eitaa logo
انگیزشی | حس زیبای زندگی😊
1.5هزار دنبال‌کننده
52.6هزار عکس
6.5هزار ویدیو
101 فایل
🥰کانــال حـس زیـبــای زنــدگی محل بارگذاری بهترین مطالب مــعنـوی؛ ارزشـــی؛ انـگیزشی... با یــک حس خـــوب و عــالی بــا مـــا هــمــراه باشید🥰 🌟درسته برای پست ها خیلی زحـمت میکشیم ولی کپی حلالتون🦋 ارتباط مستقیم با مدیر کانال @Shahd_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
✅یک فنجان چـــــای با خدا 💐قسمت پنجاه و ششم باورم نمیشد.. جا پای پدر و سازمانش در تمام بدبختی هایمان بود.مبهوت از اتفاقاتی که تا آن لحظه فقط چند خطش را شنیده بودم، خواستارِ بیشتر دانستن، در سکوتی پرهیاهو چشم به حسام دوختم. حســ🌷ـــامی که حالا او را فرشته ی نجاتی میدیدم که زندگیم را مدیونش بودم 💖و خدایی که در اوجِ بی خداییم، هوایم را داشت..💖 حسام آرام و متین به حرفهایش ادامه میداد _به وسطه ی نزدیکی به دانیال متوجه شدم که اش زیاده، هر چند که رو نمیکنه. اما اشو داره. پس بیشتر و بیشتر روش کار کردم. تصویر نمازهایِ پر مایه یِ دانیالِ آن روزها و خنده هایی که میدانستم قشنگتر از سابق است، در خاطراتم مرورشد. خاطراتی که منوط به روزهایِ مانده به بی قراریم برایِ وحشی شدنش بود.. حالا که فکر میکنم، میبینم جنسِ خنده ها و نمازهایش شبیه حسام این روزها بود. حواسم را به گفته هایش دادم _از طرفی که تو داعش داشتیم، تو یکی از بمبارونهایِ سوریه، کشته شد و عملا کسی وجود نداشت تا رو که رابطمون جمع آوری کرده بود، بهمون برسونه. لحظه به لحظه کنجاوتر میشدم _چه اطلاعاتی؟؟ لبخند بر لب مکثی کرد _یه از اسماییِ افراد کلیدی که سعی داشتن واسه تو فعالیت کنن.. و یه سری دیگه که جز اسرار محسوب میشه.. تعجب کردم، یعنی ایران تا این حد هشیار بود؟ _شما تویِ داعش رابط دارین؟؟ شوخی میکنید دیگه.. تبسم لبهایش، پمخصوصِ خودش بود _نه.. کاملا جدی گفتم.. پدرم حق داشت.. ایرانی ها این توانایی را داشتند تا از بزرگترین باشند. ترسی که در نظر او، اسمی از پاسداران بود _شما دقیقا چه کاره ایید؟؟ نکنه پاسدارین..؟؟ تبسم عمیق اش مهر تاییدی شد بر حدسم. سپاه، کابوسِ اعظمِ پدرم و سازمان کفتار زده اش..نام ژنرالِ معروف شده از فرط خطرشان را در ذهنم مرور کردم. مردی که اخباره هروزه ی بی باکی اش، تیتری بود بر هم کیشی اش با مرگ و سر نترسی که غربیها امیدِ به باد دادنش را داشتنداین ژنرال و سربازانِ پاسدارنامش، از سَرِ پیمانی رفاقتی که با مرگ داشتند، هراسی بی حد به جانِ منادیان قدرت انداخته بودند.. و حسامی که حسِ خوبش، مشتی بود محضه نمونه، از خروارِ آن ژنرال شجاع و لشگریانش.. بی صبرانه ادامه ماجرا را جویا شدم. _تهدیدات سازمان رویِ دانیال زیاد شده بود و این جریان حسابی کلافه اش میکرد. پس ما وارد عمل شدیم. ?باهاش حرف زدیم؛ تمام جریان رو براش تعریف کردیم. از تهدید خوونوادش توسط سازمان منافقین تا نقشه ی داعش که هنوز اجرایی نشده بود و اون متوجه شد که ما از همه چیز با خبریم. اما بهش اطمینان دادیم که امنیت خوونوادشو تامین میکنیم. نویسنده زهرا اسعد بلند دوست 🌹✨🌹✨☘✨🌹✨🌹 @Shamim_best_gift
♦️ ۳۱ سالروز سردار موسی رجبی آهنگری ( ستاد ) از ویژه ۲۵ ... . 📩 قسمتی از وصیت نامه : مبادا به خدا شکایت برید، مبادا خدا را فراموش کنید، همیشه به یاد خدا باشید. مطمئن باشید با یاد خدا، دلها آرام      می گیرد. ( اَلّا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب). من هر چه فکر کردم بعد از شهادتم، فرزندانم را به چه کسی بسپارم، فکرم به جائی نرسید تا اینکه استادی در کتاب راهنمایم گردید، لذا فرزندانم را به خدا می سپارم. . بار خدایا! در این عالم کسی را نیافتم که فرزندانم را به او بسپارم. وقتی تو خواستی فرزند اول را به من عنایت کنی، امام رضا(ع) را واسطه قرار دادم و در رابطه با فرزند دوم، حضرت معصومه(س) را، که تو عنایت کنی فرزندان منحرف تحویل به جامعه ندهم. لذا فرزندانم را به تو می سپارم، تو خود ولی آنها باش. چرا که خود فرمودی: (الله ولی الذین امنوا.......) 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
‏‏من از راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی گردد. اگر نبود، کشور‏‎ ‎‏هم نبود. من را بسیار عزیز و گرامی می دارم. چشم من به شماست. شما‏‎ ‎‏هیچ سابقه ای جز سابقۀ اسلامی ندارید. سلام مرا به همه برسانید. من از همۀ شما‏‎ ‎‏متشکرم. من به همه دعا می کنم.  صحیفه امام، ج۹، ص:۳۱۴ 🌷دوم اردیبهشت سالروز تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر همگان مبارک🌷 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
. شعبان مصیبی رکنی کلایی.در سال 1336 در روستای «قره‌طغان» از توابع متولد شد.اوایل انقلاب یک بار توسط به محاصره درآمد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت.مصیب در اول بهمن 1359 به عضویت در آمد و مدتی بعد،درکسوت‌تک‌تیرانداز، راهی مناطق نبرد با دشمن شد.در سال 1361، او به‌عنوان ، دوباره در جبهه حضور یافت.در همین سال (61) به سمت محافظ «سیدحسن کریمی»[2] ـ انقلاب اسلامی ـ منصوب شد. . در طول مدت حضورش در جنگ، یک بار در جزیره مجنون، و بار دیگر در مجروح شد.شعبان روز به همسرش گفت: بزرگ‌ترين آرزويم است. پس، همين الان خودت را براي جدايي آماده كن. حتی وقتی دخترشان به آمد، او را نبوسید.گفت: اگر به جبهه برگردم، محبتش در دلم می‌ماند و نمی‌توانم انجام‌وظیفه کنم.» . حضور در 6 به عنوان جانشين گردان، آخرين آوردگاه شعبان به شمار می‌رود.«حاج‌علي كاكيان» در این‌خصوص بیان می‌دارد: «بعد از اعلام رمز عمليات در منطقه چيلات، در ميدان مينِ نامنظمي، گير افتاديم. ما را از هر طرف محاصره كرده بودند. شعبان در آن شرايط سخت، با اين‌كه تخريب‌چي نبود، آستين را بالا زد و شروع به خنثي‌سازی مين‌هاي والمری کرد. او از همه توانش استفاده كرده بود تا بتواند براي نيروهايش معبري باز كند. سرانجام در حين پاك‌سازي يكي از همين مين‌ها به رسید.» 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
‏‏من از راضی هستم، و به هیچ وجه نظرم از شما برنمی گردد. اگر نبود، کشور‏‎ ‎‏هم نبود. من را بسیار عزیز و گرامی می دارم. چشم من به شماست. شما‏‎ ‎‏هیچ سابقه ای جز سابقۀ اسلامی ندارید. سلام مرا به همه برسانید. من از همۀ شما‏‎ ‎‏متشکرم. من به همه دعا می کنم.  صحیفه امام، ج۹، ص:۳۱۴ 🌷دوم اردیبهشت سالروز تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر همگان مبارک🌷 ✍ حس زیبای زندگی