راه رجا.mp3
2.25M
این نوا، اولین مواجههی من با خبر امروز بود.
موسیقی یا نوای مناسبتی دیگری نداشتم؛ همین ولی خودش حرف دلهاست به گمان من...
بشنوید، و رَجادار چشم به مسیر بدوزید که میرویمش، حتی اگر زمین به آسمان دوخته شود.
هیچا~ داستانهای مبارزه.
|هیچا|
#ماهِ_ماه ۱۲ اللهم انا نشکو الیکَ... یا ولیعصر (عج)؛ آقا! ما رزقمان را از شما میگیریم، اندازهی
#هیچآ ۲۷
شبنوشت:
چیزی ندارم بگویم؛ یعنی گفتنیهای این مدت زبان و قلمهای حسابی و پرقدرت میخواهد برای روایت شدن! واژگانی میطلبد که تکتک هجاهایش، عشق ایرانی بودن و قاطی این مردم بُر خوردن را برای مخاطب تصویر کند؛ من از این کلمات در چنته ندارم و نمیخواهم سرتان را درد بیاورم با یک مشت کلمات قصار بیمعنی و مصنوعی.
فقط آمدم یادِ خودِ فراموشکارم بیاندازم، آن اسمی که ۱۰۰۰ و خوردهای سال است ما را نگاه میکند و ما را میشنود و منتظر به غایت رسیدن ماست، در همین بلوا به صبر و حرکت و قدمهای بعدی ما نگاه میکند.
خواستم همین امشب، دوباره یادم بیفتد که هر چقدر هم روزگار خودش را به در و دیوار بکوباند، عصری که ما درش زندگی میکنیم، هر روزش منحصرا به همین دو جمله میرسد، که:
دیگه راهی نمونده...
هی خودم رو میکشونم...
دستمو بگیر بتونم، که خودم رو برسونم!
این الطالبُ بدمالمقتول بکربلا؟...
و کجاست منتقم خون مظلوم کربلا؟
او همینجاست، نزدیک ما.
پ.ن:
- یاد خودت انداختی؟!
- بله بله، الان دیگه یادم افتاد اگه خدا بخواد.
- خب پس، بشین عربیتو بخون؛ یازده شب شد هنوز داری مبتدا - خبر در میاری!
- خب به نظر میرسه که هنوز به یادآوری نیاز باشه...
:)))))
#امتحاننهایی ۲
هیچا~ داستانهای مبارزه.
جمهوری نصفه شب ۱۴۰۲ .aac
8.99M
#نگاشته ۵۱
یک سری خانم بختیاری جلوی رویم نشسته بودند با لباسهای رنگ و وارنگ و چندتا بچه که دور ستونی که کنارش قرار داشتند، میدویدند. کلا بچهها زیاد میدویدند از آنجا که به یک جای وسیع و بزرگ رسیده بودند.
من در مطلوبترین موقعیتِ مشرف به آدمها بودم و دلم نیامد صحنه را ضبط نکنم.
با فیلم نه، با صدا!
یک صدای طولانی دلم میخواست از روزمرگیهای مردم کنار آقا...
نمیدانم صدای خودم یا صدای آدمهای اطرافم که خیلی نزدیک بودند، درش ضبط شده یا نه. چون دورم نسبتا آدم نشسته بود با اینکه اواخر شب بود.
ببخشید به خوبی خودتان هر آنچه اضافه است درش... بعد از یک سال و خوردهای، دیگر گوشش ندادهام.
ما که تولد گرفتن به دهانمان ماسید و با اینکه آماده بودیم، عیدمان عزای ملت شد؛ ولی خب...
یقینا برای همهمان کنار گذاشته...
شکی درش نیست.
هیچا~ داستانهای مبارزه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در چنین روزی، چنین خبری و چنین تیتری!
خدایا چقدر الحمدالله؟!
State of Palestine
زیاد تکرارش کنید. خیلی زیاد.
این، اسمی است که پشتش خیلی چیزها را تغییر داده و به معنی واقعی، متحول میکند!
خیلی چیزها را...
شکر.
شکر.
هیچا~ داستانهای مبارزه.
اصل خبر این بود:
اسرائیل سفرای خود را از نروژ، ایرلند و اسپانیا فراخواند
فیلم لحظه شناسایی دولت مستقل فلسطين توسط «سایمون هریس» نخست وزیر ایرلند جنوبی
#فلسطین
#شهید_جمهور
✅کانال تحلیل و تحولات مهم
#مَرصوص
🆔@marsous_bm
https://leageketab.ir/khatme-quran
گویا ختم قرآن گرفته شده برای این عزیزان.
اگه تمایل به شرکت کردن داشتید، بفرمایید.
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اول یک صلوات هدیه نثار روح تمام شهدا از صدر اسلام تا همین امروز و این لحظه و این ساعت محبت کنید، و بعد ببینید.
«رو سپید»
|هیچا|
اول یک صلوات هدیه نثار روح تمام شهدا از صدر اسلام تا همین امروز و این لحظه و این ساعت محبت کنید، و ب
#نگاشته ۵۲
#هیچآ ۲۸
مشهد و خیل جمعیتش باعث شد دل یکدله کنم و این کلیپ را بگذارم. البته، میدانم هزار نفر دیگر قبل از من برایتان فرستادهاند و با کلی ایموجی گریه، حال و هوایتان را اشکی کردهاند.
من ولی هدفم اشکآلود کردن قصه نیست. هدفم جلب دقت برای امثال خودم است. دقت به آدمهایی که ما حتی نمیشناسیمشان و در این نماهنگ هم اشارهای بهشان نشد، ولی کم نگذاشتند و دست و پایشان آنقدر بوسیدنی است که شاید اگر روزی بفهمیم از خجالت آب شویم!
از رفتگر کوچه که شبها و نیمهشبها پی رزق حلال، جارویش را روی آسفالت میکشد و با نانِ شبِ پاک در آوردن برای زن و بچهاش، چرخهی حیات انسانیت را محکمتر میکند و کوچهی ما را از - ببخشید - کثافت نجات میدهد، تاااا حاجقاسمها و شهدای خدمت و غیره و ذلک.
هدف خدا اصلا شاید همین باشد.
اینکه مثل معلمها - که وقتی یک امتحان میگیرند، بارمهای درسهای مهمتر را درش مشخص میکنند - او هم روی چیزهایی که برایش مهمترند تاکید کند؛ و بعد هم با مثالهای متعدد و در طول تاریخ، با آدمها بهمان نشانشان بدهد تا شیرفهم شویم چه میگوید و چه میخواهد ازمان.
ماها عمدتا، آدمهای شاخصمان شهدا - در جایگاه قهرمانان ملی و اسلامی - هستند، پس بیایید همین طیف از مثالهای خدا را را به عنوان نمونه نگاه کنیم:
دست روی شهدای انقلاب بگذاری، تعهد را برایت پررنگ کرده، دست روی شهدای جنگ بگذاری، ایثار و وفا را به رخت میکشد؛ بیا جلو و برس به شهدای مدافع حرم و مثلا شجاعت و شهدای امنیت و باز مثلا غیرت و شهدای سلامت و از خودگذشتگی و حالا هم که دوباره برگشتیم به شهدای خدمت و دغدغهمندی...
معتقدم خدمت - تو بگو حتی اندازهی یک کف دست - اگر صادقانه و از روی دغدغه باشد و بیمنت و بیپس و پیش بالا و پایین و شرط و اما و اگر و قرارداد و پول و پَله و رانت و رشوه، شایستهی تقدیر است.
همانطور که تمام شهدا، به سبب آنچه که بودند و آن قسمتی از عالم که با بودنشان برای هر چه بهتر ساختنش تلاش کردند، قابل تقدیر و تحسیناند. چرا که رسالتی که انجامش دادند، در اصل شاید خدمتی بوده صادقانه به نوع بشر و رشد و تعالی و حرکت به سوی کمالِ انسانِ حقیقی!
نمیگویم آنها بیست و پنج از بیست خدا بودند و چیزی نمانده بود به درجاتی از عصمت دست پیدا کنند؛ چون لاف است و تقدس بیخودی دادن و آسمانی کردن ماجرا. چیزی که هیچ نتیجهای جز دور کردن نوجوانهایی مثل من از دین و خدا و پیغمبر این آدمها ندارد. (این حرفم تجربهی خودم است، تجربهای که روزی اگر عمری بود، حتما دلم میخواهد بیانش کنم.)
اتفاقا، همین مطلب قصه را زیبا میکند که او آدمی بوده مثل من، ولی حرکتی کرده که من نکردم و حالا جایی ایستاده که من گمانش را هم نمیکردم! نه اینکه آنقدر بال و پر بگیرد و بالا برود، که از دید من، محو شود و از زندگیام، حذف...
ایبسا، هدف خدا از این بازی و این نمایشهایی که در عالم به راه انداخته تا دنیا تکانی بخورد و به دنبال حقیقتِ واقعیِ حقِ حقیقی بگردد، چیز دیگری باشد.
شاید اینکه به ما حالی کند که باباجان، مردم آخرالزمان! بفهمید از ابتدای خلقت دنبال چه چیزهایی میگشتم! از دستچینکردنها و به رخ کشیدنها و حق و ناحقها و ظلم و ستمها و برد و شکستها و از همه مهمتر - آدمهای شاخص هر جبهه - خودتان بفهمید مقصودم چه بود و چه میخواستم بگویم!
ما فهمیدیم؟
میفهمیم؟
جمع میبندم تا همه فکر کنیم؛ و الا، که باشم که به حضورِ عزیزِ دیگران، توهینی بکنم یا صفتی نسبت بدهم.
ایبسا جمع، حواس فردی را نسبت به اینطور مسائل جمعتر کند و کاری کند که فرد به تنهایی قادر به انجام آن نباشد!...
ختم کلام اینکه:
بیایید بعد از دیدن این کلیپ، با هر شخص و هر تصویر، به نقطهی مدنظر «او» در این آدم خاص فکر کنیم؛ و ببینیم ما کجای زندگیمان چنین کسی بودهایم یا چنین کسی را دیدهایم؟ اصلا چنین شخصیتی را در طول حیاتمان شناختهایم یا برای ما تازه است؟! این آدم پیرو کدام سیره بود؟ حرف حسابش چه بود که ملتی مریدش بودند و مراد خودش خدا شد؟
کاش عقلم برسد و روزی روزگاری یک جایی از این عالم، بتوانم جواب فقط یکی از این همه سئوال را پیدا کنم...
شما که فهمیدید، به حال بیچارگانِ بیجوابِ کوچکی چون من هم دعا کنید!
پ.ن: من عاشق تتابع اضافاتیهای معنایی هستم! معلوم هست؟!...(:
پ.ن۲: حقیقت واقعی حق حقیقی، حق در معنای ذات واقعی معنای حق است. حقیقت عالم هستی؛ چیزی که واقعا حق است و اصیل است و تماما خیر و راستی. نه آن معنایی که در نظر نفر به نفر آدمها، با هم فرق میکند! (چون خودم در مورد اینکه معنی میدهد یا نه خیلی فکر کردم، گفتم فکر نکنید بی اینکه بفهمم فقط چرت و پرت نوشتم! میدانستم و چنین چرت و پرتی نوشتم! صرفا محض اطلاع...)
هیچا~ داستانهای مبارزه.
|هیچا|
اول یک صلوات هدیه نثار روح تمام شهدا از صدر اسلام تا همین امروز و این لحظه و این ساعت محبت کنید، و ب
حتما اگر کلیپ را ندیدید، لطف کنید و ببینید.
کار قشنگی شده.
Homayoun Shajarian - Diyare Asheghihayam (128).mp3
6.49M
#نگاشته ۵۳
#هیچآ ۲۹
صبح که در کمال استرس در ماشین نشسته بودم و داشتم عربی میخواندم، رادیو همایون میگذاشت؛ همین موسیقیای که الان اینجا میبینید.
یاد تمام خاطراتم با این آهنگ افتادم و غرق شدم؛ اینقدر که مدتی مکث کردم و جزوه را روی پایم گذاشتم و گوش سپردم بهش...
دیار عاشقیهایم، تمام سهم دنیایم!
تو را من زندگی کردم، به تعداد نفسهایم...
انگار فرم و محتوا با هم دست به دست هم دادهبودند که مدتی ذهنم از اضطراب کنده شود و به آینده نگاه کند و در کمال آرامش، یاد شمال و جادههای سرسبز چالوس و فیروزکوه بیفتد. یک بوی شمال کم بود آن وسط و... دِ برو که رفتیم!
نگاه کردنم به آینده که با بوی شمال برایم تداعی شده بود، با قطعی صدای رادیو، تمام شد. دوباره برگشتم روی جزوهی روی پایم.
برگشتم به عربی، به خیابان پیش رو و به یک ماه مقابلم...
به قول معلمها، برههای از زندگی در این یک ماه رقم میخورد و کار دست خداست.
عزیزی میگفت:مقصود که درست باشه، کار خودش مسیر میگیره و جلو میره. غمت نباشه الکیا!»
کاش که درست باشد از همین امروز، بلکه تا آخرش دلخوش همین یک جمله باشیم همه و قرص به همین یک باور.
کاش...
#امتحاننهایی ۳
هیچا~ داستانهای مبارزه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا، تلآویو.
به صدا در آمدن صدای آژیر خطر - بعد از هشت ماه که از جنگ میگذرد - هنوز ادامه دارد!...
#الحمدالله
الا یا ایها الصهیون!
بشنوید، به تقاص هشت سال صدای وحشتناک وضعیت قرمز؛ که ما دهه هشتادیها با یکبار شنیدنش دلمان غش میرود و آشوب میشود، ولی دههی شصت تمام کودکیشان با همین صدای منحوس گذشته...
هیچا~ داستانهای مبارزه.
May 11
May 11
تصویری که دوباره عوض شد را میشناسید یقینا؛ دیوار بخش قدیمی مسجد جامع خرمشهر است. نقطهی زیرش هم گلولهایست، باقی مانده از تاریخِ مقاومت و ایستادگی و غرور و غیرتِ ایرانی.
عکس از سفر جنوب پارسال است. سفری که با امروز، هفتاد و شش روزی میشود که از آن فاصله گرفتم...
گفتم شاید برای همهمان نشانه باشد؛ از آنجا که نشانهبازی از جذابیتهای روزگار است!
هیچا~ داستانهای مبارزه.
|هیچا|
#نگاشته ۲ خیلی دوست داشتم همیشه، که روزی در مورد هیچا بنویسم. اینکه این اسم از کجا آمده، معنایش چیس
ماجرای پشت اسم اینجا را خواندهاید؟
این متن دومین نگاشتهایست که پارسال در بدو ورود، منتشر شد.
آن موقع، خبر نداشتم شخصیتی مثل هیچا سراغم خواهد آمد و با هم رفیق خواهیم شد و من از او در اینجا خواهم نوشت...
هیچا آن زمان از من دور بود؛ یعنی نبود در واقع. ولی حالا هست، یعنی تازه پیدایش کردم و قصههایی که میگوید و بعضاً تجربه کرده را به نقل خودم تعریف میکنم.
البته نگران نباشید! از خودش اجازه گرفتم و هر بار هم قبل از انتشار، متن را تایید میکند.
ولی هست، و حقا که هیچاست!
خلاصه که، هیچچیز بیدلیل نیست...
هیچچیز!
و دوباره...(:
هیچا~ داستانهای مبارزه.
ایرلند رسماً کشور فلسطین را به رسمیت شناخت و اعلام کرد که روابط دیپلماتیک کامل بين دوبلين و رام الله را حفظ کرده و یک سفير ویژه برای دولت فلسطين" تعيين خواهد کرد.
✅کانال تحلیل و تحولات مهم
#مَرصوص
🆔@marsous_bm
|هیچا|
ایرلند رسماً کشور فلسطین را به رسمیت شناخت و اعلام کرد که روابط دیپلماتیک کامل بين دوبلين و رام الله
به قول سالار عقیلی:
چه بگویم؟!...
نگفته هم پیداست!...
نه؟
خداجان دمت گرم!
تشکر!
خیلی مرسی!
به نقطهای رسیدیم که «مگه میشه؟ مگه داریم؟» ِنقی معمولی، از دهنمون نمیافته!
حقیقتا ایول...
عجّل علی ظهوره...
هیچا~ داستانهای مبارزه.
🗓«شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستادهاید!»
📝متن نامه حضرت آیتالله خامنهای به دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاههای ایالات متحده آمریکا به شرح زیر منتشر شد:
👇بسم الله الرّحمن الرّحیم
✏️این نامه را به جوانانی مینویسم که وجدان بیدارشان آنها را به دفاع از کودکان و زنان مظلوم غزّه برانگیخته است.
✏️جوانان عزیز دانشجو در ایالات متّحدهی آمریکا!
این، پیام همدلی و همبستگی ما با شما است. شما اکنون در طرف درست تاریخ ــ که در حال ورق خوردن است ــ ایستادهاید.
✏️شما اکنون بخشی از جبههی مقاومت را تشکیل دادهاید، و در زیر فشارِ بیرحمانهی دولتتان ــ که آشکارا از رژیم غاصب و بیرحم صهیونیست دفاع میکند ــ مبارزهای شرافتمندانه را آغاز کردهاید.
✏️جبههی بزرگ مقاومت در نقطهای دور، با همین ادراک و احساسات امروز شما، سالها است مبارزه میکند. هدف این مبارزه، توقّفِ ظلمِ آشکاری است که یک شبکهی تروریست و بیرحم به نام «صهیونیستها»، از سالها پیش بر ملّت فلسطین وارد ساخته و پس از تصرّف کشورشان، آنها را زیر سختترین فشارها و شکنجهها گذاشته است. نسلکشیِ امروز رژیم آپارتاید صهیونیست، ادامهی رفتار بشدّت ظالمانه در دهها سال گذشته است.
✏️فلسطین یک سرزمین مستقل است با ملّتی متشکّل از مسلمان و مسیحی و یهودی، و با سابقهی تاریخی طولانی. سرمایهداران شبکهی صهیونیستی پس از جنگ جهانی، با کمک دولت انگلیس، چند هزار تروریست را بتدریج وارد این سرزمین کردند؛ به شهرها و روستاهای آن هجوم بردند؛ دهها هزار نفر را کشتند یا به کشورهای همسایه راندند؛ خانهها و بازارها و مزرعهها را از دست آنان بیرون کشیدند، و در سرزمین غصبشدهی فلسطین، دولتی به نام اسرائیل تشکیل دادند.
✏️بزرگترین حامی این رژیم غاصب، پس از نخستین کمکهای انگلیسی، دولت ایالات متّحدهی آمریکا است که پشتیبانیهای سیاسی و اقتصادی و تسلیحاتی از آن رژیم را یکسره ادامه داده و حتّی با بیاحتیاطی غیر قابل بخشش، راه برای تولید سلاح هستهای را به روی او گشوده و به او در این راه کمک کرده است.
✏️رژیم صهیونیست از روز اوّل، سیاست «مشت آهنین» را در برابر مردم بیدفاع فلسطین به کار گرفت و بیاعتنا به همهی ارزشهای وجدانی و انسانی و دینی، روزبهروز بر بیرحمی و ترور و سرکوبگری افزود.
✏️دولت آمریکا و شرکایش، حتّی از یک اخم در برابر این تروریسم دولتی و ظلم مستمر، دریغ کردند. امروز هم برخی اظهارات دولت ایالات متّحده در قبال جنایت هولناک غزّه بیش از آنچه واقعی باشد، ریاکارانه است.
✏️«جبههی مقاومت» از دل این فضای تاریک و یأسآلود سر برآورد و تشکیل دولت «جمهوری اسلامی» در ایران، آن را گسترش و توانایی داد.
✏️سردمداران صهیونیسم بینالمللی که بیشترین بنگاههای رسانهای در آمریکا و اروپا متعلّق به آنها یا زیر نفوذ پول و رشوهی آنها است، این مقاومتِ انسانی و شجاعانه را تروریسم معرّفی کردند! آیا ملّتی که در سرزمین متعلّق به خود در برابر جنایتهای اشغالگران صهیونیست از خود دفاع میکند، تروریست است؟ و آیا کمک انسانی به این ملّت و تقویت بازوان او کمک به تروریسم به شمار میرود؟
✏️سردمداران سلطهی قهرآمیز جهانی، حتّی به مفاهیم بشری هم رحم نمیکنند. رژیم تروریست و بیرحم اسرائیل را دفاعکننده از خود وانمود میکنند، و مقاومت فلسطین را که از آزادی و امنیّت و حقّ تعیین سرنوشت خود دفاع میکند، «تروریست» مینامند!
✏️من میخواهم به شما اطمینان دهم که امروز وضعیّت در حال تغییر است. سرنوشت دیگری در انتظار منطقهی حسّاس غرب آسیا است. بسیاری از وجدانها در مقیاس جهانی بیدار شده و حقیقت در حال آشکار شدن است. جبههی مقاومت هم نیرومند شده و نیرومندتر خواهد شد. تاریخ هم در حال ورق خوردن است.
✏️بجز شما دانشجویانِ دهها دانشگاه در ایالات متّحده، در کشورهای دیگر هم دانشگاهها و مردم به پا خاستهاند. همراهی و پشتیبانی استادان دانشگاه از شما دانشجویان حادثهی مهم و اثرگذاری است. این میتواند در قبال شدّت عمل پلیسیِ دولت و فشارهایی که بر شما وارد میکنند، تا اندازهای آرامشبخش باشد. من نیز با شما جوانان احساس همدردی میکنم و ایستادگی شما را ارج مینهم.
✏️درس قرآن به ما مسلمانان و به همهی مردم جهان، ایستادگی در راه حق است: فَاستَقِم کَما اُمِرت؛ و درس قرآن دربارهی ارتباطات بشری این است: نه ستم کنید و نه زیر بار ستم بروید: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون. جبههی مقاومت با فراگیری و عمل به این دستورها و صدها نظائر آن به پیش میرود و به پیروزی خواهد رسید؛ باذن الله.
✏️توصیه میکنم با قرآن آشنا شوید.
📝سیّدعلی خامنهای - ۱۴۰۳/۳/۵
|هیچا|
🗓«شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستادهاید!» 📝متن نامه حضرت آیتالله خامنهای به دانشجویان حامی مردم
جانم به این موقعیتشناسی درست!
چند ماه بعد، تیتر خبرها:
خیل روزافزون مسلمانان اروپایی و آمریکایی، جهان را در حیرت فرو برد!
و مدتی بعدترش، تیتر خبرها:
صدای پای کسی، در گوش جهان پیچید...
انشالله...
هیچا~ داستانهای مبارزه.
|هیچا|
گوش کنید... #بسی_حق
و دوباره...
و دوباره...
و هنوز!
هیچا~ داستانهای مبارزه.
khosro shakibaei - khane-sabz [320].mp3
509K
#نگاشته ۵۵
#هیچآ ۲۹
این شبها بیشتر از هر موقعیت دیگری دلم آرامش میخواهد. آرامش به معنای سکوت؛ خلوتی؛ کم نوری فضا و کتاب باحال؛ فیلم محبوب و یا حتی موسیقی مطلوب؛ و حتی یک بوی قدیمی و دوستداشتنی مثل عطر مایع لباسشویی که از روی بند رخت داخل خانه را معطر میکند و مرا یاد شب زندهداریهای تلخاندودِ پرخاطرهی عجیب و غریبِ کرونایی میاندازد.
آرامش برای یک استرسی - که تا در به تخته میخورد تا صبح خواب و خیال و انواع و اقسام امراض ناشی از اضطراب دست از سرش بر نمیدارند - مثل یک نوزاد است. نوزادی که تازه در بغل آدم خوابش برده و تو میخواهی هر کاری کنی که بیدار نشود چون خواب تو را به سهولت میدزدد و محال است بتوانی به راحتی اوضاع را به آرامش قبل از طوفان، برگردانی!
خانهی سبز، برای من کهنهدوستِ خاطرهپسند، یک آرامش است؛ یک نماد بیرونی از ثبات، عشق و زیبایی.
مثل چند نمونهی دیگر از سریالهای قدیمی که دیالوگ به دیالوگشان را از بَرَم و بعداً حتما مفصل از آنها هم خواهم گفت، با خانهی سبز هم چنین رابطهای دارم.
و با این آهنگ... دنیای پشت چشمانم سبز میشود انگار.
صوت قدیمی است، ولی بوی خاک نمخورده میدهد. از دستش ندهید!
پ.ن: اجالتا چون نمیدانم کی بشود در موردش مفصلتر بگویم، هشتکش کردم، که بعداً رشتهها از دست خودم در نرود.
#خانهی_سبز ۱
هیچا~ داستانهای مبارزه.
|هیچا|
#نگاشته ۵۵ #هیچآ ۲۹ این شبها بیشتر از هر موقعیت دیگری دلم آرامش میخواهد. آرامش به معنای سکوت؛
هول و ولای شب قبل امتحان اقتصاد پیداست یا بیشتر بگم واستون؟!
#امتحاننهایی ۴
هیچا~ داستانهای مبارزه.