747 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
36 فایل
به‌نامِ‌خداوندِچشم‌انتظارانِ‌بی‌قرار..!!💔 سفر عشق از آن روز شروع شد ڪہ خدا ✨ مهــر یڪ بے ڪفن انداخت میــانِ دل ما .💔 #اندکی‌ا‌زمـا↯ @shorotharim #مدیر↯ @Babasadgh وقف‌بانوی‌بی‌نشآن🌱 وقف‌آقاامام‌زمان🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
[💚💛] 🌼] 🌿] ـ ـــــ ــــــــــ ـ ـــــ ــــــــــ ـ ـــــ تو عیانےٖ🌱 هم چو خورشید فروزان☀️ چشم ما قابل نباشد🍀 که ببیند روی زیبای تو را...💫 اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْ🍀 ـ ـــــ ــــــــــ ـ ـــــ ــــــــــ ـ ـــــ ••♡↯ [🌿]❥︎🌸 @herimashgh
⸀🍂🔗˼.. .. 🍂] 🧡] ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ‹🔗🍂› بھارآمدھ..؛ اما، ھوا‌غم‌‌انگیز‌استـ..🥀'' ـھواۍ‌بے‌شما؛ دقیقاًھواۍ‌پاییزاستـ..🍂! ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ــ ـ ^🧡•• ••♡↯ [🌿]❥︎🌸 @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
‌‌‌‌‌Γ🌿 ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌مولاۍ‌مـن♥️🖐🏻 اۍناگھان‌ترازهمہ‌ۍ‌اتفـٰاق‌ها پایانِ‌خوبِ‌قصہ‌ۍ‌تلـخ‌ِ‌فراق‌ھا اۍ‌وارثِ‌شڪوہ‌اساطیر،جلوھ‌ڪن تاگم‌شودابھت‌این‌دعاها . . .シ ☁️¦⇢ 🌿•• 🌿↷ ••❥︎🌸 @herimashgh
‏روزها رفت و فقط حسرت دیدار رُخت، مانده بر این دل یعقوبی ما... ‎
‏گویند بهاری شد و گل آمد و دی شد، ما بی‌ تو ندیدیم که کی‌ آمد و کی‌ شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بزرگترین ساختمان جهان در کعبه! ⚠️ خانه شیطان در کنار خانه خدا.!! 😱 سایه شیطان روی کعبه خدا..!! ⚠️ در آخرالزمانیم..!! تا آخر حتما نگاه کنید بعد از مشاهده فیلم از کانال خارج نشوید❌ راضی نیستیم ❥︎🌸 @herimashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺5 صلوات🌺برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان(عج) بفرستین تا انشاالله رمان بارگذاری بشه.🌸
حࢪ‌یم‌؏شـ♥️ـق‌تا‌شھادٺ
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 #حریم_عشـ‌ـق_تا_شهادت #رمان #از_روزی_که_رفتی #پارت‌هشتاد‌و‌چهارم سید مهدی امش
🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 بعد از فوت همسرش هم خونه رو فروخته و یه خونه وچیکتر گرفته و باقی پولشو داد کرایه کنه ارميا : روز اولی که خونه شون رو دیدم فکر کردم بچه اشتباه فکر کردم ! صدرا : همه اشتباه می کنن . ارميا : تو که زندگی نامه ی خانواده ش رو درآوردی ، نفهمیدی عمویی ، عمه ای ، خاله ای ، دایی ای چیزی نداره ؟ صدرا ابرو بالا انداخت : نکنه قصد ازدواج داری ؟ الحنش شوخ بود و لبخند بدجنسی روی لبانش بود . آرمیا هم ادامه داد : قصد ازدواج دارم ، مورد خوبی داری ؟ صدرا : متاسفانه مادر آیه خانم یه دونه دختر بوده و دخترخاله ای در کار نیست ! از طرف پدر هم که دوتا عمو داشته که تو جنگ شهید شدن و اصلا زن نداشتن که دختری داشته باشن ، روی فامیلای آیه خانم حساب نکن ! ارميا : رو فامیلای تو چی ؟ صدرا آه کشید . هنوز زخمی که معصومه زد ، درد داشت : فامیل من لياقت نداره ! ارمیا : چرا پکر شدی ؟ صدرا : زن داداشم با برادر رها ازدواج کرد ؟ ارميا ابرو در هم کشید . مقداری حساب کتاب کرد و گفت : متاسفم صدرا : هزار بار بهش گفتم برادر من ، پای شریک و رفیق رو به خونه زندگیت باز نکن ! رفت و آمد حدی داره ، لااقل طرف رو بشناس و زندگیت رو بپا ! با کسی رفت و آمد کن که چشمش پاک باشه و پی ناموست نباشه ، هرچی رها پاک و نجیب و بی آلایش و با ایمانه ، رامین بویی از آدمیت نبرده ! گاهی نمیتونم باور کنم خواهر برادرن ! ارميا : شاید چون رها خانم کسی مثل آیه خانم رو کنارش داشت . صدرا : آره ! دوست میتونه زندگی ها رو زیر و رو کنه ! ارمیا به دوستی خود با مردی اندیشید که بعد از مرگش سر دوستی را با او باز کرده بود چقدر دوست خوبی بود سید مهدی ! چیزی مثل آیه و رها ! ارمیا را از مرداب زندگی گذشته اش بیرون کشید و دریا را به همه وسعت و عظمتش پیش رویش گشود