3447304508869821153 (1).mp3
1.38M
تو حقته که تنهام بذاری...
هیزم به زیر پاهام بذاری...
#شب_قدر
در زمانهای که بر سر اختیار داشتن یا نداشتن انسانها جنگ و دعواست، من جبر میخواهم. من میخواهم تو برایم تصمیم بگیری. مگر خودم عقل ندارم؟ چرا دارم و با همین عقل ناچیزم به تو اعتماد دارم! مثل بچهای که دست مادرش را گرفته و هرجا که او بکشد میرود. میدانم که در مسیر خسته میشوم. غُر میزنم به جانت. لج میکنم. گریه و زاری راه میاندازم. جنجال میکنم اما تو ولم نکن!
اگر تو ولم کنی این بچه گُم میشود! باور کن کوچهها و خیابانها را نمیشناسد. نابلد است. مسیر دور و دراز است. نگذار گم بشود. هر چه که گفت تو دستهایش را از دستت بیرون نکش!
به جایش به او صبر در مصیبت، تسلیم، رضا و یقین بده...
تو را به این شب قسم....
تو را به خداییات!
برنامهی زندگیام را خودت بچین!
نگذار برنامههای احمقانهی من پیش برود...
#شب_قدر
هدایت شده از حُفره
3447304508869821153 (1).mp3
1.38M
تو حقته که تنهام بذاری...
هیزم به زیر پاهام بذاری...
#شب_قدر