eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
988 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 🌷عهد میبندم قاسمت بشم🌷 💢اجتماع بزرگ نوجوانان حسینی شهرستان کاشان 💢 🏴همایش عظیم احلی من العسل 🏴 🔸همراه با قرعه کشی کربلای معلی 🔹با اجرای مادحین نوجوان اهل بیت 🔸بااجرای دکلمه ویژه مراسم توسط تشکل بزرگ دختران حاج قاسم 🔹ویژه جوانان و نوجوانان سراسر شهرستان با پرچم و نوای عاشورایی 🔹 🕐زمان:چهارشنبه یازده مردادماه/ساعت:۲۰:۰۰شب 🕌مکان:خ شهید بهشتی _مجموعه فرهنگی ورزشی شهدای بسیج (سالن سپاه) 💢منتظرتون هستیم بیایدتا به دنیا نشون بدیم نسل حضرت قاسم همچون کوه استوار ایستاده است💢 🔰انتشار حداکثری🔰 〰❁🍃❁🌹❁🍃❁〰 ما رو در ایتا دنبال کنید :https://eitaa.com/Yahsin128 قرارگاه جامع فرهنگی مذهبی قاسم ابن الحسن 〰❁🍃❁🌹❁🍃❁〰 🚩ثبت نام دختران : @F_eslamitabar مارو در ایتا دنبال کنید: https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem هیات جامع دختران حاج قاسم کاشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ✍ عاشق اگر.... عاشق باشد؛ یادگار محبوبش نیز،حال دلش را خوب می کند! ❣میدانی؛ ندیده عاشقت شده ايم! و عاشق صبح، که عجیب بوی تو را می دهد؛ 💓الیس الصبح بقریب؟ تنها طلوع حقیقی زمین 🤲 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
‹🖤💭› حضرت‌آقا توی‌خونہ‌یکی‌از شھدابودن‌کہ‌یکی‌میگہ: - هدف‌همہ‌ی‌‌بچہ‌هاشھادت‌است! حضرت‌آقاهم‌فرمود: هدفتان‌شھادت‌نباشد؛هدفتان انجام‌تڪالیف‌فوری‌وفوتی‌باشد گاهی‌اوقات‌هست‌کہ‌اینجورتڪلیفی منجربہ‌شھادت‌میشود؛گاهی‌هم‌بہ‌شھادت منتفی‌نمیشود . . .:!) 🏴 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️°📕) 📚 ✍🏻 📖 طاقتنياوردم ديگر. اشك نشسته بود پشت پلكهايم و غرورم اجازه نميداد بپذيرم حاجقاسم را كسي زده باشد، غرورم له ميشد وقتي شاهرخ مويه ميكرد. غريدم: به ولاي علي درست نگي چي شده خودمو ميكشم... حرف بزن... بگو چه خاكي به سرمون شده شاهرخ! فريادهايم هم شاهرخ را آرام نكرد و هق هقش بيشتر شد و من از ميان صداهاي بريده بريدهاش تلاش ميكردم بفهمم: حاجيمونو زدن... سردارمونو زدن... كرمان يتيم شده فرهاد... من آدم لحظههاي سخت نيستم، آدم تطبيقهايي كه نخواهم. من آدم دل سنگي نيستم، آدم بي محبتيها... من آدم هيچچيز نيستم... نميخواهم باشم... مادر زودتر از دستان سلما گوشي را از دستم كشيد و با فرياد پرسيد: شاهرخ كيو زدند؟ واي مادر! كدوم حاجقاسم مادر؟ و شاهرخي كه با شنيدن صداي مادر آرامتر ناليد: سلام مادر حاجقاسممون رو زدند... علمدارمون رو كشتند... يتيمي درد بديه مادر! همه يتيم شدند... بچههاي كوچيك سوريه و عراق... من آدم تطبيقهايي كه نخواهم، نيستم... خدايا من بندهات نبودم، گناه كردم، دنبال هوسم رفتم؛ اما يك چيز را ميفهميدم؛ جوانمردي، آزادگی یک نفر هم برايم شاهرمز جوانمردي بود؛ حاجقاسم سليماني. اما الآن نميخواهم بين كلام شاهرخ و اين تك اسم زندگيم تطبيقي اتفاق بيفتد. دلم شور افتاده بود اما باور نميكرد كه حاجي از تپش افتاده باشد. گوشي را گرفتم از مادر و فرياد زدم: شاه... رخ... حاجقاسمو زدند فرهاد... كاش ميمردم و اين روز رو نميديدم... اي خدا! گوشي را قطع كردم ميان ضجههاي مادر كه تمام خانه را پر كرده بود: فداي سرت زندگيم اقا، كجاست خيمهات كه براي تسليت بياييم آقا... ياصاحبالزمان بميرم براي دلت كه داغ علمدار ديده مادر لرزان گريه ميكرد و دستاني كه به صورت و پايش فرود ميآورد تا شايد داغش را بتواند تاب بياورد. ضجه كمترين كارمان بود و ناله و زاري آراممان نمي كرد. نميتوانستم باور كنم، زار ميزدم و ميگفتم كه دروغ است حتماً دروغ است... خدايا سحر زمان استجابت دعاست، يك دعا در عمرم ميكنم و ديگر هيچ؛ او باشد و من زندگيم نذر سلامتي علمدار رهبرم شود... تا يك شبكة رسمي بياورم. تا صفحه را باز كنم و تا... اين... اينا همه دروغگويند. مثل بي بي سي دروغگویند ⏳ادامه دارد...⏳ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️°📕) 📚 ✍🏻 📖 دوباره موبايلم زنگ خورد. وصل كردم و ناليدم، همراه هم روضه خوانديم و گريستيم: اي اهل حرم مير و علمدار نيامد... تا نيم ساعت كه باور كنم نبودن يك مرد را. تا نيم ساعت كه مرور كنم تمام دروغ ها و راستها را! رفتم پشتبام، ديش ماهواره را قطع كردم، پرتش كردم توي حياط؛ لعنت بر مني كه پاي انديشههاي اروپا و آمريكايي عمر گذراندم... حاجقاسم را همينها گرفتند. دست گرفتم به سرم و نشستم ميان تمام برگههاي خاطراتي كه از عبدالمهدي مغفوري داشتم و گذاشتم سيل اشكهايم خيسشان كند. مادر توان آمدن نداشت، ماند خانه و كنار سجادهاش. ما توان ماندن در خانه نداشتيم. در سكوت و سياهي شب كرمان، در سرماي زمستان سخت شبهاي كوير آمديم گلزار. هيچ خبري نبود، خبر هنوز پخش نشده بود، هنوز مردم در امنيت از چشمان بيدار حاجقاسم در فراسوي مرزها راحت خوابيده بودند. همه، راحت زندگيشان را شروع ميكنند و تمام! تا حاجقاسم بيدار است و يارانش! من فريادم از نبود حاجي نبود، قاسم كه زياد است از جنس سليمانياش. نگاهم كه به قبرها افتاد يك لحظه از تمام لحظاتي كه با جان آنها بازي كرده بودم به خودم لرزيدم. من كنار امنيت آنها، نوجوانيام را به شهوت گذراندم! كنار جان بر كف گرفتن آنها، پاي ماهواره و شبكههايش روزگارم را سياه گذراندم. كنار تكه تكه شدن حاجقاسم، تمام مملكت را به نقد كشيدم و... من حتي يك راهپيمائي، يك رأي، يك... من خيلي كارها نكردم و كردم. سلما سر گذاشته بود روي مزار عبدالمهدي و زار ميزد. كسي دست گذاشت روي شانهام، شاهرخ بود و موهاي ژوليده و شانهاي كه سرهايمان را تكيهگاه كرد تا صداي هق هقمان را تحمل كند. ⏳ادامه دارد...⏳ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ |ـمحصولات فرهنگۍ خط مقدم|🕊 ✨تنها مرکز عرضه گسترده محصولات فرهنگی در کاشان و آران بیدگل وابسته به مجمع رهروان وصال✨ کانالی پر از هدایای فرهنگی😍 اجناس شهدایی و مناسبتی و قیمت مناسب 🌸 یه سری به کانال ما بزنی خوشحال میشیم 🙋‍♂ [ https://eitaa.com/joinchat/479658421C9146f8ce68 ]🪴