eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
314 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
های 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 🙏 امیدواریم خادمین را در ایام محرم و صفر ، از دعای خیر خودتان محروم نفرمایید. 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد میکنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ماه محرم: ✅ شب اول: ✅ شب دوم: ✅ شب سوم: ✅ شب چهارم: ✅ شب پنجم: ✅ شب ششم: ✅ شب هفتم: ✅ شب هشتم: ✅ شب نهم: ✅ شب دهم: ✅ روز عاشورا: ✅ شام غریبان: ✅یازدهم محرم: ✅ دوازدهم محرم: ✅ سیزدهم محرم: ✅ شهر کوفه: ✅ پایان ماه محرم: ✅ اول صفر: ✅ مصیبت های شهر شام: (بین مسیر کوفه تا شام) موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های @hosenih
سکوتم را بیا بشکن کمک کن تا صدا باشم نمی‌خواهم که ساکت در میان روضه‌ها باشم @hosenih نمی‌خواهم که ساکت در شلوغی ته گودال کنار پیکری بی سر تماشاگرنما باشم یکی در خون خود غرق و یکی بی سر به روی خاک چگونه می‌توانم من صدای این دو تا باشم خدایا روز عاشوراست خدایا آسمان تنهاست خدایا من در این توفان نمی‌دانم کجا باشم یکی می‌گوید از «فردا» یکی دیگر: «همین امروز»! کجایی عقل بیچاره که بی چون و چرا باشم خلاف عادت مردم که از غم ها گریزانند من از این غم نمی‌خواهم که یک لحظه جدا باشم @hosenih اگر تنها در این دنیا صدا می‌ماند از ما پس چه بهتر که صدای حق صدای کربلا باشم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گسترده‌ای تا آسمان بال و پرت را در جانمان تزریق کردی باورت را از نیزه می‌تابی و یا خورشید تشتی باید کجا پیدا کنم ماه سرت را؟ دردا که افزون از شمارش بارش زخم گل بوسه داده جای‌جای پیکرت را تابید آیه آیه نور از قتلگاهت گویی خدا بوسیده ماهِ حنجرت را ای حاتمان حیران خاتم بخشی تو هم داده‌ای انگشت و هم انگشرت را خیمه به خیمه با حسد آتش کشیدند چادر به چادر یادگار مادرت را از چشم کوه صبر می‌جوشید چشمه این آسمان می‌بارد اشک خواهرت را آرام آغوشت کجا جامانده که غم حالا بغل کرده به‌جایت دخترت را؟ از نیزه می‌افتد پِیاپی زیر پاها دستی رسان بردار قدری اصغرت را آهسته، کم‌کم، قطعه‌قطعه می‌سپردی بر دست لرزانِ عبا پیغمبرت را دریا به کام هیچ رودی خوش نیامد وقتی عطش شرمنده کرد آب‌آورت را ای زخم در گودالِ خون تا دق نکرده بردار از خواهر نگاه آخرت را آهت به آتش بی‌هوا دامن زد و آه شعر از نفس افتاد، شاعر دفترت را... لبریز اشک و آهم و دلتنگ دریا دریاب دریا قطره‌قطره نوکرت را دیگر به خوبیِ خودت باید ببخشی لکنت زبانِ شاعرِ نوحه‌گرت را از خاطرش هرگز نخواهد برد دنیا دریای مَواج و خروش لشکرت را ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن در حسینیه‌ی اشک تو گرفتار شدن... با خیالِ حرمت تشنه‌ی دیدار شدن تکیه در تکیه به عشق تو میاندار شدن دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن آسمان در غم تو، غرق ترنم شده است خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است وردِ زبان همه مردم شده است (باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است) آخرین بار شنیدند که نجوا می‌کرد طلب از گم شده‌گانِ لب دریا می‌کرد کم کم از تشنگی او دل دریا خون شد از غم اکبر لیلا دو جهان مجنون شد دشت ماتم زده از خون تنش گلگون شد کفر اگر نیست، بگویید: خدا محزون شد او که بر دست جوانان بنی هاشم بود موقع بردنش آن روز، عبا لازم بود هرکه مجنون بشود، خانه‌ی ما خانه‌ی اوست زینب آن کوهِ صبور است که پروانه‌ی اوست بارِ اندوهِ جهان است که بر شانه‌ی اوست (این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست) شده زیر علمش امن‌ترین جای جهان هیچ کس نیست به اندازه‌ی زینب نگران (یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش) بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش جگرم سوخته از کهنه‌گی پیرهنش جان به قربان حسین و پسرانِ حسنش دوش وقت سحر از روضه‌ی قاسم می‌خواند روضه آن بود که حاج اکبر ناظم می‌خواند عاشقم عاشق آن درد که بی درمان است آسمان با خبر از تشنگی طفلان است پس بخوان نوحه از آن داغ که بی پایان است (امشبی را شه دین در حرمش مهمان است) ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع تشنه‌ی علقمه هستیم که دلدار آنجاست ماه بیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست ساقیِ تشنه لبان، سید و سالار آنجاست آه، ای اهل حرم! میر و علمدار آنجاست سال‌ها بر سر این سفره نمک‌گیر شدیم ما غلامیم و درِ خانه‌ی او پیر شدیم آه ای قله‌ی سر سختِ بی اندازه بلند ای تبرخورده‌ترین سروِ سرافرازِ بلند باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند (چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند دعوی‌اش بود که من بازوی حیدر دارم) پدری مثل علی، فاتح خیبر دارم ای رباب! آب در این معرکه نایاب شده تیر از چله به یک چلچله پرتاب شده دل سنگ از غم شش‌ماهه‌ی تو آب شده به روی دست پدر بوده و سیراب شده نکند حرمله و با تیر و کمان آمده است! اصغرت از چه زمانی به زبان آمده است؟ حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی بود بر روی لبانش، چه مبارک‌بادی حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی بنده‌ی عشقی و از هر دو جهان آزادی نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد مطرب عشق عجب کرببلایی دارد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سکوتم را بیا بشکن کمک کن تا صدا باشم نمی‌خواهم که ساکت در میان روضه‌ها باشم نمی‌خواهم که ساکت در شلوغی ته گودال کنار پیکری بی سر تماشاگرنما باشم یکی در خون خود غرق و یکی بی سر به روی خاک چگونه می‌توانم من صدای این دو تا باشم خدایا روز عاشوراست خدایا آسمان تنهاست خدایا من در این توفان نمی‌دانم کجا باشم یکی می‌گوید از «فردا» یکی دیگر: «همین امروز»! کجایی عقل بیچاره که بی چون و چرا باشم خلاف عادت مردم که از غم‌ها گریزانند من از این غم نمی‌خواهم که یک لحظه جدا باشم اگر تنها در این دنیا صدا می‌ماند از ما پس چه بهتر که صدای حق صدای کربلا باشم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گذاشت پا به‌دهانِ رکاب، باگریه حرم به بدرقه‌اش ریخت آب باگریه برای غربت ارباب در دل تاریخ نوشته‌اند هزاران کتاب باگریه میان روضه‌ی گودال، مادر ارباب به صورتش زده بااضطراب، باگریه هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟ که زخم‌های تنش شد جواب باگریه کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم به یاد ماه حرم آفتاب باگریه به یاد دست علی، دور دست اهل حرم چقدر خورده گره هر طناب باگریه چنان به پای سر او گریستند همه که شد به کوفه‌وشام انقلاب باگریه نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم گرفت از گل چشمش گلاب باگریه چه‌ حکمتی‌ست دراین اشک روضه‌های‌ حسین که شد تمام گناهان ثواب، باگریه خداکند وسط روضه‌ها، برای فرج دعایمان بشود مستجاب باگریه... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام دشت روایت از آب می‌کردند به هر شراره دلی را کباب می‌کردند شبیه ماهی افتاده در کناره‌ی رود رقیّه‌های حرم آب آب می‌کردند به پیشواز حسین ابرهای خونباری قبای سرخ، تن آفتاب می‌کردند عصا و سنگ و سه شعبه...، خدا قبول کند! به هر طریق که می‌شد، ثواب می‌کردند سه ساعت است که گودال...، لااقل ای کاش برای کشتن مولا شتاب می‌کردند! سر و هرآنچه که شد از تنش به غارت رفت چقدر روی تن او حساب می‌کردند! غروب روز دهم اسب‌ها امامی را برای گندم ری آسیاب می‌کردند تو را اگرچه سر صبر کشته‌اند، امّا به وقت حمله به خیمه شتاب می‌کردند و هرکه گفته...، دروغ است! من که می‌دانم مخدّرات به هر رو حجاب می‌کردند ولی بمیر مسلمان! که مست‌ها با دست به آیه‌های نجابت عتاب می‌کردند شبی به خاک نشستند آسمانی‌ها که اقتدا به غم بوتراب می‌کردند ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه نوشته‌اند مقاتل به نیزه رفت و نرفت امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه چقدر چهره‌ی این مرد آشناست، ببین نبی‌ست یا که علی بی‌نقاب برنیزه؟ تنی شبیه گلی روی خاک افتاده سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه ز روی اوست که خورشید شام، نور گرفت طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان که شد سر پسر بوتراب بر نیزه 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلم هوایی کرب و بلا شده آقا                       گریستم و ز جنس طلا شده آقا دوباره بر غمتان مبتلا شده آقا                       و راز گریه‌ی من بر ملا شده آقا میان روضه‌ی‌تان عطر گریه می‌آید                    صدای ناله‌ی افلاک هم که می‌آید و روضه، روضه‌ی شش‌ماهه است، واویلا گرفته حرمله تیری به دست، واویلا سه شعبه تیر به حنجر نشست، واویلا             نشان دهد به چه کس ناز شست؟ واویلا رباب! مژده که سیراب گشته اصغر تو                فدای همسر تو؛ نه، فدای رهبر تو چه محشری شده در خیمه‌های حق برپا        نشسته بر دل زینب تمام ماتم‌ها و دختری که صدا می‌زند: "عطش؛بابا"             و مشک‌های پر از تشنگی و کرب و بلا عدو شود ز تو سیراب و کودکان بی تاب؟         ز تشنه‌کامی اهل حرم حیا کن آب دگر نمانده دلی که نگشته بارانی                 چقدر هم شده اینجای روضه طوفانی فضای مجلس ارباب هم که می‌دانی             عجیب نیست بگیرد چنانچه قربانی حسین گفتم و از عرش ناله‌ای آمد                صدای گریه‌ی طفل سه‌ساله‌ای آمد حسین مانده و آن نانجیب می‌آید                 صدای روضه‌ی شیب الخضیب می‌آید زخیمه ناله‌ی امّن یجیب می‌آید                       و "عطر یاس" خدایا عجیب می‌آید و خواهری که دوان سوی قتلگاه آید                گهی به پا دود و گاه با سرش شاید ** از این به بعد، به اهل حرم پرستاری                 برو که یک سفر سخت پیش رو داری مباد نزد عدو خواهرم کنی زاری                     تو دختری علوی زاده؛ بنت کراری برای دوری از من دگر مهیا شو                       نظاره می‌کند این صحنه را عدو؛ پاشو ز سوگواری زینب، قد قلم خم شد                    که روضه، روضه‌ی مظلومه‌ی محرم شد گمان نکن که فقط اِنس غرق ماتم شد             اگر غلط نکنم ماورای ما هم شد امان ز قلب عزادار زینب کبری                         در این سفر ید حق یار زینب کبری ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"تقدیم به شهیدان نماز ظهر عاشورا" وقت نماز بود که یاران سپر شدند توفان وزید و حادثه‌ها بارور شدند وقت نماز بود که خیل فرشتگان سجاده‌های ممتدی از بال و پر شدند وقت نماز بود و زمین مست اقتدا تا آن‌که رودهای جهان باخبر شدند آن‌گاه نخل‌های کنار فرات هم در حسرت اقامه‌ی او خون جگر شدند عطر اذان ازآن لب خاکی بلند شد یاران طلایه‌دار نماز سفر شدند قد قامت الصلات... که مولا قیام کرد سرنیزه‌ها مقابل او جان‌به‌سر شدند قد قامت الصلات...و در آن سوی قتلگاه شمشیرهای تشنه‌به‌خون، بیشتر شدند خورشید داغ بود نه آن‌سان که رودها از داغ تشنه‌کامی او شعله‌ور شدند الله اکبر... آن‌طرف خیمه کودکان در دل، اقامه‌گوی نماز پدر شدند الله اکبر... آن‌سوی میدان یزیدیان انگشت بر دهانِ چرا و اگر شدند مولا رکوع کرد و به اذن رکوع او آن‌سو به احترام کمان‌ها کمر شدند باران تیر بود و بدن‌های چاک‌چاک آن‌قدر چاک‌چاک که شق‌القمر شدند باران تیر بود و سپرهای میخ‌میخ یادآور حکایتی از میخ و در شدند یک دسته در امامت مولا، سپاه خیر یک عده در مقابل، پاسوز شر شدند آن روز عاشقان حقیقی شبیه حر "اکسیر عشق در مسشان بود و زر"* شدند ✍ *سعدی: گویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد اکسیر عشق در مسم آمیخت زر شدم 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کاش آن‌روز آسمان یکباره باران می‌گرفت غنچه‌ی نشکفته‌ی باغ دلت جان می‌گرفت تیر بیداد ستم تا حنجر اصغر شکافت کاش کار این جهان یکباره پایان می‌گرفت کاش آتش، شرم می‌کرد از خیام اهل بیت تا تب و تابِ دل سجاد (ع) درمان می‌گرفت کاش یا آتش نمی‌افروخت بر اهل حرم یا فلک انگشتی از حیرت به دندان می‌گرفت کاشکی خار مغیلان در دل صحرا نبود وقتی آن دردانه‌ات راه بیابان می‌گرفت خواهرت بی تاب و طاقت شد در آن ساعت که دید شمر، سر از پیکرت با تیغ بران می‌گرفت کاش چرخ فتنه‌گر می‌سوخت در آن لحظه که رأس خونین پدر، دختر به دامان می‌گرفت ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هم قامت «عدل» را خمیدند آن‌روز هم قلب «معاد» را دریدند آن‌روز «توحید» و «نبوت» و «امامت» را نیز با خنجر کُند، سر بریدند آن‌روز @dobeity_robaey
غارتِ پیرهنِ بی کفنم را دیدم مادرم را، پدرم را، حسنم را دیدم دست در زیر تنت بردم و برداشتمت دو سه ساعت چه سرت آمده؟ نشناختمت! تا بیایم به سرت با همه درگیر شدم ته گودال تو بودی و سرازیر شدم دیر شد تا برسم، شمر به بیرون آمد مویْ آشفته و با دامن پُر خون آمد... ** راحت از دشنه و سرنیزه و داس‌اش کردم شمر لبخند زد و گفت خلاص‌اش کردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمینه عاشورا ۱۴۴۵ حاج محمدرضا طاهری.mp3
8.96M
بند 1⃣ ای‌وای پر از زخمی، ای‌وای پر از خونی عطشان اگه بودی، عریان نمی‌مونی نترس اگه غارت شده پیرهنت چادرمو می‌ندازم رو بدنت منم شبیه خیمه‌هات می‌سوختم کاشکی خودم برات کفن می‌دوختم خدای من خدای من؛ عریانه بچه‌ی باحیای من خدای من خدای من؛ ببین چقد تنهان بچه‌های من بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بند 2⃣ دیدم توی مقتل، سینه‌ت پر از تیره شمر از سنان داره، خنجر رو می‌گیره تیرا رو از سینه‌‌ت بیرون می‌کِشه می‌شینه روی سینه تا آماده شه با خنجرش ضربه‌ی محکم می‌زنه رگای نامرتبت سهم منه خدای من خدای من؛ کشتن بچه‌مو جلو چشای من خدای من خدای من؛ به‌ هیچ‌کسی‌ نمی‌رسه‌ صدای‌ من بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بند 3⃣ گودال پر از خونه، خیمه تُو آتیشه رفتید تو و عباس، زینب غریب میشه با اینکه ریختن سرِ تو قبیله‌ای ولی تو فکر خواهرت عقیله‌ای زجر که دخترا رو هر بار می‌زنه سرِ تو روی نیزه‌ها زار می‌زنه خدای من خدای من؛ سربریدن بچه‌مو روی‌ پای‌ من خدای من خدای من؛ قهقهه می‌زنن به ناله‌های من بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ ✍شاعر و نغمه‌پرداز: 📝 | عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تضمین ابیاتی از مرحوم بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان رواست چشم جهان تا ابد شود گریان چرا که گریه کند روز و شب، امام زمان (روایت است که چون تنگ شد بر او میدان بمانْد از حرِکت ذوالجناح و از جولان) نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت نه چشم‌های عطش‌خیز، خواب راحت داشت نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت (نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت) هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید صدای هلهله از شش جهت برون گردید زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید (هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید) ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد شکوه قامت آن محشرآفرین افتاد ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد (بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد) ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلپذیر است در آغوش تو بیدار شدن در حسینیه‌ی اشک تو گرفتار شدن... با خیالِ حرمت تشنه‌ی دیدار شدن تکیه در تکیه به عشق تو میاندار شدن دل به دریای غمی تازه و دیرینه زدن در غمت بر سر و بر صورت و بر سینه زدن آسمان در غم تو، غرق ترنم شده است خیمه یادآورِ آن کوچه و هیزم شده است وردِ زبان همه مردم شده است (باز هم طفل یتیمی ز حرم گم شده است) آخرین بار شنیدند که نجوا می‌کرد طلب از گم شده‌گانِ لب دریا می‌کرد کم کم از تشنگی او دل دریا خون شد از غم اکبر لیلا دو جهان مجنون شد دشت ماتم زده از خون تنش گلگون شد کفر اگر نیست، بگویید: خدا محزون شد او که بر دست جوانان بنی هاشم بود موقع بردنش آن روز، عبا لازم بود هرکه مجنون بشود، خانه‌ی ما خانه‌ی اوست زینب آن کوهِ صبور است که پروانه‌ی اوست بارِ اندوهِ جهان است که بر شانه‌ی اوست (این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست) شده زیر علمش امن‌ترین جای جهان هیچ کس نیست به اندازه‌ی زینب نگران (یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش) بوریا گشت در این غربت صحرا کفنش جگرم سوخته از کهنه‌گی پیرهنش جان به قربان حسین و پسرانِ حسنش دوش وقت سحر از روضه‌ی قاسم می‌خواند روضه آن بود که حاج اکبر ناظم می‌خواند عاشقم عاشق آن درد که بی درمان است آسمان با خبر از تشنگی طفلان است پس بخوان نوحه از آن داغ که بی پایان است (امشبی را شه دین در حرمش مهمان است) ظهر فردا، شود آشوب در این دشت، شروع ای شب تیره بمان و مکن ای صبح طلوع تشنه‌ی علقمه هستیم که دلدار آنجاست ماه بیتِ غزلِ حیدر کرار آنجاست ساقیِ تشنه لبان، سید و سالار آنجاست آه، ای اهل حرم! میر و علمدار آنجاست سال‌ها بر سر این سفره نمک‌گیر شدیم ما غلامیم و درِ خانه‌ی او پیر شدیم آه ای قله‌ی سر سختِ بی اندازه بلند ای تبرخورده‌ترین سروِ سرافرازِ بلند باز هرگز نهراسیده ز پرواز بلند (چه شد آن دست بلندی که به آواز بلند دعوی‌اش بود که من بازوی حیدر دارم) پدری مثل علی، فاتح خیبر دارم ای رباب! آب در این معرکه نایاب شده تیر از چله به یک چلچله پرتاب شده دل سنگ از غم شش‌ماهه‌ی تو آب شده به روی دست پدر بوده و سیراب شده نکند حرمله و با تیر و کمان آمده است! اصغرت از چه زمانی به زبان آمده است؟ حُر که سرمست شد و نعره کشید از شادی بود بر روی لبانش، چه مبارک‌بادی حضرت عشق به او گفت که تا جان دادی بنده‌ی عشقی و از هر دو جهان آزادی نینوا بین که عجب شور و نوایی دارد مطرب عشق عجب کرببلایی دارد رو به‌سمت حرم قبله‌ی حاجات کنید با «قمر» ساده و بی‌پرده ملاقات کنید به طواف حرم عشق، مباهات کنید آخر روضه به این شکل مناجات کنید: بِنَبیٍ عَرَبیٍ وَ رَسولٍ مَدَنی وَ اَخیهِ اَسَدِالله مُسَمّیٰ بِعَلی... 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تضمینی از شعر جناب مقبل کاشانی زوال ظهر، تن خسته و لب عطشان بدون لشگر و یار و بدون پشتیبان میان حلقۀ خولیّ و شمر و زجر و سنان " روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان  " نه آل فاطمه عادت به این جسارت داشت نه شیرخواره به گهواره خواب راحت داشت نه پای دخترکانش به خار عادت داشت " نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت " نه بود دست علمدار تا کند امداد نه حُرّ و عابس و مسلم برای استمداد نه اکبریّ و نه قاسم، ز بی کسی فریاد " کشید پا ز رکاب آن خلاصۀ ایجاد به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد " همین که خیمۀ عباس بی ستون گردید دو چشم اهل حرم رنگِ اشک و خون گردید به گریه زینبش از خیمه‌ها برون گردید " هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید " هزار و یک ورق از مصحف مبین افتاد عزیز فاطمه بی یار و بی معین افتاد غروبِ حادثه بر خاک با جبین افتاد " بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد " ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیر آمدم، دیر آمدم سر را جدا کرد سر را جدا کرد و نظر در خیمه‌ها کرد خونی که مثل چشمه از هر زخم جوشید گودال را لبریز از خون خدا کرد در خون وضو کردی و افتادی به سجده یک نیزه از پشت سر آمد، اقتدا کرد از خاکِ شور مقتلت پر شد دهانت حق نمک را شمر، این‌گونه ادا کرد شمر است این که در میان قتلگاه است یا آن حرامی که مدینه شر به پا کرد دیشب سرت بر دامن من بود و حالا خولی به خورجینش سرت را برد و جا کرد چشم سپاه کوفه گریان تا ابد باد تو زنده بودی و نگاه بد به ما کرد :: دیر آمدم، دیر آمدم، سر را بریدند سر را بریدند و به سوی ما دویدند بستند با نیزه، دهانی را که از آن نام علی مرتضی را می‌شنیدند با نعل تازه روی جسمت اسب راندند ده‌تا حرامی، پای‌کوب شام عیدند شمشیرهایی که به کتف و شانه خوردند آثار بار نان و خرما را ندیدند با حرص افتادند به جان یتیمان آن‌ها که دیگر از غنیمت ناامیدند روزی شرر به چادر زهرا کشاندند امروز هم از دخترش معجر کشیدند این بی‌پناهان اهل و اطفال حسینند دنبالشان در دشت، اوباش یزیدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت چون قدم در وادی سرخ منا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ذوالجناح او به خیمه سر به‌خاک غم نهاد ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد چون که آتش ازغمش بر ماسوا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین مثل برق ازپیش چشمش می‌گذشت آن لحظه‌ها دست بر سر، داشت بر لب، ناله‌ی واغربتا داغ وقتی بر دل اهل ولا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید با هزاران زخم دم از ربنّا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین لحظه‌ای که با خدا، لبریز شور و حال بود اول معراجِ او از خاک آن گودال بود درهمان لحظه که پَر سوی خدا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید چون که سر بر دامن خیرالنسا می‌زد حسین از حرم تا قتلگه، زینب صدا می‌زد حسین ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
ای روضه‌روضه داغ تو جان‌سوز، یا حسین ای داغ تا همیشه جهان‌سوز، یا حسین با روضۀ تو دم به دم آتش گرفته‌ام با بیت بیت محتشم آتش گرفته‌ام «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» این ماتمی که آتش آن در جهان گرفت داغی که شعله‌اش به پر قدسیان گرفت داغی که برد تاب و توان از دل همه شاید که خوانده با دل بی تاب فاطمه «ای کشته فتاده به هامون حسین من ای ماه دست و پا زده در خون حسین من» بودند دیو و دد همه سیراب و ای دریغ در خیمه‌های آل عبا تیر بود و تیغ مهجور مانده است سلیمان کربلا غوغا به پاست در دل میدان کربلا نبض زمین و نبض زمان نامرتب است انگار وقت رفتن خورشید زینب است محشر شده‌ست در دل اهل حرم به پا غرق تلاطم است دگر خاک نینوا حالا حسین آن‌که جهان بی‌قرار اوست دل از جهان بریده و خود بی‌قرار دوست او می‌رود که زنده کند خاک مرده را این خاکیان دل به مذلت سپرده را او می‌رود قیامت عظمی به‌پا کند این خاک معصیت‌زده را کربلا کند لب تشنه می‌رود سوی گودال قتلگاه خورشید می‌رود که شود روشنای راه گویا زمان معجزه‌های پیمبری‌ست اعجاز او ولی همه از جنس دیگری‌ست معراج اوست از دل گودال قتلگاه تنها و تشنه، بی‌کس و مظلوم و بی‌سپاه از خون وضو گرفته و قد قامت الصلات صف بسته‌اند پشت سرش عرش و کائنات برپا شده‌ست در دل مقتل نماز او زیباتر است از همه راز و نیاز او در سجده از تمام جهان دل بریده است تنها که نیست؛ لشکر کوفی رسیده است سرنیزه‌ای برای طواف سر آمده تیری به استلام لب و حنجر آمده «انا الیه...» بر لب و... عالم به تاب و تب چشمش به سوی زینب و... عالم به تاب و تب وقت نماز سر شده بر روی نیزه‌ها قد قامت الصلات بخوان خاک کربلا معراج اوست در دل خون دیدنی شده قرآن آیه آیه چه بوسیدنی شده «وَ اَم حَسِبتَ» کار جهان را نظاره کن خورشید روی نیزه! طلوعی دوباره کن! ✍سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
هم قامت «عدل» را خمیدند آن‌روز هم قلب «معاد» را دریدند آن‌روز «توحید» و «نبوت» و «امامت» را نیز با خنجر کُند، سر بریدند آن‌روز @hosseinieh_net
ای کاش کمی عذاب نازل می‌شد! بر دشمن بوتراب نازل می‌شد! ای کاش برای اصغر شش‌ماهه قدرِ کف دست، آب نازل می‌شد! (محفل ادبی_مهدوی ) ↳ @dobeity_robaey
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net