eitaa logo
پشت هیچستانم
653 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ادمین: @Saeed_Bojar
مشاهده در ایتا
دانلود
👌به زمانبندی خدا اعتماد کن ، هیچ کار خدا بی حکمت نیست... الهی که پیش آید هر چه در آن هست . پذیرفته باد . 🍃☘🌷🦋🌷☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک و چقدر آرام بخش ... برای تقدیم به شما همراهان گرامی و خوبان عزیز 🍃☘🌷🦋❤️🦋🌷☘🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و از هر چه بگذری سخن دوست آشناست یک جرعه با صدای گرم استاد گواری وجودتان . 🦋🌷🍃❤️🍃🌷🦋 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با تاخیر و شرمندگی از برادر مرحومم ۲۹ اردیبهشت ماه روزی که او شد 🥀 گاهی بعضی سوژه ها خود گواه همه چی هستند و احتیاجی به تفسیر و توضیح ندارد چرا که تماشای این همه گویای غمی جانسوز است و قلم در مقام صبر باز می ایستد برادر بزرگوارم استاد آقای رضا بیگانه خود درد آشنایی است که غم دیده و داغ چند عزیز را به سینه دارد شهادت برادرش عروج برادرش مرحوم حاج علی آقا را به سوگ نشسته است فراق و مصیبت از دست دادن پدر و مادر صبورش را به دوش میکشد و خلاصه کلام با درد و غم که نه ، تا آنجا که با تحمل همه این غصه ها قصه غریبی داغ پسر برادرخود مرحوم زنده یاد دکتر علیرضا را نمیتواند باور داشته باشد، پس او نیز درد کشیده و آلامی سخت را به سینه دارد وی چندی پیش وقتی پدر داغ دار جوانش را بر سر قرار همیشگی اش در خیال نا با باوری ها به تماشا نشسته است میبیند بدون آنکه پدر مرحوم اکبر متوجه حوالی خود باشد از او چند عکس شکار میکند نمیدانم چه شد که دلش را راضی کرده و این صحنه ها را برایم ارسال کرد آنها را نگاه میکردم بدون آنکه بتوانم حرفی به زبان بیاورم و انگار شده بودم؛ ، تماشا کردم و بغض سنگینی راه نفس کشیدنم را بند آورده بود این وقت ها اشک کار سازست ولی خدا روزی و قسمت تان نکند پاسی از شب گذشته بود که برای آقا رضا چند جمله‌ای از باب آنکه غم مرگ برادر مرده را، برادر مرده میداند نوشتم تا دل او و سپس خودم را آرام کنم اشاره داشتم از این محبتش بوقتش بهره خواهم برد تا به تاریخی که زمان شدن اکبر بود ولی دلم باز راضی نشد تا به امروز 🍁🖤🍁 ✍هیچستانم
👌دوستانی بهتر از ... 🌷🌸🌷 چندی پیش دیگر عزیزی از همراهان کانالم که پست هایم را به دقت دنبال میکند ، در نوشته ای جدا گانه روایت شدن مرحوم علی اکبر را به رشته تحریر در آورده و برایم ارسال داشتند. عزیز آذری زبان از استان زنجان جناب آقای علی ملکی مهربان . به وی قول داده بودم نوشته سراسر مهر آیین و از سر دلسوزی ایشان را به تاریخ از دست دادن مرحوم برادرم را در کانالم باز نشر خواهم داد که باز برای مناسبت های پیش رو عذر تقصیر داشتم و این امر به تعویق افتاد تا به امروز که در پست بالا نوشتاری بدین مناسبت تقدیم شما همراهان گردید . ۲۹ روزی بود که اکبر راه آسمان را پیش گرفت و با هم نشینی کرد ... شش ماه غربت او و دربدری ما و آنچه که روایتش در کلام و گفتار نمیگنجد. بر روی سنگ خانه ابدی او تاریخ ۲۹ اردیبهشت را قید کردیم که آغاز ناباوری های ما بود که دیگر او را در کنارمان نداریم یاد و نام جوان ناکام مرحوم مغفور علی اکبر بوجار آرانی موذن و قاری قرآن مجید را گرامی میداریم با حمد و سوره و‌ ذکر شریف مطلب جناب آقای ملکی عزیز هم عینا در ادامه تقدیم میگردد : برای ایشان آرزوی موفقیت سلامتی و توفیق مهرورزی را از درگاه حضرت دوست خواهان و خواستارم . با تجدید ارادت : ✍ سعید بوجار آرانی 🍃🌷👇🦋👇🌷🍃 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49
❤️ نوشته بامدادی که بامدادمان را غمگینانه به سمت غروب برد، سحرگاه شب دوازدهم رمضان شمع خانه‌مان یعنی مادر، متوجه می‌شود یکی از پروانه‌هایش به نام اکبر در این حوالی پر نمی‌زند، گویا اکبرش در ماه میهمانی خدا به دیدار پروردگارش پر زده است. با دلتنگی تمام و اضطرابی شدید همراه حیات زندگی را صدا می‌زند، بیدار شو!!! بیدار شو تا ببینی اکبرم کجاست.!!؟ آه اکبرم غفلت کردم از نوع آراستگی‌ات از انجام کارهای شخصی ات در نظم دهی به امور در سفر آخرتت، چه می‌دانستم از آرامش قبل از طوفانیت ...، چرا از خود نپرسیدم اکبرم منظورت از این حرکات و رفتارت و بغل کردنم و بوسیدن دستانم و طلبیدن حلالیت از سوی تو را. چرا و معنی اش چیست . اکبرم کاش سرت را به سینه‌ام می فشردم و دستی بر سر و صورت زیبایت می‌کشیدم و چشمان دریایی آسمان گونه‌ات را می‌بوسیدم و یک دل سیر اسیر چشمان زیبایت می‌شدم و کاش مادر به فدایت قصه‌ای را تعریف می‌کردم و مشغولت می نمودم و به خواب می‌بردمت که پر نمی‌کشیدی. اکبرم از کجا می‌دانستم که دیگر تو زمینی نیستی و خداوند مهربان تر از من خواسته است در ملکوت اعلی آن هم در بهترین که سرنوشت آسمان و زمین رقم می‌خورد تو را با خود ببرد و قصد قدم زدن در بهشت را داری ... عزم سفر و از من مادرت طلب دعا می‌ کنی تا اجابت شود و تو به آسمان بروی. علی اکبرم وقتی به یادت می‌افتم به رسم ادب و وفاداری تو و همه شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت برای علی اکبر امام حسین علیه السلام میگریم . آه اکبرم، آه اکبرم، نور چشمم چه زود رحل سفر نمودی و از این روزگار نامردمی‌ها و نامردی‌ها رستی و چه عاشقانه و عارفانه بار سفر بستی بدون نیازمندی به دیگران حتی مادرت...، فرزندم از کی به این فکر بودی که من غافل بودم و... و اما بعد رفتنت، من بودم و شب و سحرگاه کنار اتاق خواب نازتان با تکیه بر زانوان لرزان و چشم دوخته بر چهارچوب درب و پنجره اتاقتان، تا خبری بشنوم از برگشتن تان تا تکانی بخورد لب بسته‌ام به خنده‌ای از نگاه دوباره چشمان آبی تان و تصویر دیگری از خیالتان ... نه این آرزو همچنان مرا مشغول کرده بود عشق دیدن تو نه در القاب و کلمات می‌گنجد و نه به باورها میرسد این فقط من هستم و برادران و خواهرانت و پدر رنجدیده و خمیده از رفتن تو و سعید حیران و سرگشته از نبود تو، چاره‌ای ندارم اکبرم اینکه فقط در ذهنم نقاشی کنم از تصاویر شیر خوردنت،خزیدنت، راه رفتنت، بازی کردنت، قرآن خواندنت و اذان گفتن و مدیحه سرایی کردنت به عشق ائمه «ع » و عشوه کردنت و در نهایت از ادب و رفتار و کردارت. آیا این همه خاطره ها را می‌شود فراموش کرد!؟ ... نه پسر گلم عشق تو زنده است و زنده نگه خواهیم داشت عشق تو را، تا زنده بمانم برای یاد کردنت و خدمت به بازماندگانت. عاشقت مادر و همیشه علی ملکی از زنجان 🍂🍁🥀🦋🥀🍁🍂 پشت هیچستانم https://eitaa.com/hichestan49