eitaa logo
[ هُرنو ]
891 دنبال‌کننده
786 عکس
47 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب خواب دیدم که بر بال پرنده بزرگی نشسته‌ام و آن پرنده در سمت قبله پرواز می‌کند. پرنده پس از چندی جهت خود را تغییر داد و به سمت راست متمایل شد و آنگاه به سوی مشرق رو کرد و سرانجام در جهت جنوب به پرواز درآمد. سپس مدتِ درازی رو به سمت مشرق رفت و در زمین تاریک سرسبزی فرود آمد و مرا فروگذاشت. این جملات، بخشی از مقرری دیروز ما در بود. توصیف یکی از خواب‌هایی است که جناب ابن‌بطوطه در اقامتش در اسکندریه دیده است. فردایش هم برای تعبیر خوابش پیش یکی از علمای شهر می‌رود. تصویر را هم هوش مصنوعی بینگ ساخته است. راستش را بخواهید، دیگر جرأت نوشتن خواب‌هایم را ندارم. می‌ترسم. بعضی از خواب‌ها، خیلی شخصی است. یعنی اصلا عالم خواب را دیگر باید بگذاریم برای آدم‌ها باقی بماند. یک نقطهٔ امنِ همیشگی. کانال عمومی سه‌کتاب را داشته باشید. به زودی آغاز به کار خواهد کرد. 👇 @seketaab @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ای آشنایم... تو خود دانی که بیگانه‌ام، بیگانه‌ترم کن. خوشا به حال مومن که غریب است... سحر هفدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
یه جدیدمون نشه؟
سومین کتاب صفرسه @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
وای بر من اگر دانشم ره‌زنم شود و کتابم، حجابم... سحر هجدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
با چراغی، همه‌جا گشتم و گشتم در شهر هیچکس، هیچکس اینجا به مانند نشد... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از [ هُرنو ]
سلام حاج‌آقا شما که خوبین. حکما باهاس عالی باشید. ولی امسال دهمین سالیه که ماه رمضونِ من یکی، ماه رمضون نیست. من هیچ‌وقت میزون نبودم. کسی ندونه، شما که می‌دونید. موتور دلم همیشه سه، کار می‌کرده. ولی از همون سه‌سالگی که دستام‌تو دستای درشت بابا بود و پیکان‌سفیده رو تو پامنار پارک می‌کردیم و راه می‌افتادیم سمت پله‌نوروزخان و بوی معطرِ دیوونه‌کنندهٔ بازار تهران می‌زد تو دماغم و می‌رسیدیم دم جلوخان مسجد جامع بازار تا هیوده سال بعدش که شده بودم کفتر جلد روسیاه منبرِ حسابی شما، واسه چند روزم که شده خیال می‌کردم آدم‌حسابی شدم. خیال می‌کردم یکی هست که می‌تونم واسطه‌ش کنم تا اون بالاسری نگام کنه و صدامو بشنُفه و واسه چند شبم شده، روسیاهی و بدوبویی دلمو بی‌خیال بشه و ندید بگیره. آقامجتبی! امسال دهمین سالیه که ماه رمضون، از وسطاش گس میشه تو دَهنم. تو مُخم تهرانو زیرورو می‌کنم تا ببینم این دل چرک و سوخته رو باید پای منبر کدوم بزرگ بزنم زمین تا آروم بگیره. ولی نیست. بزرگ هستا. تهران عالِم داره. اگه نداشت که این خراب‌شده تا حالا صدبار خراب‌تر شده بود. تهران به ستون آدم‌بزرگا و صاحب‌نفساشه که تکیه زده. ولی دل سرکش من، به شما تکیه کرده بود. یعنی هیوده‌سال اینجوری بار اومدم که شب‌ قدرمو باید پشت سر شما برم دم خونه خدا. ده ساله نیستید. ده ساله یه جماعتی آلاخون‌والاخون و دربه‌درِ کوچه‌خیابونای این شهرِ دراندشت شدن و هر سال شب قدر با خودشون میگن که «هیچکس، هیچکس اینجا به تو مانند نشد...». ده ساله هر شب قدر، با لحن شما عزوجز می‌کنم که «خدایا ما بد کردیم...» ده ساله که دلِ واموندهٔ سرکش من، منتظره شما بیای و افسارشو بگیری دستت و رامش کنی... حاجی! ده ساله نیستید! این ده سالی که میگم، واسه شما یه چشم‌به‌هم‌زدن بوده. واسه من ثلث عمرم. جوونیم، داره می‌گذره و شما بالاسرم نیستی... یه امشبه رو شما واسه‌مون «هفت بار یا ارحم الراحمین» بگو. با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر هیچ کس ... هیچ کس اینجا به مانند نشد پانوشت: التماس دعا از همگی... دعاجو و دعاگو و طالبِ حلالیت. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
. حاج‌آقا جانم. حالا شد یازده سال. یازدهمین سالیه که شب‌های قدرش یادمون می‌افته یتیم شدیم... شما که همون بزرگ‌مردی. ما هم همون درب‌وداغون‌هاییم. امسال از اون بالاها دعامون کن. جای دوری نمی‌ره....
خودت گفته‌ای: «و‌ لا تیأسوا من رَوح الله» ناامید چون باشم؟ سحر نوزدهم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
از نماز و روزه‌ام توبه کردم؛ به حق اهل نماز و روزه‌ات، توبهٔ این نااهل را بپذیر... سحر بیستم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمده‌ایم از بد حادثه این جا به آمده‌ایم رهروِ منزلِ عشقیم و ز سرحدِّ عَدَم تا به اقلیمِ وجود این همه راه آمده‌ایم سبزهٔ خطِّ تو دیدیم و ز بُستانِ بهشت به طلبکاریِ این مهرگیاه آمده‌ایم با چُنین گنج که شد خازنِ او روحِ امین به گدایی به درِ خانهٔ آمده‌ایم لنگرِ حِلمِ تو ای کِشتیِ توفیق کجاست؟ که در این بحرِ کَرَم غرقِ گناه آمده‌ایم آبرو می‌رود ای ابرِ خطاپوش ببار که به دیوانِ عمل نامه سیاه آمده‌ایم حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما از پِیِ قافله با آتشِ آه آمده‌ایم... دعاجو هستم... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اگرچه درویشم، ولی داراتر از من کیست؟ که تو دارایی منی... سحر بیست‌ویکم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اگه هنوز نمایشگاه قرآن نرفتید، فردا روز آخرشه. به غرفهٔ هم حتما سر بزنید. تخفیف‌های خیلی خوبی هم دارن تازه :) بگید از طرف من اومدید. بعیده تخفیف بیشتری بدن، ولی ممکنه یه لیوان چایی بدن دست‌تون 😁 @siragroup_ir (البته توی ایتا چندان فعال نیستند. اصل کارشون توی اینستاگرامه.) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دوستان نویسنده و کتاب‌خوان، لطفاً امضا کنید! نامهٔ سرگشادهٔ ناشران و نویسندگان کتاب کودک جهان عرب خطاب به نمایشگاه کتاب کودک بولونیا جهت حمایت از کودکان فلسطینی این نمایشگاه که از مهم‌ترین نمایشگاه‌های کتاب کودک در سراسر جهان محسوب می‌شود، در تبعیضی آشکار کودکان فلسطینی را نادیده گرفته است. حال آن که هنگام جنگ اوکراین بخش ویژه‌ای را به تاثیرات جنگ بر کودکان اوکراینی اختصاص داده و به ناشران و نویسندگان روس اجازهٔ حضور در نمایشگاه نداده بود. سوال این است آیا کودک فلسطینی و خاورمیانه‌ای کمتر از کودک اوکراینی، کودک است؟ جهت امضا، از طریق لینک زیر اقدام کنید👇 https://openletter.earth/to-bcbf-palestinian-children-matter-ef8eacf1?fbclid=PAAaaowA_TGkimFm5n3YkTSt4WOky2yaSV3FHwdxKTijiwmNg1tXjK-5j4dXQ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
فرزانه‌تر از دیوانهٔ تو کیست؟!... سحر بیست‌ودوم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
عمونادر! تولدت مبارک سیبیلوی دوست‌داشتنی! @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
. ایمیلم را باز می‌کنم تا روایت آقای «م» که برایم فرستاده را دانلود کنم. می‌بینم آقای «ف» جواب ایمیلم را داده است که: «با توجه به کیفیت داستان‌هاتون و سوابق‌تون و آموزش‌هایی که پیش‌تر دیده‌ین، می‌تونین وارد کارگاه پیشرفته مون بشین.» خوشحال می‌شوم. بیشتر از اینکه آقای «ف» قبولم کرده، از اینکه مطمئن از شناختم نسبت به خودم می‌شوم. خانم «پ» را از آشپزخانه صدا می‌کنم و می‌گویم: «خبر جدید.» و می‌خندد. به سراغ ایمیل آقای «م» می‌روم. برای اینکه تأخیر چندروزه‌اش در ارسال را جبران کند، اسم فایلش را گذاشته: «جواهری جون». حجم روایتش از چیزی که منتظر بودم کمتر است. اما چگال است. حالم را جا می‌آورد. نسخهٔ وب یکی از پیام‌رسان‌های داخلی را باز می‌کنم. خانم «ک» هم روایتش را فرستاده است. کلی هم عذرخواهی بابت تاخیر. با خودم فکر می‌کنم چقدر آدم‌حسابی در این مملکت زیاد است. روایتش، پرحجم‌تر از چیزی است که انتظار داشتم. و دقیقا همان چیزی است که صحبتش را کرده بودیم. و بسیار پخته، آراسته و با یک نثر درست. برایش پیام تشکرم را می‌فرستم. در گروه شورا، گزارشی از وضعیت متن‌ها می‌نویسم و سه عزیزِ دیگر را تهییج به آغاز پیگیری‌های جدید می‌کنم. چرا که فردا چهاردهم فروردین است و دیگر عید تمام شده و کار کار کار! یادم می‌افتد که رسیدیم به چهاردهم فروردین. چشمانم را می‌دوزم به قاب عمونادر که روبرویم است. بهش می‌گویم: «عمو نادر! الهام‌بخش‌ترین روزی که می‌شد تولدت باشد، همین چهارده فروردین است. خودِ خودِ تلاش و زندگی جدید. عمو نادر! من فقط قاب تو را توی اتاق کارم دارم. گذاشته‌ام بیخ چشم‌هایم که هر وقت خسته شدم، یاد جنگاوری تو بیفتم. عمونادر! زبان داستانی من، شبیه تو نشده، ولی هم خودت هم نزدیکانم می‌دانند که تاپ‌فایوِ نویسنده‌های من هستی. عمونادر! امسال خستگی تعطیله. امسال، سالِ زدنِ دوربین‌های صفرسه است. سالِ چشیدن طعم آستانهٔ تحمل درد... سال اتفاقات مهم. عمونادر! تولدت مبارک سیبیلوی دوست‌داشتنی!» @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دعاگو هستم و بیشتر، @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اسمی جز بی‌اسمی برایم مباد... سحر بیست‌وسوم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
از مزایای فرزندآوری اینه که تلویزیون دیگه نمی‌تونه روی میز تلویزیون بمونه و باید روی دیوار نصب بشه، چون ممکنه چپه بشه روی بچه‌. و خب میز تلویزیون به یاریِ قفسهٔ کتاب‌ها میاد تا نقش جدیدی در کنار قفسهٔ سابق ایفا کنه. 😁 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اگر ستارالعیوب نبودی، ما از رسوایی چه می‌کردیم؟... سحر بیست‌وچهارم @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
سَیِّدِی أَنَا الصَّغِیرُ الَّذِی رَبَّیْتَهُ وَ أَنَا الْجَاهِلُ الَّذِی عَلَّمْتَهُ وَ أَنَا الضَّالُّ الَّذِی هَدَیْتَهُ وَ أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ وَ أَنَا الْخَائِفُ الَّذِی آمَنْتَهُ وَ الْجَائِعُ الَّذِی أَشْبَعْتَهُ وَ الْعَطْشَانُ الَّذِی أَرْوَیْتَهُ وَ الْعَارِی الَّذِی کَسَوْتَهُ وَ الْفَقِیرُ الَّذِی أَغْنَیْتَهُ وَ الضَّعِیفُ الَّذِی قَوَّیْتَهُ وَ الذَّلِیلُ الَّذِی أَعْزَزْتَهُ، وَ السَّقِیمُ الَّذِی شَفَیْتَهُ وَ السَّائِلُ الَّذِی أَعْطَیْتَهُ وَ الْمُذْنِبُ الَّذِی سَتَرْتَهُ وَ الْخَاطِئُ الَّذِی أَقَلْتَهُ وَ أَنَا الْقَلِیلُ الَّذِی کَثَّرْتَهُ وَ الْمُسْتَضْعَفُ الَّذِی نَصَرْتَهُ آقاى من! منم کودکى که پروریدى، منم نادانى که دانا نمودى، منم‏ گمراهى که هدایت کردى، منم افتاده‏اى که بلندش نمودى، منم هراسانى که امانش دادى، و گرسنه‏اى که‏ سیرش نمودى، و تشنه‏اى که سیرابش کردى، و برهنه‏اى که لباسش پوشاندى، و تهیدستى که توانگرش‏ساختى، و ناتوانى که نیرومندش نمودى، و خوارى که عزیزش فرمودى، و بیمارى که شفایش دادى، و خواهشمندى که عطایش کردى، و گنهکارى که گناهش را بر او پوشاندى، و خطاکارى که نادیده‏اش گرفتى، و اندکى که‏ بسیارش فرمودى، و ناتوان شمرده‏اى که یارى‏اش دادى.»  فرازی از دعای ابوحمزهٔ ثمالی آخدا من بی‌ریختم... خوش‌ریختم کن قربونت برم... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
و سرداران قاآنی و حاجی‌زاده، در مراسم امشب حضور نداشتند. ان‌شاءالله که خدا به فکر و اندیشه و همت مردانِ در میدان‌مان، برکت بده که بهترین تصمیم رو بگیرند و دل امتی شاد بشه... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آن کس که سحر ندارد، از خود خبر ندارد... سحر بیست‌وپنجم 🇵🇸 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف