eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
358 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹به سایه شتری ز آفتاب برده پناه... 🔸کسی که عالم امکان به زیر سایه اوست #امان_از_دل_زینب ✅ @hosenih_maghtal
🔹رسیدن اهل بیت علیهم السلام به شهر کوفه 🔸وقتی دختران امیرالمومنین علیه السلام را به شهر کوفه وارد کردند، مردم آن شهر‌ برای تماشای اهل بیت گرد هم آمدند. 🔸ام‌کلثوم بر آنان نهیب زد که: ▪️«ای اهل‌ کوفه! آیا ازخدا وپیامبرش خجالت نمی کشید که این چنین به تماشای اهل بیتش آمده‌اید؟»۱ 🔹یکی‌ از زنان کوفه که کاروان اسرا را به حالی دید که دشمن سنگدل را هم اندوهگین می کرد،‌ از بالای بام پرسید: ▪️«مِن أیِّ الأُساری أنتنَّ» شما از اسیران کدام کشور و از کدام قبیله هستید؟ 🔸درجواب گفتند: ▪️«نحن أُساری آل محمد صلی‌الله علیه وآله وسلم»۲ 🔹ما از اسیران اهل بیت پیغمبریم. 🔸مردم کوفه به عنوان ترحم وتصدق نان و خرما و گردو برای کودکان و بچه های اهل‌بیت می‌آوردند که باز ام‌کلثوم نهیب زد: ▪️ «إنَّ الصدقة علینا حرام». وی صدقات را از دست بچه ها می‌گرفت به زمین پرتاب می‌کرد ومی‌فرمود: 🔸«مگر نمی‌دانید صدقه برما فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حرام است؟!»۳ 📚مقتل مقرم به نقل از ۱. الدمعة الساکبة،ص۳۶۴ ۲. ابن نما،ص۸۴و لهوف،ص۸۱ ۳. اسرار الشهادة،ص۴۷۷ و تظلم الزهراء،ص۱۵۰ ✅ @hosenih_maghtal
✅چگونگی ورود خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم به کوفه به نقل از حذلم بن ستیر: محرم سال۶۱ ه‍.ق وارد کوفه شدم، در هنگامی که زین العابدین علیه السلام با زنان خانواده‌اش از کربلا باز می‌گشت وسربازان با آنان بودند و درمحاصره‌شان داشتند و مردم برای تماشای آنها بیرون آمده بودند. هنگامی که آنان را، سوار برشتران بی‌جهاز،‌ وارد کردند، زنان کوفی به گریه و زاری پرداختند. شنیدم که زین العابدین علیه السلام باصدایی آهسته، ناشی از بیماری و درد یوغ، دست بسته به گردن می گوید:«هان! این زنان می‌گِریند.پس چه کسی ما را کشت؟!» 📚شهادت نامه امام حسین علیه السلام به نقل از الأمالی، مفید،ص۳۲۱،ح۸. الأمالی،طوسی:ص۹۱،ح۱۴۲. ✅ @hosenih_maghtal
✅اهانت عبیدالله بن زیاد به سر امام حسین (علیه السلام) در کوفه 📚 الأمالي للصدوق: ص ٢٢٩ ح ٢٤٢ ، روضة الواعظين: ص ٢١٠ ، بحار الأنوار: ج ٤٥ ص ١٥٤ ح ٣  🔸الأمالي للصدوق عن حاجب عبيد اللّه بن زياد : إنَّهُ لَمّا جيءَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام أمَرَ فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ في طَستٍ مِن ذَهَبٍ ، 😭وجَعَلَ يَضرِبُ بِقَضيبٍ في يَدِهِ عَلى ثَناياهُ ، ويَقولُ : 😭لَقَد أسرَعَ الشَّيبُ إلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّه ِ .  فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ : مَه ! فَإِنّي رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَلثِمُ حَيثُ تَضَعُ قَضيبَكَ . فَقالَ : يَومٌ بِيَومِ بَدرٍ. 🔹الأمالى، صدوق ـ به نقل از دربان عبيد اللّه بن زياد ـ : هنگامى كه سر حسين آورده شد ، 😭فرمان داد كه آن را جلويش در تشتى از طلا گذاشتند و با چوب دستى اش شروع به زدن بر دندان هاى او كرد و مى گفت : 😭اى ابا عبد اللّه ! زود پير شدى [و محاسنت سفيد گشت]!  🔸مردى از قوم [حاضر در مجلس]گفت : دستْ نگه دار كه من ديدم پيامبر صلى الله عليه و آله دهان بر جايى مى نهاد كه تو چوب دستى ات را گذاشته اى .  ابن زياد گفت : روزى در برابر روز بَدر ! ✅ @hosenih_maghtal
🔹من که ز آغاز عمر بی تو ‌نکردم سفر 🔸خیز و ببین یا اخیٰ با که سفر می کنم... ✅ @hosenih_maghtal
🔹شبی به کنج تنور و شبی به کنج طبق... 🔸چقدر دست غریبه،سرِ تو میچرخد... ✅ @hosenih_maghtal
🔹رسیدن اهل بیت علیهم السلام به شهر کوفه 🔸وقتی دختران امیرالمومنین علیه السلام را به شهر کوفه وارد کردند، مردم آن شهر‌ برای تماشای اهل بیت گرد هم آمدند. 🔸ام‌کلثوم بر آنان نهیب زد که: ▪️«ای اهل‌ کوفه! آیا ازخدا وپیامبرش خجالت نمی کشید که این چنین به تماشای اهل بیتش آمده‌اید؟»۱ 🔹یکی‌ از زنان کوفه که کاروان اسرا را به حالی دید که دشمن سنگدل را هم اندوهگین می کرد،‌ از بالای بام پرسید: ▪️«مِن أیِّ الأُساری أنتنَّ» شما از اسیران کدام کشور و از کدام قبیله هستید؟ 🔸درجواب گفتند: ▪️«نحن أُساری آل محمد صلی‌الله علیه وآله وسلم»۲ 🔹ما از اسیران اهل بیت پیغمبریم. 🔸مردم کوفه به عنوان ترحم وتصدق نان و خرما و گردو برای کودکان و بچه های اهل‌بیت می‌آوردند که باز ام‌کلثوم نهیب زد: ▪️ «إنَّ الصدقة علینا حرام». وی صدقات را از دست بچه ها می‌گرفت به زمین پرتاب می‌کرد ومی‌فرمود: 🔸«مگر نمی‌دانید صدقه برما فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حرام است؟!»۳ 📚مقتل مقرم به نقل از ۱. الدمعة الساکبة،ص۳۶۴ ۲. ابن نما،ص۸۴و لهوف،ص۸۱ ۳. اسرار الشهادة،ص۴۷۷ و تظلم الزهراء،ص۱۵۰ ✅ @hosenih_maghtal
🔹من مرد بودم کوفه اشکم را درآورد... #حضرت_مسلم علیه السلام #کوفه ✅ @hosenih_maghtal
🔹ام حبیبه زنی بود که در کودکی نابینا بود و همراه پدر خود برای شفا گرفتن به درب منزل امیرالمؤمنین علی (ع) رفت که به دست حضرت حسین(ع) شفا گرفت و بعد از آن کنیز این خانواده و همبازی حضرت زینب(س) شد. 🔸بعد از ماجرای کربلا که کاروان اسرا را به کوفه برده بودند. ام حبیبه به کنیز خود غذا می‌دهد که در میان اسرا پخش کند اما حضرت زینب(س) غذاهای توزیع شده میان اهل کاروان را می‌گیرد و به کنیز بر می‌گرداند و می‌گوید که ما صدقه خور نیستیم. 🔹ام حبیبه وقتی در جریان این واقعه قرار می‌گیرد متعجب می‌شود و خواستار این می‌شود که آن خانم را ببیند. 🔸در گفتگویی میان او حضرت زینب(س) او مطلع می‌شود که کاروان اسرا خاندان رسول خدا(ص) هستند که این چنین مورد بی حرمتی قرار گرفته اند... ------------------------------------------------- 🔹ام حبیبه خادمه زینب (س) در دوران حضور وی در کوفه، صدای ام کلثوم را که می شنود، می گوید: 🔸«غیر از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) صدقه بر احدی حرام نمی باشد. اینان که هستند؟»  🔹زینب (س) نگاهی به ام حبیبه می کند و می فرماید: «من الان از سرزمین کربلا می آیم. این گرد و غبار، گرد و غبار رنج کربلاست.»  اما، گویی ام حبیبه او را نمی شناسد.  🔸زینب (س) با سوز دل می فرماید: «ام حبیبه! منم، زینب، دختر علی (ع)، تو در این کوفه کنیز من بودی. چگونه است که مرا اینک نمی شناسی؟»  🔸ام حبیبه نگران و مضطرب سؤال می کند: «اگر تو زینب هستی، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایی نمی رفت، بگو حسینت کجاست؟»  🔹دل زینب (س) آتش می گیرد و می فرماید: «نگاه بر نوک نیزه رو به رویت بنما. آن، سر بریده حسین می باشد!» ✅ @hosenih_maghtal
🔴 مشکل اصلی اهل کوفه مرحوم آیت‌الله 💢 مشکل اهل کوفه این بود که ایمانشان بود. حضرت را تا جایی دوست داشتند که برای خودشان ضرری نداشته باشد. آنها بی‌دین که نشدند؛ مثل خیلی از شیعیان امروز فقط ایمانشان ضعیف بود. بیچاره‌ها حتی قلوبشان با امام حسین(ع) بود و با دشمنان او دشمن بودند، اما وقتی احساس کردند که خطری هست، عقب کشیدند. ⭕️ ابن ‌زیاد تهدید کرد و گفت شما را می‌کُشم، دست می‌بُرم، پا می‌بُرم، در رفتند؛ ترسیدند. اگر کمی قوی بود و نترسیده بودند، به میدان می‌آمدند و شهید می‌شدند؛ همان‌طور که امام حسین(ع) با افتخار می‌رود در دل خطر. کوفیان اما این باور را نداشتند. گفتند تا چرخ زندگی‌مان می‌چرخد، تا مزاحمت مالی و جانی در کار نیست، در کنار اهل‌بیت(ع) هستیم. به همین خاطر وقتی دیدند اگر به طرف امام حسین(ع) بروند کشته می‌شوند، نرفتند. ✅ @hosenih_maghtal
🔹بدترین خاطره ام این بوده... 🔸مردم روم نگهبانی ما میکردند... ✅ @hosenih_maghtal
🔹در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. 🔸 دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حرکت دادند. 🔹مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک اشاره دارند. 🔸نقل شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دشمق کردند.[10]  🔸واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شمر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌کردند و بر سرها اهانت می‌نمودند. ✳️سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. ✳️وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام» .[11] در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناک‌ترین صحنه‌هایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌افتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت می‌کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.[12] گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌کند. 😭دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی می‌خواهد و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب سلام الله علیهما روبرو می‌شود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌کند.  -------------------------------------------------- 📚[9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372. [10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374. [11] . ابو مخنف، مقتل‌الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385. [12] . ابومخنف، پیشین، ص 387. ✅ @hosenih_maghtal
🔹گاهی معنی بعضی کلمات یک دنیا روضه است... 🔸اسیری... 🔹کنیزی... 🔸خارجی... 🔹بازار برده فروش ها... 🔸مجلس شراب... 🔹خرابه... 🔸سنگ و چوب خوردن در کوچه ها... و.....بگذریم😭 ✅ @hosenih_maghtal
🔹امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: هیچ روزی مثل روز تو نیست حسین جان... ✅ @hosenih_maghtal
✅چگونگی ورود خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم به کوفه 🔹به نقل از حذلم بن ستیر: ▪️محرم سال۶۱ ه‍.ق وارد کوفه شدم، در هنگامی که زین العابدین علیه السلام با زنان خانواده‌اش از کربلا باز می‌گشت وسربازان با آنان بودند و درمحاصره‌شان داشتند و مردم برای تماشای آنها بیرون آمده بودند. 🔸هنگامی که آنان را، سوار برشتران بی‌جهاز،‌ وارد کردند، زنان کوفی به گریه و زاری پرداختند. شنیدم که زین العابدین علیه السلام باصدایی آهسته، ناشی از بیماری و درد یوغ، دست بسته به گردن می گوید: ▪️«هان! این زنان می‌گِریند.پس چه کسی ما را کشت؟!» 📚شهادت نامه امام حسین علیه السلام به نقل از الأمالی ، مفید،ص۳۲۱،ح۸. الأمالی،طوسی:ص۹۱،ح۱۴۲. ✅ @hosenih_maghtal
✅چرخاندن سر مطهر امام حسین در کوچه های کوفه 📚البداية والنهاية، ابن کثیر، ج ٨ ص ١٩٠ 🔸البداية والنهاية : ما قُتِلَ قَتيلٌ إلَا احتَزّوا رَأسَهُ وحَمَلوهُ إلَى ابنِ زِيادٍ ، ثُمَّ بَعَثَ بِهَا ابنُ زِيادٍ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ إلَى الشّامِ 🔹البداية و النهاية : هيچ شهيدى كشته نشد ، جز آن كه سرش را جدا كردند و آن را نزد ابن زياد آوردند . او هم آنها را براى يزيد بن معاويه در شام فرستاد. 📚تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی : ص ٢٥٩ 🔸تذكرة الخواصّ : إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ ، وكانَت زِيادَةً عَلى سَبعينَ رَأسا ، وهِيَ أوَّلُ رُؤوسٍ نُصِبَت فِي الإِسلامِ بَعدَ رَأسِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ بِالكوفَةِ .  🔸تذكرة الخواصّ : ابن زياد ، همه سرها را در كوفه بر چوب نهاد . سرها افزون بر هفتاد عدد بودند و در اسلام ، آنها نخستين سرها پس از سر مسلم بن عقيل بودند كه در كوفه نصب شدند. 📚الملهوف : أمَرَ ابنُ زِيادٍ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَطيفَ بِهِ في سِكَكِ الكوفَةِ ، ويَحِقُّ لي أن أتَمَثَّلَ هُنا أبياتا لِبَعضِ ذَوِي العُقولِ ، يَرثي بها قَتيلاً مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله فَقالَ: رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ووَصِيِّهِ  لِلنّاظِرينَ عَلى قَناةٍ يُرفَعُ  وَالمُسلِمونَ بِمَنظَرٍ وبِمَسمَعِ  لا مُنكِرٌ مِنهُم ولا مُتَفَجِّعُ  كُحِلَت بِمَنظَرِكَ العُيونُ عَمايَةً  وأصَمَّ رُزؤُكُ كُلَّ اُذُنٍ تَسمَعُ  أيقَظتَ أجفانا وكُنتَ لَها كَرىً  وأنَمتَ عَينا لَم تَكُن بِكَ تَهجُعُ  ما رَوضَةٌ إلّا تَمَنَّت أنَّها  لَكَ حُفرَةٌ ولِخَطِّ قَبرِكَ مَضجَعُ 🔹 الملهوف: ابن زياد، فرمان داد كه سر حسين عليه السلام را در كوچه هاى كوفه بچرخانند . سزاوار است كه به اشعار يكى از خردمندان ، تمثّل بجويم كه بر كُشته اى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مرثيه خوانده است ▪️سر فرزند دختر محمّد و وصىّ او را  ▪️براى تماشاگران، بر سر نيزه مى كنند  ▪️و مسلمانان مى بينند و مى شنوند  ▪️و هيچ يك، نه انكار مى كنند و نه به درد مى آيند .  ▪️چشم ها با ديدن تو، سرمه كورى مى كشند  ▪️و مصيبتت هر گوش شنوايى را كر مى كند .  ▪️چشم هايى را دچار بى خوابى كردى كه مايه آرامش آنها بودى  ▪️و چشم هايى را خواباندى كه از [هراس از]تو ، خواب نداشتند .  ▪️هيچ بوستانى نيست ، جز آن كه آرزو دارد  ▪️مدفن تو و آرامگاه پيكرت باشد 📚الإرشاد : ج ٢ ص ١١٨ 🔸الإرشاد : لَمّا فَرَغَ القَومُ مِنَ التَّطوافِ بِهِ [أي بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ] بِالكوفَةِ ، رَدّوه إلى بابِ القَصرِ ، فَدَفَعَهُ ابنُ زِيادٍ إلى زَحرِ بنِ قَيسٍ ، ودَفَعَ إلَيهِ رُؤوسَ أصحابِهِ ، وسَرَّحَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ عَلَيهِم لَعائِنُ اللّه ِ ولَعنَةُ اللّاعِنينَ فِي السَّماواتِ وَالأَرَضينَ ، وأنفَذَ مَعَهُ أبا بُردَةَ بنَ عَوفٍ الأَزدِيَّ ، وطارِقَ بنَ أبي ظَبيانَ في جَماعَةٍ مِن أهلِ الكوفَةِ ، حَتّى وَرَدوا بِها عَلى يَزيدَ بِدِمَشقَ 🔹الإرشاد : هنگامى كه دشمنان از چرخاندن سر حسين عليه السلام در كوفه فراغت يافتند، آن را به درِ كاخ باز گرداندند و ابن زياد ، آن را به زَحر بن قيس سپرد و سرهاى ياران امام حسين عليه السلام را نيز به او سپرد و او را به سوى يزيد ـ كه لعنت هاى خدا و لعنت كنندگان در آسمان ها و زمين ها بر او و پدرش باد ـ فرستاد. ابو بُردة بن عوف اَزدى و طارق بن ابى ظبيان را نيز با گروهى از كوفيان ، همراه او روانه كرد ، تا آن كه با آن سرها در دمشق بر يزيد وارد شدند. ✅ @hosenih_maghtal
✅سرمطهر امام علیه السلام در مجلس ابن زیاد در کوفه 🔸و لَمّا وَصَلَ رأسُ الحسین علیه السلام و وَصَلَ ابنُ سعدٍ لَعَنَهُ اللهُ مِن غَدِ یومِ وُصُولِهِ ومَعَهُ بناتُ الحسینِ وأَهلُه، جَلَسَ ابنُ زیادٍ لِلناسِ فی قصْرِ الإِمارةِ وأذِنَ لِلناسِ إِذناً عامّاً، وأمَرَ بإِحضارِ الرأسِ فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ،‌فَجَعَلَ یَنظُرُ إلیهِ ویتَبَسَّمُ و فی یدِهِ قَضیبٌ یَضرِبُ بهِ ثَنایاهُ، وکانَ الی جانِبِهِ زیدُ بنُ أرقَمَ صاحِبُ رسولِ الله ِ صلی الله علیه وآله وسلم و هُوَ شَیخٌ کَبیرٌ فلمَّا رَآهُ یَضْرِبُ بالقَضیبِ ثنایاهُ قال لَهُ: إرفَع قضیبَکَ عن هاتَیْنِ الشَّفَتَینِ، فَوَ اللهِ الذی لا إلهَ غیرُهُ لقَدْ رأیتُ شَفَتَیْ رسولِ اللهِ صلی الله علیه وآله و سلم علیهِما ما لا أحصیهِ کَثْرَةً تُقَبِّلُهُما؛ ثُمَّ انْتَحَبَ باکیاً. فَقالَ لهُ ابنُ زیادٍ: أبکَی اللهُ عَیْنَیْکَ، أَ تَبکی لِفَتْحِ اللهِ؟ وَلَو لا أنَّکَ شَیْخٌ قَدْ خَرِفْتَ وَذَهَبَ عَقْلُکَ لَضَرَبْتُ عُنُقَکَ؛ فَنَهَضَ زیدُ بنُ أرقمَ مِن بینِ یَدَیْهِ وَصارَ إلی مَنْزِلِه. 🔹و هنگامی که سر مطهر‌حضرت را به کوفه رساندند، فردایش عمر سعد که خدا لعنتش کند وارد شد که همراه او دختران امام را آوردند ومقابل او نهادند و اوشروع کرد به نگاه کردن به سر مطهر وتبسم زدن، ودر دستش چوبی بود که باآن به دندان های پیشین حضرت ضربه می زد. زید بن ارقم یکی از اصحاب رسول خدا کنار ابن زیاد نشسته بود، او اکنون پیرمردی سالخورده شده بود، هنگامی که این صحنه را مشاهده کرد، با ناراحتی فریاد زد که: چوب خود را از این دولب دور کن، بخدایی که جز او خدایی نیست سوگند، بارها و بارها دیدم که رسول خدا لبان خود‌رابر دولب او می‌گذاشت و می‌بوسید. سپس بغض درگلویش شکست واشک ریخت. ابن زیاد به او چنین گفت: خدا چشمانت راگریان نگه دارد، آیا برای فتح و ظفری که نصیب ما شده ناراحتی وگریه میکنی؟اگر نبود که پیر شده ای وعقل از کفت رفته، گردنت را می‌زدم. پس زیدبن ارقم از مقابل او برخاست وبه منزلش رفت. 📚مقتل مفید ص۲۲۳ ✅ @hosenih_maghtal
🔹۱۹ محرم سالروز حرکت کاروان اسرای کربلا بسمت شام می باشد(سال ۶۱ هجری قمری)
قامت برای آنکه بگردد ستون عشق باید به زیر بار مصائب کمان شود ✅ @hosenih_maghtal
✅ ایام ورود کاروان به شهر شام است... 🔹در روضه های شهر شام عباراتی شنیده میشود که کمتر شنیده شده. 🔸وقتی به امام سجاد علیه السلام گفتند کجای این سفر برایتان از همه جا سخت تر بود ۳ مرتبه فرمودند : الشام الشام الشام... 🔹 چرا شام ؟ مگر در شام چه گذشته؟ 🔸در شهر شام بود ، وقتی زین العابدین علیه السلام دید همسرش به دلیل آفتاب شدید امام باقر علیه السلام را در پناه تکه پارچه ای نگه داشته و از طرفی سعی دارد به سختی حجاب خود را نیز نگه دارد فرمود ای کاش مادرم مرا نزایده بود. 🔹در شهر شام عباراتی را میشونیم: ▪️محله یهودیان ▪️بازار برده فروشان ▪️خرابه ▪️مجلس نامحرمان ▪️مجلس و بزم شراب ▪️کنیزی ▪️پیر شدن دختر سه ساله ▪️و... 🔸آیا تا بحال فکر کرده ایم که بازار برده فروش ها کجا بوده؟ 🔹به چه کسی برده میگفتند؟ 🔸اینکه فرمودند : ما را چون اسران ترک و دیلم میبردند ، منظورشان چه بوده؟ 🔹مشخصه اسیران ترک و دیلم چه بوده؟ 🔸در شام با این کاروان چه کردند؟ ▪️سنگ و چوب ▪️آتش ▪️دشنام ▪️زبانم لال....بقیه بماند 🔹در شهر شام بود که امام سجاد علیه السلام فرمود: گلوله ای از آتش بر عمامه ام افتاد ، دستهایم بسته بود آنقدر سوخت تا به پوست و موهایم رسید... سرم سوخت... 🔸بزم شراب!!! مگر به این سادگی است... عده ای مست لایعقل باشند... در آن مجلس ناموس امیرالمومنین و اهل بیت امام حسین علیه السلام هم حضور داشته باشد... خودتان در این باره بیاندیشید... زبان از شرح آن قاصر است 🔹خرابه نشینی... اینها عزیزان و اهل کرامت بودند... سفره دار بودند... فقیر نواز بودند... حالا خرابه نشین شدند... برایشان صدقه میآورند... 🔸شنیده ایم که میگویند آنقدر غصه خورد تا دق کرد... پیر شد... سه ساله امام حسین علیه السلام از غصه پیر شد و دق کرد... اینها افسانه نیست... 🔹در مجلس یزید فردی به سمت دختر امام حسین علیه السلام اشاره کرد... گفت یزید او را بمن بده... کنیزی... آل الله... 🔸فکر کرده ای که کنیز به چه کسی میگفتند...😭😭😭 ✳️گاهی تفکر در عبارات مقتل چنان مطالبی را در ذهن میپروراند که میگویی مصیبت امام حسین علیه السلام هم مانند آیات قران بواطنی دارد که هر چقدر بیشتر مطلع میشوی باز مصیبت جدیدی برایت آشکار میشود... و هیچ کس به جز ولی عصر ارواحنا فداه نمی تواند این مصیبت را در حد کمال درک کند... 🔻مدعی هرگز نزن بیهوده لاف عاشقی... 🔺این حسین تنها یک عاشق دارد آنهم زینب است... ▪️وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوٓا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ✅ @hosenih_maghtal
✅ کاروان اسرا در شام فقط خاندان ابوطالب بود... 🔹خانواده های آن دسته از از یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام که از خاندان ابوطالب نبودند در کوفه باقی ماندند ، زیرا وقتی آنها به کوفه رسیدند ، نزدیکان قبیله آنان ، نزد ابن زیاد وساطت کرده و آنها را از اسیران جدا کردند ، ولی اسرای خاندان ابوطالب به شام برده شدند. 📚کتاب شریف فی انصار الحسین علیه السلام ✳️ پ.ن: 1⃣اینکه امام سجاد علیه السلام فرمودند : الشام الشام الشام شاید یکی از دلایلش همین باشد. در شام از کاروان اسرای حسینی فقط اهل بیت پیامبر ص مانده بودند و این بر شدت مصیبت میافزاید. 2⃣ تا کوفه عده ای حداقل به خاطر بازماندگان یاران امام که افرادی سرشناس و محترم بودند احترام نگه میداشتند اما جدا شدن آنها از کاروان باعث شد دشمنان آل الله و امیرالمومنین ع بی پروا تر از قبل با اسرا برخورد کنند.و این در حالی است که همه ی عالم ریزه خوار سفره ی لطف و کرم این بزرگوارانند. 3⃣ وقتی جمعیت این کاروان کم میشود یعنی کسانی که ماندند بیشتر ضربه میخورند ، سنگهای بیشتری میخورند ، بیشتر دیده میشوند😭 بیشتر بهشان توهین میشود و... 4⃣ اینجا معلوم میشود که غربت اسرا در شام چند برابر شده است. 🔹الا لعنت الله علی القوم الظالمین ✅ @hosenih_maghtal
🔹تنها کسی که از مورخان کهن به مدت اقامت اهل بیت(ع) در شام تصریح کرده است، قاضی ابوحنیفة، نعمان بن محمد تمیمی مغربی، متوفای سال 363 هجری است. او می‏گوید: 🔸«آنها یک و نیم ماه در آنجا ماندند» [1] 🔹سید بن طاووس در نقلی نزدیک به این می‏گوید: 🔸«یک ماه در آنجا ماندند» [2] اما دیگران تنها به ذکر عنوان کلی بسنده کرده‏ اند. 🔹مثل شیخ مفید که می‏گوید: «چند روز در آنجا ماندند» [3] طبری نیز از وی نقل کرده است. [4] . 🔸آری علامه ‏ی مجلسی به نقل برخی از کتابهای اصحاب آورده است که آنان مدت ده روز در شام اقامت کردند، آنجا که می‏گوید: 🔹«بنابر نقل مدت هفت روز برایش عزا گرفتند. چون روز هشتم فرارسید، یزید آنان را فراخواند و به آنها پیشنهاد ماندن داد. اما آنها نپذیرفتند و آهنگ بازگشت به مدینه کردند، پس برایشان کجاوه ساختند» [5] اما معلوم نیست که ایشان مطلب را از کجا نقل کرده و این روایت قابل استناد نیست. 🔹اگر نقل ابن‏ سعد را بپذیریم که یزید کس به مدینه فرستاد و از آنجا چند تن از موالی سالمند بنی ‏هاشم نزد وی آمدند و او چند تن از موالی ابوسفیان را با آنها همراه کرد و سپس اسیران را همراهشان به مدینه فرستاد [6] ، در این صورت - با توجه به زمان فرستادن پیک به مدینه و بازگشت آنها به شام - به طور یقین مدت اقامتشان بیشتر می‏شود. 📚پی نوشت ها: ▪️[1] شرح الاخبار، ج 3، ص 269. ▪️[2] اقبال الاعمال، ص 589. ▪️[3] الارشاد، ج 2، ص 122. ▪️[4] اعلام الوری، ص 249. ▪️[5] بحارالانوار، ج 45، ص 196. ▪️ [6] الطبقات الکبری، ص 84 (زندگینامه‏ ی امام حسین(ع) از بخش چاپ نشده). ✅ @hosenih_maghtal
🔹دارد شروع ميشود الشام شام شام ... #امان_از_دل_زینب ✅ @hosenih_maghtal
🔹شیخ صدوق از فاطمه(س)، دختر علی (ع)، نقل کرده است که گفت: 🔸«سپس یزید (لعنة الله) فرمان داد زنان حسین (ع) را به همراه علی بن الحسین (ع) در جایی زندانی کردند که نه آنها را از گرما حفظ می‏کرد و نه از سرما، به طوری که پوست صورتشان کنده شد». [1] . 🔹قاضی نعمان پس از نقل گریه‏ی یزید گوید: «گویند این واقعه پس از آن بود که آنها را در منزل جای داد که نه از سرما حفظشان می‏کرد و نه از گرما. یک ماه و نیم در آنجا ماندند و به طوری که از گرمای آفتاب پوست صورتشان کنده شد. سپس آزادشان کرد.» [2] . 🔸ابن ‏نما گوید: «زنان در جایی جای داده شدند که نه از گرما حفظشان می‏کرد و نه از سرما به طوری که با وجود پنهان کردن صورت‏ها و سایه انداختن پرده‏ها، چهره‏هاشان پوست انداخت و خونابه جاری گردید. در آن حال شکیب از کف رفته و بی‏تابی بر آنها چیره گشته بود و اندوه با آن زنان بینوا همنشین شده بود.» [3] . 🔹سید بن طاووس گوید: «سپس یزید فرمان داد آنان را در منزلی جای دادند که نه آنها را از گرما حفظ می‏کرد و نه از سرما. آنان آن قدر در آنجا ماندند که پوست صورتشان کنده شد». [4] . 🔹شیخ مفید گوید: «سپس یزید فرمان داد تا زنان را در خانه‏ای جداگانه جای دادند. برادرشان علی بن الحسین بن (ع) نیز همراهشان بود. خانه‏ای متصل به کاخ یزید به آنها اختصاص دادند؛ و چند روزی در آن اقامت کردند». [5] . 🔸از برخی روایات - علاوه بر آنچه گفته شد - چنین برمی‏آید که آن خانه خراب بود، به طوری که بیم آن می‏رفت بر سرشان خراب شود. 🔹صاحب بصائر الدرجات به نقل از محمد بن علی حلبی می‏نویسد: «شنیدم که امام صادق (ع) می‏فرمود: چون علی بن الحسین (ع) و همراهانش را نزد یزید بن معاویه - لعنت خدا بر آنها باد - آوردند، وی را در خانه‏ای جای دادند. [6] یکی از آنها گفت: ما را به این خانه آورده‏اند که بر سر ما ویران شود. (نگهبانان) گفتند: اینان را ببینید که می‏ترسند بر سرشان ویران شود. در حالی که فردا آنها را بیرون می‏برند و می‏کشند. علی بن الحسین (ع) گفت: در میان ما کسی جز من «رطانه» نمی‏دانست و رطانه در نزد اهل مدینه به معنای رومی است». [7] . 🔸طبرانی امامی از یحیی بن عمران حلبی نقل می‏کند که گفت: علی بن الحسین (ع) را با زنان همراهش نزد یزید بن معاویه آوردند. پس آنها را درون خانه‏ای قرار دادند و گروهی عجم را که زبان عربی نمی‏دانستند بر آنها گماردند. یکی از (اهل بیت) به دیگری گفت: ما را در این خانه قرار داده‏اند تا بر سر ما خراب شود و کشته شویم. آن‏گاه علی بن الحسین به زبان رومی به نگهبانان گفت: آیا می‏دانید آنان چه می‏گویند؟ اینها چنین و چنان می‏گویند. نگهبانان گفتند: گفته‏اند که شما را فردا بیرون می‏برند و می‏کشند. سپس علی بن الحسین (ع) گفت: هرگز، خداوند چنین چیزی را نمی‏خواهد. آنگاه رو به آنها کرد و مطلب را به زبان خودشان به آنها فهماند». [8] . 📚پی نوشتها: ▪️[1] امالی صدوق، ص 231، مجلس 31، ص 243؛ به نقل از آن، بحارالانوار، ج 45، ص 140؛ نیز ر. ک. روضة الواعظین، ج 1، ص 192. ▪️[2] شرح الاخبار، ج 3، ص 269. ▪️[3] مثیرالاحزان، ص 102. ▪️[4] الملهوف، ص 219؛ نیز ر. ک. تسلیة المجالس، ج 2، ص 396. ▪️[5] الارشاد، ج 2، ص 122؛ اعلام الوری، ص 249. ▪️[6] در روایت دلائل الامامة آمده است: «آنان را درون خانه‏ای قرار دادند»؛ و این درست‏تر است. ▪️[7] بصائر الدرجات، ص 338، باب 12، ح 1؛ به نقل از آن بحارالانوار،، ج 45، ص 177؛ نیز ر. ک. المناقب، ج 4، ص 145. ▪️[8] دلائل الامامة، ص 204، ح 125. ✅ @hosenih_maghtal
🔹حرم پیامبر خدا صلوات ‌الله ‌علیه را آوردند تا از دروازه‌ای به نام "توما" وارد دمشق کردند وسپس آنها را آوردند تا بر راه‌پله‌ء درِ مسجد، آن‌جا که اسیران را نگاه می‌دارند، ایستادند. 📚شهادت نامه امام حسین‌علیه‌السلام ص۵۱۹ به نقل از کتب: ▪️الفتوح ج۵ ص۱۲۹ ▪️مقتل الحسین‌علیه‌السلام،خوارزمی ج۲ ص۶۱ ✅ @hosenih_maghtal