eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
935 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | آینده شبیه اربعین است 🎤بازنشر گفت‌وگوی سال گذشته با حجت‌الاسلام پناهیان | بخش اول 😎 آینده برای شماست و جهان به سمت شما حرکت می‌کنه 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فرق دوستی خیابونی یا ازدواج همین است؛ تعهد 👌 🔹یه بار از دخترا میخوان به دوست پسراشون زنگ بزنن و کمک بخوان 🔹یه بار هم به خانمای متاهل میگن که به شوهراشون زنگ بزنن و کمک بخوان 🔺نتیجه شگفت انگیز هست برای دخترها 🖤https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 من –بهت خامه و عسل مي دم اگر دوست نداشتي بعدی رو چیز دیگه ای مي دم. لقمه رو به طرف دهنش بردم و منتظر شدم دهن باز کنه. دهن باز کرد اما برای گفتن حرف. خیلي جدی و سخت گفت: امیرمهدی –وووسس .... ووسساااا ... ئلتت .... رو .... ججمممم ... عععع ... کكككن ... بُبُبُ .. بررروو .... خوخوخو ..نننه .. پپدررررررتتتتت! کمي نگاهش کردم . چشمام گشاد شده بود. انگار خواب مي دیدم . یا تو خواب اون جمله رو شنیدم.اصلا درست شنیدم ؟ برم خونه ی پدرم ؟ که چي بشه ؟ حس کردم اشتباه شنیدم . دنبال کلماتي بودم که با واژه های شنیده شده توسط گوشم ، از نظر آوایي هموخوني داشته باشه و بتونه جمله ی معنا داری بسازه . اما دریغ! برای همین چشمام رو تنگ کردم و خیره به چشماش گفتم: من –چي گفتي ؟ سكوتش با اون نگاه خیره ، مي خواست بهم بفهمونه که درست شنیدم. ابروهام در هم گره خورد. من –چرا ؟ چشم رو هم گذاشت. امیرمهدی –ببب .. روووو. تلخ گفتم: من –کجا ؟ عصبي ، در همون حین که چشماش رو بسته بود ؛ لب به هم فشرد. امیرمهدی –ببب ...رووووو. لقمه ی توی دستم رو به کناری پرت کردم و ایستادم. من –کجا ؟ چرا ؟ چجوری ؟ چشم باز کرد و با کمي چرخوندن سرش ازم رو گرفت . مي دونستم براش سخته تكون دادن سرش به طرفین. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 تااش های باباجون و مامان طاهره و نرگس هم به جایي نرسید. سه روز چشم دوختم به لب هاش و منتظر شدم برای گشوده شدنشون ، روز چهارم لب باز کرد اما گدازه ای از آتشفشان درونش رو روی قلبم گذاشت و نظاره م کرد. صبحانه براش آماده کرده بودم و همه رو داخل سیني گذاشتم . حس مي کردم چون روز قبل درست غذا نخورده باید حسابي گرسنه باشه. کره .. پنیر .. عسل ... مربای هویج ... خامه .. تكه ای نون سنگك و لیوان چای . لبخندی زدم و با یه حس خوب راه افتادم سمت اتاقش. با اینكه باز هم در جواب "صبح بخیر "م فقط سری تكون داده بو د ولي نمي تونستم حس خوب نداشته باشم که تموم سه روز گذشته رو در کنار هم غذا خورده بودیم . از دستای من غذا خورده بود و من چقدر لذ.ت مي بردم وارد اتاق شدم . نگاهش به سمتم چرخید . نگاه سختي که حس خوبي به آدم نمي داد. چشماش قرمز بود . حس کردم احتمالا ً شب رو خوب نخوابیده . نوع نگاهش رو هم به پای بدخوابي گذاشتم ولبخند به لب به طرفش رفتم. کنارش رو تخت نشستم و میز کنارش رو کمي جلو کشیدم . سیني رو روش گذاشتم و رو به امیرمهدی گفتم: من –خب چي میل داری ؟ خامه و عسل ؟ یا کره و مربا ؟ رو بهش ابرویي بالا انداختم: من –هوم ؟ پنیر مي خوای ؟ در سكوت نگاهم کرد . سرد و شیشه ای. باز به روی خودم نیوردم که چه حس بدی بهم دست مي ده از اون نوع نگاه . لبخند ماسیده روی لبام رو دوباره قوت دادم و شروع کردم لقمه گرفتن. من –بهت خامه و عسل مي دم اگر دوست نداشتي بعدی رو چیز دیگه ای مي دم. 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 عمو –بهش فرصت بده . تا چیزی نگفته هیچي براش توضیح نده . خیلي آشفته ست . در مورد خواهرت و کارایي که براش انجام داده هم ، همه رو گفتم. و نیم نگاهي به من انداخت . انگار ميخواست اینجوری به من ادای دین کنه . مي خواست اون سكوت های من رو جبران کنه . اما نمي دونست دلي که شكست دیگه ترمیم کردنش به این آسوني نیست. مهرداد برگشت و نگاهي به چشمای نگران من انداخت . چقدر چشمام هوای فریاد داشت! چشم رو هم گذاشت و دعوتم کرد به آرامش . و به داخل رفت و در رو هم پشت سرش بست . گوش تیز کردم برای شنیدن صدایي از اون اتاق که شاید مهرداد بتونه سكوت رو ناك اوت کنه ، اما نشد . سكوت نشسته بر لب ها حریف قدری بود. دست هایي دور شونه م حلقه شد . مامان سخاوتمندانه سعي داشت در تحمل اون ساعت ها یاریم کنه . اما دل من عجیب شور مي زد . اون سكوت پر از رازهای ترسناك بود! دور تند ساعت برای رد کردن زمان ، تا سه روز بعد م ادامه پیدا کرد و امیرمهدی لب از لب باز نكرد. تنها صدایي که ازش شنیده مي شد ، صدای گریه ش تو مجالس عزاداری بود و یا پای نوحه های تلویزیون . هر سه روز همراه خان عمو و باباجون و رضا و مهرداد ، روی ویلچر نشست و رفت عزاداری و با چشمای از گریه به خون نشسته برگشت. روز عاشورا هم لب به هیچ غذایي نزد تا عصر . پدرش مي گفت هر سال همین کار رو مي کنه ، تا عصر عاشورا لب به غذا نمي زنه. تموم سعیم رو کردم تو اون سه روز حرف بزنه ، هر کاری کردم و جواب تموم تلاش هام ، نگاه خالي از شور و شوقش بود . نگاهي که درد رو فریاد مي زد ، نه درد جسمي یه درد روحي. تلاش های باباجون و مامان طاهره و نرگس هم به جایي نرسید 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📓 📖 چشم باز کرد و با کمي چرخوندن سرش ازم رو گرفت . مي دونستم براش سخته تكون دادن سرش به طرفین. امیرمهدی –ففف .... ققققط .... ببب ...روووو . به سمتش خم شدم. من –که چي بشه ؟ پر حرص صداش رو بلند کرد . امیرمهدی –ببب .... روووووو. صاف ایستادم . منم صدام بلند شد: من –کجا برم ؟ هان ؟ برم چون تو مریضي ؟ چون نميتونی دستات رو تكون بدی ؟ چون تازه فهمیدی چي به سرت اومده ؟ یا چون من مسببش هستم باید برم ؟ چون پویا به خاطر من تو رو به این روز انداخته باید برم ؟ هوار زد: امیرمهدی –ببب ... رووووو! صدای منم کمي بلند شد: من –داری هذیون مي گي! ناله کرد: امیرمهدی –ببب ... روووو . عصبي شدم. حق نداشت بهم بگه برو. حق نداشت حالا که صبرم نتیجه داده بود بگه ازش دست بكشم. حق نداشت خستگي تموم اون دو ماه و نیم رو روی تنم باقي بذاره. حق نداشت به هر بهونه ای بدون توضیح بخواد که برم! دوباره به سمتش خم شدم و پر حرص گفتم: من –حداقل یه دلیل بیار بعد بگو برو. نگاهش رو روی بدنش حرکت داد و بعد رو به من گفت: امیرمهدی –نننن .. ممممي ... بببب .. ی .. ننننییي .... وض ... وض ... وض... و انگار بدجور تو ادای کلمه ی "وضعیت "گیر کرد که ادامه نداد و درمونده نگاهم کرد. به روی خودم نیوردم که حرفش رو نیمه رها کرده 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبایی خریدنی و شادابی هدیه گرفتنی نیست، طراوت اتفاقی نیست، همه اینها  به انتخاب و تلاش تو بستگی دارد شادباش و شاد زندگی کن وشادی ببخش... روزتون بخیر 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
سفیران پیشخوان عمود ۵۵۷ ※ سدره المنتهی پسرک گریه کنان به سمت ما آمد. فهمیدم گم شده است. اسمش را پرسیدم و گفتم شماره ای از پدر و مادرت داری که با آن‌ها تماس بگیریم؟ شماره ها را از توی یک کیف پارچه ای که به گردنش آویزان بود در آورد و با چشمانی گریان دستش را سمت من دراز کرد. شروع کردم به تماس گرفتن. بعد از چندین بار تلاش بالاخره توانستم با پدرش صحبت کنم و شماره عمود را گفتم تا بیاید. پدر که رسید پسرک را در آغوش کشید تا آرام شود. کمی بعد با پدر گفت و گوی جالبی داشتیم. از کار ما پرسید و برایش ماجرای کمپین و محتوای آن را توضیح دادم. گفت اهل مشهد است و خودش هم فعال مهدوی است. چایخانه ای در مشهد دارند به نام صدره المنتهی. علت انتخاب این نام را که توضیح داد انگار خلاصه تمام محتوای سایت بود. خیابان صدره المنتهیِ کربلا حرم امام حسین (ع) را به مسجد امام زمان (ع) متصل می کند و این یعنی راه حسین به راه مهدی ختم می شود. برای رسیدن به مهدی باید حسینی باشی. مهدی علیه‌السلام حسین زمان ماست و عزای حسین وقتی عزای حقیقی است که ما را بی تاب حسین زمانمان کند. برای دیدن داستان های کمپین who is imam mahdi ما را در این صفحه دنبال کنید! whoisimammahdi.com/category/گزارش-های-کمپین-بین-المللی-امام-مهدی-کی/ whoisimammahdi.com
سفیران در گردش / سامراء : ※ چشم براهی از پاکستان ✍️ جمعیت را که دیدم با خودم فکر کردم فرصت خوبی است که بروم و سر صحبت را باز کنم. چهره سبزه و نمکینش و چشمان محجوبش مرا به سمتش کشاند. جلو رفتم و سلام و احوال پرسی کردم. فهمیدم اهل پاکستان است. از او پرسیدم چرا در راهپیمایی اربعین شرکت کردی؟ گفت برای ظهور...! و من حیران از این که خودت چقدر دقیق همه چیز را جفت و جور میکنی و چقدر جان‌ها بی‌تاب آمدنت شده است. فرصت را غنیمت شمردم و از کمپین Who Is Imam Mahdi برایش گفتم. از این که چطور می‌توان تو را درست شناخت و درست به دیگران شناساند تا تمام جهان تا ابد رنگ و بوی اربعین بگیرد... از این که راه رسیدن به تو از خودمان شروع می‌شود. پوستری که داشتم به او دادم و از استغاثه برای بیچارگی مان در نداشتنت گفتم و نماز استغاثه را یادش دادم و بعد خداحافظی کردیم. داشتم با خودم فکر می‌کردم روزی که بیایی دردهای تمام انسان‌های جهان با تو تمام می‌شود و ما می‌شویم خوشبخت‌ترین انسان‌های تاریخ... برای دیدن داستان های کمپین who is imam mahdi ما را در این صفحه دنبال کنید! whoisimammahdi.com/category/گزارش-های-کمپین-بین-المللی-امام-مهدی-کی/ @ostad_shojae whoisimammahdi.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | پدیده فوق‌العاده اربعین 🌹 ای صبا ای پیک دور افتادگان 🌹 اشک ما بر خاک پاک او رسان ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الفَرِیدُ... سلام🌸🤚 بر تو ای یگانه دوران و ای همنشین ‌تنهایی! سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد. اۍآنـڪہ عزیزۍو مراجانۍوجـانان صدیوسف مصرۍ زغمت،سربِ،بیابان اۍکاش بـیایـۍو بگوینـدکه آمـد برمـصـروجـودمن قحطـۍزده،باران روزۍ‌کــہ‌بیآیـۍخـوش‌تـریـن‌خــبر درگــوش‌جـہـآن‌خوآهــدپـیچـیدシ! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🌸ســلام🤚‌ ❤️دلتون پراز نغمه‌های شادی و پر از احساس خوشبختی جاده زندگی ‌تون هموار و توأم با سلامتی و کامیابی 🌤روزتون در پناه حق تعالی ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 سوپ جو پرک: سینه مرغ ۱ تکه سیب زمینی ۲ عدد پیاز ۱ عدد هویج ۲ عدد گوجه ۳ تا ۴ عدد جو پرک شده ۱ لیوان سر پر جعفری خرد شده ۲ ق غ زردچوبه ٫ نمک ٫فلفل سیاه و قرمز 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
. اربعین حسینی تسلیت...🖤🏴 « التــمــاس دعـــا » .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 🏴 🏴 🕯بسوز ای دل که امشب است 🕯عزای پور ختم المرسلین است 🕯قیام کربلایش تا قیامت 🕯سراسر درس، بهر مسلمین است 🕯اربعین کرب و بلا لذت دیگر دارد 🕯امروز این شهرچه دیدن دارد 🕯کاروان، پای پیاده،حرم، بسم الله 🕯ذکرلبیک حسین بَه چه شنیدن دارد. https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem ┈┉┅━━━━❀💌❀━━━━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 سلام 🤚مولای سوگوارمان، مهدی جان اربعین است و شما لابد، روضه‌خوان و اشک‌آلود، با قلبی شرحه شرحه و مضطر ، به زیارت جد غریبتان رفته‌اید ... و ما جاماندگان حیرت زده با بضاعتی از اشک و حسرت و بیقراری ، حرم را آه می‌کشیم... حسرت مسیری که هوایش از عطر مسیحایی شما سرشار است و زمینش، گام‌های حیدریِ شما را هزار بار بوسه می‌زند... بیچاره ما تنهایان بی‌شکیب ... ┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄ سلام رفقا 🤚 روزتون حسینی https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
متن زيارت اربعين🥀 السَّلامُ عَلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حَبِيبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِيلِ اللَّهِ وَ نَجِيبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِيِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِيِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِيدِ السَّلامُ عَلَى أَسِيرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِيلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ الْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَيْتَهُ بِطِيبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَيِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَوَارِيثَ الْأَنْبِيَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَكَ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ ، وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِكَ فِي طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِيحَ حَرِيمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِيلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِينُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِينِهِ عِشْتَ سَعِيداً وَ مَضَيْتَ حَمِيداً وَ مُتَّ فَقِيداً مَظْلُوماً شَهِيداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُورا فِي الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّينِ وَ أَرْكَانِ الْمُسْلِمِينَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِيُّ الرَّضِيُّ الزَّكِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِينِي وَ خَوَاتِيمِ عَمَلِي وَ قَلْبِي لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِي لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى يَأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ أَجْسَادِكُمْ [أَجْسَامِكُمْ ] وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ وَ بَاطِنِكُمْ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ.
مهربون‌ارباب‌؛‌یاحسین‌دلم ُ‌دریاب .