eitaa logo
الذکر الحکیم
994 دنبال‌کننده
45 عکس
1 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @HojjatHekmat
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا را این‌گونه بدانیم... قال امیر المؤمنین ارواحنا فداه: إذا اَقْبَلَتِ الدُّنیا عَلی اَحَد اَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَیْرِهِ، وَ إِذا اَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ. چون دنیا به کسی روی آرد، نیکویی‌های دیگران را بدو به عاریت سپرده شود، و چون دنیا بدو پشت نماید، خوبی‌هایش مورد انکار قرار می‌گیرد...
ولادت موفور السرور حضرت خاتَم الاوصیاء یعسوب دین الگوی بی‌نظیر زمامداران آقای علَی الاطلاق حضرت امیر حکمت و بیان امیرالمؤمنین علی ارواحنافداه را محضر آقازاده معظمشان حضرت بقیةالله الاعظم امام مهدی ارواحنافداه تبریک و تهینیت عرض می‌نماییم و هم‌چنین این ایام سعید بر شما محبان آن حضرت مبارک باشد.
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 68 ⚜️ مبحث مبتدا و خبر. قسمت 6 🗂 فلسفه تقسیم خبر به حقیقی و سببی هم دقیقا نهفته در نکات پیشین بود و آن عبارت است از موضوعیت داشتن خود زید و یا پدر زید در بحث است یعنی وقتی پدر زید محل بحث نیست بلکه خود زید موضوع خبر است مثلا زید خواستگاری رفته است و در موردش تحقیق می‌کنند و می فهمند که پدر زید قاتل است، اینجاست که گفته می شود: زید قاتل ابوه. اما در جایی که پدر زید موضوعیت دارد و قرار است خبر مستقیما به خود پدر نسبت داده شود، گفته می‌شود: ابو زید قاتل. 📁 یا مثلا در مقام بیان کرامات حضرت زهرا سلام الله علیها‌ایم، و می‌رسیم بدین نکته که پدر بزرگوار ایشان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم‌اند، اینجا می‌گویند فاطمة رسول الله ابوها. اما اگر در مقام بیان کرامات پدر حضرت زهرا سلام الله علیها باشیم می‌گوییم: ابو فاطمة رسول الله. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
🚩 عقیله بنی هاشم (روحی‌فداها) 🔻پیامبر اکرم ارواحنافداه: مَن بَکی عَلی مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَینَبَ بَنتِ عَلِیٍ علیهاالسلام) کانَ کَمَن بَکی عَلی أخَوَیهَا الحَسَنِ و الحُسَینِ علیهماالسلام ◼️هر کس بر مصیبت های این دختر (زینب روحی‌فداها) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین روحی‌لهماالفداء گریسته باشد. 📚 وفیات الأئمه علیهم‌السلام، ص۴۳۱
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 69 ⚜️ مبحث افعال مقاربه. قسمت 1 🗂 در افعال مقاربه، شرط است که خبر، فعل مضارع باشد. 📁 حال این افعال به حسب اقتران خبرش به «أن» و عدم آن به چهار قسم تقسیم می‌گردد: 1️⃣ اقتران واجب است، و عبارت است از دو فعل «حری و إخلولق». 2️⃣ تجردش واجب است، و همه افعال شروع را شامل می‌شود. 3️⃣ غالبا مقترن است، و عبارت است از دو فعل «عسی و أوشک». 4️⃣ غالبا مجرد است، و این عبارت است از «کاد و کرب». ❓سوالی که در اینجا خودنمایی می‌کند، این است که فلسفه اقتران یا عدم اقتران فعل به «أن» چیست؟ ❓آیا نکته مفهومی و تحلیلی دارد یا صرفا بازی با الفاظ است و هیچ حکمتی ورای آن نیست؟ ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 70 ⚜️ مبحث افعال مقاربه. قسمت 2 📖 در خارج و ورای الفاظ، وقتی چیزی متّصف به یک فعلی است و آن فعل را انجام می‌دهد، برای حکایت‌گری از این وضعیت، کنار هم قرار گرفتن «اسم و فعل» کفایت می‌کند و این همراهی نشانه خوبی از این رویداد است. 📂 پس چون در افعال شروع، مسندٌ الیه متّصف به فعل بوده و در ابتدای انجام فعل است، طبیعی است برای نشان دادن این اتّصاف نیازی به «أن» نباشد. 📁 ولی در جایی که مسندٌ الیه، مشغول به انجام فعلی نیست ولی یک ارتبطٌ‌مّایی بین این دو وجود دارد، در این وضعیت نمی‌توان فعل و اسم را در کنار هم قرار داد ولی برای نشان دادن این ارتباط باید از «أن» کمک گرفت تا با تأویل به مصدر - اضافه مصدر به مسندٌ الیه از نوع اضافه معنویه اختصاصیه غیر حقیقی و عرفی-، از وجود این ارتباط حکایت نماید. 📁 پس در افعال رجاء - حری و إخلولق - فعل محقق نشده است بلکه امید این است که انجام شود، لذا در این وضعیت نمی‌توان همراهی اسم و فعل را به زبان آورد. ولی چون از طرفی به خاطر وجود امید، یک ارتباطی بین اسم و فعل مطرح است، برای حکایت از این همراهی حتما باید از «أن» استفاده نمود. 📁 افعال قرب، بین افعال رجاء و شروع قرار دارد یعنی از مرحله امید درآمده است ولی هنوز فعل هم محقق نشده است بلکه نزدیک است که مسندٌ الیه متّصف به این فعل گردد، لذا اقتران «أن» با فعل مضارع واجب نیست ولی حرام هم نیست بلکه غالبا بدون أن است. نبود «أن» در این حالت، نشان از خیلی نزدیک بودن اتّصاف مسندٌالیه به فعل است، گویی بدان متّصف شده است. 📂📂 البته این تجردِ غالبی مخصوص دو فعل «کاد و کرب» است؛ ولی «أوشک» در اقتران غالبی به «أن» مانند «عسی» است چون امیدی که عسی می‌رساند خیلی به اتّصاف فعل نزدیک است، و هم‌چنین نزدیکی‌ای که «اوشک» می‌رساند مانند دو بردار خویش نیست بلکه دورتر از آن دو است. 📂📂حری و اخلولق......عسی......اوشک......کاد و کرب......افعال شروع( اتّصاف مسندٌالیه به فعل) 🗂 پس در هر کدام از افعال، رنگ و بوی اتّصاف اسم به فعل بیشتر باشد، مقترن به «أن» نخواهد بود وجوبا یا غالبا. و اگر رنگ و بوی اتّصاف اسم به فعل ضعیف‌تر باشد، با «أن» همراه می‌شود وجوبا یا غالبا. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 71 ⚜️ مبحث افعال مقاربه. قسمت 3 🗂 بین مصدر صریح و مصدر مؤوّل فرق وجود دارد. 📂 اضافه مصدر صریح به معمول خود حاکی از تحقّق حدث است زیرا ظاهر از این اضافه، اضافه معنویه اختصاصیه حقیقی است. آیات زیادی بر این نکته قابلیت اشاره دارد که دو آیه 154 و 155از سوره مبارکه نساء بیان می‌گردد. وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِميثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً. فَبِما نَقْضِهِمْ ميثاقَهُمْ وَ كُفْرِهِمْ بِآياتِ اللَّهِ وَ قَتْلِهِمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلا. 📂 اضافه مصدر مؤوّل به معمول خود، از نوع اضافه معنویه اختصاصیه غیر حقیقی( عرفی) است که نشان از عدم اتّصاف مسند الیه به حدث است و آیات زیادی گواه بر این مطلب است مانند آیات ذیل. سورة البقرة: أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُم‏( 184) سورة الهود: الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ(1) أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّني‏ لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ(2) وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبيرٍ(3) سورة الإسراء : وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاه‏(23) ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 72 ⚜️ مبحث افعال مقاربه. قسمت 4 نکته استطرادی 🗂 کجا باید «ألّا» بنویسیم، و کجا «أن لا»؟ 📂 اگر بعد از «أن و لا» فعل ذکر شود، حتما باید در کتابت ادغام شکل بگیرد و به صورت «ألّا» مکتوب گردد. و اگر بعد از این دو، اسم واقع شود، بدون ادغام نگاشته خواهد شد. 📂 به بیان فنی اگر «أن»، حرف مصدری باشد حتما باید به شکل ادغامی نوشته شود مانند مثال‌های پست پیشین؛ به خلاف جایی که «أن»، مخفّفه از مثقّله باشد مانند دو آیه ذیل. سورة الهود: فَإِلَّمْ يَسْتَجيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏(14) سورة الأنبیاء: وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين‏(87) ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
به جهت مطالعه بیشتر می‌توانید به مقاله وزین ذیل رجوع نمایید.
1_9032849333.pdf
265.5K
مقاله معناشناسی مصدر مضاف و کاربرد آن در «تفسیر المیزان» از حضرت استاد محمد عشایری منفرد حفظه الله تعالی
معناشناسی مصدر مضاف و کاربرد آن در « تفسیر المیزان» چکیده مصدری که به فاعلش اضافه شده باشد با گونه‌های دیگر مصدر از نظر معناشناختی یکسان نیست. این نظریه را نخستین بار عبد القاهر جرجانی (م 471 ق) مطرح کرد؛ اما سکّاکی (م ۶۲۶ ق) _ که در بخش سوم كتاب مفتاح العلوم ساختار بخشی به اندیشه‌های پراکنده عبد القاهر جرجانی را بر عهده گرفته بود - از این نظریه او در مفتاح العلوم هیچ سخنی به میان نیاورد شاید همین امر موجب شد متأخران نیز که برای دست‌رسی به اندیشه‌های بلاغی پیشینیان به کتاب سکّاکی مراجعه می‌کردند، با این نظریه آشنا نشوند. امّا علّامه طباطبائی با این نظریه عبد القاهر جرجانی نا آشنا نبوده و در فهم آیات قرآن از آن بهره برده است. این مقاله ابتدا نظریه معناداری گونه‌های کاربرد مصدر را ریشه‌یابی کرده، سپس با کاربرد شناسی این نظریه در تفسیر المیزان تلاش کرده است تا کاربست آن را در این کتاب نقد و بررسی کنند. کلیدواژه‌ها: مصدر مضاف، علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، عبد القاهر جرجاني.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم‌الله «بعثت» یعنی چه؟ در معنای پیشاقرآنیِ کلمه‌ی «بعث»، دو مؤلفه وجود دارد: برخیزاندن و فرستادن. به‌ همین سبب، بعث به معنای فرستادنی است که مسبوق به برخیزاندن باشد. چنان‌که عرب وقتی عقال از دست و پای شتر باز و او را از زمین بلند می‌کند و به جایی می‌فرستد، می‌گوید: «بعَثتُ البعیر»(کتاب العین 2/112). حشر و نشور مردگان در آستانه قیامت را خداوند به همین سبب، «بَعث» نامیده است. مفسران نیز در معنای آیه‌ی مبارک «وَ الْمَوْتىٰ يَبْعَثُهُمُ اللّٰهُ » (الأنعام: 36)، گفته‌اند: «أي: يُخرِجهم و يُسِيرهم إلى القيامة»(راغب 132). در این‌‌ تفسیر، «یخرجهم»، به همان مؤلفه‌ی اول (یعنی برخیزاندن و برانگیختن) و کلمه‌ی «یسیرهم»، به مؤلفه دوم (یعنی فرستادن به سوی قیامت) اشاره دارد. ممکن است در آیه مبارکِ «فَبَعَثَ اللّٰهُ غُرٰاباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْض» (المائدة: 31) نیز کلمه «بعث» به همین معنا به کار رفته باشد؛ یعنی خداوند ابتدا غراب را از عدم آفرید بعد او را به سوی قابیل فرستاد؛ چون در تفاسیر روایی آمده است که این غراب نیز از طریق زاد و لد طبیعی آفریده نشده بود بلکه خلقتش مانند ناقه صالح و گوسفند اسماعیل بود. (نور الثقلین؛ ج4، ص: 420) 🔰در بعثت پیامبران نیز دو مرحله وجود دارد که برای اشاره به همین دو مرحله کلمه «بعث» به کار رفته است. در مرحله اول، انبیاء را خداوند انتخاب می‌کند چنان‌که به موسی علیه السلام فرمود: «إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ» (اعراف: 144)، آنها را پرورش می‌دهد چنان‌که به او فرمود: «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسي‏» (طه: 41) سپس از گمنامی در زمین، به مقام متعالیِ هم‌سخنی خودش و هم‌راهیِ فرشتگان آسمان می‌رساند (وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدى)‏ (ضحی: 7) همه‌ی این‌کارها که اجزای مستمر مرحله اول است، نوع نامحسوسی از برخیزاندن و از خاک به افلاک کشاندن است. در مرحله دوم، پیامبران را به هدایت خلق فرستاده است؛ چنان‌که فرمود: «أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلاً». تلفیق این دو مرحله را نیز خداوند در قرآن «بعث» نامیده و برای مثال فرموده است: «وَ لَقَدْ بَعَثْنٰا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا» (النحل: 36).
🌺 حلول ماه عزیز شعبان و ایام فرخنده میلاد با سعادت حضرت سیدالشهداء امامنا حسین بن علی، حضرت زین الساجدین امامنا علی السجاد و حضرت اباالفضل العباس بن امیرالمؤمنین اروحنافداهم را محضر بقیةالله الاعظم امامنا مهدی روحی فداه تبریک و تهنیت عرض نموده و همچنان خدمت شما محبان معصومان تبریک و شادباش عرض می‌شود .
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 73 ⚜️ مبحث منصوب به نزع خافض. قسمت 1 🗂 پیرامون این نوع منصوب، نکاتی به نظر شریفتان می‌رسانیم: 1️⃣ به این منصوب، منصوب به حذف و ایصال هم گفته می‌شود. 2️⃣ در این رویداد، حرف جرّ حذف می‌شود و مجرور به صورت منصوب ذکر می‌گردد؛ و در ظاهر، معنای فعل بدون هیچ واسطه‌ای به اسم می‌رسد. 3️⃣ این حذف و ایصال، باعث نمی‌شود که فعل لازم، متعدی گردد، و یا متعدی به یک مفعول، دو مفعولی، چرا که معنای حرف جرّ مورد لحاظ است و در ترجمه باید آن را در نظر گرفت مثلا اگر در زبان فارسی گفته شود: «من مدرسه رفتم»، منظور همان «من به مدرسه رفتم» است. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 74 ⚜️ مبحث منصوب به نزع خافض. قسمت 2 4️⃣ این فرآیند هم سماعی دارد، و هم قیاسی. قیاسیِ آن مربوط به حروف مصدری «أن»، «أنّ» و «کی» است یعنی اگر حروف جرّ بر سر این حروف درآید، می‌توان این حروف را حذف نمود. سماعی آن هم مربوط به افعال خاص با حروف جرّ خاص و مجرور خاصی است که در ادامه بدان اشاره خواهیم نمود. 5️⃣ در نوع سماعی، در هر فعلی این اتفاق رخ نمی‌دهد بلکه مخصوص به افعال خاصی مانند «ذهب» است و البته مجرّور آن هم باید خاص باشد مثلا مجرّور در فعل «ذهب» حتما باید واژه «الشام» باشد نه واژه دیگری. لذا نمی توان گفت: «ذهبتُ المدرسةَ». ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 75 ⚜️ مبحث منصوب به نزع خافض. قسمت 3 6️⃣ این فعل خاص در این باب، با هر خافض و جارّی تعدیه عام ندارد بلکه مربوط به حرف جرّ خاصی است یعنی حتما باید «ذهب» باشد، و حرف جرّ در کنار آن «إلی» باشد نه « مِن و ...»؛ و مجرّور آن هم«الشام». و این همان معنای سماع است. 7️⃣ در پیرو نکته ششم، مثلا فعل حتما باید «تَوَجَّهَ» باشد؛ و حرف جرّ، «إلی»؛ و مجرّور آن، «مکّة». پس روا نیست بگوییم: «توجّهت النجفَ». و واژه «مرّ» حتما باید با «باء» و «الدیّار» مورد استعمال قرار گیرد و اینجاست که می‌توان گفت: تمرّون الدیّارَ. حرف جرّ محذوف در عبارت «مُطِرنا السهلَ و الجبلَ»، «فی» است نه حروف جرّ دیگر؛ و نمی‌توان مجرور را تغییر داد. و هم‌چنین، حرف جرّ محذوف در جمله «ضربت الخائن الظهرَ و البطن»، فقط«علی» است، و مجرور فقط همین دو واژه «الظهر و البطن» است. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 76 ⚜️ مبحث منصوب به نزع خافض. قسمت 4 8️⃣ پس مجموعه فعل و جارّ و مجرّور، خاصند و اصلا قیاسی نیست و این هم بدین خاطر است که اگر قیاسی شود، خلط بین فعل لازم و متعدی، و خلط بین متعدی به یک مفعول و متعدی به دو مفعول و ... می‌شود که این هم موجب انتشار اشتباه خواهد بود. از این رو، مرحوم رضی می فرمایند: انّ باب الحذف و الایصال شاذ عند النحاة. لذا «بریتُ القلمَ السِکّینَ»، یک استعمال غلطی است. 9️⃣ این باب نباید با افعال دو وجهی که هم وجه لازمی دارند و هم وجه متعدی، خلط و اشتباه کرد مانند «دخلت فی الدار، دخلت الدار»؛ «أشکرکم، أشکر لکم»؛ «نصحتُ الغافلَ بأن یشکر خالقه، نصحت الغافل أن یشکر خالقه»؛ «او را سپاسگزارم، از او سپاسگذارم». پس این دو باب کاملا از هم جدا هستند. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 77 ⚜️ مبحث منصوب به نزع خافض. قسمت 5 🔟 در خصوص إعراب مصدر مؤوّل دو اندیشه وجود دارد؛ برخی بر این باورند که این از مصادیق منصوب به نزع خافض قیاسی است، و برخی دیگر معتقدند که این از مواردی است که جارّ حذف می‌شود و مجرّور باقی می‌ماند چون نصب به نزع خافض، خروج از اصل اصیل است و در این مورد نیازی نیست که به سمت این باب برویم. 1️⃣1️⃣ هر فعلی برای رساندن معنای خود نیازمند حروف جرّ خاصی است و با هر حرفی تعدیه عام ندارد مثلا «دلّ» با «علی»؛ « بشّر» با «باء»؛ «خرج» با «مِن و إلی»؛ « تقدّم» با «علی»؛ و ... . پس مصدر مؤوّل با هر حرف جرّی، مجرّور یا منصوب( بنا بر اختلافی که بدان اشاره شد.) نمی‌شود. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 78 ⚜️ مبحث منصوب به نزع خافض. قسمت 6 2️⃣1️⃣ حذف نمودن حرف جرّی که بر سر حروف مصدری می‌آید رها و مطلق نیست بلکه منوط به عدم لبس و اشتباه است یعنی این حذف در فعلی که با دو حرف جرّ خاصی تعدیه عام دارد به نحوی که معنای فعل با آن دو حرف کاملا ضدّ هم است و با حذف یکی، مخاطب به اشتباه می افتد که منظور متکلم کدام معنا بود؟!!! رخ نمی‌دهد. مثلا «إنصرف»، هم با «عن» تعدیه عام دارد و به معنای «روی برگرداندن» است، و هم با «إلی» که به معنای «روی آوردن»؛ حال با حذف حرف جرّ، قطعا مخاطب به اشتباه می‌افتد. و «رغب»، هم با «فی» تعدیه عام و به معنای «اشتیاق داشتن» است و هم با «عن» که به معنای «دوری کردن و إعراض نمودن». پس نمی‌توان گفت: «إنصرفت أن أقرأ المجلة»؛ و «رغبت أن یفیض النهر». ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 میلا پر خیر و برکت حضرت صاحب الامر، امام زمان علیه السلام بر شما مبارک باد. سأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام عَنْ لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ قَالَ هِيَ لَيْلَةٌ يُعْتِقُ اللَّهُ فِيهَا الرِّقَابَ مِنَ النَّارِ وَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ فِيهَا. قُلْتُ هَلْ جُعِلَ فِيهَا صَلَاةٌ زِيَادَةً عَلَى سَائِرِ اللَّيَالِي؟ فَقَالَ لَيْسَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ مُوَظَّفٌ وَ لَكِنْ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَطَوَّعَ فِيهَا بِشَيْ‌ءٍ فَعَلَيْكَ بِصَلَاةِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ أَكْثِرْ فِيهَا مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَإِنَّ أَبِي علیه السلام كَانَ يَقُولُ الدُّعَاءُ فِيهَا مُسْتَجَابٌ ... فضائل الأشهر الثلاثة؛ ص: 45 🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 79 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 1 🗂 گاهی متکلّم به لحاظ أغراضی - مانند معلوم نبودن فاعل برای خود متکلّم، معلوم بودن آن برای مخاطب، اهمیّت نداشتن ذکر آن، تحقیر یا تعظیم فاعل، ترس از معلوم شدن آن و آسیب دیدن وی، ترس از فاعل، و یا مخفی نمودن نام فاعل از مخاطب - از ذکر فاعل اباء دارد و مواردی را که برای وی دارای اهمیت است جایگذین آن می‌کند که عبارت است از: 1️⃣ مفعول به 2️⃣ مصدر 3️⃣ ظرف 4️⃣ جار و مجرور ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 80 ⚜️ مبحث نائب فاعل. قسمت 2 ❓حال اگر در کلام، همه این چهار معمول وجود داشته باشد، کدام‌یک نائب از فاعل می‌شود؟ آیا ترتیب خاصی بین این‌ها وجود دارد؟ 📂 در عبائر نحوی‌ها می‌توان به دو تقریب دست یافت. 1️⃣ این موارد چهارگانه هیچ اولویتی نسبت به هم ندارند. 2️⃣ اگر در کلام، مفعول به نباشد یکی از موارد سه‌گانه می‌تواند نائب از فاعل گردد. این تقریب در حق فعلِ لازم واضح است ولی پیرامون فعل متعدّی باید گفت: که گاهی متکلّم هیچ نگاهی به مفعول به ندارد و اصلا لزومی نمی‌بیند که مفعول به را ذکر کند چون هیچ نیازی بدان ندارد با این‌که فعل متعدّی است. بنابراین متعدّی بودن فعل به معنای ذکر حتمی مفعول به نیست. 📂 و حتی ممکن است مفعول به در کلام فعل معلوم وجود داشته باشد ولی در فعل مجهول آن، نائب فاعل نشود و یکی از آن سه امر منقش به نقش نائب فاعلی گردد. 📁 🌷 و به بیان دیگر، ممکن است غرض و مراد متکلّم به حذف فاعل و انتساب فعل به مصدر، ظرف، و یا جار و مجرور تعلّق گرفته باشد و از این رو، نیابت این موارد بر نیابت مفعول به مقدّم خواهد بود. 📁 🌷 پس این جایگذینی‌ها طبق أغراض متکلّم است و این هم یک امر عقلایی است و هیچ مانعی از جانشین نشدن مفعول به ندارد. بله در نگاه متکلّم اگر مفعول به دارای اهمیت باشد، بعد از حذف فاعل، فعل به او نسبت داده می‌شود. 📁 🌷 بر این اساس، بعد از حذف فاعل، هر کدام از این چهارگزینه در جای فاعل قرار بگیرند باید تمامی احکام فاعل، در حق آن‌ها هم رعایت گردد. 📁 🌷 کلام آخر: برای برخی از نحوی‌ها، مفعول به از اهمیت زیادی برخوردار است و لذا مفعول به را بر غیرش مقدم می‌کنند و فقط همان را نائب فاعل قرار می‌دهند ولی همان‌طوری که گفته شد این‌ها یک سری امور دستوری تعبّدی نیستند بلکه منوط به ایضاح غرض و مراد متکلم است. لذا حتی با وجود مفعول به در کلام، می‌توان امور دیگر را نائب فاعل قرار داد مانند: سُرِقَ فی دیوان الشرطة سلاحَ جنودِها. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83