eitaa logo
مسابقه کتابخوانی کنگره ملی شهدای کاشان
1.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
988 ویدیو
22 فایل
﷽ مسابقه بزرگ کتابخوانی 🌷کنگره ملی شهدای شهرستان کاشان 🌷 مشاوره مسابقه : @kashan_1403 _________________________________ مدیر کانال دختران حاج قاسم : @h_d_hajghasem_120
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍با حضور ما دخترا جشن ها زیباتر میشه ! 🧕🧕با دوستامون بیایم ۰۰ 👇👇👇👇👇👇 💥جشن بزرگ کربلا یی ها 💥 ⭕️شنبه ۶ اسفند ماه ساعت ۱۹ ⭕️خیابان شهید بهشتی جنب سپاه سالن ورزشی شهدای بسیج 🔹سخنران :حجت‌الاسلام شهاب مرادی 🔹مداح :سید رضا نریمانی ___________________ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•❤️•💪🏻•❤️• ذکر مولا رو باهم بگیم به یاد هرکی گفته یاعباس به یاد پهلوون‌های این سرزمین😍🇮🇷🌙 عیدتون مبارک🤩💫💛 این استوری متفاوت و قشنگ هم تقدیم شما😍😌 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
۲۰ ساله هر وقت دست کردم تو سیب زمینی سرخ کرده مامانم گفت نخور کمه . یعنی تا الان ۱بارم اندازه نبوده؟😐😂 ‌پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 12 تا راه برای اینکه ‼️ حافظتون رو تقویت کنین ☺️🧠 چه کارهایی میتونم بکنم که حافظه ی خوبی داشته باشم ⁉️ حتما این عکس رو ببین 👆 پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| یعنی مثل من و شاهرخ که با زور و کتک و تلخیِ دنیا داریم به سمت دیگری کشیده می‌شویم و دل هردوتایمان هم قبول دارد که خیلی فرصت‌ها بوده که می‌شده با اختیار خودمان برویم یک کار درست‌تر را انجام بدهیم تا لالن به غلط کردن نیفتیم. دلم می‌خواهد یکی دو ساعت برای یکی حرف بزنم. این خانۀ خالی از مادر و این حال و هوای خودم و شاهرخ و این دعوا و دادگاه و حکم زبانم را باز می‌کند: - می‌دونی شاهرخ، آدما خودشون قهرمان خودشونند. به‌خاطر همین هم کل زندگی شون رو یه‌باره می‌ترکونند! ما هم از بچگی خوشمون می‌اومده که برای خودمون یه کسی باشیم... کس بودن رو هم، همینی می‌بینی که هستیم، تعریف کردیم. اما الان می‌بینیم عجب آدمای مزخرفی هستیم. هی... فقط یه آرزو دارم! - هوم! - برگردم، بچه بشم. یه بیست سال بچه بمونم. بعد هروقت خواستم بزرگ بشم که فکر نکنم زیر بارش برم، تجدید می‌کنم کودکی رو. چه‌طوره؟ - هوم! سر از دیوار برمی‌دارم و نگاهش می‌کنم. در حال خودش است. سیگار را از دستش می‌کشم و خاموش می‌کنم. می‌گوید: - من دلم خیلی با این حرف تو نی. جون کندم تو بچگیم. دوباره برگردم؟ - نوجَوونیت؟ - افتضاح! - الان؟ می‌خندد طولانی و دو سه بار می‌کوبد روی پایش. دستش را دراز می‌کند و قوری چای سرد شده را خم می‌کند روی استکان. - به یاد ننه‌م این استکانا رو آوردم و الّا که من چایی داغ توی لیوان می‌خورم. استکان را برمی‌دارم و خالی می‌کنم توی قوری و می‌روم سمت آشپزخانه. تا چای گرم بشود همانجا می‌مانم. آشپزخانه کوچک است، شاید 6 متر. همۀ ظرف‌هایش قدیمی است. یاد تبلیغات تلویزیون می‌افتم؛ همه لوکس و مدرن. چند درصد مردم توان دارند که از آن آشپزخانه‌ها و وسایل داشته باشند؟ اصلا باید داشته باشند یا نباید؟ یعنی هرکس داشته باشد خوشبخت است و هرکس ندارد بینوا؟ آدم‌هایی که ندارند و تبلیغات به رخشان می‌کشد، می‌توانند با عشق و علاقه در همین ساختمان و همین آشپزخانه دوام بیاورند؟ ⏳ادامه دارد... ⏳ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
( ♥️ ° 📕 ) 📚| ✍| 📖| در که محکم می‌خورد به دیوار یعنی شاهرخ آمده است. تکیه داده به در و می‌گوید: - نمیشه دیگه از این حرفا نزنیم. فقط بریم دنبال قهرمان تو. مقاله و لغو حکم و تمام. تکیه می‌دهم به کابینت و دست به سینه می‌گویم: - چیه؟ خرابت می‌کنه؟ تکیه از در میگیرد و از کنارم می‌گذرد: - نه! داره آبادم می‌کنه. من می‌ترسم از آبادی! مقابل چشمان درشت شدۀ من زیر کتری را خاموش می‌کند. دوتا لیوان چای و سر ریز شکر و... • • • جناب قاضی، آمده‌ام بالای کوه و دارم پژوهشی که شما مجبورم کردید را، مشتاقانه می‌نویسم. دیدم تنها جایی که می‌توانم از قهرمانم بنویسم، ارتفاع است. یعنی امروز حس می‌کردم نمی‌شود نشست روی زمین، دور از آسمان و از او نوشت. دنبال نزدیکی به آسمان می‌گشتم پا گذاشتم روی زمین و خودم را کشیدم این بالا. فکر می‌کنم اینجا می‌توانم برای شما بگویم که هر روز دارم چه می‌شنوم و چه می‌بینم و چه حالی دارد بر من می‌رود. البته که او هم از اینجا قابل دیدن است. اما بعد؛ خدا گاهی کارهایی می‌کند که از عقل آدمیزاد دور است. شما شاید ندانید که نمی‌دانید؛ مهدی را خدا بعد از چهارتا بچه‌ای که می‌میرند می‌دهد به خانواده.(یادم رفت بگویم اسم قهرمان ملی که من انتخاب کردم مهدی است.) یعنی با نذر و نیاز می‌شود اولین فرزند خانه و باز هم خدا کاری عجیب می‌کند که البته در ادبیات شما می‌شود، امتحان؛ مهدی 6 ماهه بوده که مریض می‌شود، مرضی که می‌بردش تا دم مرگ. برای اینکه بهتر تصور کنید؛ یک خانۀ کاهگلی و کوچک، با عروس و دامادی که به زحمت و با کمک هم خرجی زندگی در می‌آوردند و البته این زندگی نوپا دلش صدای یک بچه را کم دارد. بچۀ اول به دنیا می‌آید و بعد از چند ماه با بیماری می‌میرد، بچۀ دوم هم، سومی هم، تا مهدی شش ماهه که شده بود رونق خانه و دل پدر و مادر. اما او هم حالا افتاده به حال مرگ، داشت جان می‌داد... امتحان خدا سخت نبوده برایشان، یا اینکه باید فکر کنم خدا هرکس را اندازۀ ظرفیتش بالا و پایین می‌کند. به هر حال برای هر پدر و مادری مرگ چند فرزند پشت سر هم، بعد هم مریضی لاعلاج نوزاد شش‌ماهه حتماً جگرسوز است. من از این پدر و مادر خیلی خوشم آمد، به جای آنکه بزنند زیر کاسه کوزۀ خودشان و خدا، رفتند سراغ خود خدا تا آرامش بگیرند و گشایش در گره زندگیشان! زندگی مهدی شش ماهه را، نذر آقایی اباالفضل کردند. اندک پولشان را دادند یک گوسفند خریدند و در راه خدا قربانی کردند. گوشت‌ها قسمت شد بین نیازمندان و حتماً هم دعاها در حقشان زمزمه شد. همان ساعات بود که مادر مهدی یک حالی پیدا کرد. خودش تعریف می‌کند که: - متوجه نشدم بیدار بودم یا کمی خوابم برد... کسی کنار گوشم زمزمه کرد: مهدی برایتان می‌ماند. تا 28سالگی. اگر آن موقع نرفت، بیشتر هم می‌ماند. ⏳ادامه دارد... ⏳ پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمری است که پناهمان هستید، بی‌آنکه بدانیم ... بی‌آنکه بخواهیم ... عمری است نگاه گرم و نافذتان، تیرهای بلا را از ما دور کرده است ... عمری است دعایتان، کوچک و بزرگمان را حفظ کرده است ... عمری است به برکت شما روزی می‌خوریم، نفس می‌کشیم ... چه جان پناه امنی داریم ࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐ سلام‌صبحتـون بـخیر🤚 امروزتان متبرک به نگاه خدا⚡️ 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 🌱پاتوقی ویژه تمام دختران نازنین کاشانی 👇 @heyatjame_dokhtranhajgasem