eitaa logo
کارتونهای جدید جدید مارال حامدی
130 دنبال‌کننده
128 عکس
1.1هزار ویدیو
1 فایل
نقاشی ساده و زیبا با مداد رنگی برای کودکان آموزش نقاشی با مداد سیاه آموزش نقاشی با خودکار آموزش نقاشی با گواش آموزش نقاشی با ماژیک
مشاهده در ایتا
دانلود
نگارینی که با ما می‌نپاید به ما کی رخ نماید؟ ،_ای_بخت،_تا_بر_خود_بموییم که از ما یار آرامی نماید اگر جانم به لب آید عجب نیست به حیله نیم جانی چند پاید؟ شب هجر است، تا فردا چه زاید؟ مگر روشن شود صبح امیدم مگر خورشید از روزن برآید دلم را از غم جان وا رهاند مر از من زمانی در رباید ،_بر_درش_امید_در_بند که داند، بو که ناگه واگشاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1138 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صلای ، که ساقی ز لعل خندانش شراب و نقل فرو ریخته به مستانش ،_که_بزم_طرب_ساخت،_خوان_عشق_نهاد برای ما لب نوشین شکر افشانش تبسم لب ساقی خوش است و خوشتر از آن خرابیی که کند باز چشم فتانش که در نیارد به هوش رضوانش خوشا و خوشا ساقی و خوشا بزمی که غمزهٔ خوش ساقی بود خمستانش! ازین که یک قطره بیش نیست که تو گهی حیات جهان خوانی و گهی جانش همیشه نام نهی آفتاب تابانش ازین اگر خضر یافتی قدحی خود التفات نبودی به آب حیوانش نگشت مست به جز غمزهٔ خوش ساقی ازان که در داد لعل خندانش نبود نیز به جز عکس روی او در جام نظارگی، که بود همنشین و همخوانش نظارگی به من و هم به من هویدا شد کمال او، که به من ظاهر است برهانش عجب مدار که: چشمش به من نگاه کند برای آنکه منم در وجود انسانش نگاه کرد به من، دید صورت خود را شد آشکار ز آیینه راز پنهانش عجب، چرا به سپرد امانت را؟ نبود در همه عالم کسی نگهبانش مگر که راز جهان خواست آشکارا کرد بدو سپرد امانت، که دید تاوانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1103 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نگارینی که با ما می‌نپاید به ما کی رخ نماید؟ ،_ای_بخت،_تا_بر_خود_بموییم که از ما یار آرامی نماید اگر جانم به لب آید عجب نیست به حیله نیم جانی چند پاید؟ شب هجر است، تا فردا چه زاید؟ مگر روشن شود صبح امیدم مگر خورشید از روزن برآید دلم را از غم جان وا رهاند مر از من زمانی در رباید ،_بر_درش_امید_در_بند که داند، بو که ناگه واگشاید ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1138 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
صلای ، که ساقی ز لعل خندانش شراب و نقل فرو ریخته به مستانش ،_که_بزم_طرب_ساخت،_خوان_عشق_نهاد برای ما لب نوشین شکر افشانش تبسم لب ساقی خوش است و خوشتر از آن خرابیی که کند باز چشم فتانش که در نیارد به هوش رضوانش خوشا و خوشا ساقی و خوشا بزمی که غمزهٔ خوش ساقی بود خمستانش! ازین که یک قطره بیش نیست که تو گهی حیات جهان خوانی و گهی جانش همیشه نام نهی آفتاب تابانش ازین اگر خضر یافتی قدحی خود التفات نبودی به آب حیوانش نگشت مست به جز غمزهٔ خوش ساقی ازان که در داد لعل خندانش نبود نیز به جز عکس روی او در جام نظارگی، که بود همنشین و همخوانش نظارگی به من و هم به من هویدا شد کمال او، که به من ظاهر است برهانش عجب مدار که: چشمش به من نگاه کند برای آنکه منم در وجود انسانش نگاه کرد به من، دید صورت خود را شد آشکار ز آیینه راز پنهانش عجب، چرا به سپرد امانت را؟ نبود در همه عالم کسی نگهبانش مگر که راز جهان خواست آشکارا کرد بدو سپرد امانت، که دید تاوانش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1103 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کجایی، ای و جانم، که از غم تو بجانم بیا، که بی رخ خوب تو بیش می‌نتوانم ،_ببین،_نه_همانا_که_زنده_خواهم_ماندن تو خود بگوی که: بی تو چگونه زنده بمانم؟ چگونه باشد در دام مانده حیران صید ز جان امید بریده؟ ز دوری تو چنانم ؟_چه_گویم جفات تا به من غمزده چه کرد؟ چه دانم؟ ببرد این و اندر میان بحر غم افگند سپرد آن به کف صد بلا و رنج روانم بلا به پیش خیال تو گفت دوش من که: پای پیشترک نه، ز خویشتن برهانم :_می‌خورم_غم_کارت ز جانبی ستمت گفت: غم مخور که در آنم درین غمم که: چگونه خواهد مردن؟ ندیده سیر رخ تو، برای او نگرانم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1063 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا جز تو جانی نمی‌بینم نمی‌بینم دلم را جز تو جانانی نمی‌بینم نمی‌بینم ز تو لطفی و احسانی نمی‌بینم نمی‌بینم ز روی لطف بنما رو، که دردی را که من دارم بجز روی تو درمانی نمی‌بینم نمی‌بینم ،_گر_خواهیم_دیدن_که_دور_از_روی_خوب_تو بقای خویش چندانی نمی‌بینم نمی‌بینم بگیر، ای یار، دست من، که در گردابی افتادم که آن را هیچ پایانی نمی‌بینم نمی‌بینم ز راه لطف و ، بیا، سامان کارم کن که خود را بی تو سامانی نمی‌بینم نمی‌بینم ،_که_در_عالم چو او سرگشته حیرانی نمی‌بینم نمی‌بینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1056 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈