❣سلام امام زمانم❣
من از تو مینویسم و از اشک جاری ام
از حد گذشته مدت چشم انتظاری ام
تعجیل کن در آمدنت ای صبور من
گسترده نیست دامنهی بردباری ام..
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
#صبحتون_مهدوی
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
32.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
سکولارها از مذهبی ها چه
میخواهند و حرفشان چیست؟
آیا شمای مسلمان در مسیر سکولاریسم حرکت میکنی؟
#کلیپ_تصویری
#سکولاریسم
─═༅ 📺🎙📻📽 ༅═─
مـــشـــاوره و ســـفــــارش🔻
╔═🍃🌸════╗
🎙@A_v1590 📺
╚════🌸🍃═╝
ما را به دوستان خود معرفی کنید
╔═🍃🌸════╗
🎙@Ava_negar 📺
╚════🌸🍃═╝
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
🌱 کاشیان
بهانهای است برای شنیدن ناداستان
📚 در کاشیان دور هم جمع میشویم تا قصه های واقعی دیارمان را بازگو کنیم برای هم.
🔸کاشیان 3:
نقد و بررسی کتاب
فردا مسافرم
✍ با حضور نویسندهٔ کتاب
سرکار خانم مریم راهی
📆 زمان: دوشنبه 16 مرداد ماه ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۰۰
🏢 مکان: خیابان علوی خانهٔ تاریخی رزاقیان حوزه هنری
*حضور برای عموم علاقمندان آزاد است.
#نویسندگان #دورهمی_نویسندگان
🔰به #حوزه_هنری_کاشان بپیوندید:
🔸@honarkashan
💠 http://zil.ink/honar_kashan
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_پانزدهم
و این برای خرید عروسی فاجعه بود.
دستی زدم به پشتش.
من – حاال نمی خواد نگران بشین .
قول می دم براي خرید خیلی
اذیت نکنم .
نگاه پر از حرفش رو دوخت به چشمام .
مامان – من نگران انتخابتم .
لبخندم رو جمع کردم از بس جدي و با تردید این جمله رو گفت .
آروم پرسیدم .
من – یعنی چی ؟
مامان – تو مطمئنی این پسره رو دوست داري ؟
با تردید گفتم .
من – چطور مگه ؟
شونه اي باال انداخت .
مامان – آخه حس می کنم این پسره از تو مشتاق تره .
دوباره با تردید گفتم .
من – مگه ایرادي داره ؟
مامان – نه . مشتاق بودن اون ایرادي نداره . این کم اشتیاقی تو ایراد داره .
متعجب گفتم .
من – چرا ؟
با شک و تردید نگام کرد .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_شانزدهم
با شک و تردید نگام کرد.
مامان – اگه یه بار عشق واقعی رو تجربه کنی متوجه می شی .
نمی دونم چرا تو این دوره جوونا اینجوري
ازدواج می کنن !
ابرو باال انداختم .
من – چه جوري مثلاً؟
سري به حالت تأسف تکون داد .
مامان – همینجوري دیگه . راحت و از روي دل سیري . نمیدونم والا.
حالا اگه مطمئنی با بابات حرف بزنم .
با حرف مامان رفتم تو فکر .
همونجور هم سرم رو تکون دادم .
من – آره با بابا حرف بزنین .
بعد یاد مسافرت افتادم .
من – راستی مامان ! می خوام یه دو سه روزي برم مسافرت ؟
با این حرفم مامان که سرش رو پایین انداخته بود و داشت قاشق ها
رو شمارش می کرد ، سریع سرش رو باال آورد .
مامان – با کی می خواي بري ؟
سرم رو کج کردم و با مظلومیت گفتم .
من – تنها .
اخمی کرد .
مامان – نه .
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_هفدهم
اخمی کرد.
مامان_نه.
با التماس صداش کردم .
من – مامان !
سري تکون داد .
مامان – چرا با دوستات نمی ري ؟
من – حوصله شون رو ندارم . می خوام تنها باشم .
به قول خودتون بیشتر به تصمیمم فکر کنم .
مردد نگاهم کرد .
مامان – کی تا حالا تنها جایی رفتی که این بار دومت باشه ؟
با جدیت اخم کردم .
من – مامان . بیست و سه سالمه ها !
خیلی خونسرد جواب داد .
مامان – می دونم !
از خونسردیش کفري شدم .
من – کی می خواین قبول کنین بزرگ شدم و می تونم براي خودم
تصمیم بگیرم ؟
مامان – الانم قبول دارم . ولی دلم آروم نمی گیره بذارم تنها جایی بري .
کفري گفتم .
من – چطور اگه با دوستام برم ایراد نداره ؟
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍
🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍
🤍💚🤍
💚🤍
🤍
✨﷽...✨
#رمان_آدم_و_حوا📖
#قسمت_هجدهم
من_چطور اگه با دوستام برم ایراد نداره؟
مامان – براي اینکه چند نفرین و مطمئنم اگر مشکلی برات پیش بیاد کسی پیشت هست .
در ضمن می دونم
خونه ي دوست و آشنا می رین .
با اطمینان از کارم گفتم .
من – خوب الانم می تونم خونه ي دوست و آشنا برم . هوم ؟
مامان مردد نگاهم کرد .
مامان – به بابات می گم . اگر قبول کرد منم حرفی ندارم .
پشت چشمی نازك کردم .
من – من که می دونم اخر سر قبول می کنین .
مامان سري به حالت تأسف تکون داد که نفهمیدم براي من بود یا
براي خودشون .
می دونستم قبول می کنن به خصوص که خودم تو دهنشون گذاشتم
برم خونه ي دوست و آشنا .
البته من دلم
می خواست یه سر برم اصفهان ولی با اومدن اسم خونه ي دوست
و آشنا باید قیدش رو می زدم .
چون تواصفهان هیچ دوست و
آشنایی نداشتیم .
***
بابا با جدیت نگاهم کرد
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem
❣#سلام_امام_زمانم ❣
■سلام ای قرار دل بیقرار
سلام ای طلوع شب انتظار
■طالبِ خونِ خدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ
يابنَ مِصباح الهُدي، مَتى تَرانا وَ نَراكَ
■چه شود با تو كنیم گريه سرِ قبرِ حسين
در مزار شهدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ
■مي زند تو را صدا از سرِ نيزه ها هنوز
سرِ از بدن جدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ
■چه شود ببينیمتون كنارِ بين الحرمين
سر و جان کنیم فدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ
#امام_زمان ارواحنا فداه
https://eitaa.com/heyatjame_dokhtranhajgasem