هو
در احوال ابراهیم ادهم آورده اندکه وقتی به مستی برگذشت. او را می شناخت ، مسلمانی بود اینک به حلقه غفلت دهانش آلوده بود. آب آورده دهان آن مست بشست و می گفت: «دهاني که ذکر حق بر آن رفته باشد، آلوده بگذاري بي حرمتي بود».
چون آن مرد هوشیار شد، او را گفتند: «زاهد خراسان دهانت بشست ». آن مرد گفت: «من نيز توبه کردم ». پس از آن ابراهيم به خواب اندر ندایی شنید که گفتند: «تو از براي ما دهانی بشستي. ما دل تو را از نقش غیر بشستيم ».
تذکرة الاولیا
#ابراهیم_ادهم
#توبه
#طریقت
هو
کرامات ابراهیم ادهم بر لب دریا
✍ابراهیم اَدهم ضمن سیر و سیاحت به لبِ دریایی رسید و آنجا نشست و به دوختن پاره هایِ خرقه اش مشغول شد . در این اثنا امیری که در سال های قبل غلامِ او بود از آنجا گذر می کرد . همینکه چشمش به ابراهیم افتاد او را شناخت . ولی با کمالِ تعجب اثری از شاهزادگی و امارت در او نیافت . بلکه او را درویشی بی پیرایه و خاکسار یافت . پیشِ خود گفت : پس کو آن حکومت و سلطنت و حشمت و جلال ؟ چرا اینقدر خاکسار و ژولیده حال شده است ؟ ابراهیم که عارفی کامل بود و آگاه بر ضمیر اشخاص، در همان لحظه فکرِ او را خواند و سوزنِ خود را به دریا انداخت و چیزی نگذشت که صدها هزار ماهی سر از آب بیرون آوردند در حالی که در دهانِ هر یک سوزنی از طلا بود . ماهیان به ابراهیم خطاب کردند : ای عارف حقیقی همۀ این سوزن ها از آنِ توست . بگیر ، ابراهیم رو به امیر کرد و گفت : ای امیر ، حکومت بر دل ها مهم تر است یا حکومت بر تخت ها ؟ امیر از تماشای این صحنۀ شگرف به وجد و شور دچار شد و گفت : وقتی ماهیان از روحِ عارف خبر دارند ، وای به حالِ کسی که از او بی خبر باشد!
#ابراهیم_ادهم
#طریقت
#حب
#ولایت
#استقامت
هو
#ابراهیم_ادهم را سؤال کردند که:
تو اسم اعظم یاد داری، بگو کدام است؟
جواب داد که:
معده را از لقمهی حرام پاک دار و دل را از محبتِ دنیا خالی کن،
بعد از آن به هر اسمی که خدای را بخوانی، آن، اسمِ اعظم است.
#ذکر #صوفی
#مولا
هو
در احوال ابراهیم ادهم آورده اند که وقتي به مستي برگذشت. او را می شناخت ، مسلمانی بود اینک به حلقه غفلت دهانش آلوده بود. آب آورده دهان آن مست بشست و مي گفت: «دهاني که ذکر حق بر آن رفته باشد، آلوده بگذاري بي حرمتي بُوَد».
چون آن مرد هوشیار شد، او را گفتند: «زاهد خراسان دهانت بشست ». آن مرد گفت: «من نيز توبه کردم ». پس از آن ابراهيم به خواب اندر ندایی شنید که گفتند: «تو از براي ما دهانی بشستي. ما دل تو را از نقشِ غیر بشستيم »
#ابراهیم_ادهم
هو
💠نقل است که (ابراهیم بن ادهم) گفت:
یک شب جبرییل به خواب دیدم که از آسمان به زمین آمد با صحیفهای در دست.
پرسیدم که تو چه میخواهی؟
گفت: نام دوستانِ حق تعالی را مینویسم.
گفتم: نام من بنویس!
گفت: از ایشان نیستی!
گفتم: دوستِ دوستانِ حقم!
ساعتی اندیشه کرد. پس گفت: فرمان رسید که اول نام ابراهیم ثبت کن! که امید در این راه از نومیدی پدید آید...
💠#تذكرة_الاولياء
#ابراهیم_ادهم
هو
در احوال ابراهیم ادهم آورده اند که وقتي به مستي برگذشت. او را می شناخت ، مسلمانی بود اینک به حلقه غفلت دهانش آلوده بود. آب آورده دهان آن مست بشست و مي گفت: «دهاني که ذکر حق بر آن رفته باشد، آلوده بگذاري بي حرمتي بُوَد».
چون آن مرد هوشیار شد، او را گفتند: «زاهد خراسان دهانت بشست ». آن مرد گفت: «من نيز توبه کردم ». پس از آن ابراهيم به خواب اندر ندایی شنید که گفتند: «تو از براي ما دهانی بشستي. ما دل تو را از نقشِ غیر بشستيم »
#ابراهیم_ادهم
هو
در احوال ابراهیم ادهم آورده اند که وقتي به مستي برگذشت. او را می شناخت ، مسلمانی بود اینک به حلقه غفلت دهانش آلوده بود. آب آورده دهان آن مست بشست و مي گفت: «دهاني که ذکر حق بر آن رفته باشد، آلوده بگذاري بي حرمتي بُوَد».
چون آن مرد هوشیار شد، او را گفتند: «زاهد خراسان دهانت بشست ». آن مرد گفت: «من نيز توبه کردم ». پس از آن ابراهيم به خواب اندر ندایی شنید که گفتند: «تو از براي ما دهانی بشستي. ما دل تو را از نقشِ غیر بشستيم »
#ابراهیم_ادهم