eitaa logo
الذکر الحکیم
998 دنبال‌کننده
45 عکس
1 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @HojjatHekmat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
يا فاطِمَة الزَّهْراء، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 58🌴 بررسی صیغه‌ی «ما أفعله»: 🗂ما، اسم است و مبتدا. حتما باید بر فعل ماضی مقدّم گردد. رابط و فاعل این فعل ماضی، ضمیر هو واجب الاستتار است. بعد از فعل، اسم منصوبی ذکر می‌شود که در ظاهر مفعول به است ولی در معنا فاعل است چون قوام تحقّق آن وصفِ خاصِّ تعجّب‌برانگیز مانند زیبایی، همین اسم منصوب است. 📁پیرامون « ما»، اندیشه‌های مختلفی مطرح است. 1️⃣ نکره تامّه است و به خاطر وجود مسوّغی به نام تعجّب و ابهام می‌توان از آن خبر داد؛ و بدین خاطر است که بدان ما تعجّبیه گفته می‌شود.( سیبویه و جمهور) 2️⃣ به معنای الذی است و فعل بعد از آن صله بوده و خبر محذوف است.( اخفش) 3️⃣ نکره ناقصه است و جمله بعدی صفت آن است و خبر در تقدیر در نظر گرفته می‌شود.( اخفش) 4️⃣ ما، مفید معنای استفهام است و لذا ما استفهامیه بر آن اطلاق می‌شود.( فرّاء و ابن درستویه) 📋 به نظر می‌رسد اندیشه اول صحیح باشد چون قصد متعجِّب، از این قرار است که اعلام کند که متعجّب منه( فاعل حقیقی) دارای مزیّت خاصّی است و لذا با ذکر یک اسم نکره‌ای، مخاطب خود را درگیر و حساس می‌کند و در ادامه با ذکر فعل، آن را از ابهام خارج می‌سازد. البته اندیشه اخیر هم خالی از قوت نیست یعنی مزیّت داشتن فلان چیز را با جمله‌ی استفهامی بیان می‌کند که این گل چه زیباست؟! ولی تنها اشکال آن این است که غالبا بعد از ما استفهامیه اسم ذکر می‌شود نه جمله. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 59🌴 بررسی صیغه‌ی «أفعِل به»: 🗂 مدخول باء یا فاعل است و یا مفعول به. بر این اساس، چندین اندیشه پیرامون آن مطرح است. 1️⃣ در صورتی که فاعل باشد باید باء زیاده گردد و «أفعل» به ظاهر صیغه‌ی امرِ حاضر است ولی در اصل فعل ماضی است یعنی در این وضعیت، معنای صیرورت دارد - احسن بزید أی صار زید ذا حسن ) و به دلیل قبح إسناد صیغه‌ی امر به اسم ظاهر، عین الفعل آن را تغییر دادند و هم‌چنین در فاعل، باء را زاید نمودند تا لفظ اصلاح گردد. البته این اندیشه مبتلا به محذوراتی است. 2️⃣ مجرور باء، مفعول به است( اخفش و گروهی از کوفیون و بصریون). بر این اساس، این باء یا به جهت تعدیه است و یا زایده. شایان دقت است که زمانی مفید معنای تعدیه خواهد بود که مراد از «أفعل» صیرورت باشد و در غیر این صورت، باء باید زیاده گردد چون معنای غالبی باب إفعال، تعدیه است و نیازی به وجود باء تعدیه نیست. 3️⃣ اندیشه سومی هم مطرح است که فراء و زجّاج و ابن خروف و زمخشری بر این باورند که ضمیر مخاطب در این فعل مستتر است و این فعل از ظاهر خود خارج نشده است و کما کان فعل امر است. و مراد از این ضمیر(أنتَ)، همان متعجّب منه - مانند زیبایی و نیکویی - است. باء هم در معنای غالبی خود یعنی إلصاق استعمال می‌شود. بر این اساس، باید یک جمله ندائیه قبل از این جمله در تقدیر گرفت که منادا، مصدر فعل تعجّب است؛ یعنی عبارت چنین می‌شود: یا جمالُ أجمل بوردة أی ألزِمها و لا تُفارِقها. ✅ مرحوم رضی هم می‌فرمایند: این معنا مناسب با تعجّب است؛ در این صورت این صیغه از حالت إفراد خود خارج نمی‌شود و این هیات، جاری مجرای مثل می‌شود و أمثال هم که تغییرناپذیرند. ✅ می‌توان إذعان نمود که این ترکیب مناسب با أذهان متعلّمین است چون نیاز به تقدیر و حرف‌های غریب نیست. شایان دقت است که در ترجمه این صیغ نباید دچار معنای تحت اللفظی شد بلکه این قالب‌ها برای ابراز تعجّب است و باید به دنبال ارایه معنایی عرفی، باورپذیر و مناسب با ذوق سلیم بود، لذا همان‌طوری که گفته شد معنای اول و چهارم در « ما أفعله» و معنای سوم در « أفعل به» با این غرض مناسب‌تر است. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 60🌴 ⚜️ افعال ناقصه. قسمت 3 🗂 پیرامون عبارت «کان زید قائما» و «یکون زید قائما»، نمی‌توان فقط به این نکته بسنده نمود که افعال ناقصه دلالت بر ثبوتِ قیام بر زید در زمان گذشته، و در زمان حال یا آینده دارد؛ بلکه باید بدین نکته دقت لازم را داشت که افعال ناقصه دلالت بر تقریر، تاکید، پررنگ و بولد نمودن نسبت دارد، البته نوع زمان هم از این افعال فهمیده می‌شود. 📚 رفع یک شبهه: برخی چنین تصوّر دارند که فرق میان جملات اسمیه ساده - زید قائم- و این جملات فقط در بیان زمان است، در حالی‌که اگر جمله‌ی «زید قائم» مقیّد به قیودی مانند أمسِ، الانَ، غداً و ... شود نصّ در این ازمنه پیدا می‌کند ولی اگر خالی از این قیود باشد ظهور در زمان حال خواهد داشت. ✅ پس تفاوت، در ناحیه زمان نیست بلکه در تصریح یا عدم تصریح به إسناد و نسبت است. ✅ بنابراین ترجمه‌ی هر دو عبارت« زید قائم امس» با «کان زید قائما امس»، « دیروز زید ایستاده بود.». و ترجمه‌ی هر دو عبارت« زید قائم» با «یکون زید قائما»، « زید ایستاده است.» است. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 61🌴 ⚜️ افعال ناقصه. قسمت 4 📝 در زبان‌های غیر از عربی، بر إسناد حتما تصریح می‌شود و بدون بیان واژه‌ی مناسب با إسناد اصلا جمله غلط خواهد بود مانند «This is apple»، «این سیب است»، «Bu elma dır»، «Ceci est pomme» و ... . پس «is» در زبان انگلیسی؛ «است» در زبان فارسی؛ «dır» در زبان ترکی؛ «est» در زبان فرانسوی دلالت بر إسناد دارند ولی این زبان عربی است که این هنر را دارد که: در جایی‌که کنارِ هم قرار گرفتن مسند و مسند الیه یک امر طبیعی و بی‌دغدغه باشد نیازی به تصریحِ لفظی إسناد نیست ولی هر کجا یک دغدغه‌ای از مقارنت این دو وجود داشته باشد از افعال ناقصه استفاده می‌شود. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 🕯 ادبیات 🌴 شماره 62🌴 بیان یک اشتباه رایج: 📁 جمله‌ی «زید ایستاده هست»، جمله‌ی غلطی است زیرا «هست» زمانی استفاده می‌شود که فقط بخواهیم حرف از صِرف وجود زید بزنیم نه این‌که یک مفهومی را بر زید حمل نماییم. لذا عبارت صحیح، « زید ایستاده است.» پس صَرف به غرض اوّلی، « هستم/ هستی/ هست/ هستیم/ هستید/ هستند» است؛ و صَرف به غرض دومی، « ام/ ای/ است/ ایم/ اید/ اند». ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
حال شما همراهان عزیز بفرمایید: فرق میان « زیدٌ غنیٌّ فی الصباح» با « یُصبِحُ زیدٌ غنیّآً» چیست؟
🌸🍃 🍃 🔖حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنافداه: دختر پیامبر خداوند صلی الله علیه و آله برای من الگوی نیکویی است. 📚 بحارالانوار، ج 53، ص 180 🌹میلاد موفور السرور صدیقه طاهره الگوی انسان کامل حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را محضر فرزند عزیزشان قطب دائره امکان حضرت خاتم الاوصیاء ارواحنافداه تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم همچنین بر شما محبان آن حضرت و خانواده‌های محترم مبارکباد🌹
🔺 تابلوی هنری حضرت کوثر (سلام الله علیها) | به قلم استاد فرشچیان 1️⃣ موضوع این تابلو بر مبنای شفاعت حضرت فاطمه(روحی‌لهاالفداء) از اهل محشر می باشد. چنانکه می‌بینید، وجود نورانی حضرت فاطمه زهرا (روحی‌لهاالفداء) در محوریّت تابلو جلب توجه می‌کند؛ در حالیکه یک دست ایشان به سمت بالا و دست دیگر در اشاره به گرفتاران محشر و دوزخیان که در پایین اثر بدان اشاره شده به چشم می خورد و در پشت سر ایشان سه بانوی بزرگوار (حضرت مریم، خدیجه، آسیه علیهن‌السلام) که همه دستانی به سمت بالا و حالت درخواست از مقام کبریایی خداوند جهت بخشش گناهان و شفاعت گنهکاران را نشان می دهد. 2️⃣ این اثر طی ۶ ماه و در سال ۸۶ کشیده شد و در اردیبهشت سال ۸۷ رونمایی و در نهایت سال ۸۹ به موزه آستان قدس رضوی (علیه السلام) اهدا گردید.
📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 63 ⚜️مبحث مبتدا و خبر، قسمت 1 طرح چندین مساله: 1️⃣ با این‌که در ذهن، رتبه‌ی مسندٌ الیه بر مسند مقدم است، و در جواب «چه کسی؟» یا «چه چیزی؟» می‌آید - حال می‌خواهد در جمله‌ی فعلیه باشد و یا در جمله‌ی اسمیه -؛ ولی مشاهده می‌شود که نحویون در احکام مبتدا، اصلِ معرفه و یا نکره‌ی مُسوّغه بودن آن را مطرح می‌کنند امّا شاهد چنین اصلی در فاعل نیستیم؟ حال فلسفه‌ی این رفتار چیست؟ 2️⃣ اگر هم فاعل معرفه باشد، چه فرقی بین مبتدایِ معرفه و فاعلِ معرفه وجود دارد؟ و به بیانی دیگر، انگیزه‌ی بکارگیری جملات اسمیه و فعلیه چیست؟ 3️⃣ آیا تقسیم خبر به حقیقی و سببی، پشتوانه مفهومی _ تحلیلی دارد و یا صرفِ تفنّن در عبارت است؟ 4️⃣ چرا اصل در مبتدا، معرفه بودن آن است؛ و اصل در خبر، نکره بودن آن؟ ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 64 ⚜️ مبحث مبتدا و خبر. قسمت 2 فلسفه‌ی اصل معرفه بودن مبتدا، و نبود آن در فاعل: 🗂 از میان تمامی اجزای کلام، مسند و مسند الیه(مبتدا و خبر، و فعل و فاعل) از همه مهم‌تر است چون رکن و قوام جمله به ذکر همین دو جزء است و با ذکر این دو است که جمله‌ی حداقلی محقَّق می‌شود. ✅ از میان مسند و مسند الیه هم، هر کدام برای متکلّم - و مخاطب – مهم‌تر بوده و موضوعیت داشته باشد و محور بحث و مورد دغدغه ایشان قرار بگیرد، ابتدا همان ذکر می‌شود تا با این ابتدائیت، اهمیت مسند یا مسندالیه را نشان دهد. این نوع رفتار، عقلایی است چون فرد عاقل هر چیزی را که مهم‌تر باشد بر بقیّه مقدّم می‌کند. پس اگر موضوع بحث و گفتگو، مسند الیه باشد حتما باید جمله به نحو اسمیه شکل بگیرد؛ و اگر محل دغدغه، مسند باشد فعل مقدم می‌گردد. بر این اساس است که جملات اسمیه و فعلیه بر زبان جاری می‌گردتد. ✅ بنابراین علت و انگیزه‌ی معرفه و یا نکره‌ی مسوغه بودن مبتدا روشن می‌گردد چون مهم‌تر بودن با ناشناخته بودن سر از تهافت و تناقض و ناسازگاری درمی‌آورد یعنی چیزی مورد دغدغه قرار می‌گیرد که شناخته شده باشد، و یا از ابهام کمتری برخورد باشد و به طور کلی دارای فایده باشد. ✅ حال، دیگر رکن بعدی مهم نیست که شناخته شده باشد یا نه. پس چون در جمله فعلیه، مسند مورد دغدغه است، فعل مقدم می‌شود - حال مسندالیه( فاعل) معرفه باشد یا نکره -؛ و بدین خاطر است که در جمله فعلیه از اصل تعریف در فاعل سخنی به میان نمی‌آید. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 65 ⚜️ مبحث مبتدا و خبر. قسمت 3 ذکر چندین مثال: 1️⃣ در ابتدای سال، افرادی سر کلاس استادی حاضر می‌شوند؛ حال از بین مسند و مسند الیه( حضور در کلاس، و حاضرین) کدام‌یک بیشتر به چشم می‌آید؟ صِرف تحقّق حدث حضور یا خود حاضرین؟ قطعا حضور به چشم می‌آید و این‌جاست که جمله‌ی فعلیه به زبان جاری می‌شود و گفته می‌شود: حضر الطلاب - أو طلابٌ - فی الصَفّ. حال در جایی که فرزند دوست استاد در کلاس حضور پیدا می‌کند و حضور وی برای استاد جالب به نظر می‌آید، بر این اساس از میان صرفِ حدث حضور در کلاس، و فرزند رفیق، کدام‌یک بیشتر به چشم می‌خورد؟ قطعا فرزند رفیق بیشتر جلب توجّه می‌کند و لذا جمله‌ی اسمیه با عنوان « ولد صدیقی حَضَرَ فی الصفّ» بر زبان جاری می‌شود. 2️⃣ در بسیاری از روزها، شاگردان دیر سر کلاس حاضر می‌شوند ولی در یکی از روزهایِ وسط سال، همه شاگردان قبل از استاد در کلاس حضور پیدا می‌کنند، حال از بین « حدث حضور» و «شاگردان» کدام‌یک جلب توجه می‌کند؟ در این فرض، غیر از ‌«زود در کلاس حاضر شدن» نمی‌توان پاسخ دیگری داد، و طبیعی است که بگوییم: حضر مبکرا الطلاب 3️⃣ از میان «دعوا کردن در وسط مسجد و عدم حفظ حرمت مسجد»، و « فاعلین این دعوا»، کدا‌م‌‌یک مورد دغدغه و چالش است؟ حتما اولی مورد توجّه بیشتری است چون «حفظ حرمت مسجد» از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است و البته فاعلین هم مهمند ولی درجه‌ی اهمیت آن از اولی پایین‌تر است - حال می‌خواهد فاعل شناخته شده باشد یا ناشناخته باشد-. از این روست که می‌گویند: یجادل فی المسجد فلان مع فلان. 4️⃣ در دو آیه شریفه «الزانیة و الزانی فاجلدوا...» و «الزانی لاینکح الا زانیة او مشرکة، و الزانیة لاینکحها الا زان او مشرک»، از میان «الزانیة و الزانی» و «امر به شلّاق»؛ و هم‌چنین از میان «الزانی» و «نکاح فقط با زانیه»، وجود مسند‌الیه در جامعه اسلامی غیر طبیعی است، و امور غیر طبیعی برای عرف جلب توجه‌ می‌کند؛ و از طرفی هم، این مسندالیه در تحقق امر به شلاق و این نوع نکاح، موضوعیت دارد. بنابراین با لحاظ نکته مذکور، فلسفه ذکر جمله اسمیه فهم می‌شود. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 66 ⚜️ مبحث مبتدا و خبر. قسمت 4 🗂 برخی مواقع ممکن است از میان دو اسم معرفه، آن‌چه که در نگاه مخاطب شناخته شده‌تر است مقدم شود. 📁 پس بین دو عبارت « اللّه الحیّ» و « الحیّ اللّه» فرق وجود دارد چون در انتخاب متکلم، اندازه تعریف مبتدا و خبر در نزد مخاطب تاثیر گذار است، یکبار مخاطب یک فرد دانشمندی است که با مفاهیمی مانند قدرت و حیات و ... آشنایی خوبی دارد ولی «الله» در زندگی او حضور چندانی ندارد اینجاست که باید برای این مخاطب گفت: الحی هو الله. ولی اگر مخاطب یک فرد مسلمانی است که آشنایی نسبی و خوبی نسبت به «الله» دارد ولی با مفاهیم حیات بالاستقلال و ظلّی خیلی مأنوس نیست، این موقع است که گفته می شود: الله هو الحیّ. شایان دقت است که این مطلب یکی از مصادیق بحث فوق( محور بحث بودن مبتدا) است. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 67 ⚜️ مبحث مبتدا و خبر. قسمت 5 📁 پس با لحاظ نکته پست قبل، می‌توان این نکته را هم مطرح نمود که: اگر هر دو اسم، معرفه باشد، اسم مقدّم مبتدا خواهد بود چون اصل بر این است که مبتدا مقدّم است. 📁 این اصل، به دست آمده از کثیری از استعمالات عرفی است. در عرف دیده می‌شود که در غالب استعمالات، مبتدا مقدم است؛ بر این اساس، موقع شک باید به همین اصل رجوع نمود و چنین گفت که علی القاعده این متکلّم این جمله را طبق همین غالب استعمالات بیان کرده است. پس، از نکته فوق می‌توان این نتیجه را گرفت که ادعای مبنی بر این‌که «وقتی هر دو اسم معرفه باشند، هر کدام را خواستیم مبتدا قرار دهیم» صحیح نیست. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیا را این‌گونه بدانیم... قال امیر المؤمنین ارواحنا فداه: إذا اَقْبَلَتِ الدُّنیا عَلی اَحَد اَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَیْرِهِ، وَ إِذا اَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحاسِنَ نَفْسِهِ. چون دنیا به کسی روی آرد، نیکویی‌های دیگران را بدو به عاریت سپرده شود، و چون دنیا بدو پشت نماید، خوبی‌هایش مورد انکار قرار می‌گیرد...
ولادت موفور السرور حضرت خاتَم الاوصیاء یعسوب دین الگوی بی‌نظیر زمامداران آقای علَی الاطلاق حضرت امیر حکمت و بیان امیرالمؤمنین علی ارواحنافداه را محضر آقازاده معظمشان حضرت بقیةالله الاعظم امام مهدی ارواحنافداه تبریک و تهینیت عرض می‌نماییم و هم‌چنین این ایام سعید بر شما محبان آن حضرت مبارک باشد.
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 68 ⚜️ مبحث مبتدا و خبر. قسمت 6 🗂 فلسفه تقسیم خبر به حقیقی و سببی هم دقیقا نهفته در نکات پیشین بود و آن عبارت است از موضوعیت داشتن خود زید و یا پدر زید در بحث است یعنی وقتی پدر زید محل بحث نیست بلکه خود زید موضوع خبر است مثلا زید خواستگاری رفته است و در موردش تحقیق می‌کنند و می فهمند که پدر زید قاتل است، اینجاست که گفته می شود: زید قاتل ابوه. اما در جایی که پدر زید موضوعیت دارد و قرار است خبر مستقیما به خود پدر نسبت داده شود، گفته می‌شود: ابو زید قاتل. 📁 یا مثلا در مقام بیان کرامات حضرت زهرا سلام الله علیها‌ایم، و می‌رسیم بدین نکته که پدر بزرگوار ایشان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم‌اند، اینجا می‌گویند فاطمة رسول الله ابوها. اما اگر در مقام بیان کرامات پدر حضرت زهرا سلام الله علیها باشیم می‌گوییم: ابو فاطمة رسول الله. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
🚩 عقیله بنی هاشم (روحی‌فداها) 🔻پیامبر اکرم ارواحنافداه: مَن بَکی عَلی مُصابِ هذِهِ البِنتِ (زَینَبَ بَنتِ عَلِیٍ علیهاالسلام) کانَ کَمَن بَکی عَلی أخَوَیهَا الحَسَنِ و الحُسَینِ علیهماالسلام ◼️هر کس بر مصیبت های این دختر (زینب روحی‌فداها) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین روحی‌لهماالفداء گریسته باشد. 📚 وفیات الأئمه علیهم‌السلام، ص۴۳۱
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 69 ⚜️ مبحث افعال مقاربه. قسمت 1 🗂 در افعال مقاربه، شرط است که خبر، فعل مضارع باشد. 📁 حال این افعال به حسب اقتران خبرش به «أن» و عدم آن به چهار قسم تقسیم می‌گردد: 1️⃣ اقتران واجب است، و عبارت است از دو فعل «حری و إخلولق». 2️⃣ تجردش واجب است، و همه افعال شروع را شامل می‌شود. 3️⃣ غالبا مقترن است، و عبارت است از دو فعل «عسی و أوشک». 4️⃣ غالبا مجرد است، و این عبارت است از «کاد و کرب». ❓سوالی که در اینجا خودنمایی می‌کند، این است که فلسفه اقتران یا عدم اقتران فعل به «أن» چیست؟ ❓آیا نکته مفهومی و تحلیلی دارد یا صرفا بازی با الفاظ است و هیچ حکمتی ورای آن نیست؟ ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83
﷽ 📚 نکات نحوی ⚜️ شماره 70 ⚜️ مبحث افعال مقاربه. قسمت 2 📖 در خارج و ورای الفاظ، وقتی چیزی متّصف به یک فعلی است و آن فعل را انجام می‌دهد، برای حکایت‌گری از این وضعیت، کنار هم قرار گرفتن «اسم و فعل» کفایت می‌کند و این همراهی نشانه خوبی از این رویداد است. 📂 پس چون در افعال شروع، مسندٌ الیه متّصف به فعل بوده و در ابتدای انجام فعل است، طبیعی است برای نشان دادن این اتّصاف نیازی به «أن» نباشد. 📁 ولی در جایی که مسندٌ الیه، مشغول به انجام فعلی نیست ولی یک ارتبطٌ‌مّایی بین این دو وجود دارد، در این وضعیت نمی‌توان فعل و اسم را در کنار هم قرار داد ولی برای نشان دادن این ارتباط باید از «أن» کمک گرفت تا با تأویل به مصدر - اضافه مصدر به مسندٌ الیه از نوع اضافه معنویه اختصاصیه غیر حقیقی و عرفی-، از وجود این ارتباط حکایت نماید. 📁 پس در افعال رجاء - حری و إخلولق - فعل محقق نشده است بلکه امید این است که انجام شود، لذا در این وضعیت نمی‌توان همراهی اسم و فعل را به زبان آورد. ولی چون از طرفی به خاطر وجود امید، یک ارتباطی بین اسم و فعل مطرح است، برای حکایت از این همراهی حتما باید از «أن» استفاده نمود. 📁 افعال قرب، بین افعال رجاء و شروع قرار دارد یعنی از مرحله امید درآمده است ولی هنوز فعل هم محقق نشده است بلکه نزدیک است که مسندٌ الیه متّصف به این فعل گردد، لذا اقتران «أن» با فعل مضارع واجب نیست ولی حرام هم نیست بلکه غالبا بدون أن است. نبود «أن» در این حالت، نشان از خیلی نزدیک بودن اتّصاف مسندٌالیه به فعل است، گویی بدان متّصف شده است. 📂📂 البته این تجردِ غالبی مخصوص دو فعل «کاد و کرب» است؛ ولی «أوشک» در اقتران غالبی به «أن» مانند «عسی» است چون امیدی که عسی می‌رساند خیلی به اتّصاف فعل نزدیک است، و هم‌چنین نزدیکی‌ای که «اوشک» می‌رساند مانند دو بردار خویش نیست بلکه دورتر از آن دو است. 📂📂حری و اخلولق......عسی......اوشک......کاد و کرب......افعال شروع( اتّصاف مسندٌالیه به فعل) 🗂 پس در هر کدام از افعال، رنگ و بوی اتّصاف اسم به فعل بیشتر باشد، مقترن به «أن» نخواهد بود وجوبا یا غالبا. و اگر رنگ و بوی اتّصاف اسم به فعل ضعیف‌تر باشد، با «أن» همراه می‌شود وجوبا یا غالبا. ✧❁ الذکر الحکیم ❁✧ 🆔@Hojjat68Hekmat 🆔https://eitaa.com/joinchat/1290404153Cf2a3596a83