eitaa logo
«هیام⁦«
159 دنبال‌کننده
165 عکس
7 ویدیو
1 فایل
ه‍ . [هیام یعنی حالتی سرشار از شوق، حرکت با اشتیاق به سمت هدف] . به تاریخ بیست و یکم آذر ماه سنه هزار و چهارصد و یک شمسی به جهت ثبتِ احوالات یک مشتاق، متولد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: کدوم یکی از نعمت‌های بهشته که بهت انگیزه میده براش تلاش کنی. گفتم اونجا که میگه: مُتَّکِئینَ عَلَیْها مُتَقابِلین... . دنیاییش میشه: اونجا که سعدی میگه: خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست... . @hiyaam
هدایت شده از حُفره
نویسنده جماعت یا سیگاریه یا چای و قهوه‌خورِ قهاااار! باور کنید! یعنی اگه دیدین نخ به نخ سیگار نمی‌کشه، حتما فنجون به فنجون چای و قهوه می‌نوشد. چه بسا در حدی که از کم‌خونی پودر بشه. می‌تونه توامان توی دو دسته هم باشه‌ها! اون دیگه خیلییی نویسنده‌ست. سبیل زرد شده از سیگار. دندون سیاه شده از چای و خوشحال! اگه هم جزو این دسته‌ها نیست هنوز کار داره نویسنده بشه😂 @hofreee
«هیام⁦«
نویسنده جماعت یا سیگاریه یا چای و قهوه‌خورِ قهاااار! باور کنید! یعنی اگه دیدین نخ به نخ سیگار نمی‌کش
یه چند وقتیه مبارکه حرفای منو جلو جلو می‌زنه😅 فقط من شوخی ندارم کاملا جدی‌ام...
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند... .
1385635584_359072785.mp3
3.03M
آرزو؟؟؟ . دلم برات تنگ شده حسین... . @hiyaam
یه سندرومی هست، مخصوص مادرا. اونم اینه که از یه ساعتی به بعد، وقتی همه می‌خوابن و خودش داره از خواب و خستگی قطعه قطعه میشه، بازم بیدار میمونه... که چرا؟ دقیق نمی‌دونم ولی انگارمغزمون به این سکوت احتیاج داره، حیفه بخوابیم درکش نکنیم... . @hiyaam
کلی سوال پیچم کرده که تو فقط چاپی میخونی؟ الکترونیک نمی‌خونی؟ گفتم: تا حالا غیر چاپی نخوندم ولی خب در کل حالم با بوی کاغذ و ورق زدن کتاب بهتره. بعد یه لینک فرستاده و زیرش نوشته به بهانه‌ی سی و پنج سالگیت، چون دوست داشتم بخونیش. امشب لینک رو باز کردم. این رفیقایی که می‌دونن داری از عمیق‌ترین تجربه زیسته ات فرار می‌کنی و کمکت میکنن، برگردی بهش و جرأت گفتن و نوشتن پیدا کنی، خیلی دوست داشتنی‌ان. دوسِت دارم رفیق💚 .
ناکام کسی بوده که سرتاسر عمرش انگور ضریح نجفت را نچشیده … . @hiyaam
هدایت شده از سفره آسمانی
بسم الله الرحمن الرحیم . هشت سال پیش... تا هشت سال پیش صبح ها که بیدار می‌شدیم، مثل همه‌ی آدم‌های دیگر نفس میکشیدیم، راه می‌رفتیم و کار می‌کردیم و خسته میشدیم. هشت سال است جنس بیداری و خواب و نفس کشیدنمان جور دیگری شده، حالمان بهتر است به بهتر شدن حالی، و لبمان بیشتر میخندد به خنده‌های از ته دلی. هشت سال پیش از والاترین دستگیر عالم مدد گرفتیم که زیر سایه نگاهش و به یاری شما مدد برسانیم به امید گوشه چشمی... (سیزدهم رجب سالگرد تاسیس سفره آسمانی) @sofreasemaniii
بسم الله الرحمن الرحیم . تازه سال سوم چهارم ازدواج ما، موبایل اینترنت دار وارد بازار شد، تا قبل از آن چت و اپ و ویس و عکس و ویدئو فرستادن یک کار تخیلی بود. آن سال که توی حسینیه‌ی طبقه‌ی همکف همین خانه‌مان قبل از اینکه اسیر بیل و کلنگ بشود و شش طبقه بالا برود، صیغه عقدمان را خواندند، منتها الیه تکنولوژی، گوشی ان‌نود و پنج سید حسین بود که دلمان به دوربینش خوش بود و اس‌ام‌اس هایی که تعداد کاراکتر محدودی برای تایپ داشت. فکر میکنم ما آخرین نسل از زوج‌هایی بودیم که حرف‌های دوران عقدشان را و آن شرم و حیای توی اولین صحبت هایشان را پای تلفن به هم می‌گفتند. یک تلفن ثابت داشتیم که روی اپن آشپزخانه بود، تلفن سیار هم توی اتاق مامان اینها. شب‌ها که بابا این‌ها خواب بودند تلفن روی اپن را بغل میکردم و چمباتمه میزدم پایین اپن توی آشپزخانه و زیر نور کم هود، شماره‌اش را می‌گرفتم و آنقدر آرام حرف میزدم که خودم هم به سختی صدای خودم را می‌شنیدم. توی همان روزها، همان اولین مکالماتمان، همان وقتی که هنوز برای خطاب کردنش فعل جمع به کار میبردم، گفت: فقط یه چیزی، پسر با شما ولی اگه خدا بهمون دختر داد اسمش زینبه، باشه... گفتم: حالا کو تا اون موقع و بعد توی دلم گفتم حالا یه سیب رو بندازی بالا هزار تا چرخ میخوره شاید هم نظرش برگشت. گذشت، پانزده سال گذشت..‌. جلوی در کلینیک دوبل پارک کرده بود و فلاشرها را روشن، سرد بود، سوار ماشین شدم، گفتم بخاری رو میزنی؟ گفت چی شد. میخواستم سر به سرش بگذارم، گفتم حالا بریم میگم. اصرار کرد، تا جلوی در خانه مامان اینها مقاومت کردم گفتم: دختره... فقط خندید و بعدش گفت: قرامون یادته دیگه. یادم بود، یادم بود و حالا دیگر خودم هم انگار عاشق اسم دخترک شده بودم... . من از شما نوشتن و از شما گفتن و برای شما روضه خواندن را بلد نیستم بانو، من فقط در همین حد میتوانم بنویسم، همین که پانزده سال صبر کردیم تا خدا به ما دختر بدهد و نام شما را رویش بگذاریم. این حجم از زنانگی و مقاومت و صبوری، توصیفش حتی مدحش کار من یکی نیست. گوشه نگاهتان را از ما برندارید که دلخوش به همین بوده و هستیم. . . @hiyaam