21.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷کلیپ دعوت
#دخترایران
🇮🇷با افتخارفقط میزبان بانوان هستیم🇮🇷
💐دورهمی دردونه ها💐
📆چهارشنبه ۳خرداد ساعت ۱۹:۳۰
💠خیابان شهید رجایی
💠ورزشگاه شهیدناصرفکری(چهل جریب
🔹دختران وبانوان محترم جهت ثبت نام در جشن و شرکت درقرعه کشی میتوانند از طریق لینک 👇👇👇
@heyatjame_dokhtranhajgasem
ثبت نام نمایند.
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
▫️
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
🇮🇷کلیپ دعوت #دخترایران 🇮🇷با افتخارفقط میزبان بانوان هستیم🇮🇷 💐دورهمی دردونه ها💐 📆چهارشنب
😍دوستان عزیز هیاتی
💌 این دعوتنامه برای همه دختران کاشانه ...
👌کمک بدید به دست همممه شون برسه !
👏به افتخار خودمون
سلام دوستان عزیز😍
اگر به آیدی زیر @nargesyare
پیام داده و پاسخی دریافت نکردید
لطفا دوباره پیام بدید 🌼
گاهی بهشت، زیر قدمهای دختر است . .
وقتی کویرِ قم به قدومت بهار شد♥️
#روز_دختر
#حضرت_معصومه
#دهه_کرامت
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺
پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻
@heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚| #عشق_و_دیگر_هیچ
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
📖| #قسمت_صد_و_سی_و_پنجم
من بعداً تنهایی براش کادو گرفتم رفتم خونهشون، مجلل بودا فرهاد، هرچی به ذهنت نمیرسید هم توی جهیزیه داده بودند، اما خونه روح نداشت.
کلی دوتایی مثل دیوونهها گریه کردیم، من تا چند روز افسرده بودم، دیدم فکر کردن بهش دیوونهام میکنه، چه برسه بخوام اینطوری زندگی کنم.
به خدا گفتم من خودخواهی نمیکنم که فقط برم دنبال دلخوشیای خودم، تو هم نذار زندگیم مثل قبرستون بشه.
البته دوستم بعدش یه دلدرد شدید گرفت، چهار ماه دلدرد داشت، بردنش تهران برای درمان، همون جا هم مُرد.
چنان سرم برگشت سمتش که رگ گردنم گرفت، دست گذاشتم روی محل درد و چشم دوختم به لبهای لرزان دخترکم. اشکهایش را نمیتوانست پاک کند بسکه دستش میلرزید،
فقط آرام ادامه داد:
- وقتی میخواستن بذارنش توی قبر هیچی همراهش نبود، یه تیکه پارچه و تمام. من دوماه مریض شدم، گلوم ورم کرده بود خوب نمیشد. آخرش دکتر گفت عصبیه، رفتیم مسافرت؛ مشهد و شمال تا خوب شدم!
آب دهانم را قورت میدهم و میگویم:
- مُرد؟
سرتکان میدهد:
- دوستم رفت، آقامغفوری هم رفت. ببین چقدر فرقه بین این دوتا! آقامغفوری آدم زنده میکنه، دوستم آدمها رو افسرده میکنه. نه فقط من، بچههای کلاس و مدرسهمون مثل میت شده بودن!
⏳ادامه دارد... ⏳
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 )
📚|#عشق_و_دیگر_هیچ
✍|#نرجس_شکوریان_فرد
📖|#قسمت_صد_و_سی_و_ششم
اما بعد؛
این داستان تقدیم به سلما!
یکی از اقوام با مادر بانو تماس گرفت و دعوتشان کرد برای شام، گفت حتماً آقای مغفوری هم بیاید. مادر بانو هم قول داده بود.
عبدالمهدی که آمد و شنید،
کمی تأمل کرد؛
دوست نداشت برود خانۀ این قوم برای شام.
اما بانو قول داده بود.
راهی شدند، مهمانی تمام شد برگشتند، اما چه برگشتنی؛
عبدالمهدی شده بود مثل اسپند روی آتش، حالش خوب نبود، خیلی بیتاب قدم میزد، استغفار میکرد و...
از خانه رفت بیرون و بانو هم نگران دنبالش. کمی کنارش قدم زد و پرسوجو کرد، عبدالمهدی که دلواپسی بانو را دید
گفت:
غذای امشب یک جوری بود، خیلی روحیهام رو به هم ریخته.
وقتی بانو را ساکت و متأثر دید
ادامه داد:
لقمه اگر حلال باشه، دل را نورانی میکنه و اگرحرام باشه، دل را ظلمتکدهای برای شیاطین. (خمس غذایی را که خورده بود جدا کرد)
دل نورانی عبدالمهدی است که دلها را زنده میکند؛
اصلاً پرداختن به دنیا و زار و زنبیلش، تجملات و تقلیداتش، دل و ذهن و روح را کدر میکند.
⏳ادامه دارد...
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem