eitaa logo
هیئت جامع دختران حاج قاسم
1.6هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
896 ویدیو
21 فایل
﷽ 🌷بزرگترین تشکل دخترانه ی کاشان🌷 دبیرخانه تشکل های دخترانه دانش آموزی و دانشجویی باشگاه مخاطبین و ارتباط با ما : @h_d_hajghasem_120 تبادل و تبلیغ: @haj_Qasim_1398
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجایی‌آقا‌جان؟.. ____________________ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
🌹🌱چند ترفند خانه داری🌱🌸 ۱- اگر برنج شما بوی سوختگی گرفته است روی برنج یک‌تکه نان قرار دهید تا بوی سوختگی آن گرفته شود.🌸 ۲- برای اینکه نفخ حبوبات را بگیرید می‌توانید آنها را با چندتکه خیار بپزید.❤️ ۳- برای اینکه بوی سرخ‌کردنی توی خانه نپیچد، کنار گاز خود یک عدد شمع روشن کنید.🌸 ۴- اگر بعد از بلند شدن از خواب ده چیز را سر جای خودش قرار دهید، برای همیشه خانه‌ای مرتب خواهید داشت.🌱 ۵- داخل مخزن آب اتو مقداری از عطر مورد علاقه‌ی خود را بریزید تا ضمن اتو شدن، لباس‌ها بوی خوبی هم بگیرند.🌹 ۶- برای پخت سریع تر گوشت دیرپز، یک لیوان چای دم کشیده داخل قابلمه گوشت بریزید و در آن را ببندید؛بعد از ساعتی مغز پخت خواهد 🏠 💭 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| قاضی و بانویش آمده‌اند سر مزاری که شلوغ است. صبح بعد از نماز بود که ایمیل رسید. یعنی طلوع آفتاب بود و قاضی آماده می‌شد که سر سفرۀ صبحانه بنشیند. ناامیدانه برای آخرین بار ایمیلش را چک کرد و از خوش‌حالی دیدن ایمیل فرهاد فریادی کشید که همۀ اهل خانه را بیدار کرد و همسرش چای داغ را روی دستش خالی کرد. نه قاضی صدای دردآلودی از همسرش شنید و نه زن دستش سوخت. تمام طول زمانی که با هم خواندند و گریستند، هر دو جز سوختن دلشان چیز نفهمیدند. وقتی تمام شد که هر دو صورتشان از آب چشمانشان شسته شده بود. قاضی بدون کلامی و حرفی بلند شد و راهی محل کارش شد و زن اما هم‌چنان تا خود ظهر در اتاق ماند و برای لحظات زندگیش آه حسرت کشید. ا□■□ دو جا دارم این روزها که بروم. یکی دانشگاه، یکی هم آرامستان. تا من دانشگاهم، شاهرخ سر قبر مادرش است. یک‌راست از دانشگاه می‌روم کنارش و می‌رویم کنار عبدالمهدی مغفوری. از کنار مادر شاهرخ تا نزد عبدالمهدی هشتاد قدم مردانه است. بعد از مغرب هم که می‌رویم خانه‌مان یا خانه‌شان. شاهرخ این روزها آرام است و تسلیم. سر هیچ چیزی، نظری ندارد. دنیا یک‌باره برایش خالی کرده است. باشد و نباشد یک معنی می‌دهد برای شاهرخ؛ فنا شدنی. اگر باشد و داشته باشی‌اش، حتماً یک روز نیست می‌شود و انگار اصلاً نداشتی. اگر هم نباشد و حسرتش را بخوری باز هم که فنا بوده است و هیچ! فقط تنها دل‌گرمی‌ شاهرخ همین نوشته‌های من است. تمام برگه‌ها را گذاشته میان کلاسوری، می‌برد و می‌آورد. می‌خواند و می‌گرید. ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| امروز روز هفتم است. مراسم که تمام می‌شود. اقوام که می‌روند. یک مرد کت و شلواری با عینک دودی می‌آید کنار مزار. موهایش جو گندمی است و هم‌قد شاهرخ و البته بسیار شبیه شاهرخ. می‌گویم: - اِ شاهرخ این آقا چقدر شبیه توئه! نگاه می‌کند و می‌ایستد: - سلام بابا! قدمی عقب می‌کشم، دست می‌دهند. مطمئنم دیگر شاهرخ نظر منفی نسبت به هیچ‌کس ندارد. حتی پدرش که قبلا از او متنفر بود. پدرش نمی‌نشیند. فقط می‌گوید: - حالا دیگه بهانه‌ای برای موندن نداری! از این زندگی بکن و بیا بریم. شاهرخ دست می‌کند توی جیب‌هایش و سر پایین می‌اندازد. پدرش ادامه می‌دهد: - چند سال زندگیتو بی‌خود گذروندی این‌جا. اگر به حرف من گوش کرده بودی ده سال جلوتر بودی. باز هم سکوت شاهرخ. این روحیه از او بعید است. دوباره می‌گوید: - کنار ماشین منتظرتم. بریم وسایلتو جمع کن. و می‌رود. شاهرخ بعد از رفتن او سربلند می‌کند و نگاهم می‌کند. رد نگاه من اما می‌رود دنبال مرد تا کنار ماشینی که: - اوه اوه شاهرخ! با ماشین بابات میشه چند نفر رو خرید و آزاد کرد؟ تلخندی می‌زند و می‌گوید: - به شرطی که آدم خودش اسیر نباشه! خیلی از آدما رو باید از اسارت خودشون و اموالشون آزاد کنی! تلخندش را جمع می‌کند و می‌گوید: - شب منتظرتم بیا! ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با هر دستی در زندگی ببخشید با همان دست هم خواهید گرفت. چنانچه مثبت باشید بازتاب کائنات مثبت و چنانچه منفی باشید بازتاب کائنات نیز منفی خواهد بود 🌸♥️ ❤️🧡💛💚💙💜 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚پاتوق کتاب... گروه جواهرانه پایگاه راه نور...💫💎 🗓در تاریخ: چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ماه. 🗓به مناسبت هفته عقیدتی🇮🇷 🌺و بزرگداشت مقام معلم🌺 📚با ارائه کتب علمی و مجموعه آثار... ⚘️آیت الله مطهری(ره)⚘️ 🌀همراه با: 🔹️معرفی کتاب در موضوع علم و حجاب توسط دختران نوجوان و ارائه مباحث آن توسط ایشان...📕🧕🏻 🔹️اهدا کتب شهدایی و کودک به پاتوق کتاب پایگاه توسط یکی از مربیان... 🎁➡️📚 🔹️و تجلیل و قدردانی از سرپرست و فرمانده گروه جواهرانه پایگاه راه نور 💫💎سرکارخانم دکتر حسام محمدی🧕🏻💐 👌🏻لازم به ذکر است: 🔸️در کنار فعالیت های فوق،میز خدمتی جهت مشاوره خانواده متربیان،توسط سرکارخانم دکتر حسام محمدی نیز صورت گرفته‌ است...📝👥️ ________________ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
كــاری کنید کـه خـدا عاشـقتون بشــه..✨♥️ ________________ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
🌸 🌸 یه زیبا برای دیزاین انواع میزها😍 بطری هایی رو که لازم ندارین میتونین رینیو کنین. کافیه با اسپری رنگشون کنین و حتی با اکلیل تزیین شون کنید. 😍 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| دستش را می‌گیرم و می‌گویم: - قضیه چیه؟ - هیچی. قضیه‌ایی برای من و تو وجود نداره، بی‌خود فکری نشو. بذار با عبدالمهدی پیش بریم؛ قضیه اونه! شاهرخ که می‌رود یک لحظه حس می‌کنم دیگر این‌جا کاری ندارم جز سر زدن به مهدی، عبدالمهدی مغفوری! تنهایی قدم می‌زنم تا کنار مزارش. خودم هستم و خودش. می‌نشینم و می‌گویم: - چه عجب استاد! هر صبح و عصر و شب سرت شلوغ بود، فقط نیمه شب به من رخصت می‌دادی. حالا یک غروب تنهایی قسمت من و شما شده است! این را کنار دفترم یادداشت می‌کنم و تقریظ می‌زنم؛ در هیاهوی دنیا، تنها جای ساکتی که دغدغه‌هایت را می‌شوید گلزار است، گلزار شهدا و تنها جایی که دلت همیشه می‌خواهدش؛ زاویه باز حضور عبدالمهدی مغفوری است. حرفم تمام نشده که دو جفت پا کنار قبر قرار می‌گیرد. سرم را از روی نوشته مزار عبدالمهدی بالا نمی‌آورم. می‌نشینند. باز هم فقط دوست دارم نگاهم به او باشد. اما می‌شنوم: - فرهاد! صدای سروش سرم را بالا می‌آورد. هر دو چهره آشناست. سروش و قاضی. چشم می‌بندم و می‌گویم: - این‌جا نه خدایا. من کنار عبدالمهدی هیچ خاطرۀ بدی نداشتم. تنها جایی که پر از آرامشم این‌جاست و کاش پر از خاطرۀ بد نمی‌شد. قاضی دستش را جلو می‌آورد و می‌گوید: - سلام آقای محبوبی! ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| دست می‌دهم و جواب هم، اما فقط همین. به دستان دراز شدۀ سروش هم دست می‌دهم و سکوت. قاضی می‌گوید: - چند بار اومدم نبودی. نگاهش می‌کنم. سروش می‌گوید: - خوبی فرهاد؟ سری که برای جواب تکان می‌دهم معنای خوب نیستم و هستم و معنای پرسش چرا تو این‌جایی؟ چرا مهربان شده‌ای؟ چرا با قاضی آمده‌ای را با هم دارد. قاضی می‌گوید: - من از سروش نخواستم بیاد، خودش خواست بیاد این‌جا! قبل از این‌که نگران بشوم سروش می‌گوید: - نگران سلما نباش. این‌قدر خوب هست که این دو هفته خون من رو بکنه تو شیشه! - خدا قوت سلماجان! این جمله را در دلم می‌گویم و سروش انگار می‌شنود و لبخند زنان می‌گوید: - هر چه‌قدر که قبلا مظلوم بوده، توی این‌ مدت تلافی کرده! - خودم لب و دهانت را پر از طلا می‌کنم. باز هم در دلم می‌گویم. قاضی می‌گوید: - من تمام اون‌چه که برام ایمیل کرده بودی رو دادم به سروش هم خوند. سر سروش پایین است، دهان من باز از تحیر و قاضی که می‌گوید: - بعد از اون اومد و اقرار کرد که ادعایی که علیه تو کرده بوده و تمام شاهدها دروغ بوده. من البته با سئوالایی که از تک تکشون و جدا از هم پرسیدم متوجه شده بودم. اینه که وقتی سروش اومد و گفت، من شرط کردم یک صبح تا غروب بمونه و بخونه و الّا که بر علیه خودش و شاهداش پرونده تشکیل می‌دادم. نگاهم روی صورت سروش قفل می‌شود اما او روی اسم عبدالمهدی قفل شده است. دو دستش را گذاشته روی قبر و هیچ هم نمی‌گوید. قاضی راضی است از روند. من دلداده هستم و سروش شرمنده. چشم می‌دوزم به چشمان عبدالمهدی و می‌گویم: - جانم عبدالمهدی. چه کار کنم؟ پاشم بزنمش دلم آروم بشه، یا همین که الآن دلم آرومه، کفایت می‌کنه؟ ⏳ادامه دارد... ⏳ 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
«وأنَّ‌اللہ‌سيُعوِّضناعَمَّامَرَرْنـابِـہ» خ‌ـداآنچـہ‌راڪہ‌بہ‌ماگذشت جبران‌خواهدڪـرد🌿 . . چقـدر‌دل‌آدم‌قـرص‌میشـہ(:♥️✍🏼 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤚 نفسم، هستی من، حضرت ارباب، سلام ای امید تپش این دل بی تاب، سلام خوش‌بحال هر‌دلی که باتوهمدم می‌شود خار هم باشد کنارت سبز و خرم می شود الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 🌺🌸•••🌺🌸🌺•••🌸🌺 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین ایران زمین 👇🏻 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا