eitaa logo
پیر طریقت
1.3هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
706 ویدیو
46 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هو حسین منصور حلاج قدس سره العزیز گوید که:(من متفرق بودم،واحد شدم،قسمت مرا یکی کرد،و‌توحید مرا فرد کرد) توضیح یعنی من در عالم بشریت بودم،در طبایع منقسم بحق جمع شدم قسمت از من برفت به رویت جمع، به رویت موحد از غیر او فرد و موحد شدم. قال الله تعالی:«فاستقم کما ٱمرت»و(قل الله ثم ذرهم) شرح شطحیات حضرت شیخ روزبهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو از آن شاه عاشق از توحید پرسیدند (حلاج قدس سره العزیز)گفت:(توحید خلا همچنانست که در ملا) گفتند این را شرحی بگوی، که ما زبان قوم ندانیم،گفت توحید چنان است که در ازل بود،و‌هم چنان تا لایزال خواهد بود. او را گفتند که:چون حق را وصف کردی در ازل بما لایزال،بقدم محدثان گفتی.گفت:(نقض دانستم کردی،این کلام محدثان است) توضیح جانا معلوم کن که توحید در حقیقت صفت وحدانیت است،و وحدانیت پیش از عالم بعد از وجود عالم یکسان بود،خلا و ملا نزد وحدت مجهول و محو است شرح شطحیات شیخ روزبهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو ای عزیز! عشق چون به دل رسد خون کند و چون به دیده رسد جیحون کند و چون به جامه رسد چاک کند و چون به جان رسد خاک کند و چون به مال رسد تی کند و چون به قدم رسد پی کند. نکات العاشقین مسعود بک بخارایی نخشبی (ره)
هو وصول به حُسن ممکن نشود اِلّا به واسطه ی عشق ؛ و عشق ، هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی ماوا نکند و به هر دیده روی ننماید. شیخ شهید شهاب الدین سهروردی(ره)
هو در شگفتم از کسی که گمشده خود را می جوید ، در حالیکه «خود»را گم کرده و در پی یافتن آن نیست. امام العارفین حضرت علی ع
هو بار خدایا! طالبان تو کجا به بهشت قانع شوند؟ بهشت مائده ای ست نهاده تا خود, عاشقان بهشت کدام اند و عاشقان خدا کدام. شیخ عین القضات همدانی (ره)
هو روزی شیخ المشایخ پیش آمد، طاسی پر آب پیش شیخ نهاده بود، شیخ المشایخ دست در آب کرد و ماهی زنده بیرون آورد. شیخ ابوالحسن گفت: از آب ماهی نمودن سهل است از آب آتش باید نمودن. شیخ المشایخ گفت: بیا تا بدین تنور فرو شویم تا زنده کی برآید. شیخ گفت: یا عبدالله! بیا تا به نیستی خود فرو شویم تا به هستی او که برآید. شیخ المشایخ دیگر سخن نگفت. تذکرة الاولیاء ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی (ره)
هو با درد بساز چون دوای تو منم در كس منگر كه آشنای تو منم گر كشته شدی مگو كه من كشته شدم شكرانه بده كه خونبهای تو منم مولانا جلال الدین بلخی(ره)
﷽ 🔷بر مرید، حرمانی بزرگتر از عدم احترام مشایخ نمی باشد. 📜حرمت حق تعالی در حرمت شیخ است و آزردنش در آزردن شیخ، آنان حاجبان و پرده داران حق تعالی و حافظان احوال قلوب اند بر مریدان، بنابراین هر کس با شیخی که بدو اقتدا می کند، در هم صحبتی او مراعات حرمتش را نکند و محترمش ندارد، عقوبت و کیفر آن عمل و بی حرمتی، فقدان وجود حق است در قلبش.. و بر مرید، حرمانی بزرگتر از عدم احترام مشایخ نمی باشد. 📘فتوحات مکیه، باب181:معرفت مقام احترام مشایخ_معاملات، بخش117 @JAMEOLASRAR110
هو ای درویش به هر طریقی که تو زندگانی کنی، خواهد گذشت، اگر بطریق صلاحیت و کم آزاری گذرد، بهتر باشد. و الحمدلله ربّ العالمين. عزیزالدین نسفی انسان کامل https://t.me/bayazidbastami
هو آن دوستی که به هوا و هوس باشد، سرد شود و گرم شود، همچون هوای این جهان، که گاهی تابستان بُوَد و گاهی زمستان؛ اما آن دوستی که از هوا بیرون باشد به هویتِ حق باشد: سرد و گرم نشود. مولانا جلال الدین بلخی (ره) مکتوبات
هو چون خود را به دست آوردی ، خوش می رو ... حضرت شمس تبریزی(ره)
هو از او درباره بلا پرسیدند؟ گفت:بلا اوست،و‌نعمت از اوست منصور حلاج قدس سره العزیز یعنی او بلا دوستان است،چون مشاهده جلالش عاشقان بلاکش را بوستان است.چون او سبب بلاست،در حقیقت خودبلاست. عاشقان به عشق و بلا مبتلا کند،چنان که گفتیم:«بلائی یا بلائی فی بلاک» معنی«نعمت از اوست»آن است که بهره مندی خلق از اوست،نه اوست به عینه. بلا حق حق است بر خلق پیش از خلق، پس اوست که اوست . خداوند فرمود:سوره نحل آیه ۵۳«هر نعمتی که شما را است از جانب خداوند. » و فرمود در سوره نمل آیه ۵-۶۲(آیا با وجود الله خدای دیگری هست؟) تعالیم صوفیانه حلاج روزبهان بقلی شیرازی قدس سره العزیز
هو با رضای محض و تسلیم صرف باید به راه افتاد، اگر دادند متشکر، اگر ندادند عجله نکن، صابر باش. آنانکه دیرتر می‌گیرند، پخته‌تر می‌شوند. @FEshragh
هو در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی دل که آیینه شاهی‌ست غباری دارد از خدا می‌طلبم صحبت روشن‌رایی
هو به هر که روی آریم او روی از همه ی جهان بگرداند... گوهر داریم در اندرون، به هر که رویِ آن با او کنیم، از همه یاران و دوستان بیگانه شود. شمس تبریزی
هو کرده‌ام توبه به دست صنم باده‌فروش که دگر می نخورم بی رخ بزم‌آرایی نرگس ار لاف زد از شیوهٔ چشم تو مرنج نروند اهل نظر از پی نابینایی
هو "جان فانی را همیشه مست دار از جام او رنگ باقی گیرد از می روح کان فانی است آن در می باقی نشان پیوسته جان مردنی کز جوار کیمیا آن مس زر کانی است آن"
هو گر به هر زخمی تو پرکینه شوی پس کجا بی صیقل آیینه شوی؟
هو اینهمه مستی ما مستی مستی دگرست وین همه هستی ما هستی هستی دگرست خیز و بیرون ز دو عالم وطنی حاصل کن که برون از دو جهان جای نشستی دگرست
هو لااله اندر پی الالله است همچو لا ما هم به الا می‌رویم قل تعالوا آیتیست از جذب حق ما به جذبه حق تعالی می‌رویم
هو گفتم که خاموش باشید تا راهی بازیابید، که گفت غبار انگیز است مگر گفت کسی که از غبار گذشته باشد . جناب شمس الحق تبریزی
هو همه را در خود بینی از موسی و عیسی و ابراهیم و نوح و آدم و حوا و آسیه و خضر و الیاس و فرعون و نمرود، تو عالم بیکرانی . . ‌. همه‌ی عالم در توست چون خود را شناختی، همه را شناخته‌ای پس اینقدر عمر که تو را هست، در تفحص حال خود خرج کن در تفحص عالم چرا خرج میکنی؟ شناخت خدا عمیق است؟ ای انسان، عمیق تویی اگر عمقی هست در توست!
هو سوختم، طاقت این رنج ندارم. حضرت می‌فرماید که من تو را جهت همین می‌دارم. می‌گوید: یا رب آخر سوختم. ازین بنده چه می‌خواهی؟ فرمود: همین‌که می‌سوزی! همان حدیث شکستن جوهر است که معشوقه گفت: جهت آنکه تا تو بگویی چرا شکستی! و حکمت درین‌ زاری آن است که دریای رحمت می‌باید که به‌جوش آید. سبب، زاری توست. تا ابر غم تو بر نیاید، دریای رحم نمی‌جوشد.‌