eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
باید فقط به محضرتو التماس کرد یا که گدایی از درتان طور خاص کرد ما را به سمت و سوی بهشت خدا کشید نوری که آستان شما انعکاس کرد @hosenih کارت که نیست ضامن آهو شدن فقط لطف شما ضمانت این آس و پاس کرد بسکه تو باگدای خودت خوب تا کنی باید کدام خوبییتان را سپاس کرد مثل کبوتران رها روی گنبدت باید برید از همه دل را خلاص کرد با کعبه هم اگر که شدم آشنا مرا سجده به سمت کوی تو قبله شناس کرد حتی نمیشود به تصور بهشت را با گرد و خاک روی ضریحت قیاس کرد باید ز تو نه! از در و دیوار این حرم راه سعادت دو جهان اقتباس کرد @hosenih جبریل را برای غلامی تو خدا با خادمان درگه تان هم لباس کرد گندم بریز جلد حرم کن دل مرا از پر زدن بدون تو باید هراس کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دست خالی مرا پر کرد احسان شما سفره ام خالی نشد از برکت نان شما مرگ تدریجی ست زنده بودن بی مهرتان از ازل جانم فقط شد بسته بر جان شما @hosenih بی نیازم از خلائق تا خدایم داده است رزق روز و ماه و سالم از سر خوان شما حاجتم را بر زبان جاری نکرده داده ای هست آقا استجابت تحت فرمان شما بارها گم کرده ام خود را در این دنیا ولی کرده ام‌پیدا خودم را زیر ایوان شما آسمان هم در حرم انگار جور دیگر است سجده میچسبد بر این خاک خراسان شما عید قربان‌ میشود هر لحظه ای که در حرم زیر لب زوارتان گویند قربان شما پادشاهی جهان را حضرت پروردگار یک تنه داده به دست مستمندان شما در شلوغیهای محشر بار این پرونده ام کاش سنجیده شود تنها به میزان شما دردهای لاعلاج و‌ پنجره فولادتان این گره ها باز میگردد به دستان شما در میان ظلمت و تاریکی دنیا فقط خوش دل ما گشته بر صحن چراغان شما هرکسی از آب سقاخانه ات سیراب شد بیشتر میگردد از هر بار عطشان شما کافر از باب الجواد تو اگر وارد شود وقت برگشتن شود قطعا مسلمان شما @hosenih از همان اول تمام هفت پشتم بوده اند نسل در نسل از مریدان و غلامان شما از ضریح و از زیارت ها مرا دورم مکن یا علی موسی الرضا دستم به دامان شما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از عهده اوصافتان حق بر بیاید مدح شما از دست پیغمبر بیاید ای اولین و آخرین سر الهی هفت آسمان در محضرت با سر بیاید @hosenih صد بار اگر عالم شود خلق مجدد بالله قسم که مثل تو دیگر بیاید تو با بسم اللهی و پشت سر تو زهرا به شکل سوره کوثر بیاید یک قطره از دریای فضل بیکرانت در قالب صد مجلس و منبر بیاید تو ذوالفقارت را اگر در دست گیری از هیبتت جان بر لب لشگر بیاید غرق عبادت میشود لحظه به لحظه نام علی از هر دهانی در بیاید مولا فقط بر قد و بالای شما و نوکر به قد و قامت قنبر بیاید بعد از هزار و چارصد سال از نبردت فریاد حیدر حیدر از خیبر بیاید عشق علی در سینه ما جا گرفته مثل عقیقی که به انگشتر بیاید روز قیامت در کنار حوض کوثر شیعه به همراه تو در محشر بیاید @hosenih بر غاصب حق علی گویید تنها رخت خلافت بر تن حیدر بیاید ما با صد و ده الفتی دیرینه داریم از غاصبان حق مولاکینه داریم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یاد آن روز و شب دشوار گریه میکنم با دل خون گشته از آزار گریه میکنم @hosenih خاطرات تلخ تر از تلخ را در ذهن خود تا تداعی میکنم هر بار گریه میکنم دست من که نیست یاد خیمه های سوخته تا میفتم با تنی تبدار گریه میکنم دم به دم یاد خرابه رفتن با خواهرم میگذارم سر روی دیوار گریه میکنم گاه با یاد طناب و حلقه زنجیرها گاه یاد خیزران و خار گریه میکنم من به یاد آن دو چشم خواب رفته تا ابد در میان خواب یا بیدار گریه میکنم یاد آن لبهای خشک گشته محروم از فرات پای سفره موقع افطار گریه میکنم @hosenih شمر ما را از میان ازدحام شهر برد آه یادکوچه و بازار گریه میکنم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حال مرا بپرس از این تازییانه ها دارم ز عشق تو به تن خود نشانه ها بر روی نیزه قاری قرآن مادرم پایان بده به اینهمه شک و گمانه ها @hosenih تشییع میکنند تو را سنگهای شهر همراه نیزه ها به سر بام خانه ها مثل زبان حرمله بددهن مرا سوزانده است شعله سرخ زبانه ها آیات حق کجا و شراب و قدح کجا قرآن کجا و رقص و نوای ترانه ها یک کاروان بریده و زنجیرها برید جان اسیرها به لب از دانه دانه ها منکه حریف اشک رقیه نمیشوم باید چه داد پاسخ سیل بهانه ها هر روز زخم تازه به روی تو میخورد جانم به لب رسیده زدست جوانه ها رفتی تنور خولی و رفتی به روی نی دارم به سینه حسرت این آشیانه ها @hosenih گاهی به دست باد و گهی هم به دست شمر خورده گره به موی سر تو ز شانه ها بین من و تو حرف نگفته زیاد هست خاموش گشته زمزمه عاشقانه ها شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنقدر پیش دوچشمم سر تو افتاده بارها پشت سرت خواهر تو افتاده زیر سنگینی بار غم عظمای رباب خم به ابروی علی اصغر تو افتاده @hosenih میدهد بوی تو را چکمه شمر ملعون بسکه با چکمه روی پیکر تو افتاده هیچکس مثل رقیه بخدا زجر ندید آنقدر زجر پی دختر تو افتاده آب آزاد شد و هیچکسی آب نخورد هر کسی یاد لب و حنجر تو افتاده چه گذشته به تو در کنج تنور خولی چه شده مژه چشم تر تو افتاده @hosenih ما دو تا مثل هم انگار که غارت شده ایم گوشواره ز من انگشتر تو افتاده پای هر نیزه و شمشیر و تنور و گودال حرف از آمدن مادر تو افتاده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شکسته مثل دلم روی نیزه ها سر تو بریدم از همه دنیاشبیه حنجر تو @hosenih هزار مرتبه افتاده ای زمین از عرش شده شبیه پر و بال دخترت پر تو چقدر سنگ رسیده برای پابوست چقدر زخم نشسته پدربه محضر تو میان جام شراب یزید دیدم که نبود فاصله ای با سر مطهر تو من اصلا از تو سراغ عبا نمیگیرم تو هم نپرس زمن پس کجاست معجر تو گرسنه بودم و خواب طعام می دیدم ولی نداد کسی لقمه نان به دختر تو @hosenih شبیه مادر پهلو شکسته شد حالم گرفت دست مرا دستهای خواهر تو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای نام تو پناه همه بی پناه ها مشکل گشا و مونس مانده به راه ها @hosenih آدم دخیل توبه به نام شما که بست جبران شدند با تو همه اشتباه ها در روز حشر وارد محشر که می شوی بر دست‌های توست تمام نگاه ها مانند جوون روی مرا هم سفید کن باب نجات زندگی روسیاه ها در کسوت غلامی این خانه میزنم طعنه به تخت و تاج همه پادشاه ها با گریه ی برای تو آرام میشوم با گریه بر تو پاک شوم از گناه ها از آب هم مضایقه کردند کوفیان از آب رودخانه و از آب چاه ها @hosenih تو تشنه بودی و به لبت جان رسیده بود در زیر پای مرکب و پای سپاه ها شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اینجا برای گریه فرصت نیست اصلاً حتی مجال ذکر و صحبت نیست اصلاً بی احترامی کار این قوم و قبیله ست در این نگهبانان محبت نیست اصلاً @hosenih جرم است اینجا بردن نام شماها حرف از حسن شاه کرامت نیست اصلاً نه صحن داری، نه رواقی و نه گنبد بالاتر از اینها که غربت نیست اصلاً بستم دلم را به ضریحی که نداری دراین بقیع حرف از زیارت نیست اصلاً در پیشگاه قدس تو بسکه کریمی حتی نیاز عرض حاجت نیست اصلاً تقدیر این بود از ازل باشم گدایت بالاتر از این کار، لذت نیست اصلاً کار کریم از مستمندان دستگیری است در محضرت حرفی ز منت نیست اصلاً @hosenih هر جا حسن گفتیم مارا راه دادند با تو نیازی که به دعوت نیست اصلاً هرکس برای مجتبی گریه نکرده انگار که اهل سعادت نیست اصلاً شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خوبان عالمند دخیل نجابتت بردند انبیا همه فیض از مناعتت امر شما چو امر خداوند واجب است از عرش تا به فرش همه در اطاعتت هرکس به هر کجا که رسیده است کار توست خورشید هم نشسته به ظل عنایتت روزی هزار مرتبه از جانب خدا جبریل می‌رسید به عرض ارادتت بانو گناه ما مگر آخر چه بوده که محروم گشته‌ایم همه از زیارتت دیگر بهشت روی خودش را نشان نداد از آن زمان که بی‌ادبی شد به ساحتت گل‌های سرخ پیرهنت آب می‌خورند از قطره قطره‌های گلوی جراحتت هرثانیه تو پیرتر از قبل می‌شوی از دستِ درد سرکش ساعت به ساعتت قدقامت الصلوةِ تو قد قامتم شکست محراب خَم شده ز خَمِ قدّ و قامتت حورا به عرش چاک گریبان دریده چون می‌خواست پشت در برود از نیابتت بانو بیا و عرش خدا را بهم نریز باحالت قنوت و رکوع عبادتت در این سه ماه هیچکسی سر نزد به تو جز غم کسی نیامده باشد عیادتت دائم عذاب می‌کشی و دم نمی‌زنی داری دعا کند ملک الموت راحتت میخ و غلاف و آن در و دیوار لعنتی هستند متهم همگی در شهادتت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در غربت محض پیکرش را بردند تابوت و تن مختصرش را بردند در کنج قفس نشد که پرواز کند از روی زمین بال و پرش را بردند دنیا که نبود لایق دیدارش دیدار خدا این گوهرش را بردند با پهلوی بشکسته به روز محشر بی شک سند معتبرش را بردند شب بود و از آسمان تاریک جهان مجبور شدند و قمرش را بردند میخورد زمین مرد غیور خیبر آن‌شب که پناه و سپرش را بردند مبهوت شد و گریست چشم طفلی تا خانه‌ی قبر مادرش را بردند می ریخت مدینه خاک بر سر چونکه امید دل پیمبرش را بردند افتاد علی به گریه وقتی می دید که روشنی چشم ترش را بردند از لانه و آشیانه‌ی سوخته ای خاکستری از کبوترش را بردند خاکی شده و شکسته و خرد شده آیینه‌ی در برابرش را بردند بر روی دو دست حضرت عزرائیل آرام تن همسفرش را بردند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبِ تاریک، بدون تو سحر کردم من با غم و غُصه‌ی دوری تو سرکردم من کاسه‌ی صبر دلم در ته گودال شکست کاسه‌ی چشم، پُر از خونِ جگر کردم من آب آزاد شد و هیچ‌کسی آب نخورد نذر لب‌های تو از آب حذر کردم من سایه‌ام را زن همسایه ندیده یکبار سایه به سایه به هر کوچه گذر کردم من با همین چادرِ پاره‌ شده‌ام جنگیدم بی زره از حَرَمت دفعِ خطر کردم من با چه وضعی سر بازار مرا می‌بردند بی تو ای سایه‌ی سر، سخت ضرر کردم من تو کس و کار منی، ای سر روی نیزه خبرت هست که با شمر سفر کردم من؟!... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پای تن مجروح زهرا با سر افتاد از دست این غم، خون ز چشمانِ تر افتاد در زیر بارِ این مصیبت کوه خم شد تدفین مظلومه به دوش حیدر افتاد می‌شُست جای بوسه‌های مصطفی را بند کفن تا بسته شد، پیغمبر افتاد درهم شده اوضاع و احوالِ عوالم وقتی که حورا بین دیوار و در افتاد  فضه شهادت می‌دهد در این نود روز هر جا زمین افتاد مادر، دختر افتاد این روزهای آخری از شدت درد خیلی غریبانه میان بستر افتاد تا آسمان‌ها صوت الرحمن او رفت روی زمین آیه به آیه کوثر افتاد او بار شیشه داشت و می‌زد مغیره قنفذ رسید از راه و شیشه آخر افتاد شانه به شانه با اجل همراه می‌شد سایه به سایه مرگ با زهرا در افتاد از جنگ برگشته علی یا از سرِ قبر؟! پشت سرِ تابوت مردِ خیبر افتاد... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e