eitaa logo
حُفره
538 دنبال‌کننده
196 عکس
16 ویدیو
2 فایل
به نام تو برای تو . مبارکه اکبرنیا هستم. شیمیستِ روانشناسی‌خوانده که عاشقِ کتاب 📚 و محتاجِ کلمه✍️ است. مشغول به شغل‌های شریفِ همسری، مادری و استادیاری مدرسه‌ی نویسندگی مبنا . برای هر نظر، انتقاد و پیشنهادی اینجا هستم👇 @mob_akbarnia
مشاهده در ایتا
دانلود
. . می‌دانی! شاید ذهن من مریض است. شاید ایمانم به پای تو نمی‌رسد. شاید هزار شاید دیگر. اما من خیلی فکر می‌کنم. چند روز است تو جلوی چشمانم نشسته‌ای. خودم را می‌گذارم جایت. تیغی چیز تیزی را در گوشه و کنار آن بیمارستان لعنتی پیدا می‌کنم. پنهانش می‌کنم توی مُشتم. تیزی‌اش بندهای کف دستم را می‌شکافد. سوزش حالم را جا می‌آورد. آن مایع غلیظ و گرم که از شکاف بیرون می‌زند، یادم می‌رود که زن هستم. منتظرم یکی‌شان نزدیکم شود تا شاهرگش را بزنم. ناگهان چیزی درون شکمم تکان می‌خورد. دست و پاهایش را می‌کوبد به دیواره‌ی شکمم. مردانگی‌ام با آن مایع غلیظ می‌چکد کف سرامیک سیاه بیمارستان. حالا چه می‌ماند از من؟ یک رگ سبز آبی کمی بالاتر از شکاف کف دستم. از تیغ که توی کف دستم فرو رفته تا آن سبزآبی برجسته چقدر راه است؟ می‌خواهی بگویم؟ یک خدا! یک اجازه‌ی خدا! یک مسلمانی! گرگ‌ها رسیده‌اند به تو و دارند بدنت را پاره می‌کنند. سرت را بالا بُرده‌ای یا پایین؟ جیغ کشیده‌ای یا ساکت شده‌ای؟ پلک‌هایت را محکم روی هم گذاشته‌ای یا تا آنجا که میشد از هم باز کرده‌ای؟ بچه‌ات تکان می‌خورد نه؟ بالا و پایین می‌پرید نه؟ خدا اجازه نداد نه؟ تیغت هیچ شاهرگی را نزد نه؟ فقط بیشتر و بیشتر توی گوشت دستت فرو رفت تا یادت بیاورد هیچ بوی خونی از تو مَرد نمی‌سازد. تو زنی. فقط یک زن. فقط یک تیغ فرورفته‌ی توی گوشت که هیچ رگی را نمی‌بُرد! @behhbook
بلند شو علمدار علم رو بلند کن؛ بازم پرچم حرم رو بلند کن واسه بچه‌هایی که چشم انتظارن؛ می‌خوان مثل من سر رو شونت بزارن.... @hofreee
من چیزی از اوضاع نمی‌فهمم و نمی‌خواهم بفهمم اما می‌دانم که ناامیدی در این شرایط یعنی سقوط از پرتگاهِ ایمان... اصلا بگذارید من همان سربازی باشم که غرق به خون روی زمین افتاده و درحالی که مرگ خیره نگاهش می‌کند، می‌گوید: " پیروزی نزدیک است! " @hofreee