eitaa logo
هیئت اباعبدالله الحسین علیه السلام ( مهاجرین امین آباد )
171 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
683 ویدیو
13 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بحثی کوتاه پیرامون خطبه فدک نام: شرح خطبۀ فدکیه حضرت زهراء (س) در مسجد النبی حضرت آیت الله حاج آقامجتبی تهرانی سال طرح مباحث: 1374 50,000 تومان لینک خرید مستقیم کتاب 👇 https://mojtabatehrani.com/product/بحثی-کوتاه-پیرامون-خطبه-فدک-2
3632-fa-shareh-khotebeh-fadakeyeh.pdf
3.2M
فایل کتاب شرح خطبه فدكيه ( 55 جلسه) حضرت آيت الله مصباح يزدي (ره)
KHotbeHazratZahra(as).PDF
456.3K
فایل کتاب ترجمه خطبه حضرت زهرا س ➕همراه بیان اسناد خطبه فدکیه ➕و واژه نامه کلمات داخل خطبه نویسنده : آیة الله العظمى مکارم شیرازى
هیئت اباعبدالله الحسین علیه السلام ( مهاجرین امین آباد )
1⃣⬇️ 🔆الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ وَ الثَّنَاءُ بِمَا
1⃣⬇️⬇️ حيات؛ بزرگترين نعمت الهي ✅✅✅نكته سومي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه مي‌فرمايد: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ. كارهاي خوبي كه خداي متعال انجام مي‌دهد همه براي بندگان نعمت است؛ پس وقتي كسي خدا را حمد مي‌كند انگيزه او براي حمد، توجه به نعمتهاي خداست. 🔅اما نعمت چيست؟ إنعام يعني اعطاي نعمت. اصل ريشه نعمت (ن، ع، م) به معناي نرمي و ملايمت است. كلمه نعومة هم از همين ريشه است. وقتي مي‌خواهند پارچه اي كه نرم است يا برگ گلي كه نرم است را توصيف كنند از اين واژه استفاده مي‌كنند. 🔅علت نام گذاري نعمتها به نعمت، اين است كه نعمت براي دريافت كننده آن، مناسب و مفيد است و با وجود او ملائمت دارد. اگر چيزي باشد كه به حال او ضرر داشته باشد به آن نعمت نمي گوييم. 🔅اگر بخواهيم اين معناي لغوي را با اصطلاح اهل معقول تطبيق دهيم بايد بگوييم: نعمت چيزي است كه در جهت كمال شيء واقع مي‌شود. هم خود كمال براي يك موجود نعمت است و هم آنچه موجب كمال او مي‌شود؛ اما اگر موجب ضرر و نقص يا موجب از بين رفتن آن شود ديگر براي او نعمت نخواهد بود. در يك تحليل دقيق عقلي مي‌توان گفت: ✳️وقتي كمالات وجود براي ما مطلوب است خود وجود به طريق اولي مطلوب است؛ از اين روست كه مي‌بينيم هر موجود زنده اي سعي مي‌كند تا آن جايي كه مي‌تواند حيات خود را حفظ كند و زنده بماند؛ حتي حشرات هم تا آن جايي كه ممكن است حركتي مي‌كنند بلكه يك لحظه بيشتر زنده بمانند. اين حالت به خاطر اين است كه حيات مطلوب ترين چيزهاست. پس همان طور كه كمالات وجود براي انسان مطلوب و نعمت است، اصل وجود هم براي انسان نعمت است. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
1⃣⬇️⬇️⬇️ همه کمالات انسان بدون وجود هیچ است 🔅 وقتي كمالاتي مانند عمر طولاني تر، قدرت بيشتر، علم بيشتر و... نعمت است، خود حيات من نعمت نيست؟! هست، بلكه بزرگ ترين نعمت است. خدا به هر چيز كه وجود و حيات داده، اين بزرگ ترين نعمتي است كه به او داده است. اين كه خدا من را ايجاد كرده و من هست شدم بيش از همه چيز شكر مي‌طلبد؛ چون همه آنچه داريم فرع اين وجود است؛ آنها مطلوبند چون اين را كامل مي‌كنند. خود اين كه لحظه به لحظه خدا به ما حيات مي‌دهد نعمت است. اگر يك لحظه را امساك كند هيچ چيز نخواهد بود. همه اينها نعمت‌هايي است كه خداي متعال دائماً دارد به ما افاضه مي‌فرمايد. وقتي توجه پيدا كنيم كه خدا چنين چيزهايي (وجودمان، شعورمان، سلامتمان و... ) در اختيار ما گذاشته، آن وقت بايد گفت: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ. استعمال دیگر نعمت، نعمتِ در برابرِ بلاء 🔅در اين جا همان طور كه ملاحظه فرموديد براي نعمت يك معناي لغوي بدست آورديم كه از مقايسه چيزي با يك چيز ديگري كه ملائم با آن است انتزاع مي‌شود. در برخي استعمالات، نعمت گاهي به گونه ديگري استعمال مي‌شود. در يك اطلاق، حوادثي كه در عالم اتفاق مي‌افتد و با ما ارتباط پيدا مي‌كند به دو دسته تقسيم مي‌شود: نعمت و بلا. آنچه ما به حسب ادراكات خودمان در ابتدا از آن خوشمان مي‌آيد و از آن لذت مي‌بريم نعمت شمرده مي‌شود آن چه اين گونه نيست مانند بيماريها، سختيها، اهانتها و... را نعمت نمي دانيم؛ بلكه بلا مي‌دانيم. اما نگاه فراتر نسبت به بلا و نعمت در قرآن 🔅اما در يك بينش توحيدي كه قرآن به ما تعليم مي‌دهد مطلب بسيار دقيق تري به دست مي‌آيد و آن اين است كه خيلي چيزهايي كه آدم از آن خوشش مي‌آيد و آنها را نعمت مي‌داند اينها اسباب امتحان او مي‌شود؛ ولي او در امتحان مردود مي‌شود و سقوط مي‌كند؛ مثلاً انسان از پولدار بودن خيلي خوشش مي‌آيد؛ اما آيا ثروتي كه موجب بخل ورزيدن و ترك حقوق واجب شود، باز هم نعمت است؟! وقتي موجب بدبختي انسان در دنيا و آخرت شود گرچه انسان از آن لذت مي‌برد آيا باز نعمت است؟! از طرف ديگر انسان از برخي چيزها خوشش نمي آيد، مانند بيماري، تهي دستي، گرفتاري و... ؛ اما اگر همه اينها موجب شد كه هم در دنيا پيشرفت كند و آب ديده شود و هم در آخرت ثوابهاي كلاني ببرد، آيا اين سختيها كه به حسب ظاهر بلا بود واقعاً بلاست يا نعمت است؟ برخي گفته اند: ✳️هر چه را كه انسان براي رسيدن به قرب خدا استفاده كند نعمت حقيقي است و اگر چيزهايي با اين كه لذت بخش است و چه بسا انسان خدا را هم مرتب شكر كند كه اينها را به او داده، اما سرانجام باعث عذاب آخرت شود نعمت نخواهد بود. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
هیئت اباعبدالله الحسین علیه السلام ( مهاجرین امین آباد )
1⃣⬇️⬇️⬇️ همه کمالات انسان بدون وجود هیچ است 🔅 وقتي كمالاتي مانند عمر طولاني تر، قدرت بيشتر، علم بي
1⃣⬇️⬇️⬇️⬇️ نعمت بالذات و نعمت بالتبع 🔅در اين عالم برخي از چيز‌ها خودشان هدف ماست؛ يعني سراغ آنها را مي‌گيريم چون خودشان را دوست داريم. در مقابل، بسياري از چيزها مطلوبند و چه بسا لذت بخش هم هستند، اما هدف اصلي ما خود آنها نيست؛ بلكه وسيله اي است براي امري بالاتر. مثلاً هدفِ بيماري كه دارو مي‌خورد به دست آوردن سلامتي است. اين تلاشها براي وي مطلوبيت ذاتي ندارد؛ بلكه مطلوبيت بالغير دارد. مطلوب ذاتي، سلامتي است. همه انسانها يك سري امور را مطلوب ذاتي خودشان قرار مي‌دهند و آنها برايشان اصل مي‌شود. كفار همين لذت‌هاي دنيا برايشان مطلوب بالذات است. اصلاً زندگي مي‌كنند كه لذت ببرند و چيز ديگري نمي خواهند! اما لذت دنيا براي مؤمن مطلوب بالذات نيست؛ چون مي‌داند سرتا سر اين دنيا مقدمه و سفر است؛ مقصد جاي ديگري است. اگر مؤمن به مقتضاي ايمانش عمل كند به هيچ چيز دنيا به عنوان مطلوب بالذات نگاه نمي كند. همه چيز را براي آن نتيجه ابدي مي‌خواهد. مطلوب مؤمن سعادت ابدي است. اين امور زودگذر براي او همه جنبه وسيله اي دارد. 🔅پس اين جا دو گونه نعمت پيدا مي‌كنيم؛ نعمت بالذات و نعمت بالتبع. يعني نعمت حقيقي براي مؤمن رسيدن به آن كمال نهايي است و بقيه نعمت بالتبع يا بالعرض است. اين يك تحليل كه شاهد قرآني آن در سوره حمد است. همه ما حداقل روزي ده مرتبه سوره حمد را مي‌خوانيم و مي‌گوييم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمْتَ عَلَيهِمْ؛ خدايا! به ما راه راست را نشان بده؛ راه كساني كه به آنها نعمت دادي». آيا ما در نماز از خدا راه سرمايه داران آمريكايي را مي‌خواهيم؟! 🚫متأسفانه بعضي از شخصيتهاي شاخص به اين آيه استدلال كردند و گفتند: «بله، جمع ثروت خوب است؛ ثروت نعمت خداست و ما در نماز هم مي‌خوانيم: راه كساني كه به آنها نعمت دادي به ما بياموز! يعني به ما ياد بده چگونه ثروت به دست آوريم؛ البته ثروت حلال! » در حالي كه خود قرآن أَنعَمْتَ عَلَيهِمْ را معرفي كرده است؛ مي‌فرمايد: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحين؛ چهار دسته اند كه كه خدا به آنها نعمت داده؛ انبياء، صديقين، شهداء، صالحين. در نماز كه مي‌گوييم: صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمْتَ عَلَيهِمْ يعني راه اينها را به ما نشان بده؛ نه راه پولدارها را، نه راه سرمايه داران غربي را، نه راه ستمگران را. آنها كه راه عذاب و بدبختي است! اين نعمتي كه ما در نماز تقاضا مي‌كنيم آن نعمت نهايي و آن مطلوب بالذاتي است كه مؤمن مي‌خواهد؛ يعني راه كساني كه آنها را به مقصد نهايي رساندي و خود قرآن آنها را چهار دسته مي‌داند. بعد مي‌فرمايد كساني هستند كه به آنها ملحق مي‌شوند و شرط ملحق شدن به آنها اطاعت خدا و پيغمبر است. آن مقام براي آن چهار دسته است و ما اگر خدا توفيق بدهد و همت كنيم، همت‌هاي مضاعف و اطاعت خدا و پيغمبر نماييم، آن وقت لياقت معيت با آنها را پيدا خواهيم كرد. پس نعمت آن چيزي است كه خدا به پيغمبران داده است و به مابقي مجازاً نعمت گفته مي‌شود. 🔅از اين ديدگاه ✳️نعمت، آن چيزي است كه انسان را به مقصد نهايي برساند. اگر چيزي انسان را به آن جا نرساند خنثي است و ارزشي ندارد و اگر مانع رسيدن به آن كمال شود، اگرچه براي انسان لذت بخش باشد نقمت است. ✳️در روايات از چيزي كه انسان را به آن مقصد نهايي مي‌رساند به «ولايت» تعبير شده است؛ ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم. در روايت آمده كه مقصود از نعيم ولايت اهل بيت عليهم السلام است. اين نعمت حقيقي است. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
2⃣⬇️ 🔆له الشكر على ما ألهم. ترجمه: تنها خدا را شكر مي‌كنم بر آن چه الهام فرمود. 🔅الهام يعني چه؟ الهام مثل وحي در لغت يك معناي عامي دارد؛ اما در شرع و به خصوص نزد علماي علم كلام و عقايد اصطلاح خاصي پيدا كرده است. 🔅استعمال وحی و الهام در قرآن(معنای عام) از موارد استعمال وحي و الهام در قرآن كريم چنين استفاده مي‌شود كه وحي و الهام نوعي ادراك است (كه گاهي ناآگاهانه يا نيمه آگاهانه است) كه با اسباب عادي كسب نشده است. نزديك ترين معنايي كه گفته شده اين است كه وحي يعني اشاره سريع. وقتي به كسي براي كاري اشاره كنند مي‌گويند أوحي إليه. چنان كه در باره حضرت زكريا علي نبيناوآله وعليه السلام مي‌فرمايد: فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا؛ ايشان به كساني كه آن جا مشغول عبادت بودند اشاره كرد كه شما مشغول ذكر و عبادت باشيد. اين جا تعبير وحي شده است. حتي در مواردي كه وسوسه‌هاي شيطاني در افرادي وارد مي‌شود و اثر مي‌كند هم تعبير وحي به كار رفته است؛ «وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ؛ شيطان‌ها به شاگردان، دوستان و كساني كه با آنها ارتباط دارند وحي مي‌كنند. » در جاي ديگر مي‌فرمايد: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ؛ در اين جا از وسوسه شيطان هم تعبير به وحي شده است. گاهي انسان احساس مي‌كند كه بايد كاري را انجام دهد يا يك مطلبي به ذهنش مي‌آيد گاهي خوب و گاهي بد براي چنين مواردي در اصل لغت عرب تعبير وحي به كار مي‌رود كه گاهي شيطان است كه وحي مي‌كند و ما نمي فهميم. حتي نسبت به حيوانات، بلكه به يك معنا نسبت به همه موجودات، تعبير وحي به كار رفته است؛ «وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا؛ما به زنبور عسل وحي كرديم كه خانه‌هايي در كوه‌ها درست كند. » كلمه وحي در اين آيات به معاني لغوي بكار رفته است. اين وحي به معناي اين است كه يك نوع ادراكي در يك موجودي پيدا شود بدون اين كه خودش كسب كرده باشد و حتي ممكن است كه خودش نداند كه چنين چيزي دارد. 🔅 وحی و الهام در علم کلام (معنای خاص) اما در اصطلاح علما، به خصوص علماي كلام و نيز در عرف متشرعه، اين انصراف جا افتاده كه وحي، يك نوع رابطه تعليم و تعلم بين خدا و انبياست. به كسي وحي مي‌شود كه پيغمبر باشد. وحي در اصطلاح فقط درمورد ادراك غير عادي الهي به كار مي‌رود كه خداي متعال به انبياء القا مي‌فرمايد. در اين اصطلاح حتي براي ائمه اطهار صلوات الله عليهم أجمعين هم تعبير وحي به كار نمي رود. در مقابل اين اصطلاح،اصطلاح الهام را داريم. فرق الهام و وحي خيلي روشن نيست؛ هر دو ادراكي است كه از روي اكتساب نباشد و معمولا هم دفعتاً پيدا مي‌شود؛ ولي الهام در عرف متشرعه به خصوص شيعيان يك اصطلاح خاصي پيدا كرده است و آن اين كه الهام ادراك خاصي است كه خدا به اولياي خودش مرحمت مي‌كند. الهام نوعي ادراك از سنخ وحي، اما ضعيفتر از وحي است. در بعضي روايات آمده است كه فرق بين وحي و الهام اين است كه در وحي ملك حامل وحي ديده مي‌شود؛ اما در الهام ملك ديده نمي شود و فقط اثر آن در قلب احساس مي‌شود. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
2⃣⬇️⬇️ 🔆اقسام الهام (عام و خاص) 🔅قرآن كريم از يك نوع الهام ياد كرده كه شامل همه انسانها مي‌شود. در سوره شمس بعد از يازده قسم مي‌فرمايد: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛خدا به نفس و روح آدمي زاد فجور و تقوا را الهام كرد. » همه انسانها با يك درك خدادادي كار خوب و بد را مي‌شناسند، يا تمايل به كار خوب و كار بد را در خودشان احساس مي‌كنند. خودشان اين تمايلات را كسب نكرده اند و از كسي ياد نگرفته اند؛ بلكه اين الهام الهي است. الهام ممكن است از سنخ ادراكات باشد؛ يعني خدا يك چيزي را به انسان مي‌فهماند، و يا ممكن است از سنخ ميل و گرايش باشد؛ يعني ميل به چيزي را در انسان الهام مي‌كند. خداوند از اين نمونه كارها زياد دارد؛ مانند: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ؛ خدا محبت ايمان و تقوا را در دلهاي مؤمنين قرار مي‌دهد. » اين كار خداست. وقتي مؤمن با دل خويش ايمان مي‌آورد و از نعمت هدايت الهي استفاده مي‌كند و شكرش را به جا مي‌آورد، خدا هم به او پاداش مي‌دهد. پاداش خدا به مؤمن اين است كه ايمان و عمل صالح را براي او دوست داشتني مي‌كند. در مقابل از كفر، فسوق و عصيان خوشش نمي آيد. اصلاً از گناه كردن بدش مي‌آيد. شايد ترتيب اين سه، اشاره به مراتب اين كراهت باشد. همه مؤمنان از كفر بدشان مي‌آيد. مرتبه بعد كراهت نسبت به فسوق است. مؤمن دوست ندارد كه انسانِ بي بندوباري باشد. وقتي ايمانش قوي تر شود و از نعمت هدايت الهي بيشتر استفاده كند، خداي متعال آن چنان به مؤمن عنايت مي‌كند كه از گناه هم بدش مي‌آيد. گناه در نزد مؤمن گويا بوي بدي دارد كه از آن متنفر مي‌شود. اين از كارهاي خداست. در همه انسانها دو گرايش قرار داده است. از طرفي همه ما كارهاي خوب را دوست داريم و وقتي كسي كار خوبي مي‌كند گرچه به ما هم هيچ ربطي نداشته باشد خوشمان مي‌آيد. اين يك نوع كاري است كه خدا براي انسانها انجام مي‌دهد. از طرف ديگر نسبت به هر لذتي اگرچه گناه باشد نيز تمايل داريم. انسانهاي ضعيف الايمان توجه به حرام يا حلال بودن لذت ندارند. ابتدائاً به طور طبيعي همه انسا نها اين لذتها را دوست دارند؛ ولي هر قدر در راه ايمان پيش روند اين تمايلات محدود مي‌شوند و ديگر لذتهاي از راه گناه را دوست ندارند. وقتي عبادت و اطاعت مي‌كنند تمايل به انس خدا روز به روز در وجودشان قوي تر مي‌شود تا به حدي مي‌رسد كه ديگر براي عبادت خدا بي تاب مي‌شوند. 🔅 در مقابل الهامات عام، الهامات خاصي وجود دارد كه مخصوص كساني است كه از آن الهامات اوليه حسن استفاده را بنمايند. الهامات خاص، هم در بخش نظري و هم در بخش عملي مخصوص اولياي خداست. آنها چيزهايي را مي‌فهمند كه ديگران نمي فهمند. گاهي به كاري تمايل پيدا مي‌كنند؛ گويا يك منادي در وجودشان ندا مي‌دهد كه فلان كار خوب را انجام بده! يك باره انگيزه پيدا مي‌كند كه آن كار را انجام دهد. ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين و حضرت زهرا سلام الله عليها از اين موهبت الهي بهره فراواني داشتند. در مورد الهام تعبير ديگري هم در روايات ما به كار رفته است و آن تعبير «تحديث» است. ✳️يكي از القاب حضرت زهرا س محدَّثه است. گاهي به غلط محدِّثه گفته مي‌شود به گمان اين كه چون حضرت براي ديگران حديث مي‌گفتند به ايشان محدِّثه گفته مي‌شود. در حالي كه محدَّث به كسي گويند كه ملائكه با او حرف بزنند و برايش حديث گويند. همه انبياء و ائمه معصومين عليهم السلام محدَّث بودند. خداوند تعالي براي غير انبياء هم الهام دارد؛ حتي براي غير ائمه عليهم السلام هم الهام وجود دارد؛ به اين معنا كه فرشته اي با انساني سخن بگويد ولي او آن فرشته را نبيند. اين مقامي است كه خدا به بندگان خاصي مي‌دهد. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
2⃣⬇️⬇️⬇️ زمينه چيني براي بيان الهامات الهي 🔆حضرت زهرا س در اين خطبه شريف بعد از حمد بر نعمتهاي الهي مي‌فرمايند: و له الشكر علي ما الهم؛ خدا را شكر مي‌كنم بر الهاماتي كه فرموده است. در اين جا دو احتمال مي‌توان مطرح كرد؛ يكي اين كه منظور از اين الهام همان الهام عامي باشد كه خدا نسبت به همه انسانها و يا حتي غير انسانها هم فرموده است و چون حضرت س يكي از آنها هستند و اين نعمت به ايشان هم داده شده است خدا را شكر مي‌كنند. مثل اين كه ما خدا را شكر كنيم كه به ما چشم داده است. خداوند به خيلي از انسانها چشم داده است؛ ولي اين مانع نمي شود از اين كه ما خدا را بر اين نعمت شكر كنيم. اما شايد احتمال قوي تر اين باشد كه حضرت، خدا را شكر مي‌كنند به اين جهت كه خدا الهامات خاصي به اين خانواده عنايت فرموده است و اين جا تعبير شكر مناسبتر از حمد است؛ چون در شكر اين جهت لحاظ شده است كه ستايش مي‌كنم كسي را كه به طور خاص نعمتي به من داده است؛ البته معناي اول هم غلط نيست؛ اما به نظر مي‌رسد كه اين معناي دوم مناسبتر باشد و اين يك نوع براعت استهلال است؛ يعني چون بناست در اين خطبه به مطالبي اشاره كنند كه خداي متعال به ايشان الهام فرموده است، اول اشاره مي‌كنند كه خدا به ما بعضي چيزها را الهام فرموده است و من پيشاپيش به خاطر اين نعمت اختصاصي خدا را شكر مي‌كنم. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
2⃣⬇️⬇️⬇️⬇️ مصحف فاطمه س 🔆از جمله الهامات خاص، آن الهاماتي است كه مصحف حضرت فاطمه س را تشكيل داده است. روايات بسياري نقل شده است كه در آن چند روز بعد از رحلت پيامبر اكرم ص كه آن مصيبتهاي عظيم و غيرقابل وصف بر آن حضرت وارد شد خداي متعال جبرئيل را مي‌فرستاد كه با حضرت زهرا س صحبت كند و براي ايشان تسلي باشد تا حضرت زياد به آن غصه‌ها و مصيبتها فكر نكند. جبرئيل راجع به داستانها و حوادثي كه بعدها اتفاق مي‌افتد براي حضرت نقل مي‌كرد. بعد اينها جمع شد و به مصحف فاطمه س نام گذاري شد. در بعضي روايات آمده كه در اين مصحف چيزي از حلال و حرام نبود و فقط پيشگويي‌هايي بود كه جبرئيل براي حضرت زهرا س از حوادث آينده كرده بود. حضرت آنها را ثبت كردند و به صورت كتابي درآوردند. مصحف يعني جمع آوري شده. 🚫برخی افراد بی اطلاع گمان کرده اند که این مصحف چیزی است در مقابل قرآن، يعني قرآن مصحفي براي پيغمبر ص است و در مقابل آن حضرت زهرا س هم مصحفي داشته اند. يكي از تهمت‌هايي كه به شيعيان مي‌زنند اين است كه مي‌گويند: شيعيان معتقدند حضرت زهرا س هم پيغمبر بوده و غير از قرآن مصحفي داشته اند و شيعيان براي خود، قرآن ديگري قائل هستند! ✅در صورتي كه آن مصحف همين تحديثهاي جبرئيل بوده است و ايشان آنها را جمع آوري كرده اند و به صورت كتابي درآورده اند. ائمه اطهار عليهم السلام در بسياري از روايات مي‌فرمايند: «نظرتُ في مصحف فاطمه؛ در مصحف حضرت فاطمه اين چنين يافتيم. » به هر حال اين مصحف از مصاديق الهاماتي است كه اختصاص به حضرت زهرا س داشته است. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
3⃣⬇️ 🔆وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا؛ جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا وَ تَفَاوَتَ عَنِ الْإِدْرَاكِ أَبَدُهَا؛ ترجمه: درودها شایسته اوست، برای آنچه از پیش عطا فرمود، از نعمت های گسترده ای که آغاز نمود، و روزی های فراوانی که ارزانی داشت، و عطایای ارزشمندی که پی در پی افزود، فراتر از آنکه شمارش شوند، و ماندگارتر از آنکه قابل بازگشت و جبران باشند، و پایانش فراتر از آنکه قابل ادراک باشد. حضرت زهرا س در ادامه مي‌فرمايند: «وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ؛ خدا را ثنا مي‌گويم بر آن چه در اختيار بندگانش قرار داد. » انتخاب اين واژه ظاهراً براي رعايت سجع با جمله‌هاي قبلي است. 🔅قَدَّمَ يعني جَعلُ الشِّيء قدامك. در عربي وقتي مي‌خواهند بگويند: چيزي را در اختيار كسي قرار داد، مي‌گويند: قدَّمه لَه. 🔅ثناء ستايش مطلق است؛ بنابراين اعم است از نعمتهايي كه خداوند به خود انسان عطا كرده و نعمتهايي كه به ساير خلايق عنايت فرموده است. بعد اين نعمتها را بيان مي‌فرمايند. مي‌توانستند براي تفصيل و بيان نعمتها بفرمايند: مِنْ نِعَمٍ عَامّة وَ آلاءٍ جَمَّة؛ ولي اين تركيبي كه اين جا انتخاب شده خيلي لطيف تر است. به جاي اين كه خود نعمتها را ذكر كنند و آنها را توصيف كنند به اين كه اين نعمتها همگاني است، ابتدا بر همين عموميت نعمتها تكيه مي‌كنند و مي‌فرمايند: «مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا؛ از نعمتهاي فراگير كه ابتدائاً در اختيار متنعمين قرار داد. ». 🔅بعضي از نعمتهاي خداوند، نعمتهايي است كه ابتدا متنعم شرايط پذيرش آن را پيدا مي‌كند بعد خدا آن نعمت را به او عطا مي‌كند؛ ولي بعضي از نعمتهاست كه خداوند قبل از اين كه متنعم لياقت درك آن را پيدا كند آن نعمت را مي‌آفريند. جنيني كه در شكم مادر است قبل از اين كه متولد شود خدا در سينه مادر روزي او را خلق مي‌كند، و بالاتر از اين نعمتهايي است كه قبل از خلقت انسان خداوند براي او مهيا كرده است. قبل از اين كه انسان بخواهد خلق شود، بايد زمين، هوا، نور، حرارت و مواد خوراكي وجود داشته باشد. خداوند اين نعمتها را قبل از خلقت انسان براي او مهيا كرده است. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره
3⃣⬇️⬇️ 🔆تفاوت نعم، آلاء و منن سپس حضرت زهرا س مي‌فرمايند: وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا. در زبان فارسي براي بيان معناي نعمت هم تنها واژه نعمت را داريم كه البته آن هم از زبان عربي عاريه گرفته شده است؛ اما در زبان عربي هم «نعمت»، هم «ألا» و هم «منت» گفته مي‌شود كه جمع آنها به ترتيب «نعم»، «آلاء» و«منن» است و تفاوتهاي ظريفي بين آنها وجود دارد. نعم به همه نعمتها و هر چيزي كه ملايم با طبع باشد اطلاق مي‌شود و معناي عامي دارد. در مورد آلاء گفته اند: آن نعمتي است كه نياز متنعم را كاملاً برطرف مي‌كند. قرآن در سوره الرحمن فراوان مي‌فرمايد: فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ؛ يا در جاي ديگر مي‌فرمايد: فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ. اينها نعمتهايي است كه در آنها ويژگي مذكور لحاظ شده است. حضرت در كنار اينها واژه منت را به كار مي‌برند. منت و منن در مورد نعمتهاي خيلي ارزشمند و گرانسنگ بكار مي‌رود؛ از اين رو در قرآن در موارد خاصي كلمه «منَّ» به جاي «انعم» به رفته است؛ لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً؛ نعمت وجود پيغمبر را با تعبير «منّ» بيان مي‌فرمايد؛ يعني انعم بنعمة عظيمة ثمينة. حضرت زهرا س اول واژه نعم، سپس واژه آلاء و بعد واژه منن را بكار برده اند؛ يعني واژه‌هاي بعدي به ترتيب بار معنايي بيشتري دارند. اين از مراتب فصاحت كلام است كه وقتي چند واژه مشابه را به كار مي‌برند، تدريجاً از ضعيف به قوي سير كنند. 🔅اعطاي نعمت هم باز با واژه‌هاي مختلفي بيان شده است و اين نشان مي‌دهد كه آن كسي كه اين واژه‌ها را به كار گرفته چه تسلطي بر كلام، بر لغات و بر تركيبات داشته است! وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا ؛ اين جا از ماده سبوغ استفاده شده است. يعني خدا را ثنا مي‌گويم به واسطه فراواني نعمتهاي ويژه اي كه ارزاني داشته است. أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ؛ يعني نعمتهايش را فراوان در اختيار شما گذاشت. وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا يا والاها، «أولي النعمة» يعني اعطاها. اين واژه معاني متعددي دارد كه يكي از معاني اش «كاري را به انجام رساندن» است. در بعضي از نسخه‌ها «والاها» است. والا يعني در پي آوردن. اگر والاها باشد، مي‌توان گفت: نكته ظريفي در آن رعايت شده است و آن اين است كه وقتي خدا نعمتي به كسي مي‌دهد، به همان مقدار اكتفا نمي كند؛ بلكه به دنبال آن نعمت بزرگتر و سنگين تري مي‌دهد. منبع:کتاب شرح خطبه فدکیه_آیت الله مصباح ره