eitaa logo
پشت هیچستانم
621 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @Saeed_Bojar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ        🌺 یاد همه آنایکه شتافته اند را گرامی بداریم با حمد و‌ سوره و ذکر شریف . 🍃☘🌸🥀🌸☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
پشت هیچستانم
و امروز که دیوارها حائل شدن میان ما، من چه #مضطرب در پیِ توام. و چه هیچم بی تو... و چه من تنها هستم
یکی از همراهان خوب کانالم که اخیرا مادرش را از دست داده و در غم او به است با ارسال این عکس و دل نوشته آورده است : ✍هر صبح و هرغروب که به دیدنش میروم ؛ از مکان جدید مادر عکس میگیرم. دیدن عکس مزارش هم بهم آرامش میده ولی حیف که دیگر ندارمش ... 🍂🍁🦋🥀🦋🍁🍂 روح همه مادران ، عزایزان در خاک آرمیده قرین رحمت و مغفرت الهی آمین . با ابراز همدردی و آرزوی آرامش برای دلهایی که درغم عزیزانشون است . سعید ... 🍃☘🌸🌹🌸☘🍃 پشت هیچستانم
آرزوهایی که فراموش شدنی نیست دو چرخه رالی ؛ « ، مارک معروف آن سالهای دور بود که برای یک دو چرخه محسوب میشد ». 🦋 خوب به یاد دارم پدرم به زحمت فراوان و بقول خودش با پس اندازی که جمع کرده بود یک دوچرخه برای خودش خریداری کرده بود. آن سالها حاج در آبادی مان فروشنده دوچرخه و لوازم یدکی و جانبی آن بود. برای این مرد آرام خوش برخورد و کاسبکار دوست داشتنی سالهای آشنایی باید در فرصتی به تفسیر بنویسم . حاجی نمونه بارزی از یک بنگاه دار ماشین های لوکس امروزی بود با وقار و محترم ولی در حد و‌ قواره دوچرخه هایی که برای خیلی ها ، دست نیافتنی بود . چه شور و شوقی داشتیم وقتی پدر دوچرخه را با خودش به خانه آورد . انگار ما بچه ها که تا آن روز مرکبی نداشتیم احساس میکردیم همه چی برایمان مهیا شده و به آرزو های مان رسیده ایم . پدر قول داد یکی به یکی و در نوبتی جداگانه ترک « سواره بر عقب دو چرخه » ما را تا خانه پدر بزرگ خواهد برد و در این شریک خواهد کرد . راستی بعضی از آنچه به عنوان یک آرزو در ذهن داریم خود به خود چه زیبایی هایی را برایمان به یادگار گذاشته اند. با غرق شدن در این عکس دلم هوایی شد و آرزو کردم دوباره برگردم به آن سالها ... بدون آنکه به هیچ چیز دیگر فکر کنم ، به پدرم بگویم: بابا جان حالا بیا من را هم سوار بر دوچرخه با خود ببر به آن سالهای دور ... آیا میشود شما رکاب بزنید و با هم دور بزنیم دنیای بی خیالی را !؟ می دانم نمیشود ولی باز و ما به عشق دست پیدا کردن به آرزوها روزگار سپری میکنیم . یادش بخیر 🍃☘🌸🌹🌸☘🍃 ✍ سعید بوجارآرانی پشت هیچستانم
پشت هیچستانم
پست ویژه شماره « ۲ » 🍂🍁🥀🍁🍂 👌 ... دیگر سر از پا نمی شناختم #درد_مضاعف بر خستگی نشستن پشت میز کار
پست ویژه شماره « ۳ » 🍃☘🌹🦋🌹☘🍃 👌... با آنکه در وجودم احساس خوب و‌خوش آیندی داشتم ، هربار که خسته می شدم تخته شاسی کار نیمه تمام اثر را کناری می گذاشتم و به آن میشدم . غوغایی در درونم بر پا بود که همزمان با شکل گیری کار نامی را هم که برازنده صاحب اثر باشد باید برای انتخاب کنم . اقرار و خود ستایی نباشد در هنگام خلق اثرهای مناسبتی مثل چنین کاری همزمان که ذهنم در موج گره میخورد ، افکارم را به دست آنی میدادم که همواره دستم را گرفته است . با توسل به ساحت منور حضرتش خود به خود همزمان با شکل گیری اثر در اندیشه ام به پرواز در در می آمد اجازه بدهید اعتراف کنم : تمام عیار است . تا شوریده نباشی رمز و رموز خودش را نشانت نمی دهد . فرصت را مغتنم می شمارم و از شما عزیزان همراه انتظار دارم که چنانچه تا به الان با روندی که در پست های ارائه شده پیش می رویم به برای اثر پیش رو رسیدید حقیر را از محبت و راهنمایی خویش دریغ ندارید . با کمال احترام در خدمت شما خوبان هستم و نقطه نظرات شما را به دیده منت دارم . 🍂🥀🍃🍁🍃🥀🍂 ۲۳ آذرماه ۱۴۰۲ ه ، ش پشت هیچستانم https://eitaa.com/joinchat/1942683888Cd71dac5320
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخرین بازمانده از پیشقراولان هیئت محترم حضرت اباالفضل ع آران، مرحوم زنده یاد 🖤 پدرم دوره نوجوانی خودش را در دهه های گذشته در منزل ایشان بعنوان شاگردی خدمت کرده است و برایم از او همیشه به یاد میکند. از آن زمان او را خطاب میکرده است. ما نیز به احترام و ارادت به این پیر غلام هیئتی او را با عشق صدا میکردیم. وقتی با دستان نحیف و لرزانش به مانند احترام نظامی سلامم را جواب میداد بیشتر تماشایی مینمود و انگار هنوز آقا رضا همان مرد استوار، بلند قامت و رشیدی ست که به او نمی آید در آرشیو داشته هایم از دو‌ عکس این عاشق سینه چاک هیئتی که در روزهای از او به ثبت دارم رو نمایی کردم عکس اول سال ۴۰۱ و عکس دوم درظهر تاسوعای امسال است قبل از راه افتادن هیئت. ابتدای عکاسی ام از چهره این خادم نجیب زاده شروع میشد چرا که هرچند با زحمت ولی با عشق و ارادت خاصی، اهل خانواده او را برای تماشا و بدرقه عزادران اباالفضلی دهنو به درب منزل آورده و او در حالیکه غمبار روی صندلی نشسته بود چشم از صحنه های شور و غرور آفرین هیئت بر نمیداشت وقتی ظهر تاسوعای امسال به او رسیده و احوالپرسی داشتم در حالی جویای احوال و سلامتی ام‌ بود که من را شرمنده خود ساخت. باورم نمیشد دایی همچنان آن حافظه عالی و ماندگارش را به کمک گرفته و مهربانی اش را ارزانی بدارد. صورتش را بوسیدم و مثل همیشه با احترام او‌ را صدا کردم دایی اجازه هست از شما عکسی داشته باشم ژشستی گرفت به تمام قد عاشق آقا اباالفضل ع و گفت دایی این عکس خواهد بود به روحش شاد ✍ سعید بوجار آرانی