eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شرافت مات تشریفات والای علی اکبر تعالی شمّه‌ای از شأن اعلای علی اکبر معاد پیچش زلفش نماد محشر کبری قیامت جلوه‌ای از قد و بالای علی اکبر تجلّی‌های پیغمبر در این آئینه بی وقفه حرم را می‌کند محو تماشای علی اکبر هم آوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر به یک جولان چشمش قلب اردوگاه دشمن ریخت عجب شوری به پا کرده است غوغای علی اکبر نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده‌ست خدا آغوش واکرده مهیّای علی اکبر اگرچه حاصل عمرحسین از دست رفت اما به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر غم فرزند سنگین است، تا می‌شد تحمل کرد ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر به خاک افتاد طوریکه همه گفتند دق کرده به خاک افتاد بین ارباً اربای علی اکبر حسین افتاد از پا موقعی که دید افتاده شکافی بین ابروهای زیبای علی اکبر مسیحا آفرین آهی کشید و از نفس افتاد خدایا کاش امکان داشت احیای علی اکبر علی را تکه تکه از تمام دشت آوردند ولی کامل نشد انگار اعضای علی اکبر تنش را در عبا چیدند پیش چشم بابایش عموعباس با دیگر عموهای علی اکبر وحالا بین دارالحرب دور عمه‌ی سادات بنی هاشم همه جمعند، منهای علی اکبر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نوبت رزم شیرمردان شد از سر خیمه‌ها پناهی رفت رو به میدان جنگ با هیبت پسر شاه مثل شاهی رفت باد تابی به زلف او انداخت دست در گردن عمو انداخت بغض غم پنجه در گلو انداخت پیش چشمان ماه، ماهی رفت ای به قربان روی زیبایت اندکی صبر کن که بابایت خیره مانده به قد و بالایت پدرش تا کشید آهی رفت اشبه الناس به پیمبر گفت رو به ده ها هزار لشکر گفت نعره ای زد "انا ابن حیدر" گفت رنگ از صورت سپاهی رفت دست پرورده‌ی یلی هستم خسته و تشنه‌ام؛ ولی هستم من علی وارث علی هستم هر کس از ترس، سمت راهی رفت رقص شمشیر او تماشایی ساخت از خون کشته، دریایی می‌رود مثل باد هر جایی گه یمین و یسار گاهی رفت :: با هر آنچه که می‌رسید زدند چون علی بود پس ندید زدند بر سرش ضربه‌ای شدید زدند چشم‌های علی سیاهی رفت آه از آنچه ضربه با وی کرد اسب را سمت خیمه‌ها هی کرد قسمتی از مسیر را طی کرد اسب در راه اشتباهی رفت گله‌ی گرگ‌ها به دنبالش گفتنی نیست حال و احوالش غرق خون است یال و کوپالش یوسف این‌بار در چه چاهی رفت :: قلم افتاد و طاقت از کف داد صحنه‌ای پیش او مجسم شد زیر بار نوشتن این غم قامت استوار او خم شد نیزه داران چه زود می‌آیند عده‌ای با عمود می‌آیند تیغ‌ها هی فرود می‌آیند نوبت سنگ و چوب‌ها هم شد وای من ولوله است دور و برش جنگ یا هروله است دور و برش چِقَدَر حرمله است دور و برش غرق در تیر، سبط خاتم شد چهره‌ای چون رخش ملیح نبود یک نفر مثل او ذبیح نبود به عمویش حسن شبیه نبود بس که تیرش زدند، کم کم شد کربلا دشت‌های قمصر بود پُرِ گلبرگ‌های پرپر بود آسمان و زمین معطر بود ارباً اربا ذبیح اعظم شد آمده بر سر پسر بابا سر نهاده به روی سر بابا می‌کشد آه از جگر بابا عمه‌اش دید و وقت ماتم شد تک و تنها دوید صحرا را پُر کند تا که جای لیلا را با پسر کشته دید بابا را حفظ جانِ ولی مقدم شد ازدحام و صف است واویلا سوت و جیغ و کف است واویلا هلهله با دف است واویلا دشمنش شادمان از این غم شد می‌بَرَد با عبا علی‌اش را خشک لب آیه‌ی جلی‌اش را به الست خدا بلی‌اش را چشم‌های حسین زمزم شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر زمین می‌ایستی... از ماه کمتر نیستی کیستی ای "نام" در ابعاد دفتر نیستی؟ کیستی با هیچ مضمونی برابر نیستی؟ کیستی گر معنی الله اکبر نیستی؟ شعر نازل شد ولی دفتر به شک افتاده است مینویسم اکبر و جوهر به شک افتاده است آسمان، خورشید، ماه، اختر به شک افتاده است در میان معرکه لشکر به شک افتاده است کیستی تکبیر می‌گویی؟ پیمبر نیستی؟ مرگ دارد با دم تیغت تفاهم می‌کند مرد جنگی با نگاهت دست و پا گم می‌کند جسم خود را بر زمین بی جان تجسم می‌کند ای که با هر اخم تو لشکر تلاطم می‌کند کیستی هو می‌کشی؟ ای مرد! حیدر نیستی؟! آمدی و وحشت تکرار دارند از علی انتظار ضربتی دشوار دارند از علی خاطراتی زخمی و خونبار دارند از علی این جماعت کینه‌ی بسیار دارند از علی کاش می‌گفتی امیر بدر و خیبر نیستی... در نبردت یک نفر با قصد قربت آمده یک نفر در حسرت مشتی غنیمت آمده یک نفر دنبال اثبات شجاعت آمده یک نفر هم از سر بغض و حسادت آمده آمده ثابت کند آنقدر محشر نیستی تاختی و دست و پا از تن جدا کردی و بعد هر کس آمد تیغ را در سینه جا کردی و بعد پشت هم صد جسم را بی جان رها کردی و بعد پیش چشم کورشان محشر به پا کردی و بعد بر دهانش زد هر آنکس گفت حیدر نیستی باد زد در دشت... کاغذهای دفتر شد تنت جای ثبت یادگاری‌های لشکر شد تنت چند لحظه طی شد و یک شکل دیگر شد تنت کم شد و هی کم شدو...آنقدر کمتر شد تنت- من به شک افتاده‌ام آیا تو اصغر نیستی؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سیرت شهزاده همچون شاه بود صورتش مانند قرص ماه بود عده ای احمد صدایش می زدند بسکه او شکل رسول الله بود این جوان، ممسوس در ذات خدا از طریق بندگی آگاه بود لحظه لحظه با امام عصر خود هم‌عقیده، هم‌نفس، همراه بود اولین قربانی آل رسول در دلش کی ذره‌ای اکراه بود؟ هرچه گفت از غربت جدش علی پاسخش تنها بد و بیراه بود نیزه‌ای وقتی به پهلویش نشست ناله‌اش فریاد یا اُمّاه بود در جوان مرگی اکبر فکر کن مثل زهرا عمر او کوتاه بود پیر شد بابا سر تشییع او بسکه داغ رفتنش جانکاه بود :: نقل بعضی حرف‌ها ممکن نبود گریه باید کرد با "ممکن نبود " از صحابه هیچ کس باقی نماند ماندنش در خیمه‌ها ممکن نبود کاروانی در وداعش گریه کرد فهم هجر مصطفی ممکن نبود وصل با تن پروری امکان نداشت پس تقرب بی بلا ممکن نبود بر سر بالین اکبر ضجه زد گریه‌های بی صدا ممکن نبود فرق سر تا بین ابرو باز شد بستن فرق دو تا، ممکن نبود پهن شد آنجا عبایی هم ولی بُردنش با یک عبا ممکن نبود قطعه قطعه؛ ریز ریزش کرده‌اند حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟ خواهری آمد عصای دست شد راه رفتن بی عصا ممکن نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
...ای آفتاب روشن شبهای کربلا پیغمبر دوباره صحرای کربلا ای از تمام آدمیان برگزیده‌تر نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا آب فرات و علقمه و گنبد حسین یا تل زینبیه و هر جای کربلا هر چند دیدنی است ولی دیدنی تر است پایین پای مرقد آقای کربلا نزدیک‌تر به مرقد آقاست جای تو پایین پایی و همه پایین پای تو حالا که می‌روی جگرم را نگاه کن این چشمان محتضرم را نگاه کن در این لباس ها چقدر دیدنی شدی زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن من پیر و تو جوان کمی آهسته‌تر برو افتادگی بال و پرم را نگاه کن باور نمی کنی که علی پیر تر شدم پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن اصلا بیا بجای تمنّای جرعه‌ای شرمندگی چشم ترم را نگاه کن بعد از تو فصل، فصل دلم بی قرار شد بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
های 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 🙏 امیدواریم خادمین را در مجالس ماه محرم، از دعای خیر خودتان محروم نفرمایید. 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان‌تر به اشعار، پیشنهاد می‌کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ماه محرم: ✅ شب اول: ✅ شب دوم: ✅ شب سوم: ✅ شب چهارم: ✅ شب پنجم: ✅ شب ششم: ✅ شب هفتم: ✅ شب هشتم: ✅ شب نهم: ✅ شب دهم: ✅ روز عاشورا: ✅ شام غریبان: ✅یازدهم محرم: ✅ دوازدهم محرم: ✅ سیزدهم محرم: ✅ شهر کوفه: ✅ پایان ماه محرم: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های کانال‌ دوبیتی و رباعی: ↳ @dobeity_robaey کانال‌ حسینیه مقتل: ↳ @hosenih_maghtal 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قسم بر چهره‌ی چون ماه تابان علی اکبر جهان دیگر نخواهد دید همسان علی اکبر حسین بن علی کار تمام نوکرانش را سپرده از سر رحمت به دستان علی اکبر اگر چه می‌دهد روزی عالم را ابو فاضل به شیعه می‌رسد پیوسته احسان علی اکبر شبی پایین پا خلوت کن و بنگر جهان آنجا گرفته دست خواهش را به دامان علی اکبر شب جمعه که مهمانان ثارالله بسیارند ببین با چشم دل زهراست مهمان علی اکبر ضریح از بوی سیب سرخ لبریز است و می‌آید شمیم یاس از سمت گلستان علی اکبر بساط روضه بر پا می‌شود با گریه‌ی زهرا پریشان می‌شود عالم، پریشان علی اکبر در آن باران اشک و آه پایین پای ثارالله بمیرم کاش از داغ فراوان علی اکبر دل غم دیده‌ای دارم که نذر شاه خواهم کرد سر ناقابلم را هم به قربان علی اکبر پسرها از پدرها یاد می‌گیرند بخشش را کرم کن بازهم بر ما تو را جان علی اکبر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیمبر می‌زند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتاده‌ام یارب! شباهت اینقدر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین می‌لرزد از طرز قدم‌هایش، نمی‌دانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست زبان مانده است از گفتن؛ قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیت‌های ما میسر نیست شگفتا ! مانده‌ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر! نمی‌جویی برای وصف او حرفی فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور، نیست! علی‌های حسین بن علی مانند هم هستند که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست :: همین یک بیت را یک روضه می‌خوانم؛ عبا پهن است علیِ اکبر است این ارباً اربا، آه اصغر نیست! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می‌شود از دست کمان خسته از ماندن و آمادهٔ رفتن شده بود بعد یک عمر، رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود «مست می‌آمد و رخساره برافروخته بود» روح او از همه دل کنده، به او دل بسته بر تنش دست یدالله حمایل بسته.. آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را معنی جملهٔ در پوست نگنجیدن را بی‌امان دور خدا مرد جوان می‌چرخید زیر پایش همۀ کون و مکان می‌چرخید بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی، حضرت ماه گفت: لا حول و لا قوة الا بالله مست از کام پدر، زادۀ‌ لیلا، مجنون به تماشای جنونش همه دنیا مجنون.. آه در مثنوی‌ام آینه حیرت زده است بیت در بیت - خدا - واژه به وجد آمده است :: رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست «دیدمت خُرَّم و خندان، قدح باده به دست» آه آیینه در آیینه عجب تصویری داری از دست خودت جام بلا می‌گیری زخم‌ها با تو چه کردند؟ جوان‌تر شده‌ای به خدا بیشتر از پیش پیمبر شده‌ای پدرت آمده در سینه تلاطم دارد از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا گوش کن! خواهرم از سمت حرم می‌آید با فغان پسرم وا پسرم می‌آید باز هم عطر گل یاس به گیسو داری ولی این‌بار چرا دست به پهلو داری؟ کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است یاس در یاس مگر مادر من برگشته‌ست؟ مثل آیینهٔ در خاک مکدّر شده‌ای چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شده‌ای؟ من تو را در همهٔ کرب‌و‌بلا می‌بینم هر کجا می‌نگرم جسم تو را می‌بینم ارباً اربا شده چون برگ خزان می‌ریزی کاش می‌شد که تو با معجزه‌ای برخیزی مانده‌ام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟ باید انگار تو را بین عبا بگذارم باید انگار تو را بین عبایم ببرم تا که شش‌گوشه شود با تو ضریحم، پسرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌رود بر لبۀ تیغ قدم بردارد درد را یک‌تنه از دوش حرم بردارد مثل یک ماهِ پسِ اَبر عبورش زیباست بارها گفته‌ام این قصه مرورش زیباست پسری با دلِ پُر خون به دل دریا زد پشت پا بر همۀ خوب و بد دنیا زد... ماه می‌خواند پس از رؤیت او سورۀ شمس سایه انداخته بر صورت او سورۀ شمس در دل سنگ‌دلان قصد شکفتن دارد پسری جای زره آینه بر تن دارد... چشم وا کرده و درپیش، یلی را دیدند پرده از چهره که برداشت، علی را دیدند ترس دارند از این چهرۀ آرامِ علی لرزه انداخته بر پیکرشان نامِ علی پیر جنگ‌اند ولی از دل و جان می‌ترسند از رجزخوانی سردار جوان می‌ترسند پیش می‌آید و رخساره برافروخته است تیر هم چشم به زیبایی او دوخته است مثل بابای خود، اول همه را موعظه کرد لافتی خواند و به شمشیرِ سخن، معجزه کرد آی لشکر، منم اینک پسر بدر و حنین پسر سورۀ والفجر، «علی بن حسین» بارها بر لب خود زمزم و کوثر دیدم خویش را در دل آیینه، پیمبر دیدم... آمدم با قد و بالای بنی‌هاشمی‌ام وای اگر باز شود حنجرۀ فاطمی‌ام چه خیالات محالی‌ست که در سر دارید دست از ریختن خون خدا بردارید گرچه در معرکۀ کرب‌وبلا حق تنهاست باکی از کشته شدن نیست، اگر حق با ماست گر نمی‌خواست پدر جام بلا سر بکشد شمر کوچک‌تر از آن بود که خنجر بکشد ما بخواهیم، ملائک به کمک می‌آیند ابر و باد و مه و خورشید و فلک می‌آیند سپر محکمی از چادر خاکی دارند پسران علی از جنگ چه باکی دارند... غرق در خون بشود لقمۀ نان شبتان ساقۀ گندم ری خشک شود بر لبتان حزب بادید که با سکۀ باد آورده، چه بلایی سرتان اِبن زیاد آورده! من لبم روضۀ رضوان و... شما خاموشید ناخلف‌ها خودتان را به جُوِی نفروشید یک قدم بین شما تا حرم ما راه است چقدر فاصلۀ باطل و حق کوتاه است لشکر سنگ! ببینید دلم از نور است حیف چشم دلتان در پی دنیا کور است آدم، این قدر طمع‌کردۀ دنیا باشد! پسر فاطمه در معرکه تنها باشد! و همین‌طور رجز خواند و به سوگند رسید خسته از جنگ به آغوش خداوند رسید بر نمی‌خیزد و برخاسته آه پدرش و گره خورده نگاهش به نگاه پدرش... عطش عشق علی بود که بی‌تابش کرد دستی از غیب برون آمد و سیرابش کرد شاخه‌شاخه بدنش روی زمین گل می‌کرد داشت شمشیرِ ابالفضل تحمل می‌کرد... چقدر فاصله‌ات کم شده تا ماه علی آسمانی شده‌ای! آجَرَکَ الله علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حضرت آینه در خانه پیَمبَر دارد خوش به حال پدری که علی اکبر دارد دست این طایفه از عرش فراتر رفته پسر ارشد این خانه به حیدر رفته ماه، باران ستاره به فلک می‌ریزد از گل خنده‌ی اکبر، چه نمک می‌ریزد! چقَدَر نسل اسد، شیر دلاور دارد کعبه شک کرده و می‌خواست ترک بردارد پسر حضرت خورشیدی و چون ماهی تو گاه پیغمبری و گاه یدالّلهی تو ساحل امنی و دریا به شما رو بزند کوه جا دارد اگر پیش تو زانو بزند آنقدر نور پیمبر به تو واصل شده است فکر کردیم که قرآن به تو نازل شده است! قامتت در دل عبّاس قیامت کرده آسمان را به تماشای تو دعوت کرده تا که هستی دو قدم پیش پدر راه برو بیشتر در نظرم باش پسر! راه برو پدرت بی تو یقیناً کمری خم دارد به خودش آمده و دید تو را کم دارد باید از نیزه و شمشیر تو را جمع کند کار سختی‌ست تو را بین عبا جمع کند... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوباره عازم تسخیر خیبر است علی که تیغ دارد و هم‌نام حیدر است علی بعید نیست که نازل شود فرشته‌ی وحی به کربلا که سراپا پیمبر است علی اذانِ او دل اصحاب را پرانده به عرش صدای قدسی دنیای دیگر است علی به نفیِ شرک برافراخت گیسوانش را که شکل بیرق الله‌ُ اکبر است علی چهار سوی دلم را به نام او زده‌ام صفا و مروه و میقات و مَشعر است علی به دیگران چه نیازی که خود به تنهایی برای خون خدا چند لشکر است علی چه خطبه‌ای! چه رجر‌خوانِ بی‌هماوردی! به اهل کوفه بگو روی منبر است علی اگر هر آینه تکثیر می‌شود در دشت عجیب نیست که از نسل کوثر است علی نسیم روضه گرفته‌است در حریم تنش مزار زخمی گل‌های پرپر است علی تمام زندگی‌اش غرق ذات حق بوده است که بین خون خود اکنون شناور است علی مگر عبای پدر راز را بپوشاند از اهل خیمه که پاشیده‌پیکر است علی جدا چگونه توان کرد نور را از نور؟ به عینه اکبر و سجاد و اصغر است علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e