May 11
May 11
✅ مطالب #شهادت_امام_صادق علیه السلام را میتوانید با لمس هشتگ های زیر مطالعه بفرمایید:
🔻 #حدیث_امام_صادق علیه السلام
🔻 #حضرت_صادق علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅امام جعفر صادق علیه السلام:
🔻مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ ع وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ.
🔺هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت امام حسین علیه السلام و شوق زیارتش را در دل او می اندازد، و هر کس که خدا بدخواه او باشد، کینه و بغض زیارت امام حسین علیه السلام را در دل او می نهد.
📚منبع:
«وسائل الشیعه،ج14، ص 496
#حضرت_صادق علیه السلام
#حدیث_امام_صادق علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅روضه امام صادق علیه السلام
🔻استاد #حامد_کاشانی
#حضرت_صادق علیه السلام
#روضه_تصویری
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
روضه امام صادق.mp3
4.15M
✅روضه امام صادق علیه السلام
🔊استاد #میرزامحمدی
🔺 روضه #حضرت_صادق علیه السلام
#عاشورا
#فاطمیه
#روضه_صوتی
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
استاد محمدحسین #رجبی_دوانی
#ویژه سالروز شهادت #امام_صادق علیهالسلام
👇🏻بخش اول
✅چگونگی ایجاد فضا برای نشر معارف اهل بیت علیهمالسلام
🔻وجود مقدس حضرت امام صادق علیهالسلام بنا بر مشهور در سال ۱۱۴ یعنی سالی که پدر بزرگوارشان حضرت #امام_باقر علیهالسلام به شهادت رسیدند، به مقام امامت نائل گشتند. دوره امامت #حضرت_صادق علیهالسلام بالغ بر ۳۴ سال به درازا کشید و این ایام دوره بسیار پر ماجرا و مهمی از نظر حوادث سیاسی و اجتماعی است.
🔺حضرت در طول امامت خود هم خلافت غاصبانه و جائرانه #بنی_امیه را تجربه فرمود و هم سقوط آن و روی آمدن خلافت جبار #بنی_عباس را.
🔺امامت آن حضرت در ادامه خلافت #هشام_بن_عبدالملک خلیفه جنایتکار و خونریز اموی آغاز شد تا سال ۱۲۵ که هشام مرد و برادر زاده او #ولید_بن_یزید_بن_عبدالملک قدرت را بدست گرفت. مرگ هشام آغاز سستی و رو به انحطاط رفتن قدرت #بنی_امیه است.
🔺از ۱۲۵ تا سال ۱۳۲ که بنی امیه مضمحل میشوند، جنگ قدرت بین آنها در گرفته است؛ دوره خلافت ها کوتاه و عزل و قتل خلفا را در رقابتهای درون خانوادگی امویان شاهد هستیم. در سال ۱۳۲ دولت غاصب بنی امیه توسط #عباسیان سرنگون شد و کشتار وسیعی از بنی امیه صورت گرفت و #بنی_عباس که شاخهای از بنی هاشم بودند و نسب آنها به #عبدالله_بن_عباس پسر عموی پیامبر اکرم و #امیرمومنان علیهالسلام میرسید قدرت را بدست گرفتند.
🔻در فاصله سال ۱۲۵ تا ۱۳۲ که دوران ضعف و انحطاط بنیامیه بود، خلفای جائر از امام صادق علیه السلام غافل بودند و آن حضرت فرصت مناسبی را بدست آورد تا وظیفه امامت خود را در قالب تدوین معارف اهل بیت علیهمالسلام در مباحث فقهی، کلامی و اخلاقی تبیین بفرماید.
🔸همچنین ۴ سال اولِ روی کار آمدن #بنی_عباس یعنی از سال ۱۳۲ تا ۱۳۶ که #ابوالعباس_سفاح اولین خلیفه عباسی قدرت را در دست دارد، به سبب آنکه هنوز پایگاه محمکی برای بنی عباس در امر خلافت ایجاد نشده بود نسبت به #امام_صادق علیهالسلام مدارا میکردند و این فرصت هم برای امام فراهم شد تا به اقدامات ارزشمند خود در نشر معارف اهل بیت علیه السلام ادامه دهد...
#حضرت_صادق علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
استاد محمدحسین #رجبی_دوانی
#ویژه ایام شهادت امام صادق علیهالسلام
👇🏻بخش دوم
✅دوران #منصور سخت تر از دوران #معاویه و #یزید
🔻اما در سال ۱۳۶ در پی مرگ #أبوالعباس و روی کار آمدن #أبوجعفرعبدالله که بعداً به #منصور معروف شد، دوران سختی برای امام صادق علیه السلام پدید آمد به این معنا که منصور عباسی به شدت بر اولاد پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و علویان سخت گرفت. چرا که او میدانست امامت حق آن ذوات مقدس است و با علم براین مسئله بر امام صادق سلام الله علیه به عنوان بزرگ علویان و چهره برتر علمی و تقوایی آنان و همچنین بر نوادگان #امام_مجتبی علیه السلام بسیار سخت گرفت.
🔺 منصور امام صادق علیه السلام را در مضیقه فراوان گذاشت و بارها آن حضرت را به کوفه و بعداً شهر هاشمیه که بعنوان مرکز خلافت عباسیان پیش از بغداد بنا شده بود، احضار می کرد و امام را در تنگنا و فشار قرار میداد.با این حال امام در احضارها، مخفیانه با شیعیان و جویندگان دانش #اهل_بیت علیهمالسلام ارتباط برقرار می کرد و آنها را از دریای بی کران معلومات خود بهره مند میفرمود تا اینکه #منصور امام را به #مدینه باز گرداند و تحت مراقبت شدید قرار داد.
🔺 به گفته و اعتقاد بسیاری از علمای ما، منصور لعنهالله از این عصر به بعد بر علیه امام صادق علیهالسلام و خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم چنان خفقان سنگینی اعمال کرد که از نظر فشار و مشکلات و سختی ها میتوان گفت که از دوران معاویه و یزید هم سخت تر بوده است.
🔺لذا دیگر از آن جلسات علمی و ارتباطات امام صادق علیهالسلام با مردم خبری نیست تا اینکه #منصور لعنهالله تصمیم به قتل #امام_صادق گرفت و در چند نوبت اقدام به قتل امام نمود اما موفق نمیشد تا اینکه به حاکم مدینه فرمان قتل امام علیهالسلام را صادر کرد و به قدری کینه و بغض نسبت به امام و امامت داشت که حتی به او فرمان داده بود بعد از اینکه امام از دنیا رفت، داخل خانه امام بریزند و وصیت نامه امام علیهالسلام را بیابند و وصی آن حضرت که از منظر او جانشین آن امام همام خواهد بود را شناسایی و اعدام کنند.
🔸 این جنایات یعنی شهادت #امام_صادق علیهالسلام بنابر نقل معروف در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ اتفاق افتاد و آن حضرت روح مقدسش به ملکوت اعلی پیوست.
#حضرت_صادق علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅شیعیان ما فقیر نیستند!
🔻مردی از شیعیان خدمت حضرت امام صادق(علیه السلام) آمد و شکایت از فقر و تنگدستی نمود.
🔻حضرت(ع) فرمود :
▪️《اَنتَ مِن شِیعَتِنَا وَ تَدَّعَیِ الفَقرَ؟! شِیعَتُنَا کُلُّهُم اَغنِیَاءُ》
🔺تو از دوستان مائی و اظهار فقر و تنگدستی میکنی با اینکه تمام شیعیان ما بی نیاز و غنی هستند.
🔹آنگاه فرمود : تو را تجارت پرفایدهای است که بینیازت کرده است!
🔸آن مرد عرض کرد : آن تجارت چیست؟
▪️حضرت(ع) فرمود : اگر کسی از ثروتمندان بگوید روی زمین را برای تو پر از نقره میکنم و از تو میخواهم دوستی و ولایت اهل بیت پیغمبر(ص) را از قلب خود خارج کنی و نسبت به دشمنان آنها دوستی و محبت پیدا نمائی آیا حاضر میشوی این کار را بکنی؟!
😭عرض کرد : نه یابن رسول الله(ص)! اگر چه دنیا را پر از طلا بنماید!
✳️حضرت(ع) فرمود : پس تو فقیر نیستی! بینوا کسی است که آنچه تو داری نداشته باشد.
حضرت مقداری مال به او بخشیدند و آن مرد مرخص شد.(۱)
📚منبع :
۱)انوار النعمانیه جزائری، ص۳۴۹
#حدیث_امام_صادق علیه السلام
#حضرت_صادق علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅نامش فاطمه است!
🔻سکونی می گوید :
🔹بر امام صادق(ع) وارد شدم در حالی که ناراحت و پریشان بودم، امام(ع) فرمود :
🔸ای سکونی! سبب ناراحتیت چيست؟
گفتم : دختری برايم متولد شده است!
▪️حضرت(ع) فرمود : سنگينى دخترت بر زمين و روزى او به عهده خداوند است؛ او در غير زندگى تو زندگى مىكند و جز روزى تو بهره مىبَرد.
🔺سكونى می گويد : به خدا سوگند! سخن حضرت(ع) غم را از من زدود.
آنگاه فرمود : نام او را چه گذاشتی؟
گفتم : فاطمه!
😭آن حضرت(ع) به ياد مظلوميّت جدّه مظلومه اش حضرت فاطمه(س) افتاد و فرمود :
▪️ آهِ! آهِ! ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ فَقَالَ : أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلاَ تَسُبَّهَا وَ لاَ تَلْعَنْهَا وَ لاَ تَضْرِبْهَا》
😭 آه! آه! سپس دست مبارك را بر پيشانى گذاشت و فرمود :
پس وقتی که نام او را فاطمه نهادی، به او بدگويی مکن و او را نفرین مکن و او را مزن.(۱)
📚منبع :
۱)الكافی شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸
#حضرت_صادق علیه السلام
#حدیث_امام_صادق علیه السلام
#حضرت_فاطمه_س
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅به او نگو این کیسه را من دادهام!
🔻ابوجعفر خثعمى می گوید :
▪️《أَعْطَانِي اَلصَّادِقُ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ) صُرَّةً فَقَالَ لِي اِدْفَعْهَا إِلَى رَجُلٍ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ لاَ تُعْلِمْهُ أَنِّي أَعْطَيْتُكَ شَيْئاً》
🔸امام صادق(عليهالسلام) كيسه زرى به من دادند و فرمودند :
اين كيسه را بده به فلانى از بنى هاشم و به او نگو من دادهام.
ابوجعفر خثعمى می گوید :
کیسه را بردم به او دادم و او گفت :
▪️《جَزَاهُ اَللَّهُ خَيْراً مَا يَزَالُ كُلَّحِينٍ يَبْعَثُ بِهَا فَنَعِيشُ بِهِ إِلَى قَابِلٍ وَ لَكِنِّي لاَ يَصِلُنِي جَعْفَرٌ بِدِرْهَمٍ فِي كَثْرَةِ مَالِهِ》
🔹خدا به كسى كه داده خير بدهد.
هر سال آنقدر به من میدهد كه تا سال ديگر ما را كافى است
ولى جعفر بن محمد(ع) با آنكه دارد يک درهمی هم به ما نمیدهد!(۱)
📚منبع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۷، ص۲۳
#حضرت_صادق علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅محمد بن ربیع از پدرش ربیع، که وزیر دربار منصور دوانقی بود، نقل می کند که؛
شبی منصور به من گفت :
▪️《أَنْتَ صِرِ السَّاعَةَ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ(ع) فَأْتِنِي بِهِ عَلَى الْحَالِ الَّذِي تَجِدُهُ عَلَيْهِ لَا تُغَيِّرْ شَيْئاً مِمَّا عَلَيْهِ》
🔹هم اکنون پیش جعفر بن محمّد(ع) برو و او را در هر حالتى که بود، بدون اینکه بگذارى وضع خود را تغییر دهد، نزد من بیاور.
محمّد می گوید :
✳️پدرم مرا خواست که از همه فرزندانش سختگیرتر و بى رحمتر بودم، و گفت :
😭برو پیش جعفر بن محمّد(ع) و بدون اینکه درب منزل او را بکوبی، از دیوار او بالا برو که لباس خود را تغییر ندهد، ناگهان بر او وارد شو و به همان حالتى که هست، او را نزد ما بیاور.
من وقتى رفتم، که چیزى از شب باقى نمانده بود، نردبان گذاشتم و از دیوار وارد خانه ایشان شدم، وقتى وارد اطاقش شدم، او مشغول نماز بود و پیراهنى بر تن داشت و حوله اى بر کمر بسته بود.
نمازش را که سلام داد، عرض کردم :
بفرمائید! امیرالمؤمنین شما را می خواهد!
ایشان فرمود :
▪️《دَعْنِي أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِيَابِي》
🔸بگذار لباسهایم را بپوشم.
گفتم: به من اجازه نداده اند!
فرمود :
▪️《فَأَدْخُلُ الْمُغْتَسَلَ فَأَطَّهَّرُ》
🔹اجازه بده بروم غسل کنم و خود را تمیز نمایم.
گفتم : غیر ممکن است وقت خود را نگیرید من نمی گذارم این وضع را کوچک ترین تغییرى بدهید.
▪️《فَأَخْرَجْتُهُ حَافِياً حَاسِراً فِي قَمِيصِهِ وَ مِنْدِيلِهِ وَ كَانَ قَدْ جَاوَزَ السَّبْعِينَفَلَمَّا مَضَى بَعْضُ الطَّرِيقِ ضَعُفَ الشَّيْخُ فَرَحِمْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ ارْكَبْ فَرَكِبَ بَغْلَ شَاكِرِيٍ كَانَ مَعَنَا ثُمَّ صِرْنَا إِلَى الرَّبِيعِ》
😭من ایشان را همان طور، سر و پاى برهنه با همان پیراهن و قطیفه اى که داشت ایشان را از خانه خارج کردم.
در حالی که سن او از هفتاد سال تجاوز می کرد.
😭مقدارى که پیاده رفت از راه رفتن باز ماند و سخت خسته شد، دلم به حال آن ایشان سوخت و عرض کردم سوار شو!
سوار قاطر یکى از همراهان من شد، تا اینکه نزد پدرم ربیع رسیدیم.
امام صادق(ع) داخل ایوان که رسید ایستاد و لبهایش، به دعائى که من نمی شنیدم، حرکت می کرد.
سپس او را وارد کردم و او مقابل منصور ایستاد.
منصور گفت :
جعفر! تو دست از حسد و ستمگرى خود و آشوب بر علیه بنى عباس بر نمی دارى؟
خداوند پیوسته تو را گرفتار شدت حسد و رنج می کند ولى به آروزى خود نخواهى رسید.
🔻امام صادق(ع) فرمود :
🔸به خدا سوگند از آنچه تو می گوئى من بى خبرم و چنین کارى نکرده ام!
منصور ساعتى سر به زیر انداخت و روى نمدى در طرف چپش بالشى قرار داشت، نشست و زیر آن نمد، شمشیرى دو سر پنهان کرده بود که نمایان گشت.
سپس منصور روى به امام صادق(ع) نموده و گفت :
اشتباه می کنى و خلاف می گوئى!
سپس پشتى را کنار زده و از پشت آن کیفى که محتوى نامه هائى بود خدمت امام(ع) انداخت و گفت :
این نامه هاى توست که براى خراسانیان نوشته ای و آنها را دعوت به بیعت با خویشتن کرده اى تا بیعت مرا بشکنند!
امام(ع) فرمود : به خدا قسم! من چنین کارى نکرده ام و این کار را صحیح نمی دانم!
منصور مجدد سر را به مدت کوتاهی به زیر انداخت.
▪️《وَ ضَرَبَ يَدَهُ إِلَى السَّيْفِ فَسَلَّ مِنْهُ مِقْدَارَ شِبْرٍ وَ أَخَذَ بِمَقْبِضِهِ فَقُلْتُ إِنَّا لِلَّهِ ذَهَبَ وَ اللهِ الرَّجُلُ ثُمَّ رَدَّ السَّيْفَ》
🔸سپس دست به دسته شمشیر گرفته و مقدار یک وجب آن را خارج کرد!
با خود گفتم : الان این مرد را می کشد و آیه استرجاع خواندم، اما متوجه شدم که منصور، شمشیر را به جاى اول برگردانید و سپس گفت :
جعفر! حیا نمی کنى از پیرى و نسبتى که با پیامبر(ص) دارى از دروغ گفتن و اختلاف بین مسلمانان می خواهى خون ریزى شود و آشوب به پا کنى؟!
🔹امام(ص) فرمود :
نه به خدا! آنچه را که می گوئى، من آن را انجام نداده ام! اینها نامه هاى من نیست و نه خط و نه مهر من بر روى آن است!
در این هنگام؛ منصور به شمشیر را بیشتر از قبل از غلاف خارج نمود.
این بار با خود گفتم که او جعفر بن محمد را کشت.
در کمال حیرت دیدم او مجدد شمیشیر را به غلاف برگرداند و عقب نشست.
و باز بعد از مدتی کوتاه، دیدم مجدد امام صادق(ع) را سرزنش می کرد و امام(ع) نیز عذر خواهى می نمود.
▪️《ثُمَّ انْتَضَى السَّيْفَ إِلَّا شَيْئاً يَسِيراً مِنْهُ》
🔹در این هنگام، منصور شمشیر را کشید و فقط مختصرى از آن در غلاف باقی ماند و من با خود گفتم، رفت که او را بکشد.
و باز شمشیر را در غلاف نمود.
پس از مدتی سر را به زیر انداخت و آنگاه سر را برداشته و گفت :
خیال میکنم تو راست میگوئى!
سپس به من گفت :
ربیع! جامه دان را بیاور!
جامه دان را آوردم.
گفت : دست در آن کن و محاسن ایشان را معطر کن!
من دست در داخل آن نمودم و محاسن امام(ع) که سفید بود عطر آگین نمودم بطورى که سیاه شد.
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔺سپس به من گفت : ایشان را سوار بر یکى از بهترین مرکب هاى سوارى خودم کن و ده هزار درهم به او بده و تا منزلش با احترام از او مشایعت کن!
✳️ربیع می گوید : به واسطه این تغییر حالتى که منصور نسبت به امام(ع) دیدم، همواره جای تعجب بود و کنجکاو بودم که دلیلش را بدانم.
روزی تصمیم گرفتم علت آن را بدانم!
همین که منصور را تنها و مسرور دیدم گفتم :
یا امیرالمؤمنین! چیز عجیبى از شما مشاهده کردم!
گفت : چه چیز؟
گفتم : آن روز چنان بر جعفر(ع) خشم گرفتى که پیشتر، هیچ کس را این گونه خشم نگرفته بودى!
ولی سپس منصرف شدی و دلیل کار چه بود؟
منصور گفت :
ربیع! نباید این مطلب را آشکار نمود بهتر است پوشیده باشد!
میل ندارم فرزندان فاطمه(س) متوجه شوند و بر ما فخر فروشند و ما را ناچیز انگارند!
سپس گفت : ربیع! آن شب خیلى مایل بودم که جعفر بن محمّد(ع) را بکشم و تصمیم داشتم که سخن او را نشنوم و عذر و پوزش او را نپذیرم، با اینکه من در زمان بنى امیه او و پدرانش را شناخته بودم که اهل آشوب نیستند!
▪️《فَلَمَّا هَمَمْتُ بِهِ فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى تَمَثَّلَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَإِذَا هُوَ حَائِلٌ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ بَاسِطٌ كَفَّيْهِ حَاسِرٌ عَنْ ذِرَاعَيْهِ قَدْ عَبَسَ وَ قَطَّبَ فِي وَجْهِي عَنْهُ ثُمَّ هَمَمْتُ بِهِ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ وَ انْتَضَيْتُ مِنَ السَّيْفِ أَكْثَرَ مِمَّا انْتَضَيْتُ مِنْهُ فِي الْمَرَّةِ الْأُولَى فَإِذَا أَنَا بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) قَدْ قَرُبَ مِنِّي وَ دَنَا شَدِيداً وَ هَمَّ لِي أَنْ لَوْ فَعَلْتُ لَفَعَلَ فَأَمْسَكْتُ ثُمَّ تَجَاسَرْتُ وَ قُلْتُ هَذَا بَعْضُ أَفْعَالِ الرَّئِيِّ ثُمَّ انْتَضَيْتُ السَّيْفَ فِي الثَّالِثَةِ فَتَمَثَّلَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) بَاسِطَ ذِرَاعَيْهِ قَدْ تَشَمَّرَ وَ احْمَرَّ وَ عَبَسَ وَ قَطَّبَ حَتَّى كَادَ أَنْ يَضَعَ يَدَهُ عَلَيَّ فَخِفْتُ وَ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُ لَفَعَلَ》
🔹همین که در مرتبه اول تصمیم کشتنش را گرفتم پیامبر اکرم(ص) را دیدم بین من و او فاصله شد و دستهاى خود را گشود و تا آرنج بالا زده، و نسبت به من بسیار ناراحت و خشمگین است.
در مرتبه دوم که شمشیر را بیشتر کشیدم دیدم پیامبر اکرم(ص) خیلى به من نزدیک شد و تصمیم داشت اگر من گزندى به او برسانم کار مرا بسازد، باز جرات کردم و با خود گفتم این کار جن هاست.
در مرتبه سوم که شمشیر را خارج کردم پیامبر اکرم(ص) به من نزدیک شد و پنجه هاى خود را گشود و دامن به کمر زده و چشمانش قرمز شده بود و کمال خشم از صورتش آشکارا بود نزدیک بود، مرا در پنجه هاى خود بفشارد.
به خدا ترسیدم اگر او را بیازارم، پیامبر(ص) مرا کیفر کند!
پس از این کار منصرف شدم.
محمّد بن ربیع می گوید :
پدرم این جریان را پس از مرگ منصور برایم نقل کرد.(۱)
ابن عنبه می نویسد :
▪️《قَصَدَهُ المَنصُورُ الدَوَانِیقِی بِالقَتلِ مِرَارَاً فَعَصَمَهُ اللهُ مِنهُ》
🔺منصور دوانقی بارها قصد کشتن امام صادق(ع) را داشت، ولی خداوند ایشان را از گزند منصور حفظ کرد.(۲)
مفضل بن عمر می گوید :
منصور دوانیقى شخصى را فرستاد پیش حسن بن زید فرماندار خود در مکه و مدینه و گفت :
▪️《أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) دَارَهُ!
فَأَلْقَى النَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِاللَّهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ فِی الْبَابِ وَ الدِّهْلِیزِ فَخَرَجَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ(ع) یَتَخَطَّى النَّارَ وَ یَمْشِی فِیهَا وَ یَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ》
😭خانه جعفر(ع) را آتش بزند.
پس خانه امام(ع) را آتش زدند و آتش بر در خانه و اطاق ها رسید.
امام صادق(ع) پاى بر روى آتش گذاشت و از روى آتش می رفت و می گفت :
😭من پسر ریشه هاى زمین هستم، من پسر ابراهیم خلیل الله هستم.(۳)
شیخ صدوق تصریح می کند که؛
سرانجام امام صادق(ع) به دستور منصور و بر اثر مسمومیت شهید شد و در بقیع دفن شد.(۴)
__________
📚منابع :
۱)مُهج الدعوات ابن طاووس، ص۱۹۳
۲)عمدة الطالب ابن عنبه، ص۲۳۸
۳)الکافی کلینی، ج۱، ص۴۷۳
۴)اعتقادات الامامیة شیخ صدوق، ص۹۸
#حضرت_صادق علیه السلام
✅ @hosenih_maghtal
🔹امام صادق (علیه السلام):
همه ما اهل بیت، کشتےهای نجاٺ هستیم ولے ڪشتے جدم حسین (علیه السلام) گستردهتر و در دل دریاها باشتابتر و سریعتر است.
📚بحار الانوار، ج ۲۶، ص۳۲۲
#حدیث_امام_صادق ع
#حضرت_حسین ع
#حدیث_پیامبر ص
✅ @hosenih_maghtal
May 11
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #جزئیات_کفن امام صادق(ع) و روشن بودن چراغی در خانه شان
🔹یونس بن یعقوب از حضرت موسى بن جعفر(ع) نقل كرد كه فرمود:
من پدرم را در دو پارچه مصرى معروف به شطوى كه در آن ها احرام بسته بود كفن كردم و یكى از پیراهن هاى خود آن جناب و عمامه اى كه متعلق به على بن الحسین علیه السلام بود و بردى كه آن را چهل دینار خریدم.
-كافى- وقتى حضرت باقر(ع) از دنیا رفت حضرت صادق(ع) دستور داد در آن خانهاى كه مینشست چراغ روشن كنند. تا وقتى كه حضرت صادق(ع) از دنیا رفت. موسى بن جعفر (ع) نیز همان كار را نسبت به خانه حضرت صادق(ع) كرد تا وقتى آن جناب را به طرف بغداد بردند دیگر نفهمیدم چه شد.
--------------------------------------------------
متن عربی:
🔸- الكافی سَعْدٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَنَا كَفَّنْتُ أَبِی فِی ثَوْبَیْنِ شَطَوِیَّیْنِ كَانَ یُحْرِمُ فِیهِمَا وَ فِی قَمِیصٍ مِنْ قُمُصِهِ وَ فِی عِمَامَةٍ كَانَتْ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع وَ فِی بُرْدٍ اشْتَرَیْتُهُ بِأَرْبَعِینَ دِینَاراً.(1)
- الكافی الْعِدَّةُ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ: لَمَّا قُبِضَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَمَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِالسِّرَاجِ فِی الْبَیْتِ الَّذِی كَانَ یَسْكُنُهُ حَتَّى قُبِضَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ثُمَّ أَمَرَ أَبُو الْحَسَنِ ع بِمِثْلِ ذَلِكَ فِی بَیْتِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حَتَّى خَرَجَ بِهِ إِلَى الْعِرَاقِ ثُمَّ لَا أَدْرِی مَا كَان.(2)
--------------------------------------------------
📘#1.كافى ج 1 ص 475 و بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج47،7
2.المصدر السابق ج 3 ص 251 و أخرج الصدوق فی الفقیه ج 1 ص 97 و الطوسیّ فی التهذیب ج 1 ص 289 و بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج47،7
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #وصیتهای_امام_صادق_هنگام_شهادت
🔹ابو بصیر گفت خدمت ام حمیده رسیدم كه او را به در گذشت حضرت صادق علیه السّلام تسلیت بگویم. شروع به گریه كرد. من نیز از گریه او اشكم جارى شد. گفت اگر هنگام درگذشت حضرت صادق(ع) میبودى چیز عجیبى مشاهده می كردى.
🔸گفت حضرت صادق چشم باز كرد و فرمود هر كس با من خویشاوندى دارد بگوئید بیاید. همه را جمع كردیم. نگاهى به آنها نموده فرمود:
✅«ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة»
✳️به شفاعت ما نخواهد رسید كسى كه نماز خود را سبك شمارد.
🔹هشام بن احمر از سالمه كنیز حضرت صادق علیه السّلام نقل كرد كه گفت من هنگام درگذشت آن جناب حضور داشتم. بی هوش شد همین كه به هوش آمد فرمود به حسن بن على بن علی بن الحسین كه مشهور بافطس بود هفتاد دینار بدهید و به فلان كس فلان مبلغ و به فلانى این قدر.
🔸عرض كردم آقا به كسى پول می دهى كه با كارد به شما حمله كرد و قصد كشتن شما را داشت؟! فرمود نمی خواهى از كسانى باشم كه خداوند درباره آن ها فرموده وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ- رعد آیه 21 كسانى كه به دستور خدا مراعات حال خویشاوند می كنند و از خدا و حساب بد بیم دارند.- بلى سالمه! خداوند بهشت را آفرید و آن را خوش بو كرد كه بوى خوش آن از دو هزار سال راه به مشام می رسد ولى بوى بهشت را نافرمان پدر و مادر و قطعكننده رابطه ى خویشاوندى حس نخواهد كرد.
--------------------------------------------------
✅متن عربی:
🔸ثواب الأعمال مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْكُوفِیِّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ حَمِیدَةَ أُعَزِّیهَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَبَكَتْ وَ بَكَیْتُ لِبُكَائِهَا ثُمَّ قَالَتْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ رَأَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عِنْدَ الْمَوْتِ لَرَأَیْتَ عَجَباً فَتَحَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا لِی كُلَّ مَنْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَرَابَةٌ قَالَتْ فَلَمْ نَتْرُكْ أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَتْ فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاةِ.(1)
-الغیبة للشیخ الطوسی جَمَاعَةٌ عَنِ الْبَزَوْفَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنِ ابْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ أَحْمَرَ عَنْ سَالِمَةَ مَوْلَاةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَتْ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ أُغْمِیَ عَلَیْهِ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَعْطُوا الْحَسَنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ هُوَ الْأَفْطَسُ سَبْعِینَ دِینَاراً وَ أَعْطِ فُلَاناً كَذَا وَ فُلَاناً كَذَا فَقُلْتُ أَ تُعْطِی رَجُلًا حَمَلَ عَلَیْكَ بِالشَّفْرَةِ یُرِیدُ أَنْ یَقْتُلَكَ قَالَ تُرِیدِینَ أَنْ لَا أَكُونَ مِنَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ- نَعَمْ یَا سَالِمَةُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ فَطَیَّبَهَا وَ طَیَّبَ رِیحَهَا وَ إِنَّ رِیحَهَا یُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفَیْ عَامٍ وَ لَا یَجِدُ رِیحَهَا عَاقٌّ وَ لَا قَاطِعُ رَحِم.(2)
--------------------------------------------------
📘#1. ثواب الأعمال ص 205 و بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج47،2
2. غیبة الشیخ الطوسیّ ص 128و بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج47،2
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #غسل_و_کفن_نمودن_امام صادق(ع) توسط فرزندشان امام کاظم(ع)
🔹یكى از راویان حدیث - و از اصحاب امام موسى كاظم صلوات اللّه و سلامه علیه - حكایت كند:
🔸از آن حضرت شنیدم كه فرمود: هنگامى كه نشانه هاى مرگ بر پدرم امام جعفر صادق علیه السلام آشكار گردید، خطاب به من اظهار داشت :
🔹اى پسرم ! كسى غیر از تو مرا غسل نمى دهد، همان طور كه من خودم پدرم امام محمّد باقر علیه السلام را غسل دادم ؛ و او نیز پدرش امام سجّاد زین العابدین علیه السلام را غسل داد، چون كه حجّت خدا را فقط حجّت او باید غسل دهد؛ و من خود، چشمان پدرم را بر هم نهادم و او را كفن كردم.
🔹سپس پدرم ، امام جعفر صادق علیه السلام افزود: اى فرزندم ! پس از فوت من ، برادرت عبداللّه . ادّعاى امامت و خلافت مرا خواهد كرد، او را به حال خود واگذار؛ زیرا او اوّل كسى است كه به من ملحق خواهد شد.
🔸و هنگامى كه امام صادق علیه السلام به شهادت رسید، فرزندش حضرت موسى كاظم علیه السلام او را غسل داده و كفن نمود.
🔹ابوبصیر گوید: به حضرتش عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! امسال شما و برادرت ، عبداللّه مناسك حجّ را انجام دادید؛ ولیكن عبداللّه یك شتر قربانى و نَحر كرد؟
🔸حضرت فرمود: همین كه حضرت نوح علیه السلام سوار كشتى شد، از هر موجودى یك جفت نر و مادّه داخل آن قرار داد؛ مگر زنازاده را كه سوار كشتى ننمود.
🔹ابوبصیر گوید: با شنیدن این سخن ، گمان بردم كه امام علیه السلام خبر از مرگ خود مى دهد؛ ولى بر خلاف فكر و تصوّر من حضرت موسى كاظم علیه السلام اظهار نمود: برادرم عبداللّه ، بیش از یك سال زنده نمى ماند.
🔸اصحاب، تاریخ آن روز را یادداشت كردند؛ و عبداللّه فرزند امام جعفر صادق علیه السلام بیش از یك سال ادامه زندگى نداد؛ و بلكه كمتر از آن قبل از پایان یك سال از دنیا رفت .
--------------------------------------------------
📘#إثبات الوصیة: 167
مناقب ابن شهرآشوب 4: 224
دلائل الإمامة (طبری- الحدیثة)،328
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #نماز_مهمترین_سفارش_آخرین لحظات
🔹مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه تعالى علیه و دیگر بزرگان آورده اند:
🔸یكى از راویان حدیث و از اصحاب و دوستان امام جعفر صادق علیه السلام به نام ابوبصیر لیث مرادى حكایت كند:
🔹پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، روزى جهت اظهار هم دردى و عرض تسلیت به اهل منزل حضرت ، رهسپار منزل آن امام مظلوم علیه السلام گردیدم .
🔸همین كه وارد منزل حضرت شدم ، همسرش حمیده را گریان دیدم ؛ و من نیز در غم و مصیبت از دست دادن آن امام همام علیه السلام بسیار گریستم.
🔹و چون لحظاتى به این منوال گذشت ، افراد آرامش خود را باز یافتند. آن گاه همسر آن حضرت به من خطاب كرد و اظهار داشت :
✳️اى ابوبصیر! چنانچه در آخرین لحظات عمر امام جعفر صادق علیه السلام در جمع ما و دیگر اعضاء خانواده مى بودى ، از كلامى بسیار مهمّ استفاده مى بردى .
🔹ابوبصیر گوید: از آن بانوى كریمه توضیح خواستم ؟
🔸پاسخ داد: در آن هنگام ، كه ضعف شدیدى بر امام علیه السلام وارد شده بود فرمود: تمام اعضاء خانواده و آشنایان و نزدیكان را بگوئید كه در كنار من حاضر و جمع شوند.
🔸وقتى تمامى افراد حضور یافتند، حضرت به یكایك آنان نگاهى عمیق انداخت و سپس خطاب به جمع حاضر فرمود:
✳️كسانى كه نسبت به نماز بى اعتنا باشند، شفاعت ما اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شامل حالشان نمى گردد.
--------------------------------------------------
📘#ثواب الا عمال : ص 205
#بحار_الأنوار (ط - بیروت)،ج47،2
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #فضیلت
✅ #دعای_امام_حسین (ع) و #نجات_امام_صادق(ع) از شر #منصور
🔹بسیارى از محدّثین و مورّخین آورده اند، كه ربیع بن یونس از طرف منصور عبّاسى استاندار شهر مدینه بود؛ پسر ربیع كه فضل نام دارد حكایت كند:
🔸منصور خلیفه عبّاسى - در سال 147 - پس از مراسم حجّ وارد مدینه منوّره شد و به پدرم ، ربیع گفت: هر چه زودتر جعفر بن محمّد علیه السلام احضار كن، مى خواهم او را به قتل برسانم .
🔹و هنگامى كه حضرت بر منصور وارد شد، منصور با حالت تندى و درشتى با وى سخن گفت ؛ و سپس حضرت را مورد خطاب و سرزنش قرار داد و اظهار داشت: دشمنان و مخالفین ما در عراق تو را به عنوان امام و رهبر خود برگزیده اند، خدا مرا هلاك كند اگر تو را نكشم و از بین نبرم .
🔻حضرت صادق علیه السلام اظهار داشت : آن چه برایت گفته اند دروغ است ، مگر نمى دانى كه حضرت سلیمان مورد لطف قرار گرفت شكر و سپاس انجام داد و حضرت ایّوب مبتلى گردید و صبر و شكیبائى نشان داد، حضرت یوسف مورد ظلم قرار گرفت و عفو و بخشش كرد.
🔹چون منصور چنین كلماتى را شنید، غضب خود را فرو نشاند؛ و آن گاه امام علیه السلام را نزد خود دعوت كرد و ضمن عذرخواهى و پوزش ، گفت: ساحت شما از آنچه گفته اند پاك است ؛ ولى فلانى گزارشاتى را براى ما مطرح كرده است ، كه خواستم شكّ و شبهه برطرف شود.
🔸حضرت فرمود: او را احضار نما تا ثابت شود.
🔹هنگامى كه آن شخص وارد مجلس شد، منصور دوانیقى به او گفت : مگر تو این مطالب و گزارشات را بر علیه جعفر بن محمّد حكایت نكرده اى؟
🔸آن شخص اعتراف كرد و گفت : بلى ، من گفته ام .
🔹امام علیه السلام فرمود: او را بر آنچه مى گوید، قسم دهید.
🔸منصور به او گفت قسم می خوری؟ او گفت: بله و شروع به قسم خوردن کرد ولی امام صادق(ع) به منصور گفت بگذارید تا من او را –به شیوه ای خاص- قسم دهم. منصور پذیرفت. حضرت به ساعی فرمود که این گونه قسم بخورد:
▪️«بَرِئْتُ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ وَ الْتَجَأْتُ إِلَى حَوْلِی وَ قُوَّتِی لَقَدْفَعَلَ كَذَا وَ كَذَا جَعْفَرٌ»
پس ساعی در ابتدا اندکی امتناع کرد اما سپس به آن شیوه قسم خورد. -ناگهان همه دیدند که وی- قدم از قدم برنداشته بود که در دم هلاک شد. منصور که این صحنه را دید گفت پاهایش را بکشید و از این جا خارجش کنید که لعنت خدا بر وی باد.
🔹ربیع گوید که زمانی که امام صادق(ع) وارد دربار منصور شد لب های مبارکش تکان می خورد و هر چه می گذشت غضب و عصبانیت منصور بیش از پیش آرام می گردید. تا این که حضرت را به خود نزدیک کرد و از وی راضی گشت. وقتی امام از دربار منصور خارج شد به۹ دنبال وی رفتم و گفتم این مرد از کسانی است که بیشترین خشم را نسبت به شما دارد، هنگامی که شما وارد شدید چیزی زیر لب زمزمه می کردید تا ای که غضب منصور خاموش شد. چه چیزی را زمزمه می کردید؟
✳️حضرت فرمود: دعای جدم حسین بن علی علیه السلام بود. عرض کردم فدایت شوم آن دعا چه بود؟ حضرت فرمود:
▪️ «یَا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یَا غَوْثِی فِی كُرْبَتِی احْرُسْنِی بِعَیْنِكَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اكْنُفْنِی بِرُكْنِكَ الَّذِی لَا یُرَامُ.»
🔸ربیع گوید: من آن دعا را حفظ نمودم و هیچ سختی برایم پیش نمی آمد مگر این که آن دعا را می خواندم و از آمن سختی خارج می گشتم.
🔹ربیع گوید: آن گاه از امام پرسیدم که چرا نگذاشتید که ساعی به الله قسم یاد کند؟ حضرت فرمود: کراهت داشتم از اینکه خداوند او را ببیند در حالی که او خداوند را به وحدانیت یاد می کند و سپاسش می گوید و به سبب این، نسبت به وی حلم بورزد و در عقوبتش تاخیر بیافکند. پس او را به آن چه شنیدی وادار به قسم نمودم و خداوند نیز جانش را به شدت گرفت.
--------------------------------------------------
📘 #الإرشاد ص 290.
#بحار_الأنوار (ط - بیروت)، ج47، ص: 175
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #فضیلت
✅ #گفتن_اسم_اعظم توسط امام صادق(ع) و قتل استاندار مدینه
🔹پس از آن كه داوود بن علىّ استاندار مدینه از طرف خلیفه ، مُعلّى بن خُنیس را احضار كرده و به قتل رسانید، امام جعفر صادق علیه السلام با او قطع رابطه نمود و به مدّت یك ماه نزد او نرفت . روزى داوود بن علىّ، ماءمورى را فرستاد كه امام علیه السلام را نزد او ببرند؛ ولى حضرت قبول ننمود.
🔸محمّد بن سنان گوید: در حضور امام جعفر صادق علیه السلام بودم و با عدّه اى از دوستان ، نماز ظهر را به امامت آن حضرت مى خواندیم كه ناگهان پنج نفر ماءمور مسلّح وارد شدند و به امام صادق علیه السلام گفتند: والى مدینه دستور داده است تا شما را نزد او ببریم .
✳️امام علیه السلام فرمود: اگر نیایم ، چه مى كنید؟
✳️ماءمورین گفتند: والى دستور داده است كه چنانچه نیامدید، سر شما را جدا كنیم و نزد او ببریم .
🔹حضرت فرمود: گمان نمى كنم بتوانید فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله را به قتل رسانید.
🔸گفتند: ما نمى دانیم تو چه مى گوئى ، ما فقط مطیع امر والى هستیم و دستور او را اجراء مى كنیم .حضرت فرمود: منصرف شوید و بروید، كه این كار به صلاح شما نخواهد بود.
🔹گفتند: به خدا سوگند، یا خودت و یا سرت را باید ببریم .
🔸امام علیه السلام چون آن ها را بر این تصمیم شوم جدّى دید، دست هاى مبارك خویش را بر شانه ها نهاد؛ و پس از لحظه اى ، دست هایش را به سوى آسمان بلند نمود با انگشت سبابه اش دعائى خواند، كه فقط ما این زمزمه را شنیدیم : ((السّاعه ، السّاعه )) ؛ پس ناگهان سر و صداى عجیبى به گوش رسید. در این هنگام حضرت به ماءمورین حكومتى فرمود: هم اكنون رئیس شما هلاك شد؛ و این داد و فریاد به جهت هلاكت او مى باشد؛ و ماءمورین با شینیدن این سخنان از كار خویش منصرف شدند و رفتند.
🔸بعد از رفتن ماءمورین ، من به حضرت عرض كردم : مولایم ! خداوند، ما را فداى تو گرداند، جریان چه بود؟
🔹حضرت فرمود: او داوود بن علىّ دوست ما مُعلّى بن خُنیس را كشت ؛ و به همین جهت ، مدّتى است كه من نزد او نرفته ام بنابر این ، او به واسطه افرادى پیام فرستاد كه من پیش او بروم ؛ ولى من نپذیرفتم تا آن كه این افراد را فرستاد تا مرا به قتل برسانند.
✳️و چون من ، خداى متعال را با اسم اعظم دعا كردم تا او را نابود گرداند، خداوند نیز ملكى را فرستاد و او با نیزه ای به شرم گاه او زد و او را به هلاكت رسانید.
🔹پس پرسیدم: دلیل بالا بردن دستانتان چه بود؟ فرمود: «ابتهال». پس پرسیدم دلیل قرار دادن دست ها بر شانه چه بود؟ فرمود: «تضرع». و پرسیدم دلیل بالا بردن انگشت سبابه چه بود که فرمود:«تملق خدا و حالتی بین خوف و رجاء».
--------------------------------------------------
📘#بصائر_الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم،ج1،218
#بحارالا نوار: ج 47، ص 67،ح 9
#حضرت_صادق علیه السلام
♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️
🌐📚#حسینیه_مقتل - پایگاه تخصصی روضه و مقتل اهل بیت علیهم السلام📚🌐
✅ @hosenih_maghtal
http://hosenih2.mihanblog.com