eitaa logo
کارتونهای جدید جدید مارال حامدی
119 دنبال‌کننده
71 عکس
826 ویدیو
1 فایل
نقاشی ساده و زیبا با مداد رنگی برای کودکان آموزش نقاشی با مداد سیاه آموزش نقاشی با خودکار آموزش نقاشی با گواش آموزش نقاشی با ماژیک
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی ساخت جعبه کادو لاکچری ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ✅ کانال کارتونیتو ┄┅👒---✶---🧢┅┄ https://eitaa.com/cartoonito/65 https://t.me/cartoonito2 https://ble.ir/cartoonito ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ⏩🌹ممنون که ویدیوهای کارتونیتو رو فوروارد می کنید🌹⏩ 💐 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی ماهی با کاغذ رنگی ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ✅ کانال کارتونیتو ┄┅👒---✶---🧢┅┄ https://eitaa.com/cartoonito/65 https://t.me/cartoonito2 https://ble.ir/cartoonito ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ⏩🌹ممنون که ویدیوهای کارتونیتو رو فوروارد می کنید🌹⏩ 💐 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 💫روش ساخت : روی یک را می چسبانی و با فیچی برش می دهیم مانند دیگر را می کشیم و را داخل لیوان قرار می دهیم با چرخش لیوان ها دوچرخه سوار وارد فصل جدید می شود ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ✅ ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ┄┅👒---✶---🧢┅┄ ⏩🌹ممنون که ویدیوهای پرنسس مارال رو فوروارد می کنید🌹⏩ 💐 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت ؟ که هر که جان و داشت در میان انداخت دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت ،_لیک_چه_سود که پرده از رخ تو برنمی‌توان انداخت حلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم بسا شکر که در آن لحظه در دهان انداخت من از وصال تو برگرفته بودم، لیک زبان لطف توام باز در گمان انداخت دل شکستهٔ ما را بر آستان انداخت چه قدر دارد، جانا، ؟ توان هردم بر آستان درت صدهزار جان انداخت عراقی از و جان آن زمان امید برید که چشم جادوی تو چین در ابروان انداخت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1149 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟ چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا می‌دمم بادی بر آتش، تا بَتَر سوزد مرا تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم وا رَهَم زین تنگنای محنت آباد بلا مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/15 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر شکسته هزار جان دارند به خدمت تو کمر بسته بر میان دارند چه خوش که مثل تو دارند کسان که وصل تو یک دم به نقد یافته‌اند از ین طلب طرب و عیش جاودان دارند چو ماه ماهرخان دست بر دهان دارند خرد از آن ز ره زلف تو پناه گرفت که چشم و ابروی تو تیر در کمان دارند مجاهدان رهت تا عنایت تو بود چه بیم و باک به عالم ازین و آن دارند؟ وگرنه راز تو بیچارگان نهان دارند غلام غمزهٔ بیمارتم که از هوسش چه تندرستان خود را ناتوان دارند؟ اگر کسی به شکایت بود ز خویش ز تو و شکر بی‌کران دارند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1149 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باز عیش و طرب می‌کند هیچ ندانم چه سبب می‌کند؟ کین همه شادی و طرب می‌کند؟ تا سر زلف تو پریشان بدید شیفته شد ، شور و شغب می کند عیش همه در شب می‌کند برد به بازی جهان زلف تو بازی چه عجب می‌کند؟ طرهٔ طرار تو کرد آن چه کرد فتنه نگر باز که لب می‌کند : باز فلانی چه طلب می‌کند؟ از لب لعلش چه عجب گر مرا آرزوی قند و طرب می‌کند گر طلبد بوسه، مرنج، گرچه همه ترک ادب می‌کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1147 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که او دعوی مستی می‌کند آشکارا بت‌پرستی می‌کند هر نفس صدگونه هستی می‌کند هر که از خاک درش رفعت نیافت لاجرم سر سوی پستی می‌کند بی‌خبر شد، شور و مستی می‌کند دل چو خواهم باختن در پای او جان ز شوقش پیش دستی می‌کند چند گویی کو جفا تا کی کند؟ ای ، تا تو هستی می‌کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1146 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند بسا که بر از غمزه ترکتاز کند ،_که_نیاز_منت_بکار_آید چو من نمانم حسن تو با که ناز کند؟ مرا به دست سر زلف خویش باز مده اگر چه همچو خودم زود سرفراز کند ،_به_من_نگاهی_کن که اهل دیده به مردم نگاه باز کند چگونه دوست ندارد ایاز را محمود؟ که او نگاه به چشم خوش ایاز کند ز جور تو بگریزم، برم به پناه که از غم تو مرا بی‌نیاز کند نهنگ حقیقت دهن چو باز کند ازین حدیث، اگرچه ز پرده بیرون است زمانه پردهٔ بس که ساز کند به آب دیده وضو همی سازد چو قامت تو بدید آنگهی نماز کند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1148 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟ چشم ما تا کی چنین گریان بود؟ محنت و درد و هجران بود؟ این چنین کز یار دور افتاده‌ام گر بگرید دیده، جای آن بود چشم ما شاید که خون افشان بود از فراقش ز جان آمد به جان خود گرانی یار مرگ جان بود بر امیدی زنده‌ام، ورنه که را طاقت آن هجر بی‌پایان بود؟ کار ما تا کی چنین پیچان بود؟ محنت آباد پر درد ما تا کی از هجران او ویران بود؟ درد ما را نیست درمان در جهان درد ما را روی او درمان بود چون ما از سر جان برنخاست لاجرم پیوسته سرگردان بود چون هر که دور از یار ماند چشم او گریان، بریان بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1143 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که در بند زلف یار بود در جهانش کجا قرار بود؟ در بس که خار خار بود وانکه یاد لبش کند روزی تا قیامت در آن خمار بود نه زیاری روزگار بود فتنه‌هایی که زلفش انگیزد همه خود نقش آن نگار بود از فلک آنکه هر شبی شنوی نالهٔ بیدلان زار بود آن کزو چرخ را مدار بود یک شبی با خیال او گفتم: چند مسکین در انتظار بود؟ روی بنما، که جان نثار کنم گفت: جان را چه اعتبار بود؟ تا تو در بند خویشتن مانی کی تو را نزد دوست بار بود؟ نبود عاشق آنکه جوید کام عشق را با غرض چه کار بود؟ عاشق آن است کو نخواهد هیچ ور همه خود وصال یار بود ای ، تو اختیار مکن کانکه به بود اختیار بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1144 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به خرابات شدم دوش مرا بار نبود می‌زدم نعره و فریاد ز من کس نشنود یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت رندی از غرفه برون کرد سر و رخ بنمود :_خیر_است،_درین_وقت_تو_دیوانه_شدی نغز پرداختی آخر تو نگویی که چه بود؟ گفتمش: در بگشا، گفت: برو، هرزه مگوی تا درین وقت ز بهر چو تویی در که گشود؟ این نه مسجد که به هر لحظه درش، بگشایند تا تو اندر دوی، اندر صف پیش آیی زود شاهد و شمع و و غزل و رود و سرود زر و سر را نبود هیچ درین بقعه محل سودشان زیان است و زیانشان همه سود سر کوشان است و سراشان کعبه عاشقان همچو خلیلند و رقیبان نمرود ای ، چه زنی حلقه برین در شب و روز؟ زین همه آتش خود هیچ نبینی جز دود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1145 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈