هو
و گفت: رسول، عَلَیهِ السّلام، درویشی اختیار کرد. با سخاوت و خُلقِ نیکو بود، بیخیانت بود، وا دیدار بود، راهنمایِ خَلق بود، بیطمع بود، شرّ و خیر از خدای دید، وا خلقَش غَش نبود، اسیرِ وقت نبود، هرچه از آن خلق ترسند نترسید، هرچه خلق بدان امید دارند او نداشت، به هیچ غرّه نبود. این جمله صفتِ جوانمردان است. رسول عَلیهِ الصَّلٰوةُ وَ السّلام، دریایی بود بیحدّ که اگر قطرهای از آن بیرون آید همه آفریده غرق شود.
ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی
تذکرةالاولیاء
@yarekhaksar
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
به ثبوت پیوسته که پیش از وفات سید کاینات به سه روز جبرئیل نازل گشته گفت: ای محمد! پروردگار ترا سلام میرساند و از تو چیزی میپرسد که او اعلم است به آن چیز، میپرسد که خود را بر چه سان مییابی؟ سیدالمرسلین فرمود که خویشتن را محزون و اندوهناک و متألم مییابم. روز دویم و سیّم نیز جبرئیل آمده سؤال و جواب به دستور روز اول به وقوع انجامید. اما در روز سیّم عزرائیل با فرشتهای دیگر موسوم به اسماعیل که حاکم هفتادهزار فرشته بود بر در حجرۀ همایون حاضر گشت و جبرئیل بعد از پرسش معروض داشت که اینک ملکالموت بر در ایستاده رخصت درآمدن میطلبد و پیش از این نسبت به هیچ متنفسی این امر از وی صادر نگشته و بعد از این نیز صدور نخواهد یافت. حضرت فرمود که ای امین خدا! او را دستوری ده تا درآید، و عزرائیل پس از حصول اجازت درآمده زبان به سلام بگشاد و گفت: ای محمد! من بنابر فرمـان حـق - عزوعلا - مطیع امر و نهی توام، اگر رخصت فرمائی روح مطهر ترا قبض کنم و الا مراجعت نمایم. رسول - صلّیالله علیه و آله - به جانب جبرئیل نگریسته روحالامین گفت: ای احمد! حضرت پروردگار مشتاق دیدار تو است. لاجرم سید عالم، ملکالموت را اشارت کرد تا به کاری که متعلق به اوست مشغول شود، و چون عزرائیل آغاز قبض روح مطهر آن سرور کرد سکرات موت بر آن حضرت چنان غالب گشت که رنگ رخسار همایونش گاهی سرخ و گاهی زرد می شد و عرق بر روی فرخندهاش نشسته ساعتی به دست راست و لحظهای به دست چپ میگشت. عایشه روایت کند که حضرت رسول - صلّیالله علیه و آله و سلم - در وقت نزع در سقف خانه نظر انداخته و دست خود را برداشته میگفت: مع الرفيق الاعلی که ناگاه دست مبارکش مایل به زمین شده روح پرفتوح سید اواخر و اوایل به جوار مغفرت پروردگار منتقل گشت.
خلاصةالاخبار فی بیان احوالالاخیار
خواندمیر (غیاثالدّین بن همامالدّین حسینی شیرازی هروی)
تصحیح میرهاشم محدث
@yarekhaksar
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
یا سید الانام درودِ جنابِ تو
ورد زبان ما است مه و سال و صبح و شام
نزدیکِ تو چه فرستیم ما ز دور؟
در دست ما همین صلوات است والسلام
@bazmeghodsian
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
مائیم که از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم
#مولاناجانم
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
میآمد یار مست و تنها تنها
با نرگس پرخمار رعنا رعنا
جستم که یکی بوسه ستانم ز لبش
فریاد برآورد که یغما یغما
#مولاناجانم
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
به از این چه شادمانی
که تو جانی و جهانی
چه غمست عاشقان را
که جهان بقا ندارد
#مولانای_جان
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
الهی🙏
تشنه خویش کن مده آبم
عاشق خویش کن ببر خوابم
تا شب و روز در نماز آیم
ای خیال خوش تو محرابم
#مولانای_جان
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
هو
من پیر شدم پیر نه ز ایام شدم
از نازش معشوقه خودکام شدم
در هر نفسی پخته شدم خام شدم
در هر قدمی دانه شدم دام شدم
#رباعی_مولانا
- رباعی شمارهٔ ۱۳۳۱
۲۲ شهریور ۱۴۰۲