eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
988 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 هنوز کمی بد راه می‌رفت. معلوم بود زخم پاش اذیتش میکنه. با دلسوزي گفتم . من – پاتون هنوز درد می کنه ؟ سرش رو به طرفم چرخوند ولی هنوز جاي دیگه اي رو نگاه میکرد . - خوب می شه . فعلا اینا واجب ترن. و با دست به آدمایی که هر کدوم یه طرف افتاده بودن اشاره کرد . از اول هواپیما شروع کردیم . وارد کابین خلبان شد . منتظرش یه گوشه ایستادم . وضع نا بسامانی بود . همه چی تو هم قاطی شده بود . کمی بعد اومد بیرون و با تأسف سري تکون داد . - کسی زنده نیست . دستی به صورتش کشید و با دست اشاره کرد بریم سراغ مسافرا و بقیه ي کادر پرواز . اولین زنی که دیدم رفتم به طرفش . با دیدن صورت پر از خونش حالم کمی بد شد . ولی سعی کردم کمی خوددار باشم . با شالم که کمی گوشه ش پاره شده بود جلوي بینیم رو پوشوندم تا بوي خون آزارم نده . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 با شالم که کمی گوشه اش پاره شده بود جلوی بینیم رو پوشوندم تا بوی خون آزارم نده. دست بردم سمت گردن زن . و روي رگش قرار دادم . هیچی حس نمی کردم . نا امید دستم رو به طرف قفسه ي سینه ش بردم . نمی زد . با دلسوزي نگاهش کردم . جوون بود . شاید حقش نبود به این زودي بره . حتماً کسایی چشم انتظارش بودن . سري به حالت تأسف تکون دادم و با ناراحتی در حالی هنوز نگاهم بهش بود مرد جوون رو مخاطب قرار دادم . من – زنده نیست . بیچاره ! صداش رو از پشت سرم شنیدم . - بهتره تو سکوت کار انجام بدیم که اگر صدایی اومد بشنویم . فقط هر کدوم که زنده بودن بگین که ببریمش یه گوشه . با تعجب گفتم . من – صدا ؟ چه صدایی ؟ - توقع که ندارین تو این کوه چیزي وجود نداشته باشه . حتماً حیوون وحشی داره دیگه . با ترس برگشتم به سمتش . من – وحشی . یعنی گرگ و خرس . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚 🔅السلام علیکَ یا وعد الله الذّی ضمنه... 🤚سلام بر مولای مهربانی که آمدنش وعده ی حتمی خداست... وسلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانی و قریب... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام رفقا جان 🤚 صبحتون_بخیروشادی☺️ الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
⭐️ 💠نخستین دوره مسابقات آوای آئینی سرود محتشم کاشانی 🎵ویژه گروه های سرود خواهر وبرادر 🔰با حضور داوران وشاعران مطرح شهرستان کاشان 💢پنج شنبه ۲۶مرداد 💢ساعت ۸صبح الی۱۳ 💢تالار شهر کاشان 🆔 @mahekashan https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
☕️🍪 بیاین دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشیم از چیزهاى کوچیک زندگى لذت ببریم اگه اونارو کنار هم بذاریم میتونیم کل مسیر رو با خوشحالى طى کنیم..🍃 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
معانی مختلف مُردن در ایران📢 می میرم برات : عاشقتم 😍 بمیرم برات : خیلی دلم برات می سوزه😭 برو بمیر : دیگه نمی خوام ببینمت😡 می مُردی ؟ : چرا کاررا انجام ندادی؟😳 مُرده بودی : چرا نگفتی ! نمُردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد😁 مُردیم تا ... : صبرمان تمام شد من بمیرم ؟؟؟ : راست می گویی🙄 مُردم : خسته شدم 🤕 مُردی ؟؟؟ : چرا جواب نمی دهی ؟ مُرده : بی حال و وا رفته مُردنی : نحیف و لاغر 😨 ادبیات ماخیلی قویههه بله!! 😁 😂😜😄😍😝😉😁🤣 🌐 @heyatjame_dokhtranhajgasem 😂😜😄😍😝😉😁🤣
|همرزم‌شهیـد| نصف‌شب‌بابک‌فرماند‌ه‌ࢪو👮🏻‍♂ از‌خواب‌بیداࢪمیکنه‌میگه‌من‌شهید‌میشم،🌹 به‌خانوادم‌بگو‌حلالم‌کنن🥺 فرمانده‌میگه‌حرف‌الکی‌نزن👀 برو‌بذاࢪبخوابیم💤 میخوابه‌و‌خواب‌میبینه بابک‌شهید‌شده‌از‌خواب‌میپره😥 پیش‌خودش‌میگه‌نکنه‌فردا‌بابک‌شهید‌بشه نقشه‌میکشه‌که‌صبح‌به‌راننده‌پشتیبان‌🚖 بگه‌که‌با‌یه‌بهونه‌ای‌بابک‌و‌ببره‌عقبو یه‌جایی‌جاش‌بذاره‌دوباࢪه‌میخوابه‌صبح🦋 از‌خواب‌بیدارش‌میکنن ومیگن‌باید‌آتیش‌بریزیم‌ࢪو‌سر‌دشمن...💣 وتواون‌شلوغی‌نقشش‌یادش‌میره چند‌ساعت‌بعد‌بچه‌هاشهید‌میشن🌱 فرمانده‌تازه‌یاد‌حرفای‌بابک وخوابش‌ونقشش‌میوفته💔 ⌝شَھیـدبـٰابڪ‌نـوࢪۍ🖤⌞ ╭━━━⊰•🍃‌⃟🕊•⊱━━━╮ @heyatjame_dokhtranhajgasem ‌‌╰━━━⊰•‌‌🍃⃟🕊‌•⊱━━━╯
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 با ترس برگشتم به سمتش. من_وحشی. یعنی گرگ وخرس. سری تکون داد و در همون حال دیدم یه کلت تو دستاشه . خیره به کلت گفتم . من – این چیه ؟ با دست به مردي که جلو پاش رو زمین بود اشاه کرد . - مأمور امنیت پرواز بود . خدا رحمتش کنه . این کلتش به دردمون می خوره . من – مگه قراره چقدر اینجا بمونیم . خوب میان دنبالمون دیگه ! - معلوم نیست چی می شه . اگر بدونن کجا سقوط کردیم ممکنه زود بهمون برسن . اگر نه که باید این منطقه رو کامل بگردن که اونم وقت می بره . خدا . این دیگه چه مصیبتی بود ؟ این وسط بر و بیابون سقوط کردنمون دیگه چی بود . مستآصل گفتم . من – اگه ندونن چی ؟ نگاهی به پنجره ي شکسته ي هواپیما کرد . - اگر بدونن هم ممکنه نتونن امشب کاري بکنن . هوا داره تاریک می شه و تو تاریکی پیدا کردنمون سخته . کلت رو کمی بالا آورد . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 _ اگر بدونن هم ممکنه نتونن امشب کاری بکنن. هوا داره تاریک میشه و تو تاریکی پیدا کردنمون سخته. کلت رو کمی بالا آورد. بوی خون ممکنه حیووناي وحشی رو به طرفمون بکشه . بایدحواسمون به همه چی باشه . زودتر کارمون تموم بشه بهتره . من – نمی شه از گوشیم زنگ بزنیم و بگیم کجایم ؟ سري تکون داد . اولا بعید می دونم اینجا آنتن بده . دوما گوشی من که کاملا از بین رفته . مال شما رو نمی دونم . سوماً معلوم نیست دقیقاً کجاییم . من فقط می دونم از شیراز رد شده بودیم . این چیزي بود که یکی از مهماندارا قبل از سقوط داشت می گفت . سري تکون دادم و سکوت کردم . دلم می خواست داد بزنم . چه شانسی ! نه می دونستیم کجاییم و نه می شد به جایی خبر بدیم . از طرفی ممکن بود با هر چیزي رو به رو بشیم . دلم نمی خواست غذاي حییوناي خطرناك و وحشی . اصلا حیووناي گرسنه بشم . مرگ دردناکی بود . حتی دردناك تر از مرگ با سقوط هواپیما . بی اختیار از اینکه نمی دونستم قراره چی بشه بغض کردم . به کارم سرعت دادم . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem