eitaa logo
[ هُرنو ]
896 دنبال‌کننده
788 عکس
49 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چه بیشتر دانستم، نادان‌تر شدم؛ بر نادانی‌ام بیفزا... سحر ششم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.04M
؛ قسمت ۸ صفحات ۵۷ و ۵۸ و ۵۹ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دیویس گفت: «اشتباه نکن. دست هر کسی در آسیا یک تفنگ بگذاری اول کلک آمریکایی‌ها را می‌کند.» مترجم گفت: «این را تو گفتی نه من» دیویس گفت: «من در این تردید ندارم. کسانی که قبلاً با مرگ روبه‌رو شده‌اند قاتل‌شان را خوب می‌شناسند. برق چشم کره‌ای و خشم نگاه دهاتی ایرانی برای من حکم جوخهٔ اعدام را دارند.» مترجم گفت: «شاید این انتقام زمین است تا انتقام آدم‌ها. بالاخره زمین صاحبش را می‌شناسد حتی اگر صاحب زمین زمینش را نشناسد...» عجب شروع مهلکی داشت این رمان! با اولین سالگرد فوت آقای نویسنده، طولانی‌ترین رمانش را شروع کردم. فعلا که بدجوری گیرم انداخته است.... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
بَدان، بر ما حق بسیار دارند؛ تا چه رسد به خوبان... سحر هفتم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ye-dehati-az-sare-jade-rah-oftase.mp3
5.06M
سحرِ ه. و من، دلتنگِ نسیمِ خنکِ صحن مسجد گوهرشاد ـ این الهی‌ترین ساختهٔ دست بشرـ هستم... مثل هرشب، دلم برات کفتره سلطان... تو این شلوغی، ما رو یادت نره سلطان... سلطان! پوسیدیم... بطلب قربونت برم... بطلب آقا... بطلب مشتی... بطلب... ... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
780.8K
؛ قسمت ۹ صفحات ۶۱ و ۶۲ و ۶۳ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
حرف‌هایم اگر مشوش است، از دیوانه، پراکنده خوش است... سحر هشتم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.03M
؛ قسمت ۱۰ صفحات ۶۴ و ۶۵ و ۶۶ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آن که را عشق نیست، ارزش چیست؟... سحر نهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
جزیره هنگام - قسمت فوق العاده.m4a
26.95M
در آخرین جمعهٔ نوروز، شنیدن این چهل و چند دقیقهٔ معطر به حال و هوای عید را پیشنهاد می‌کنم. یکی از اپیزودهای پادکست بایگانی با نویسندگی و صدای در تلگرام، اینجا می‌توانید پیدایش کنید. 👇 https://t.me/byganipodcast @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
در مقرریِ امروز کتاب نامه‌های سیمین و جلال (که با جمع دوست‌داشتنی و جادوییِ می‌خوانیم‌اش)، با نامهٔ سیمین در تاریخ سه‌شنبه ۱۷ مهر ۱۳۴۱ به جلال مواجه شدیم. سیمین تهران است و جلال پاریس. شما روزگار را نگاه کنید! نجف دریابندری به دانشور زنگ زده که نقاشی پشت جلد مدیر مدرسه را [پرویز] کلانتری خواهد کشید! سنگینیِ نام‌های همین سه‌خط را یکی تریلی نمی‌تواند بکشد! از دوره و نسل ما هم چنین اسامی و نام‌هایی باقی می‌ماند؟ من بعید می‌دانم... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
843K
؛ قسمت ۱۱ صفحات ۶۷ و ۶۸ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هر چه پیش آید، خوش آید! که میهمان سفرهٔ تو ایم... سحر دهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
از همگی التماس دعا دارم...
‏بنمای بمن رخ ای شمع طراز ‏تا ناز کنم نه دارم نه ‏⁧ ⁩ ‏⁧ عکس را، نمی‌دانم چند سال پیش با لنزِ پرایمِ پنجاه‌ساله‌ام از روی سی‌وسه‌پل برداشتم... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.23M
؛ قسمت ۱۲ صفحات ۶۹ و ۷۰ و ۷۱ 🔷 وحوش . [ وُ] (ع اِ) ج ِ وحش ، و وحش ج ِ وحشی است. (السامی فی الاسامی) جانوران صحرایی. (غیاث اللغات) 🔷 سباع. [س ِ] (ع اِ) درندگان مثل گرگ و شیر. (غیاث). ج ِ سَبُع. ددان. ددگان. درندگان (زحمت یافتن معانی واژگان هم کمافی‌السابق با آقای صاحب‌دلِ عزیز است.) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
کلمات و کلامت که این‌قدر شیرین و دل‌نشینند، خودت چونی؟... سحر یازدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
616.3K
؛ قسمت ۱۳ صفحات ۷۲ و ۷۳ و ۷۴ 🔷 وَرَقَة بن نَوْفَل پسرعموی حضرت خدیجه(س) و بشارت‌دهنده نبوت پیامبر اسلام(ص) در آغاز بعثت بود. او را در زمان جاهلیت از دانایان عرب و مخالف شرک و بت‌پرستی دانسته‌اند که برای به‌دست آوردن دین حقیقی به شام رفت و دین مسیحیت را برگزید. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آدمی که زه و زاد او زن است، کوته‌روزگار است و در زحمت. چونان گُل بشکفد و به بار آید، و از شاخه جدا شود: چونان سایه گریز است، و نپاید... باب چهاردهم صفحهٔ ۷۳ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
به سوی تو آمدم! به حق خودت، مرا به من برمگردان... و أنّ الیک قریب المسافه... سحر دوازدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از چی کتاب
🔰چی کتاب برگزار می‌کند 👥️دورهمی مجازی به میزبانی چی‌کتاب ⌚️ زمان: دوشنبه ۱۴ فروردین‌ماه ساعت ۲۴ 📥جهت شرکت در دورهمی عدد ۳ را به شماره ۱۰۰۰۶۵۳۴ پیامک کنید. 📚 @cheeketab 📚 @cheeketab
[ هُرنو ]
🔰چی کتاب برگزار می‌کند 👥️دورهمی مجازی به میزبانی چی‌کتاب ⌚️ زمان: دوشنبه ۱۴ فروردین‌ماه ساعت ۲۴ 📥جه
. امروز تولد نادر ابراهیمی است. اگر هنوز پیش ما بود، لابد الان هشتادوهفت سالگی‌اش را کنار همسرش-خانم منصوری-در همان خانه امیرآباد با یک کیک خانگی که زحمت پختش را احتمالا یکی از سه دخترش کشیده بودند، در حال گرفتن بود! چه بسا مشغول نوشتن رمانی مربوط به حال و روز این روزهایمان؛ حالا که نیست و خدا رحمتش کند... امشب قرار است از نادر و کتاب‌هایش بگوییم. قدم‌تان سر چشم. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
امروز،‌ بیست‌و‌هفتِ اسفندترین چهاردهِ فروردین بود. خداروشکر... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
برای من، منی که از وقتی یادش می‌آید، صبحِ چهارده فروردین را باید در مدرسه می‌گذرانده، سیزده‌به‌در و فردایش روزِ در‌به‌دری بوده است. چه زمانی که دانش‌آموز بودم چه این سال‌ها که معلمم، چهاردهمین روز سال، نچسب و پُرخمیازه و بی‌ریخت است. به قول سیمین انگار با جاروی خیس پشت آدم را نوازش می‌کنند. امروز اما فرق داشت. (بین این دو خط منحنی بگویم که این فروردین هر روزش فرق دارد!). از چند معصوم به طرق مختلف روایت‌هایی داریم شبیه تَهادَوا تحابّوا که هدیه بدهید تا محبت بین‌تان زیاد شود. محمدامین برایم از مشهد تسبیح آورد. محمدحسین مهر تربتِ نُقلی. محمدامین یک‌ تکه‌سنگ از کنار یک معدن در تفت، شهری پدری‌اش برایم آورد. (خوشحال شدم که دیوانه‌ای مثل خودم در بین هشتادی‌ها هم وجود دارد که با خودش سنگ و کلوخ به یادگاری و سوغات همراه کند). اما تیر آخر را آقای جوانشیر، مسئول روابط عمومی مدرسه به من زد. صدایم کرد که بیا پست‌چی برایت بسته آورده. رفتم. پاکت، علامت و اسم یکی از سایت‌های فروش کتاب را داشت. با خودم گفتم یعنی انقدر در سایت‌ها و کتاب‌فروشی‌ها قِل خورده‌ام که یادم نمی‌آید چه زمانی سفارش داده‌ام؟! گفتم لابد یادم رفته است دیگر! از دفتر تا اتاقم نزدیک ۷۰ثانیه طول می‌کشد. طاقت نیاوردم که به اتاقم برسم و بعد بسته را باز کنم. همان وسط حیاط بازش کردم. پاهایم قفل کرد. یادم آمد که روزهای پیش، جایی گفته بودم که این دو کتاب را دوست دارم هدیه بگیرم. و خدا شاهد است که حتا با بدجنسی هم نگفته بودم. کاملا شوخی بود. ته دلم هم نبود که اینجوری بگویم تا یکی به خودش بگیرد و صاحب دو کتاب جدید بشوم. من یک نظریه‌ای دارم که اسم و فامیلِ آدم‌ها، روی خلق و خو و منش آن‌ها، تاثیر مستقیم دارد. حالا فرض کنید کسی، نام خانوادگی‌اش، صاحب‌دل باشد. با فرضیهٔ من، این آدم و دلش، رابطهٔ خاصی خواهند داشت. و خب، دلِ بعضی آدم‌ها بزرگ است... آقای صاحب‌دل، در آن گروه بود و این دو کتاب را به عنوان تیر آخرِ چهاردهم فروردین به سمت من انداخت. ما دو نفر، تا به حال همدیگر را ندیده‌ایم؛ ولی دیده‌ایم. کمتر از یک‌سال است که هم‌دیگر را می‌شناسیم؛ ولی سال‌هاست. امروز،‌ بیست‌و‌هفتِ اسفندترین چهاردهِ فروردین بود. خداروشکر... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف