eitaa logo
کانال اطلاع رسانی هیئت متوسلین به ام الائمه(س)
195 دنبال‌کننده
224 عکس
42 ویدیو
3 فایل
این کانال برای اطلاع از جلسات و مناسبتهای هیئت متوسلین ام الائمه (س) که ویژه خواهران می باشد،دایر گردیده.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 کوثر ذکر 🔸 در قرآن ما را به عبادت كثیر دعوت نكردند! حدّی دارد یعنی واجب های آن مشخص و مستحب های آن هم مشخص است ولی آنچه در قرآن ما را به آن به عنوان كثرت امر كرده ‌اند، یاد خداست: ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْرًا كَثیرًا﴾؛ سخن از این است كه زیاد به باشید. 🔸چیزی را كه خدا كثیر بداند، كوثر است و حدّی هم ندارد؛ و چون همه این بركات در قرآن و عترت تبلور دارند، بارزترین مصداق كوثرند كه ﴿اِنّا أَعْطَیناكَ الْكَوْثَرَ﴾. 🔸 مؤمن كه با باشد به یاد خداست و همین مؤمن از برخوردار است و چون از كوثر برخوردار است، به دام تكاثر نمی ‌افتد كه برای ابد گرفتار شود. 👈 ابی‌ محمد فرمود: «لَیسَتِ اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةَ اَلصِّیامِ وَ اَلصَّلاَةِ وَ إِنَّمَا اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةُ اَلتَّفَكُّرِ فِی أَمْرِ اَللَّه». عبادت، به نماز زیاد یا روزه زیاد نیست، به کثرت فكر در امر خداست. https://eitaa.com/heyat_madar1379
💠 بانوی کرامت ▫️ مقامی كه برای ذكر شده است، یك مقام عادی نیست. در زیارتنامه آن حضرت عرض می‌كنیم: «فإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأْنَاً مِنَ الشَّان» كه این تنوین, تنوین تفخیم و تعظیم است؛ یعنی شأن خیلی عظیمی داری. ▫️ ذات اقدس الهی دو اذن به این بانو داد: 1️⃣ یكی اینكه در همین زیارتنامه هست، اذنی ذات اقدس الهی به این بانوی كرامت مانند سایر اهل بیت عطا كرده است كه به این‌ها می ‌دهد. 2️⃣ اذن دومی كه ذات اقدس الهی به این ذوات قدسی و به بانوی كرامت داده است این است كه در قیامت، هیچ كس زبانش گویا نیست و توان سخن گفتن نیست، فقط گروه خاصّی دارند: ﴿لا یتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ﴾ و آن مأذون هم ﴿قالَ صَواباً﴾؛ حتماً سخنِ حق می‌ گوید. در آن روز به این‌ها داده می ‌شود كه حرف بزنند و از دیگران كنند: «فإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأْنَاً مِنَ الشَّان»؛ آن شئون ویژه ‌ای كه ادراك آن آسان نیست، به این ذات قدسی داده شد. 👈 همه این بركاتی كه شما در حوزه ‌های علمیه مخصوصاً قم می ‌بینید، به است و به بركت این بانو، این حوزه بالنده است. https://eitaa.com/heyat_madar1379
💠 بانوی کرامت ▫️ مقامی كه برای ذكر شده است، یك مقام عادی نیست. در زیارتنامه آن حضرت عرض می‌كنیم: «فإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأْنَاً مِنَ الشَّان» كه این تنوین, تنوین تفخیم و تعظیم است؛ یعنی شأن خیلی عظیمی داری. ▫️ ذات اقدس الهی دو اذن به این بانو داد: 1️⃣ یكی اینكه در همین زیارتنامه هست، اذنی ذات اقدس الهی به این بانوی كرامت مانند سایر اهل بیت عطا كرده است كه به این‌ها می ‌دهد. 2️⃣ اذن دومی كه ذات اقدس الهی به این ذوات قدسی و به بانوی كرامت داده است این است كه در قیامت، هیچ كس زبانش گویا نیست و توان سخن گفتن نیست، فقط گروه خاصّی دارند: ﴿لا یتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ﴾ و آن مأذون هم ﴿قالَ صَواباً﴾؛ حتماً سخنِ حق می‌ گوید. در آن روز به این‌ها داده می ‌شود كه حرف بزنند و از دیگران كنند: «فإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأْنَاً مِنَ الشَّان»؛ آن شئون ویژه ‌ای كه ادراك آن آسان نیست، به این ذات قدسی داده شد. 👈 همه این بركاتی كه شما در حوزه ‌های علمیه مخصوصاً قم می ‌بینید، به است و به بركت این بانو، این حوزه بالنده است. https://eitaa.com/heyat_madar1379
مگر سرنوشت مجاهدان جز این است؟ از شهادت مردانۀ یحیی سنوار می‌سوزیم اما ایمان داریم به تولد ققنوس‌ها ازین معرکۀ آتش... خون پاک فرماندهی پس از فرماندهی بر پای آرمان آزادی قدس و محو رژیم ملعون صهیونیستی نثار می‌شود. یحیی سنوار، مردی که عمر پر برکت 63 ساله‌اش، جهادی در پی جهادی دیگر بود به کاروان شهیدان تاریخ پیوست تا بلندتر از همیشه نامش بر زبان آزادگان جهان جاری شود.د ... او بر اسارتی طولانی صبور و سرسخت بود و آزادی‌اش را نه به راحت و آرامش پس از ادادی وظیفه، بلکه به تدبیر برای بلند کردن نام پاک فلسطین و مظلومیت مردمش فدا کرد. او با طراحی طوفان الاقصی، آتش به جان صهیونیسم انداخت. یحیی در خط مقدم مبارزه در میان همرزمانش، سر به دوست سپرد و با مرگی سرخ، به وعدۀ کلام الله به حیات ابدی رسبید... هنیئا لک یا یحیی... شهادت مبارکت باشد... درود بر تو که مردی مبارز و مقاوم و سرسخت در برابر شیاطین بودی و نامت به قنوت نمازهای نیمه‌شب‌ بچه شیعه‌ها راه یافته بود.... درود بر تو که زنده‌تر شدی و صدها یحیی از پاکی خون فرق شکافته‌ات خواهد بالید ..... درود بر تو ای شهید قدس... https://eitaa.com/lashkarekhoban
🌴 مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
شهادت‌طلبی و ایثار قالب داستان زندگی رزمندگان ما در طول دفاع مقدس است و بدون آن نمی‌توان درک صحیحی از چرایی بسیاری از اعمال و رفتار آن‌ها داشت. مثال‌ها و نمونه‌های بی‌شماری را می‌توان در این رابطه یافت که یکی از آن‌ها، داستان شهادت سردار «سعید فقیه نوبری» است. «سعید فقیه نوبری» در عملیات‌های مختلفی نظیر نبرد سوسنگرد، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، مسلم‌بن‌عقیل، والفجر یک و والفجر چهار شرکت داشت و ضمن آنکه به دلیل تخصص خود در مسائل مخابراتی، جانشین گردان مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا بود، همزمان در قسمت عملیات نیز در کار‌های شناسایی و رصد دشمن، فعالیت داشت.وی سرانجام در اول آبان سال ۱۳۶۲ در جریان عملیات والفجر چهار به فیض عظیم شهادت نائل شد که جزئیات آن را سردار شهید «مهدی باکری»، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس، چنین روایت کرده است: «سعید فقیه، این برادر در اوج شدت عملیات، مأموریتی را که برای او مشخص کرده بودیم، رفت و برادران تعریف می‌کردند خاکریزی بود که زیر آتش دشمن بود و رزمندگان قرار بود که آن را تسخیر کنند؛ شب ساعت ۲ یا ۳ بود جراحتی برمی‌دارند و خونریزی می‌کند. برادر دیگر به او می‌گوید تو زخمی شده‌ای، برگرد من کار تو را انجام می‌دهم. سعید می‌گوید این مأموریت به من محول شده که انجام دهم. تا نفس دارم بایستی جانانه این کار را انجام دهم. بابا جان! از تو مدام خون می‌ریزد و احتمالا ضعف کنی، شاید یک اتفاقی بیفتد و ایشان قبول نمی‌کند، می‌ایستد و مجدداً با ترکش دوم شهید می‌شود. ببینید که چه انسان با عظمتی است».
سفر سرخ (نصرت الله محمودزاده) کتاب سفر سرخ زندگینامه داستانی درباره وقایع، سرگذشت، خاطرات و یادداشت های شهید سیدحسین علم الهدی است.کتاب که زوایای مختلف زندگی شهیدعلم الهدی را از کودکی تا آغاز مبارزات انقلاب، از حلقه های مطالعاتی تا فعالیت در منطقه و نقش آفرینی به عنوان یک هسته ی فرهنگی اجتماعی و تا مبارزات دانشجویی در مشهد و سخنرانی در خوزستان و در نهایت جهاد و شهادت در هویزه را شامل می شود.​ کار تحقیقی جدی صورت گرفته در این کتب که بر پایه ی اطلاعات موجود از شهید تا مصاحبه با شخصیت های مختلف حتی رهبر معظم انقلاب سامان یافته است به این مجموعه ۳۸۸ صفحه ای وزانت دو چندان داده است. نصرت الله محمودزاده در کتاب سفر سرخ زندگی‌نامه داستانی و خاطرات شهید سیدحسن علم الهدی را روایت می‌کند. این کتاب در پنجمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس در رشته زندگینامه داستانی، رتبه دوم کشوری را کسب نموده است. بخشی از کتاب حسین پاورچین، پاورچین سنگر عوض کرد. بوی باروت چنگ می انداخت به سینه اش. لباسش پر بود از لکه های خون شهدا. دود و آتش دشت هویزه را فرا گرفت. هوا خفه و خاک آلود بود؛ شبیه روز عاشورای کربلا. با «الله اکبر» جان گرفت وردیفی از عراقی ها را به رگبار بست. “تنهایی در دشتی که پر از تانک دشمن است، با تنهایی در شبی که در سنگر با خدا خلوت کرده بودم، چه تفاوتی دارد؟ آیا خدا مرا می پذیرد؟ این تانک ها مرا یاد شبی می اندازد که مقابل منزل تیمسار شمس تبریزی دستگیر شدم. تانک همیشه می خواهد هیبت خود را به رخ پیاده نظام بکشد.” یکهو مثل پلنگ از جا کنده شد. تانکی که جلو کشیده بود، شلیک کرد. با موج انفجار، پیکر حسین پرت شد هوا و افتاد کنار سنگر. نور آتشی که از تانک عراقی زبانه می کشید، تا سنگر حسین قد کشیده بود. اکنون چهره حسین و یارانش کاملا نورانی شده بودند. سکوت دشت هویزه را فرا گرفت. شب صحنه نبرد را در سیاهی خود جای داد، جز سنگر حسین و یارانش…..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢یک شهادت عاشقانه! 🔹حسین کرباسی (پدر شهیده معصومه کرباسی) : شهادت دخترم و همسرش، شنبه ده صبح اتفاق افتاد، اما من ساعت هشت و نیم شب متوجه شدم. قطعا همچون یک پدر، غمگین و بدحال شدم، اما به دعای دخترم فکر کردم که همیشه دوست داشت به شهادت برسد. معصومه متولد ۱۳۵۹ بود و پس از ازدواجش یعنی سال ۱۳۸۲ به لبنان رفت؛ چرا که همسرش رضا عواضه، اصالتا لبنانی بود. در همه این سال‌ها در لبنان زندگی می‌کرد اما به ایران هم رفت‌وآمد داشت. طبعاً به‌خاطر عواطف پدرانه‌ام بارها از معصومه خواسته بودم به دلیل گسترده بودن حملات، به ایران برگردد اما او می‌گفت مگر خون من رنگین‌تر از بقیه مردم ضاحیه است؛ باید در کنار همسرم بمانم، حتی حاضر نشد که فرزندانشان را به ایران بفرستد، چون معتقد بودند که خانوادگی باید در کنار مردم لبنان بمانند. دخترم ابتدای ورودشان به لبنان، مشغول به فعالیت بود. اما بعد از مدتی که صاحب فرزند شد، در کنار آن‌ها بود و کمتر کار می‌کرد. البته فعالیت‌های فرهنگی داشت اما معتقد بود که تربیت فرزندانشان مهم‌تر است. پنج فرزند دارد، مهدی، مهتدی، زهرا، محمد و فاطمه که کوچک‌ترین آن‌ها دو ساله است. هم دخترم و هم همسر ایشان شهیدپرور بودند و در کلام و عمل دوست داشتند که شهید شوند و فرزندانی از این تبار پرورش بدهند. همیشه می‌گفتند فاصله اخلاقی و رفتاری ما با شهدا زیاد است. هنگامی که سیدحسن نصرالله شهید شدند، بسیار ناراحت بودند، اما محکم و شجاعانه با این موضوع برخورد می‌کردند. در کل سه ویژگی اخلاقی پررنگ داشت. به‌شدت مردم‌دوست، اهل معاشرت و مراوده بود. نه‌تنها با خانواده بلکه با دوست، آشنا و مردم، عادی صحبت می‌کرد و تعامل داشت. نکته دوم اینکه بسیار اهل مطالعه بود و درباره کتاب با من مشورت می‌کرد. بدون اغراق از ابتدای سال ۱۴٠۲ تا الان ۳٠ کتاب خواند که آخرین آن درباره شهید حسن طهرانی‌مقدم بود که نشد درباره آن صحبت کنیم و فکر کنم ناتمام ماند. تربیت فرزند هم برایش مهم بود و می‌خواست آن‌ها با روحیه مقاومت، شجاعت و شهادت رشد پیدا کنند. و به همین‌خاطر هم فرزندانشان را به ایران برنگرداندند. اما شنیدن کی بود مانند دیدن. دختر من آن‌قدر بزرگ بود که رژیم منحوس صهیونیستی نتوانست او را تاب بیاورد و با حمله پهپادی او را به شهادت رساند؛ درحالی‌که با همسرش دست در دست هم داشتند. او عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه به شهادت رسید. من ۳ بار یتیم شدم، یک‌بار وقتی پدرم فوت کرد، یک‌بار دختر ارشدم وقتی برای زندگی به لبنان رفت و بار دیگر وقتی به شهادت رسید، اما خوشحالم در راهی که می‌خواست قدم گذاشت و به خواسته‌اش رسید. 🔹زهرا کرباسی (خواهر شهیده معصومه کرباسی) : خواهرم ذاتا شجاع بود، از همان بچگی. اصلا هر کار خطرناک یا خارج از قاعده‌ای که می‌خواستیم انجام دهیم او بود که به ما دل و جرأت می‌داد. این شجاعت با او رشد کرد و هر قدر سنش بالا رفت، با او بزرگ شد. در این سال‌ها که در لبنان زندگی ‌می‌کرد، بیشتر روی خودش کار کرده بود و فرزندانش را هم به سبک خودش تربیت کرده بود، آن‌قدر که این بچه‌ها با پیکر مادرشان بدون واهمه‌ای از فرودگاه بیروت در ضاحیه تا تهران آمده‌اند و ذره‌ای بهانه‌گیری یا گریه نکرده‌اند. از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه تا شهادت سیدحسن نصرالله، بارها از او خواستیم که به ایران بیاید، اما هر بار می‌گفت که نمی‌تواند همسرش، آقا رضا را رها کند و به ایران بیاید. می‌گفت من اصلا نگران خودم نیستم و بیشتر ناراحت شما هستم که نگران من هستید. روز شهادت سیدحسن نصر‌الله با او تماس داشتم. می‌گفت خوش به حالش، او الان بهترین حال را دارد و دعا کنید که اگر قرار است همسرم شهید شود، من هم با او شهید شوم. به او می‌گفتیم پس پنج فرزندت چی؟ می‌گفت من آن‌ها را به امام زمان(عج) سپرده‌ام و از آن‌ها خیالم راحت است. الان که بچه‌ها آمده‌اند ایران، می‌بینم چقدر آرامشش درست بوده، چون این بچه‌ها محکم و شجاعند. او مدتی پیش برای بسیاری از دوستان و آشنایان نامه نوشته و حلالیت طلبیده بود. ما منتظر شهادت ایشان بودیم و وقتی این اتفاق افتاد، گفتیم که بهترین تصمیم را گرفت که پیش همسرش ماند. شهادت حق خواهرم بود. 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌‌ست از گفتگو با خانواده شهیده معصومه کرباسی در روزنامه همشهری 📎لینک مطلب: https://B2n.ir/j59839 https://eitaa.com/heyat_madar1379
فاطمه خانم داشت تفسیر قرآن می‌گفت و سینا چسبیده بود به بغلش و سروصدا می‌کرد. محمد و محمدحسان دنبال هم راه افتاده بودند و مدام ازبین جمعیت رد می‌شدند. شاید باورتان نشود اما این فضایی بود از یک جلسه رسمی با مباحث عمیق و فلسفی که همه سرگرم اموزش و مباحثه بودند و انگار نه انگار! برایم جالب بود. این عجین شدن رشد روحی و معنوی با مادرانگی… انگار که اگر یکی نباشد دیگری معنا و مفهوم پیدا نمی‌کند. در جست‌جوی رزق چای هیئتی به چایخانه رفتم و با شنیدن صدای کف و تبریک‌ها سریع وارد حسینیه شدم! تولد خواهر بزرگتر جمع بود. خواهر شهید مقیمی…خانم مقیمی! همینکه میخواست صفحات کتاب مفاتیح الحیاه را ورق بزند و مارااز رزق معنوی بهره‌مند کند، خواهران هییتی دست به کارشدند و غافل گیرشان کردند. جمع خیلی صمیمی و خودمانی بود و مصداق بارز رشد کردن درکنار همسفران شرافتمند عالم ماده! https://eitaa.com/heyat_madar1379
باسلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز ان شاءالله برنامه روز سه شنبه را به دوستان و آشنایان برسانید و با حضور گرم خود مجلسی که مزین است بنام شهدای اسلام را هر چه بیشتر پر بار و با شکوه بفرمایید منتظرتان هستیم 🌿🌿🌿 ✅کانال هیئت https://eitaa.com/heyat_madar1379