eitaa logo
کارتونهای جدید جدید مارال حامدی
119 دنبال‌کننده
71 عکس
826 ویدیو
1 فایل
نقاشی ساده و زیبا با مداد رنگی برای کودکان آموزش نقاشی با مداد سیاه آموزش نقاشی با خودکار آموزش نقاشی با گواش آموزش نقاشی با ماژیک
مشاهده در ایتا
دانلود
صلای ، که ساقی ز لعل خندانش شراب و نقل فرو ریخته به مستانش ،_که_بزم_طرب_ساخت،_خوان_عشق_نهاد برای ما لب نوشین شکر افشانش تبسم لب ساقی خوش است و خوشتر از آن خرابیی که کند باز چشم فتانش که در نیارد به هوش رضوانش خوشا و خوشا ساقی و خوشا بزمی که غمزهٔ خوش ساقی بود خمستانش! ازین که یک قطره بیش نیست که تو گهی حیات جهان خوانی و گهی جانش همیشه نام نهی آفتاب تابانش ازین اگر خضر یافتی قدحی خود التفات نبودی به آب حیوانش نگشت مست به جز غمزهٔ خوش ساقی ازان که در داد لعل خندانش نبود نیز به جز عکس روی او در جام نظارگی، که بود همنشین و همخوانش نظارگی به من و هم به من هویدا شد کمال او، که به من ظاهر است برهانش عجب مدار که: چشمش به من نگاه کند برای آنکه منم در وجود انسانش نگاه کرد به من، دید صورت خود را شد آشکار ز آیینه راز پنهانش عجب، چرا به سپرد امانت را؟ نبود در همه عالم کسی نگهبانش مگر که راز جهان خواست آشکارا کرد بدو سپرد امانت، که دید تاوانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1103 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی، که آتش تواش بسوزد پاک ز بیم آتش دوزخ چرا بود غمناک؟ هزار سال در آتش قدم زند بی‌باک گرت بیافت در آتش کجا رود به ؟ و گر چشد ز کفت زهر، کی خورد تریاک؟ ،_که_نیست_ازین_آتشم_مگر_دودی؟ فرو گرفت زمین خس و خاشاک کجاست آتش شوقت که در آویزد؟ چنان که برگذرد شعلهٔ ز افلاک ز شوق در من آتشی چنان افروز که هر چه غیر تو باشد بسوزد آن را پاک ،_عراقی،_دل_تو_زین_آتش ببار آب ز چشم و بریز بر سر خاک ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1097 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشتر از خلد برین آراستند ایوان تا به شادی مجلس آراید درو سلطان هم به روی خود برآراید نگارستان در سرای چو سلطان حقیقت بار داد صف زدند ارواح عالم گرد شادروان ؟_پرده‌ای_پرنقش_بر_درگاه_جان جان چه باشد؟ پرده‌داری بر در جانان عقل هر دم نامه‌ای دیگر نویسد نزد جان تا بود فرمان نویسی در بر دیوان مرغ همت برتر از فردوس اعلی زان پرد تا مگر یابد نسیم روضهٔ رضوان هر که را چشمی بود باشد چو جان حیران خضر جان گرد سرابستان گردد مدام تا خورد آب حیات از چشمهٔ حیوان سر بر آر از جیب وحدت، تا ببینی آشکار صدرهٔ نه توی عالم کوته از دامان ظاهر و باطن نگه کن، اول و آخر ببین تا تو را روشن شود کز چیست چار ارکان طاق ایوانش خم ابروی جانان من است قبلهٔ جان من آمد زین قبل ایوان تا به رنگ خود برآرد هر که یابد در جهان شعله‌ای هر دم برافروزد رخ تابان چون نگار من به هر رنگی بر آید هر زمان لاجرم هر دم دگرگون می‌شود الوان خود دو عالم در محیط کم از یک شبنم است کی پدید آید نمی در بحر بی‌پایان ؟ از و زینت او در جهان رنگی بود کان آراستند، اعنی سرابستان بر بساط سماط عیش گستردند، لیک در جهان کو تا شود مهمان ؟ حیف نبود در جهان خوانی چنین آراسته وانگهی ما بیخبر از حسن و از احسان ؟ از ثنای عاجز آمد بهر آنک هر کمالی کان بیندیشد بود نقصان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1090 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صلای ، که ساقی ز لعل خندانش شراب و نقل فرو ریخته به مستانش ،_که_بزم_طرب_ساخت،_خوان_عشق_نهاد برای ما لب نوشین شکر افشانش تبسم لب ساقی خوش است و خوشتر از آن خرابیی که کند باز چشم فتانش که در نیارد به هوش رضوانش خوشا و خوشا ساقی و خوشا بزمی که غمزهٔ خوش ساقی بود خمستانش! ازین که یک قطره بیش نیست که تو گهی حیات جهان خوانی و گهی جانش همیشه نام نهی آفتاب تابانش ازین اگر خضر یافتی قدحی خود التفات نبودی به آب حیوانش نگشت مست به جز غمزهٔ خوش ساقی ازان که در داد لعل خندانش نبود نیز به جز عکس روی او در جام نظارگی، که بود همنشین و همخوانش نظارگی به من و هم به من هویدا شد کمال او، که به من ظاهر است برهانش عجب مدار که: چشمش به من نگاه کند برای آنکه منم در وجود انسانش نگاه کرد به من، دید صورت خود را شد آشکار ز آیینه راز پنهانش عجب، چرا به سپرد امانت را؟ نبود در همه عالم کسی نگهبانش مگر که راز جهان خواست آشکارا کرد بدو سپرد امانت، که دید تاوانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1103 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی، که آتش تواش بسوزد پاک ز بیم آتش دوزخ چرا بود غمناک؟ هزار سال در آتش قدم زند بی‌باک گرت بیافت در آتش کجا رود به ؟ و گر چشد ز کفت زهر، کی خورد تریاک؟ ،_که_نیست_ازین_آتشم_مگر_دودی؟ فرو گرفت زمین خس و خاشاک کجاست آتش شوقت که در آویزد؟ چنان که برگذرد شعلهٔ ز افلاک ز شوق در من آتشی چنان افروز که هر چه غیر تو باشد بسوزد آن را پاک ،_عراقی،_دل_تو_زین_آتش ببار آب ز چشم و بریز بر سر خاک ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1097 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوشتر از خلد برین آراستند ایوان تا به شادی مجلس آراید درو سلطان هم به روی خود برآراید نگارستان در سرای چو سلطان حقیقت بار داد صف زدند ارواح عالم گرد شادروان ؟_پرده‌ای_پرنقش_بر_درگاه_جان جان چه باشد؟ پرده‌داری بر در جانان عقل هر دم نامه‌ای دیگر نویسد نزد جان تا بود فرمان نویسی در بر دیوان مرغ همت برتر از فردوس اعلی زان پرد تا مگر یابد نسیم روضهٔ رضوان هر که را چشمی بود باشد چو جان حیران خضر جان گرد سرابستان گردد مدام تا خورد آب حیات از چشمهٔ حیوان سر بر آر از جیب وحدت، تا ببینی آشکار صدرهٔ نه توی عالم کوته از دامان ظاهر و باطن نگه کن، اول و آخر ببین تا تو را روشن شود کز چیست چار ارکان طاق ایوانش خم ابروی جانان من است قبلهٔ جان من آمد زین قبل ایوان تا به رنگ خود برآرد هر که یابد در جهان شعله‌ای هر دم برافروزد رخ تابان چون نگار من به هر رنگی بر آید هر زمان لاجرم هر دم دگرگون می‌شود الوان خود دو عالم در محیط کم از یک شبنم است کی پدید آید نمی در بحر بی‌پایان ؟ از و زینت او در جهان رنگی بود کان آراستند، اعنی سرابستان بر بساط سماط عیش گستردند، لیک در جهان کو تا شود مهمان ؟ حیف نبود در جهان خوانی چنین آراسته وانگهی ما بیخبر از حسن و از احسان ؟ از ثنای عاجز آمد بهر آنک هر کمالی کان بیندیشد بود نقصان ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1090 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈