#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
به شانه کولۀ بارم، خرابِ دوریِ یارم
بُود امید ببینم دوباره روی نگارم
به سیلِ اشک ندامت ز مادر تو خجالت
کِشم که غیر دو کودک برای هدیه ندارم
چه بامِ دارالاماره، چه بر فراز قناره
به شوق تو، به بهشتم اگر چه بر سرِ دارم
روان ز کوچۀ دردم، میان خلوت سردم
تجسمِ رخِ ماهت ز دل گرفته قرارم
نه از غمم گله دارم، که بیمِ قافله دارم
فقط به خاطر زینب ز دیده اشک ببارم
برو به جان سفیرت، به جان طفل صغیرت
سه شعبه دیدهام اینجا، به خانههای کنارم
نیا که تشنه نمانی، به زیر دشنه نمانی
که جنگ میشود آخر به قهر کوفه دچارم
چه حرفها که شنیدم، چه نعلها که ندیدم
نیا که من نگرانِ سپاهِ اسب سوارم
نیار خواهر خود را، رقیه دختر خود را
که فکر پای برهنه، که فکر تیزیِ خارم
نیا که من نگرانم، به قتلگاه گمانم
که زخمهای تنت را نمیشود بشمارم
تو شک نکن که رسیدم به آرزو و امیدم
در آن زمان که به راهت ز عشق، جان بسپارم
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_به_ماه_محرم
سلام ماه محرم که رنگ غم داری
سلام قصهی تکرارِ غیرِ تکراری
سلام مجلس روضه، سلام طبل و علم
سلام دستهی سینه زنِ عزاداری
سلام آهِ عزایی که میروی بالا
سلام اشک عزایی که میشوی جاری
سلام پرچم مشکی، سلام شال عزا
سلام روضهی مکشوفِ بی علمداری
سلام پرده نشینان، که بعد کرببلا
شُدید همسفر زجر و شمر، اجباری
سلام سید العطشان که داخل گودال
میان خولی و شمر و سنان گرفتاری
زِ یادِ کوفه نرفته دعای بارانت
مگر نه اینکه تو از شمر، جان طلبکاری
سلام ای که دمِ جان سپردنِ خود هم
به فکر روضهی ناموس و کوچه بازاری
سلام ای که ندیدند سایهات حتی،
چه شد که راهی بازار و بین انظاری
سلام ما به دو دست بریدهی سقا
سلام ای دو لبِ سنگ خوردهی قاری
به نام فاطمه سوگند تا خودِ محشر
به اشک خویش تو را شیعه میدهد یاری
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#شب_هشتم
خودت رزقی بده امسال اشکم بی امان باشد
که تسکینی برای غصهی صاحب زمان باشد
محرم نوکری رزقیست که توفیق میخواهد
الهی نوکری رزق تمام نوکران باشد
هم این دنیاش، هم عقباش بیشک میشود تضمین
اگر پشت سرِ نوکر دعای عمه جان باشد
به عالم هرچه میخواهی بگیر از دست اربابت
نباید چشم نوکرها به دست این و آن باشد
خوشم از اعتیادی که به چای روضهاش دارم
خوشا گر روزیام، روزی همین یک استکان باشد
من از داغ علی اکبر به بعد اینگونه فهمیدم
که داغی که پدر را میکشد داغ جوان باشد
کسی که با ابوالفضل و علی اکبر سفر کرده
نباید همسفر با خولی و شمر و سنان باشد
نوامیس حرم این صحنه را باور نمیکردند
که تو انگشترت روزی به دست ساربان باشد
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۶ تیرماه روز بزرگداشت مرحوم #محتشم_کاشانی
#ورود_به_ماه_محرم
غوغای کربلاست نشور محرم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
گویا قیامت است که برداشته حجاب
«گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب»
داغی فراتر از غم شاه شهید نیست
«گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست»
لاهوتیان نگر که از این غم چه میکنند
«جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند»
غم بود و داغ بود عراق و در آن میان
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان»
از گریهی ملک به شهیدان کربلا
«خون میگذشت از سر ایوان کربلا»
زینب قدش خمید ز بیداد روزگار
«روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار»
یکباره سوخت، شعله ز بس بیحساب بود
«آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود»
رفتند بی عِماری و بی یار و بیکفیل
«جمعی که پاسِ محملشان داشت جبرئیل»
آه از دمی که خنجر خویش از جفا زدند
«بر حلق تشنهی خلف مرتضی زدند»
فریاد یا حسین به عرش برین رسید
«چون خون ز حلق تشنهی او بر زمین رسید»
هم آه شد ز حنجرهی عرشیان بلند
«هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند»
ای وای از آنکه هستی زینب به باد رفت
«شد وحشتی که شور قیامت زِ یاد رفت»
زهرا کشید آه بر این کشتی نجات
«این خشک لب فتادهی دور از لب فرات»
آه از دمی که دید همه زیر خنجرند
«اولاد خویش را که شفیعان محشرند»
در ازدحام بر سر نی دور از احترام
«آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام»
آتش به جان حضرت سجاد کردهای
«ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای»
آه از نهاد عالم و آدم درآورند
«آل نبی چو دست تظلم برآورند»
آهی که از محبت معشوق میرسد
«زآن تشنگان هنوز به عیّوق میرسد»
«بعد از حسین خانهی شادی خراب شد»
«خاموش محتشم که دل سنگ آب شد»
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
میرسد دیگر به امّید خدا
میهمان کوفه سمت کربلا
کاروان ماه و کوکب میرسد
عمهی سادات زینب میرسد
میرسد زینب ولی با احترام
نه خبر از هلهله نه ازدحام
کوفیان! این شأن مهمانها نبود
جای مهمان در بیابانها نبود
با چه رویی دشمن مهمان شُدید؟!
سدِّ راه یوسف کنعان شدید؟!
اشکهای نخلها هم جاری است
کوفیان! این رسم مهمانداری است؟!
زینب اما در دلش امّید داشت
کاروانی مملو از خورشید داشت
با علی اکبر، عقیله غم نداشت
تا که بود عباس چیزی کم نداشت
خیمهی او قبلهی افلاک بود
دور خیمه چشمهای پاک بود
کی سخن از غارت و تاراج بود
آبِ نهر علقمه مَوّاج بود
کی رباب اندوه در رخساره داشت؟!
شیر خواره داشت و گهواره داشت
تا که سقا بود قلبش خون نبود
نغمهی لالاییاش محزون نبود
کاروان وقت ورود آرام بود
نه خبر از سنگ، نه از بام بود
وای اگر خولی به این صحرا رسد
یا صدای نالهی زهرا رسد
وای از بیتابی طفل رباب
وای از سوز عطش از قحط آب
وای اگر چشم سه ساله، تر شود
یا که خیمه بی علی اکبر شود
وای اگر سختی ببیند دختری
وای اگر آتش بگیرد معجری
آه اگر که سر جدا باشی حسین
یا به زیر دست و پا باشی حسین
نیزه و تیر و کمان با ما چکار؟
خولی و شمر و سنان با ما چکار؟
خیمه بر پا شد امان از نینوا
بوی خون میآید از کرب و بلا
وای از غمهای عاشورا حسین
یا حسین و یا حسین و یا حسین
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
مهمان دل ما چه غمی شد امسال
ایران چه حرم در حرمی شد امسال
از خون شهیدان وطن لاله دمید
دیدید عجب محرمی شد امسال!
✍ #مهدی_مقیمی
🇮🇷 #ماه_محرم #محرم_حماسی
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
علی جانِ حرم بودی و جانانِ بنیهاشم
خسوف خون کجا و ماه تابان بنیهاشم
تو عطشان، قاسمم عطشان، علیِ اصغرم عطشان
شدم شرمندهی لبهای عطشان بنیهاشم
نشد تنها تو را پیدا کنم از بس که پخشی تو
به دنبال تو میگردند چشمان بنیهاشم
جدا کردند از هم آیههایت را به سرنیزه
نشد جَمعت کنم از خاک، قرآن بنیهاشم
نشد هر کار کردم پیکرت را تا که بردارم
صدا کردم بیایید ای جوانان بنی هاشم
جوابم را نده باشد فقط وا کن دو چشمت را
مدارا کن تو با قلب پریشان بنیهاشم
اگر عمه نمیآمد که زود احیا کند من را
کنارت جان سپرده بودم ای جان بنیهاشم
کنارت زنده ماندم آمدم در خیمه جان دادم
چو دیدم بی تو چشمان هراسان بنیهاشم
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_عباس_ع_مدح
#شعر_حماسی
تا که ز عشق حسین، دم همه دم میزنی
خطْ خطِ دیوان عشق را تو قلم میزنی
دم همهجا از حسن، شاه کرم میزنی
لرزه بگیرد عدو، تا تو عَلَم میزنی
جعفر طیّار یا حمزهی نامآوری
یا که تداعیگرِ خندقی و خیبری
یا حسنی در جمل، یا که خودِ حیدری
کآن همه تصویر را باز رقم میزنی
بودنِ تو نعمتیست در حرم بوتراب
نه خبر از واهمه، نه خبر از اضطراب
با دل خوش میرود، طفل سه ساله به خواب
تا تو قدم نیمهشب، دور حرم میزنی
کیست همآوردِ او، زان همه از قبل و بعد
سرعت او مثل باد، غُرِّش او مثل رعد
حدِّ خودت را بدان، لاف نزن ابن سعد
پیشِ قمر با چه رو حرف جنم میزنی؟!
ای سخنت تالیِ نُطقِ فصیح علی
صحبتِ تمجيدِ توست، حرف صریحِ علی
تیغِ تو یکدم ولی، ضربه شبیه علی
خصم گمان میکند تیغِ دو دم میزنی
وای بگیری اگر اذنِ جهاد از امام
با دمِ یا فاطمه تیغ کشی از نیام
نه که فقط کوفه و نه فقط اُردوی شام
بر، سَندِ هر دوتا مُهرِ عدم میزنی
با رجز و خطبه و با دمِ تکبیر، نه
با سپر و نیزه و با نوک شمشیر، نه
با هنر رزمی و با غضب تیر، نه
قاعدهی جنگ با، اخم به هم میزنی
ای که ضمیرت زلال، ای که زوالت محال
وقتِ رجز خوانیات، دشمنِ تو لالِ لال
مثل علی بینظیر، وقت جدال و قتال
با چه شکوهی به خاک، پشت ستم میزنی
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
تضمینی از شعر جناب مقبل کاشانی
زوال ظهر، تن خسته و لب عطشان
بدون لشگر و یار و بدون پشتیبان
میان حلقۀ خولیّ و شمر و زجر و سنان
" روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان "
نه آل فاطمه عادت به این جسارت داشت
نه شیرخواره به گهواره خواب راحت داشت
نه پای دخترکانش به خار عادت داشت
" نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت "
نه بود دست علمدار تا کند امداد
نه حُرّ و عابس و مسلم برای استمداد
نه اکبریّ و نه قاسم، ز بی کسی فریاد
" کشید پا ز رکاب آن خلاصۀ ایجاد
به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد "
همین که خیمۀ عباس بی ستون گردید
دو چشم اهل حرم رنگِ اشک و خون گردید
به گریه زینبش از خیمهها برون گردید
" هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید "
هزار و یک ورق از مصحف مبین افتاد
عزیز فاطمه بی یار و بی معین افتاد
غروبِ حادثه بر خاک با جبین افتاد
" بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد "
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
صبری کنید این کشتهها را میشناسم
جاماندگان نینوا را میشناسم
من زادهی زهرا علی بن الحسینم
هم زخمها را، هم شفا را میشناسم
گرچه شناسایی کمی سخت است اما
من دو یتیم مجتبی را میشناسم
این پیکر مُثله که مانده روی خاک و
رفته سرش بر نیزهها را میشناسم
از عمهجانم مانده اینجا یادگاری
طفلان اویند این دو تا را میشناسم
از علقمه بوی عمو جانم میآید
ای قوم! بوی آشنا را میشناسم
من تکتک این تکهتکه جسمهای
از هم جدا، از سر جدا را میشناسم
یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما
من یوسف کرببلا را میشناسم
دفنش بدون بوریا امکان ندارد
من پیکر خون خدا را میشناسم
بر جسم بابای غریبم یک نشانی است
بر سینهی او جای پا را میشناسم
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
از کنار خواهر ای آرامِ این دل میروی
کربلا تا شام را منزل به منزل میروی
بعدِ گودال بلا بی یاور و یار و معین
منزل اول پناهت شد میان خورجین
جای آنکه بین آغوشم ببینم من تو را
منزل دوم تو تابیدی به روی نیزهها
منزل بعدیِّ تو یک جای معمولی نبود
شأن تو هرگز تنور خانهی خولی نبود
من بمیرم منزلت، یک شب مناسب بود و بس !
آن هم آن شب که سرت در #دیر_راهب بود و بس
تو کجا و این همه آشوب و منزلگاه سخت
گاه بر خاک زمین و گاه بالای درخت
سختتر از روز عاشورا و گودال بلا
بود آن روزی که شد منزلگهت تشت طلا
ای سری که زینت دوش پیمبر بودهای
روزها بازیچهی دستان لشگر بودهای
به گمانم آخرش در خلوت خاموش من
منزلت دامان دختر باشد و آغوش من
سایبانم! پا به پا همراهِ محمل میروی
کربلا تا شام را منزل به منزل میروی
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
گاه روی خاک، گاهی روی نی، گاهی تنور
هر کجا باشی، حسین آرام جان زینبی
بین خورشید و سرم بر نیزه حائل میشوی
با سرت هم روی نیزه سایبان زینبی
گریه کردی روی نی، هم مستمع بودی خودت
هم خودت قاری شدی، هم روضهخوان زینبی
کودکانت را سپر بودم، سپر بودی مرا
با چنین وضعی هنوز امن و امان زینبی
پیرمردی سنگ زد از نیزه افتادی زمین
بر زمین هم گر که باشی آسمان زینبی
ماه من با اینکه پشتِ ابری از خاکستری
باز هم شبها چراغ کاروان زینبی
مثل ابروی تو هستم، هم شکسته هم کمان
روی نی گریه کنِ قد کمان زینبی
افتخار میزبانی از سرت با نیزههاست
گاه هم پایین بیا تو میهمان زینبی
هم جسارت هم اسارت دیدم اما تا ابد
این تویی که علت اشک روان زینبی
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e