eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
959 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 🤚 مهدی جان ؛ راهی‌ام کن به راهت ؛ که هر چه راه غیر مقصدت بروم بیراهه است .... "یابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ" ▪️یا فارس الحجاز ادرکنی ▫️اللهم عجل لولیک الفرج ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ســـــلام رفقا جان✋ صبح تـون بخیر🌺 ان شاالله شروع هفته تـون عـشق به خداوند باشه و پایانش پر از خاطراتی زیبـا🌼 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
..࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ ✅ صبحانه آگاهی: " نشانه معــنویت، قــدرت برحل مســائل و چالش های زندگی است؛ نه احساس ضعف و درماندگی و نا امیدی. "👌 . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ 🔰امام كاظـم «علیه السلام»⇩: " هر كـس بخواهد قــوی ترینِ مردم باشد باید در همه امور، بر خداوند رحمن توكّل نماید." 🤲 شما هم هر روز دعوتید به صرف صبحـــــانه آگاهـی
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز دردانه‌ی سه‌ساله‌ی سیدالشهداء(ع) حضرت رقیّه بنت‌الحسین علیهم االسلام را به محضر مقدّس امام زمان عجّل‌الله‌ تعالی فرجه‌الشریف و همه شیعیان و منتظران تسلیت عرض می‌نمائیم. 🤲 «الهی بحقّ الرّقیة علیهاالسلام عجّل لولیّک المظلوم الفرج.»🤲 ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🔴 به بهانه بحث‌های دوباره پیرامون کیمیا علیزاده! المپیک ۲۰۱۶ ریو کیمیا تبدیل به اولین بانوی ایرانی می‌شود که مدال المپیک کسب کرده. او برنز می‌گیرد، اما مثل همه کسانی که مدال طلا گرفته‌اند و بلکه بسیار فراتر از آن‌ها با او برخورد می‌شود. تمام ساز و کار رسمی و غیر رسمی در ایران بیشترین پاداش‌ها و تکریم‌ها را نسبت به کیمیا انجام می‌دهند، به نحوی که تا آن زمان در تاریخ ورزش کشور بی‌سابقه بوده. سال ۲۰۱۸ کیمیا ازدواج می‌کند و تصمیم به مهاجرت می‌گیرد و بعد از سفر به هلند، دیگر به کشور باز نمی‌گردد. یک سال بعد BBC او را یکی از ۱۰۰ زن الهام‌بخش و تأثیرگذار سال ۲۰۱۹ می‌نامد و کیمیا در نخستین واکنش در اینستاگرامش می‌نویسد: «من یکی از میلیون‌ها زن سرکوب شده در ایرانم که سال‌هاست هر طور خواستند بازی‌ام دادند.» بعد از آن هم، چند بار مصاحبه می‌کند و در اینستاگرامش به هر بهانه‌ای علیه کشور موضع می‌گیرد. المپیک ۲۰۲۰ توکیو چهار سال قبل، همین روزها؛ قرعه ناهید کیانی نماینده ایران، به کیمیا علیزاده نماینده تیم پناهندگان خورده است. آن بازی را علیزاده می‌برد. بعد از بازی، زمین و زمان به جمهوری اسلامی می‌تازند که قدر قهرمانانش را نمی‌داند و چرا باید کیمیا علیزاده که اینچنین قهرمان! است، برای ایران به میدان نرود؟! کیمیا علیزاده دو ساعت بعد، بازی‌اش را واگذار می‌کند و از دور رقابت‌ها کنار می‌رود! مسابقات جهانی ۲۰۲۳ باکو ناهید کیانی همه رقبا را شکست می‌دهد و مدال طلای مسابقات جهانی را کسب می‌کند. المپیک ۲۰۲۴ پاریس باز هم در بازی اول ناهید کیانی از ایران و کیمیا علیزاده که این بار از بلغارستان در بازی‌ها شرکت کرده، به هم می‌خورند. کیانی بازی را می‌برد و بعد مسیرش را تا فینال ادامه می‌دهد تا به لطف فینالیست شدن او، علیزاده هم بتواند به بازی‌ها ادامه دهد. در پایان شب، ناهید از ایران مدال نقره المپیک را می‌گیرد و کیمیا از بلغارستان مدال برنز. ناهید کیانی تبدیل به اولین بانوی حاضر در فینال المپیک در تاریخ ورزش ایران می‌شود. اما بعد؛ دیروز بعد از بازی این دو نفر، دوباره این بحث زنده شد که کیمیا نیز دختر ایران است و ما دیروز، هم گریستیم و هم خوشحال شدیم! شاید برایتان جالب باشد بدانید مسئولین ورزش کشور، با وجود همه مصاحبه‌های علیزاده، هیچگاه راه بازگشت را به روی او نبستند، اما او اصرار داشت و دارد که علیه کشور موضع بگیرد. آخرینش را می‌توان در کلیپی که کمپانی نایک چند هفته قبل با کیمیا ساخته، مشاهده کرد! آیا برای چنین فردی، باز هم باید گریست؟! او برای کشورهای دیگر می‌جنگد، به نوعی است و نهایتا بتواند موفقیت‌های فردی بیشتری را تا آخر عمر تجربه کند، اما تنهایی و بی‌وطنی انتخاب خود اوست. می‌توان اینجا بود و علاوه بر موفقیت‌های فردی، را نیز تجربه کرد. می‌توان در بدبینانه‌ترین حالت برای ایران جنگید، حتی اگر به بخش‌های زیادی از آن هم انتقاد داشته باشی، اما زیر پرچم کشور دیگری جنگیدن و علیه ایران موضع گرفتن انتخاب خود اوست. عواقبش هم با خود او ... این چند خط از عطاءالله مهاجرانی در حاج آخوند هم باشد پایان این نوشته: «حاج آخوند نکته‌ای گفت که نفسم بند آمد. گفت: رستم می‌دانست که دارد پسرش را می‌کشد. بین پسرش و ایران، ایران را انتخاب کرد. رستم مثل ابراهیم بود و سهراب هم اسماعیل او ...» 🖤https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍒شاخه گیلاس که از دیوار باغ زده بیرون هر عابری هوس میکنه یه دونه بچینه😋 احسنت چه قشنگ در مورد حجاب توضیح داد👏👌 🖤https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
46.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای سرود🔻 1⃣ ♡بابا حسین توسط🎙🧕《 دختران طاهری》 🧕همایش دختر آفتاب اجرای ۲ سرود🔻 1⃣ ♡بابا حسین 2⃣ ♡حالا اومدی توسط🎙🧕《 دختران طاهری 》 2⃣ مهدیه طاهرآباد 🕙 ساعت ۱۰:۰۰ ● به یاد پدران آسمانی 🖤https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
توی یه تیـکه از کتاب « پاندای بزرگ و اژدهای کوچک »مـیگه: مهم نیـست اگه گاهی مسـیر رو گم کنی، مهم نیست اگه اشـتباه کنـی، مهم اینه خودت رو با کسـی مقایسه نکنی و کم کم میرسی به هدفـت . . . مهم نیست چقدر مسیرت سخت و طولانیه، تو شگفت‌انگـیز و منـحصر به‌ فردی. با قدمای کوچیـک شروع کن. حتی یه قدم کوچـیک، بهتر از اینه که اصلاٌ قدمـی برنداری ! آخه وقتی همین قدمای خیلی کوچیک رو بذاری کنارِ هم، بعد از چـندوقت میبینی کلی از راه رو رفتـی! https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🏴تدابیر اربعین0⃣2⃣ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 🔰تدابیر اُفت قندخون: ⇚ پرهیز از سردی‌ها بسته به وضعیت مزاجی فرد ⇚دو ساعت یک بار یک قاشق مرباخوری عسل بخورید. ⇚ بادام و شکر قهوه‌ای را پودر کنید و روزانه دو الی سه بار مصرف کنید. ⇚استفاده از عسل به جای شکر قهوه‌ای نیز بلامانع است. ⇚استفاده از بادام خام، کشمش، مویز و انجیر خشک. ✍ادامه دارد... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🏴تدابیر اربعین 1⃣2⃣ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 🔰بیـمــاری فشـارخون: ⭕️کسانی که بیماری فشارخون دارند باید از غذاهای شور، چرب، تند و تیز، تنقلات شور و تفت‌داده، هوای گرم و تابش مستقیم خورشید پرهیز کنند. ۱. ماساژ پاها با روغن مناسب ۲.در فشار خون سرد، یک قطره روغن سیاهدانه زیر زبان بریزید و در فشار خون گرم، کمی سرکه به همراه آب جرعه‌جرعه بنوشید. ۲. آبلیمو تازه با آب مخلوط کنید و بخورید. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚🌸 •سَلآم‌‌عَزیزتَـرینَم‌‌...♥️ ...✋🏻 ای بزرگترین آرزوی زمین وزمانی مستجاب شو🤲😔 🍃🌸🌤 ❍°•أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❍°• 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🤚ســــــلام همســـفــراا☺️ صبح زیباتون بخیر شروع روزتون پر از الطاف الھے ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 ملیكا بیش از گذشته ازم کینه به دل بگیره . از طرفي کي فكرش رو مي کرد همین ملیكا محرکي باشه برای ......... روز دوم محرم بود و شب قبل عمه رفته بود . کلاس نداشتم و با خیال راحت آروم آروم به کارام مي رسیدم. سوپ امیرمهدی رو ریختم تو مخلوط کن و در حالي که داشتم فكر مي کردم عمه چه حرفي با خان عمو زده ،دستگاه رو روشن کردم. هر چي گفته بود معلوم بود چندان خوشایند خان عمو نبود که صورتش موقع خداحافظي اونجور تو هم بود . یعني حرفای ملیكا رو گفته بود ؟ یا بي تفاوتي و گاه همراهي زن عموی امیرمهدی رو ؟ از من طرفداری کرده بود و یا فقط گفته بود حرفای ملیكا درست نبوده ؟ دست بردم و در مخلوط کن رو برداشتم تا سوپ داخلش رو هم بزنم که با ریختن مقداری از مایه ی داخلش روی دستم ، سریع خاموشش کردم. اصالً حواسم نوبد دستگاه روشنه . نفس عمیقي کشیدم. شانس آوردم که خیلي داغ نبود . دستم رو سریع زیر شیر آب گرفتم تا همون داغي اندك هم پوستم رو اذیت نكنه. دوباره سمت دستگاه رفتم . مایه رو هم زدم . کمي هم بهش آب اضافه کردم تا رقیق تر شه . و باز دستگاه رو روشن کردم. وقتي آماده شد ریختم داخل ظرف و بردم اتاق . گاواژ رو برداشتم و به سمت لب های امیرمهدی بردم . اما...نگاهش کردم . نگاهم مي کرد و لب هاش رو بسته نگه داشته بود . آروم گفتم: من –دهنتو باز کن امیرمهدی . مي دونم گرسنه ای. اما لبهاش تكون نخورد. چرا فكر مي کردم آدمي که کنترل لبخندش رو داره نمي تونه خودش غذا بخوره. اخم کردم: من –گرسنه مي موني عزیزم . دهنتو باز کن. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 چرا فكر مي کردم آدمي که کنترل لبخندش رو داره نمي تونه خودش غذا بخوره. اخم کردم: من –گرسنه مي موني عزیزم . دهنتو باز کن. باز هم به همون حالت بود . دست بردم تا دهنش رو به زور باز کنم که لب هاش رو بر هم فشرد. مستأصل نگاهش کردم . حالا که مي فهمید اطرافش چي مي گذره نمي تونستم بر خلاف میلش مجبورش کنم به کاری. به ناچار باباجون رو صدا کردم و بعد از کلي کلنجار رفتن باهاش بالاخره باباجون با ترس ، کمي از سوپ پوره شده ش رو به دهنش گذاشت و در کمال شگفتي ، تونست غذاش روقورت بده. نگاه شاد و پر اشك باباجون با نگاه پر امیدم تلاقي کرد. امیرمهدی من داشت خوب مي شد . مغزش داشت پردازش مي کرد . عصب هاش در حال کار بودن . امیرمهدی من داشت به زندگي بر مي گشت. *** رو به باباجون ، متعجب و ناباور گفتم: من –بگم بیاد اینجا ؟ باباجون لبخند مهربوني زد: باباجون –چه ا شكالي داره بابا ؟ من –من حتي حاضر نیستم ببینمش اونوقت بگم بیاد اینجا ؟ باباجون –شاید واقعاً حرفي داشته باشه ؟ ناباور خندیدم: من –حرف داشته باشه ؟ به خدا که پویا رو نمیشناسین. باباجون –بذار بیاد وضع امیرمهدی رو ببینه . شاید ببینه و عبرت بگیره. نمي دونستن که پویا یه بار اومده بود و امیرمهدی رو تو بیمارستان دیده بود. نمي دونستن که عین همین اتفاق برای پدربزرگش پیش اومده بود و اون عبرت نگرفته بود. نمي دونستن پویا از اون دست آدم هاست که مي بینه و عبرت نمي گیره 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 نمي دونستن که عین همین اتفاق برای پدربزرگش پیش اومده بود و اون عبرت نگرفته بود. نمي دونستن پویا از اون دست آدم هاست که مي بینه و عبرت نمي گیره. پویا چشم دلش رو به روی خدا و نشونه هاش بسته بود. حق داشتن چنین فكری بكنن که ممكنه پویا با دیدن امیرمهدی سر عقل بیاد . اونا نه از اتفاق اون روز تو بیمارستان خبر داشتن و نه پویا رو مي شناختن. دستم رو گرفت: باباجون –امیرمهدی که داره خوب مي شه . خدا بهش فرصت دوباره زندگي کردن داده . تو هم به بنده ی خدا یه فرصت دیگه بده . شاید اونم به زندگي برگرده . همین سه روز از زندون بیرونه. با درخواست مرخصي از طرف باباجون موافقت شده بود و پویا از روز قبل اومده بود مرخصي. همون دیروز بهم زنگ زد و ازم خواست همدیگه رو ببینیم . گفت که سمیرا و مرجان هم دلشون ميخواد من رو ببینن. با درخواستشون مخالفت کردم . از نظر من اونا محرم به دیدن زندگیم و شرایطش نبودن . اما باباجون ازم مي خواست که به پویا فرصت بدم. خودم به باباجون و مامان طاهره گفتم که پویا زنگ زده و چنین درخواستي داشته . چون مي دونستم پویا سمج و بسیار لجبازه احتمال دادم که بخواد مزاحمتي ایجاد کنه و خودم قبل از هر دردسری بهشون گفتم که آماده باشن .و حالا باباجون ازم مي خواست به پویا اجازه بدم که بیاد و حرف بزنه. وقتي دید که در سكوت نگاهش مي کنم ، گفت: باباجون –بهش بگو بیاد اینجا . درست نیست بیرون ببینیش بابا . بگو فردا بیاد منم سعي مي کنم زودتر بیام خونه . طاهره هم که خونه ست . دیگه نگران چي هستي ؟ آروم گفتم "هیچي "و با تكون دادن سرم حرفش رو قبول کردم . نمي خواستم روی پدرشوهرم ، مرد مهربون رو به روم رو زمین بندازم. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 دیگه نگران چي هستي ؟ آروم گفتم "هیچي "و با تكون دادن سرم حرفش رو قبول کردم . نمي خواستم روی پدرشوهرم ، مرد مهربون روبه روم رو زمین بندازم. با پویا تماس گرفتم و گفتم روز بعد بیاد خونه م ، تنها . بدون مرجان و سمیرا. دو روز مونده بود تا تاسوعا. از وقتي به پویا زنگ زدم حس بدی تو وجودم شروع به رشد کرد. نسبت به حضورش حس خوبي نداشتم . من به خوبي مي شناختمش و مي دونستم چجور آدمیه و عجیب مطمئن بودم این شخص درست بشو نیست. از همون موقع بود که سرفه های امیرمهدی هم شروع شد . با اولین سرفه ش مثل برق گرفته ها پریدم تو اتاق و بهش زل زدم. باورنكردني بود این سیر خوب شدن و این فرمانروایي پي در پي مغزش . انگار مغزش در حال دویدن و رسیدن به اوج فعالیتش بود. دومین سرفه رو که زد با اینكه از درد چهره ش تو هم بود ولي لبخندی از سر شوق زدم و به سمتش رفتم . از پشت گردن تا کمرش رو شروع کردم به ماساژ دادن و در همون حین گفتم: من –آروم مي شي . اولشه عزیزم . آروم آروم نفس بكش . دیگه از امشب خیالم راحته نفست نمي گیره. نفس عمیقي از ته دل کشیدم . انگار خدا داشت ذره ذره حس آرامش رو با خوب شدن تدریجي امیرمهدی به وجودم تزریق مي کرد. اما حس دلشوره از حضور روز بعد پویا نميذاشت تمام و کمال لذت ببرم . من مي ترسیدم .. واقعاً مي ترسیدم از اینكه اینبار هم از این وارد کردن پویا به زندگیم هیچ خیری نبینم و باز برام شر درست کنه. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
👆🏻👆🏻👆🏻 جبرانی دیشب😉☺️
🏴تدابیر اربعین 2⃣2⃣ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 🔰لوازم ضروری سفر اربعین ❍کوله پشتی سبک ❍کفش مناسب ❍گذرنامه و کارت ملی ❍ظرف برای خوردن آب ❍قاشق و چنگال ❍عینک آفتابی ❍کلاه آفتابی ❍نمک دریا ❍شارژر ❍هندزفری ❍ملحفه تمیز ❍دفترچه یادداشت ❍نخ و سوزن و.... ✍ادامه دارد... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🏴تدابیر اربعین 3⃣2⃣ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 🔰راه‌کارهای تقویت استخوان و مفاصل: ❍← استفاده از: عسل، بادام، انجیر، پودر سنجد، کنجد، خوراک قلم گاو، پاچه گوسفند. ❍← روغن مالی با روغن زیتون چهل روز قبل از سفر. ❍← روغن مالی ساق پا، مچ پاها، کمر، ناخن‌ها، پاشنه‌ پاها. ❍← برای رفع درد از روغن رزماری و یا قطره منتول استفاده کنید. ✍ادامه دارد... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🏴تدابیر اربعین 4⃣2⃣ ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ 🔰برخی تدابیر برای بیماران دیابتی: ❍⇚ استفاده از جوراب نخی ❍⇚ کفش مناسب ❍⇚ماساژ پاها ❍⇚ شستن پاها روزانه سه مرتبه و کامل خشک کردن آنها. ❍⇚استفاده و ماساژ کف پا با روغن حنظل (باعث کاهش قندخون می شود با احتیاط مصرف شود). ❍⇚ ماساژ با روغن بنفشه و یا روغن بادام شیرین. ✍ادامه دارد... ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 من مي ترسیدم .. واقعاً مي ترسیدم از اینكه اینبار هم از این وارد کردن پویا به زندگیم هیچ خیری نبینم و باز برام شر درست کنه. مي ترسیدم که زندگي نوپام باز هم دستخوش تغییر و جدایي بشه . واقعاً راست گفتن که مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید مي ترسه. همین ترس و دلشوره هم باعث شد روز بعد وقتي داشتم به امیرمهدی صبحانه مي دادم ، نتونم خویشتن داری کنم . وقتي سومین قاشق از فرني گرم رو به طرف دهنش بردم ، خیره به قاشق گفتم: من –امروز قراره پویا بیاد اینجا. و یواش یواش نگاه بالا آوردم. لب فرو بست و اجازه نداد قاشق به داخل دهنش بره. نگاهم کرد. عمیق و پر از حرف. و من اون لحظه اصلا به این فكر نكردم که این نشونه اینكه حرفم رو به خوبي مي فهمه و مي تونه تشخیص بده پویا کیه ؛ نشونه ای از خوب شدنشه. من انقدر غرق در دلشوره و حرف نا گفته ی چشماش بودم که ندیدم این واکنش واضح رو. من به قدری حواسم پرت بود که خوشحال نشدم از این خوب شدني که همه ی آرزوم بود. من .. یه چیزیم .. شده بود ! یه دردی به جونم افتاده بود ... خوره ای روحم رو ذره ذره مي خورد و پیش مي رفت .....من ... از .... راه دادن پویا ... به خونه م .... به خونه ی امیر مهدی .... شرم داشتم. پویا عامل زجر های امیرمهدی بود. رو به امیرمهدی آروم گفتم: من –پدرت ازم خواستن که بهش فرصت بدم . اگه تو نخوای راهش نمي دم. نگاهم کرد و من دلم پر از حس به همخوردگي و پیچ شد. نگاهم کرد و لرز به جونم انداخت که حس کردم مرد من راضي نیست. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem