#زبان_حال_حضرت_زهرا_س با مادر گرامیشان #حضرت_خدیجه_س
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
السلام ای همه ی دار و ندارم مادر
جایت امروز چه خالی است کنارم مادر
ای فداکارترین بانوی دنیا مادر
می شود سر بزنی خانهی زهرا مادر
با که گویم که شده دوری تو درد سرم
از همه عمر ِ یتیمی ، به تو دلتنگ ترم
یاد داری کس ِ هم در دل غربت بودیم
فارغ از آن همه بی دردی و نفرت بودیم
یاد داری قمرت در شب ظلمت بودم
محرم راز تو از قبل ولادت بودم
به همین جرم که همرنگ نگشته با ننگ
آب شد سنگ صبور تو در آن کوچه تنگ
زحمات تو و بابا شده جبران مادر
مانده زهرای تو و دیده ی گریان مادر
کفر در مسجدمان صاحب منبر شده است
دین انصار و مهاجر به خدا زر شده است
شهر از گریه ی زهرات به جان آمده است
بودنم بر همه انگار گران آمده است
دِین زهرای تو بر دینش ادا شد مادر
مثل تو ثروت من خرج خدا شد مادر
کس در این شهر نکرده کمک فاطمه ات
غصب شد چون لقب تو ، فدک فاطمه ات
آتش و میخ در و پای حرامی و حرم
محسنم کاش نگوید که چه آمد به سرم
فضهی خادمه بر غربت من می زد زار
اشک خون ریخت ز بی مادری من ، مسمار
به فدای سر حیدر که رُخَم گشت کبود
کاش آن روز فقط دست علی بسته نبود
ماندن فاطمه شد امر محالی مادر
دیگر از دختر تو مانده خیالی مادر
نیستی تا که بیینی چه قَدَر تا شده ام
آه مادر به خدا زحمت اسما شده ام
شده از غربتمان چشم فلک پر اختر
می شود دخترکم زود ، چو من بی مادر
مثل تو طی شده با اشک دم آخر من
بر لبم آه حسین ، آه حسین ، آه کفن
شاعر: #محمد_حسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
آیینه ام، اگرچه سراسر مکسری
اما هنوز قوت زانوی حیدری
می سوزم از حرارت آهی که می کشی
تبدار مرتضی شدی و بین بستری
گفتم خدا بخیر کند، خوب می شوی
نسبت به قبل، دیدمت انگار بدتری
از شرمِ دستِ زخمی تو آب می شوم
بین قنوت، نام علی را که می بری
آرام تر نفس بکش و کم تکان بخور
با هر تکان، دچار عذابی مکرری
پلکت سه ماه، خواب خوشی را به خود ندید
هر شب به یاد محسنت از خواب می پری
بر پشتِ دست می زنم و آه می کشم
دشمن گرفت از منِ بی کس، چه همسری
داری وصیتی که فقط سهم زینب است
با چشم خیس، خیره به چشمان دختری
ذکر حسینِ زیر لبت گفت با علی
زهرا به فکر بوسه ی زینب به حنجری
باشد قرار ما لب گودال قتلگاه
وقتی حسین باشد و ضربات خنجری
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
امام رضا(فاطمیه).mp3
4.21M
#امام_رضا_ع_مناجات #فاطمیه
حرفام اگه یه ذره عامیونهس
کار دله، مث خودم دیوونهس
دلم می خواد کبوتر تو باشم
حاجت و این چیزا همهش بهونهس
اکثر خاطرات بچگیمون
با مشهد توئه، با سقاخونهس
"آمدم ای شاه" یه عمره واسم
قشنگتر از شعرای عاشقونهس
اون کسی که میاد به پابوست و
دلش رو جا نمی ذاره دیوونهس
هر کسی حاجتی داره پیش تو
یکی زمین خوردهی این زمونهس
یکی شفای مادرش رو میخواد
یکی دیگه لنگ اجاره خونهس
توو این همه خوش به حال کسی که
فقط به فکر خود صاحب خونهس
**
اجازهی تو بوده گریه کردیم
برای مادری که بی نشونهس
برای مادری که تدفینشم
توو اوج بیکسی و مخفیونهس
برای مادری که بعد از سه ماه
هنوز رو دستش جای تازیونهس
راستیَتِش حال دلامون بده
درمون درد ما فقط مشهده
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوستان عزیز
اگر امروز در شهرتون شهدای گمنام تشییع میشن، لطفاً برای این تاجسرها سنگ تموم بذارید...
تا کور شود هر آنکه نتواند دید
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#محاوره
عطری که از خاک مزارت پخش میشه
یادم مییاره نو بهار دست هاتو
یادم مییاره حس خوب بودنت رو
یادم مییاره دونه دونه خاطراتو
لالاییات هم رنگ آغوش خدا بود
سوز صدات سنگای سختو نرم میکرد
تو خاطرم مونده تنور خونه ی ما
قلب یتیمای یه شهرو گرم میکرد
با اعتبار گردن آویزت یه وقتا
زنجیر دستای اسیرا باز میشد
دست دعا بالا میبردی و گره از
کار گرفتار و فقیرا باز میشد
اون که بهش پیراهنت رو هدیه دادی
هیچ وَخ دیگه پیراهن فقرو نپوشید
بعد یه عمری جستجو مرد یهودی
نور کلیم الله و توی چادرت دید
هر شب دعا کردی برا همسایه هامون
تو موج بارون قنوتای شبونه
اینکه یه در باید به مسجد باز میموند
یعنی خدا هم خواست همسایه ات بمونه
از برکت دستای تو خوش بخت میشد
هر نو عروسی که براش چادر میدوختی
مزدت چی بود که بخت روزامونو شب کرد
از ضرب دستای کی توی تب میسوختی
تنگه دلم قدر چهل سال واسه دستات
بغضم شکسته اومدم پهلوت مادر
روی مزارت سر میذارم اما این سر
سامون نداره جز روی زانوت مادر
میگن بگو حرفاتو آخه بار غم ها
با درد دل میشه سبک تر راست میگن
سر بسته میگم دنیا با من سخت تا کرد
میگن به مادر میره دختر راست میگن
شاعر: #سعیده_کرمانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
بی تو من غم را به این کاشانه دعوت میکنم
روز را با خویش و شب با چاه صحبت میکنم
گاه میگریم کنار آسیاب خانه ات
گاه با دیوار و در، ذکر مصیبت میکنم
تو به بابای خودت از غربت من شکوه کن
من هم از بی فاطمه بودن شکایت میکنم
گفتم امشب درد پهلویت اذیت میکند
یک تکان خوردی و گفتی آه عادت میکنم
غصهی همسایههای بی وفایت را نخور
من خودم جای همه از تو عیادت میکنم
فضه بعد از ماجرای محسن افسرده شده
کار اگر داری صدایم کن اجابت میکنم
از در این خانه بیرون میکشم مسمار را
گرچه یک کم دیر دارم رفع زحمت میکنم
من گذشتم از خودم تو هم بیا بگذر نرو
به همین جسم نحیفت هم قناعت میکنم
بی تو زهرا جان نماز من فرادا میشود
بی تو در محراب هم احساس غربت میکنم
**
ای ضریح لطمه خورده میروی از خانه ام
کربلا اما تو را روزی زیارت میکنم
بر سر جسم مقطع ، بین گودال حسین
با بنیَّ های تو ذکر مصیبت میکنم
تو کمک بر رأس های رفته بر نی میکنی
من کمک بر دختران در اسارت میکنم
شاعر: #وحید_عظیم_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا
سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!
تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا
ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا
بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟
آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا
کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا
پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟
پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟
خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا
خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
به مناسبت تشییع #شهدای_گمنام
از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
از منبر دستها که بالا میرفت
در صحن حسینیۀ دل، محشر بود
شاعر: #علیرضا_قزوه
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
با یاد و نام #شهدای_گمنام
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است
هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است
چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد
باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است
باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت
رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است
باز هم مهدی ما شال عزا انداخته
باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است
بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی
کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است
آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید
آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است
حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او
دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است
مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود
خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است
من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی
خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است
از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود
او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است
کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان
بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است
مادری کرده برای بی پلاکان شهید
قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است
گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها
سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است
علت این گریه های ماست، اشک فاطمه
گریه های ما همه از گریه های فاطمه است
گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد
یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است
علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد
جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است
شاعر: #وحید_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
🥀 #شهدای_گمنام
مادری کرده برای بیپلاکان شهید
قبر این گمنامها پایین پای فاطمه است
شاعر: #وحید_محمدی
•┈┈••✾••┈┈•
کانال دوبیتی و رباعی های حسینیه
https://eitaa.com/joinchat/2489122881Cc0f48f2cd4
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
برایت دست و پا گیرند خلخال و النگوها
نخواهی بست دل در زَرقوبَرق این هیاهوها
کسی که محو سیر آسمان شد، از زمین سیر است
همیشه بوی رفتن می دهد بال پرستوها
چه "دُر سفتی و خوش گفتی" که دهها قرن، شیرین است
هنوز از خطبهخوانیهای تو کام سخنگوها
در آن کوتاهی عمرت مفاهیم بلندی بود
که حک شد خطبهخط بر صفحهی تاریخ الگوها
گلوبند و گلوی اعتراضت یاد خواهد داد
سخاوت را به خِسَّتها، شجاعت را به ترسوها
ستون آسمان این خانه است، این خانهی خشتی
که هر خشتش شرف دارد به تاج برج و باروها
همان جارو که دستش را گرفتی خوب می داند
درون "بیتِ" تو "تطهیر" میگردند جاروها
الا ای محور دوران چه باکی دارم از میزان
که سنگین است با مثقالی از عشقت ترازوها
پس از تو روزها از بوی گلها بیخبر بودند
شبانه میروی بعد از تو میرویند شببوها
شاعر: #جعفر_عباسی_بیرجند
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e