eitaa logo
[ هُرنو ]
927 دنبال‌کننده
863 عکس
54 ویدیو
118 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
قاف ۱۷۵.mp3
10.26M
؛ قسمت ۱۷۵ 📖 صفحات ۶۶۳ تا ۶۶۹ 🎤 با صدای آقای جبله ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
جور می‌کند خدا در و تخته را با هم؛ آنطور که تو و مرا... تو و من ! @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
18.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مادرها خداوندگار جزئیات‌اند! اگه می‌خواهید توی کارتون موفق بشید، مادری کنید برای کارتون.» برشی از دومین رویداد بچه‌های حرفه‌ای، آینده‌دار و کاربلدِ خانم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
«مادرها خداوندگار جزئیات‌اند! اگه می‌خواهید توی کارتون موفق بشید، مادری کنید برای کارتون.» برشی از
اصل فعالیت رفقا سیره در اینستاگرام است. اما در ایتا هم با همین آیدی @siragroup_ir کانال دارند.
قاف ۱۰.m4a
6.86M
؛ قسمت ۱۷۶ 📖 صفحات ۶۶۹ تا ۶۷۳ 🎤 با صدای خانم کاردانی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف خوانی قسمت ۱۷۷.aac
5.49M
؛ قسمت ۱۷۷ 📖 صفحات ۶۷۴ تا ۶۷۹ 🎤 با صدای خانم روزبهانی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
(که خدا رحمتش کند)، در کتاب اش، می‌گوید: «تاریخ مثل یک صفحهٔ کاغذ است که ما روی پهنه‌اش زندگی می‌کنیم و درد می‌کشیم، دردی به پهنای کاغذ. وقتی گذشتیم در پروندهٔ تاریخ به شکل خطی دیده می‌شویم، همان خط لبهٔ کاغذ. گاهی هم اصلا دیده نمی‌شویم.» همین :) یاد این غزل می‌افتم که مطلعش این بود: اگر کسی شب سرما به ابرها زد و گم شد، مرا به یاد بیارید... آقاچاوشی هم صوتی‌اش کرده است. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
05 - Khabe Bad Az.mp3
9.01M
برای جمعه و خواب بعد از ظهرش :) از پرنده تا لونه، از کویر تا بارون، از اتاق تا ایوون، ، بهترین راهه! پانوشت: این قطعه، از آلبوم پرچم سفید است. یازده سال پیش، عیدِ سال کنکورم این آلبوم را داد. عمر است که می‌گذرد... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲ ، در گوشه‌ای از شهر منتظر است تا پیدا شود. در بن‌بستی داخل خیابان دانشگاه؛ حوالی انقلاب. اگر پیدایش کردید، خبرم کنید که دل‌نگرانش‌ نباشم. دقیقش می‌شود این‌جا👇 https://maps.app.goo.gl/DYgYUbpRQAfr2Z557 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف‌خوانی. قسمت ۱۷۸.m4a
7.61M
؛ قسمت ۱۷۸ 📖 صفحات ۶۸۰ تا ۶۸۵ 🎤 با صدای خانم جمالی‌نژاد ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از | نَسک |
________________ ۱. من نویسنده‌ام. مردی را تصور کنید چهارشانه و خوش عقبه. پشت تپه‌ای است دور از شهر. هوا هو هو می‌کند توی گوشش. مردی تنهاست. همان تصویر تکراری، دو سنگ صیقلی را آنقدر روی هم می‌برد و می‌آورد که بوی گوگرد می‌نشیند روی پرز‌های بینی‌_ش. چند تکه هیزم و آتشی که رفته رفته چوب‌های خشک را فتح می‌کند و دود که از آن نقطه سر به آسمان می‌کشد. دود، دود، دود. من نویسنده‌ام. مرد، شخصیت اصلی همه‌ی‌ داستان‌هایم است که دوست دارم بنویسمشان و نیمه‌کاره مانده‌اند. دود سفیدی چشم مرد قصه را سرخ و پر آب کرده. ۲. با دود می‌شود نشان داد مردی هست، با دود میشود نشان داد مردی جایی پشت تپه‌ها ایستاده‌ و منتظر است کسی او را ببیند. ولی دود چگونه می‌تواند قصه‌ی شخصیت اصلی‌ام را به تمامی بگوید؟ چگونه می‌تواند بگوید مرد چرا پشت تپه است؟ چرا تابحال کسی او را ندیده؟ چرا رفته آنجا؟ مرد کیست؟ نام پدرش چه؟ داستان چرایی یا چگونگیِ آدم‌هایی است که هنوز کسی آنها را نگفته. چگونگی‌ها و چرایی‌ها را نمیشود با دود گفت. دود کلمات روزمره‌ی ماست. ۳. اینکه دود کلمات روزمره ماست را از گفته نیل پستمن در کتابِ "خود را کشته‌ایم" استنباط کرده‌ام. "با دود نمیشود داستان نوشت و فلسفه ورزید". آنچه روزمره‌امان را پر کرده است کلماتی تکراری‌اند، از جنس همان دود. کم‌قدرتند و انتهای زورشان این است که بگویند مردی پشت تپه‌ای تنهاست. مردی هست. همین. و دود مرا کم است برای اینکه از مرد بنویسم. دود مرا کم است برای اینکه مرد را از تنهایی در بیاورم، یا دستِ آدم‌ها را بگیرم و به دشت ببرم تا آن مرد را ببینند. من مردی دیدنی سراغ دارم. ۴. پنجشنبه صبح‌ها، ۶ تا ۷، برخط، از روی نسخه نشر مرکز تاریخ بیهقی می‌خوانیم. قریب به چهل نفر در دو ترمی که گذشت همراه ما بودند. اگر دلتان اینجاست با آقای صاحبدل ارتباط بگیرید. جلسات ضبط می‌شود. فایل پی‌دی افِ نسخه‌های بیهقی در گروه به اشتراک گذاشته می‌شود، و ما به امیرمسعود و آدم‌های دورش آنقدری کار نداریم که با قصه‌گو. ما با بیهقی طرفیم که چگونه قصه‌ای چُنین استوار کرده. ۵. آمدم بنویسم بیایید دور هم تاریخ بیهقی بخوانیم. بیهقی پر از کلمه است. کلمات پرتصویر و چاق و اصیل که بوی کفشِ چرمِ نو‌خریده می‌دهند. بیاید با هم بیهقی بخوانیم. شما هم مثل من مردی پنهان شده دارید لابد. شما هم قصه‌ای ناتوان که دود نمی‌تواند به پایانش بَرَد. دود شما را هم کم است اگر بخواهید قصه‌گو باشید. بیایید دور هم بیهقی بخوانیم. همین. حالاش هم دیر است. @MRAJAS @nnaasskk