#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_کوفه
فَلَک عشق را ثریا شد
زهرهای در مدارِ زهرا شد
رود از بی قراریاش مبهوت
کوه از استواریاش مبهوت
معنیِ تازهی رشادت شد
بارها منجیِ امامت شد
حِلم را ریشه و تباری داد
نوح را درس بُردباری داد
شیعه را حُجب اوست سرمایه
سایهاش را ندیده همسایه!
خِرَد از پایداریاش حیران
از سیاستمداریاش حیران
خسته از غم نشد، چهل منزل
شوکتش کم نشد چهل منزل
عشق را از نگاه زهرا دید
هجر را مثل وصل، زیبا دید
صبر بی او شناسنامه نداشت
راه ایوبها ادامه نداشت
کوفه میدانِ اقتدارش شد
خطبهاش تیغِ ذوالفقارش شد
چادرش را تکاند، طوفان شد
همهی شهر خیس باران شد
از علی داشت گفتههایش را
لحنِ مردانهی صدایش را
او نشان داد، دین نمایش نیست
خیبریزاده اهلِ سازش نیست
::
عاقبت اشک ارغوان را دید
خندهی نحس ساربان را دید
صحبت از روسیاهی کوفهست
روضه در کوفه سخت و مکشوفهست
درد این روضه قاتل مرد است
درد ناموس بدترین درد است
مثل این درد روضه، دردی نیست
شأن زینب که کوچه گردی نیست!
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
غزل نوشتهام از غم قصیده میخوانم
هجای واژهی غم را کشیده میخوانم
از آنکه عفت زهرا، شجاعت حیدر
درون او به تبلور رسیده میخوانم
به تیغ تیز زبان زنده کرده مکتب را
از آن معلم مکتب ندیده میخوانم
ز قامتی که الف بود و دال شد از داغ
ز کوه صبر که از غم خمیده میخوانم
از آن عقیله که تا بعد کربلا حتی
کسی شکستن او را ندیده میخوانم
ز بوسهای که به زیر گلو نشست؛ از آن
امانتی که به صاحب رسیده میخوانم
از آن که شاهد عینی ماجرا بوده
همان که بر روی تل شد شهیده میخوانم
نفسنفس زده زینب رسیده تا گودال
از این به بعد بریدهبریده میخوانم
هجا هجا شدهای حا و سین و یا و نون
میان جزر و مد تیغهای تشنهی خون
خروش موج بلا رهسپار ساحل شد
میان عاشق و معشوق شمر حائل شد
برای پستی دنیا بس است تا محشر
همین که با پسر سعد او مقابل شد
جدال خنجر کندی و حنجر خشکی
گریز روضهی ارباب در مقاتل شد
شنیده بود علی در رکوع بخشیده
میان سجده رسید و برید و سائل شد
کتاب خاطرههایش ورق ورق میشد
دمی که وارد گودال بعد قاتل شد
کسی هنوز نفهمیده عمق فاجعه را
چگونه زینب کبری سوار محمل شد
✍ #علی_اصغر_شاهسنایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
مرهم به جز حسین، به قلب شکسته نیست
قاریّ نیزه، حنجرش انگار خسته نیست
این رشتهی غمش سرِ مویی گسسته نیست
(زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
با دست بسته هست ولی دست بسته نیست)
چشمان او دو شاهد گودال راز بود
قد کمان، حدیثِ رکوع نماز بود
بی چاره مانده بود، ولی چارهساز بود
(هرچند سربهزیر ولی سرفراز بود
زینب قیام کرد چون از پا نشسته نیست)
این بانویی که عالم و آدم فقیر اوست
شیر خدا نهفته به سِرّ ضمیر اوست
دست قضا و پای قدر، ناگزیر اوست
(زینب اسیر نیست؛ دو عالم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست)
بر نیزه، راست قامت او سنگ میخورد
آیینهدار عزت او سنگ میخورد
بر سایهی قداست او سنگ میخورد
(حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست)
✍ #سیدروح_الله_موید
پن: تضمین غزلی از آقای مجید تال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
بعدِ عباس علمدار شدن کار تو بود
اینچنین قافلهسالار شدن کار تو بود
هر چه کاخ اُموی بود خرابش کردی
زینبا ! فاتحِ پیکار شدن کار تو بود
کوفه تا شام علیگونه رجز میخواندی
دخترِ حیدرِ کرار شدن کار تو بود
از کسی غیرِ حسین بن علی دَم نزدی
به غمِ یار گرفتار شدن کار تو بود
"اُسْکُتوا"یِ تو جهان را به تَحَیُّر آورد
همه گفتند جگردار شدن کار تو بود
یک تنه جای همه جام بلا نوشیدی
از ازل قلهی ایثار شدن کار تو بود
ای که در وصف تو حیران همهی شاعرها
شاه بیتِ همه اشعار شدن کار تو بود
کار تو بعدِ برادر به کجاها نرسید ...
راهیِ کوچه و بازار شدن کار تو بود
چه لگدها که به جای همه طفلان خوردی
بعد از آن دست به دیوار شدن کار تو بود
✍ #احسان_نرگسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
این ماه عالم است که در تب نشسته است
یا دختر علی که به مرکب نشسته است؟
این گل ز باغ کیست که از عطر دامنش
بر خاک تفته، لاله و کوکب نشسته است
این بحر بیکرانه چه دیدهست کاینچنین
از موج خون و خشم، لبالب نشسته است
آیا اسیر میبری ای شام تیرهبخت؟
این سورهی نساست که در شب نشسته است
این زن همان زن است که بر خاک درگهش
روح الامین هماره مؤدب نشسته است
طوفان خشم فاطمه میپرورد به جان
امشب اگرچه زمزمه بر لب نشسته است
بار امانتی که فلک تاب آن نداشت
بر شانههای زخمی زینب نشسته است
زنجیر را بگو که مدارا کند دمی
این ماه عالم است که در تب نشسته است
✍ #افشین_علا
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود
شام غمهای تو را لبخند فردایی نبود..
زخم دیدی، زخم خوردی، زخم سرتاپا، ولی
پاسخ این زخمها غیر از شکیبایی نبود
خطبهات شمشیر و شمر و نیزه را در هم شکست
هیچ شعری این همه در اوج شیوایی نبود
تو نبودی، صبر سرخ کربلا نایی نداشت
تو نبودی، در گلوی نینوا نایی نبود
عشق یعنی با وجود آنهمه غمهای تلخ
کربلا در چشمهایت غیر زیبایی نبود
ما مدافع... نه، پناه آوردهایم اینجا به تو
سایهای میخواستیم و جز حرم جایی نبود
✍ #مهدی_حنیفه
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
ما ریزهخوار سفرهی احسان زینبیم
مدیون لطف و فضلِ فراوان زینبیم
ما را پیام خطبهی زینب نجات داد
شکر خدا که جمله مسلمان زینبیم
چون گیسوانِ نیزه نشینان قافله
از کربلا به کوفه پریشان زینیبم
جان میدهیم عاقبت از غصهاش که ما
کشتی شکست خوردهی طوفان زینبیم
در زیر کوه غم به خدا شِکوهای نکرد
حیران و ماتِ عصمت و ایمان زینبیم
با خیمههای سوخته معجر درست کرد
ممنون ابتکار درخشان زینبیم
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_مصائب
خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم
در به درِ مجالس سالار زینبم
این نعرهها و عربدهها بی دلیل نیست
یک گوشه از شلوغیِ بازار زینبم
هرکس به بیرق و علمش چپ نگاه کرد!
با خشم من طرف شده؛ مختار زینبم
آتش بکش، به دار بزن، جا نمیزنم
جانم فداش، میثم تمار زینبم
از زخمهای گوشهی ابروی من نپرس
مجروح داغ دلبر و بیمار زینبم
شکر خدای عزّوجل مکتبی شدم
من از دعای خیر علی، زینبی شدم
::
غم خاضعانه گوش به فرمان زینبست
انگشت بر دهان شده، حیران زینبست
هرگز نگو که چادرش آتش گرفته است!
این شعلههای خیمه، گلستان زینبست
اصلاً عجیب نیست شکست یزدیان
وقتی حجاب، سنگر ایمان زینب ست
او پس گرفت هستی خود را ز گرگها
پیراهنی که مونس کنعان زینبست
امروز اگر حسینی و پابند مذهبم
مدیون گریههای فراوان زینبم
::
باور نمیکنم سر بازار بردنت!
نامحرمان به مجلس اغیار بردنت
از سینهی حسین، تو را چکمهای گرفت
از کربلا به کوفه، به اجبار بردنت
پای سفر نداشتی ای داغدار درد!
با یک سر بریده، به اصرار بردنت
پهلو کبود! گریهکنان تازیانهها
با خاطراتی از درودیوار بردنت
فهمیده بود شمر غرورت شکسته است
از سمت قتلگاهِ علمدار بردنت
تو از تمام کوفه طلبکار بودی و...
در کوچههاش مثل بدهکار بردنت
در پیش گریههای تو این گریهها کم است
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
✍ #وحید_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
نبود غیر خدا در دل خداجویش
نگفت جز سخن حق، لسان حقگویش
به ذوالفقار دو دم هیچ احتیاج نداشت
هلاک "اُسکُتوا" یش دشمنان ترسویش
اگر چه بود معطر به عطر کوثر لیک
حرام شد به حرامی شنفتن بویش
ارادت کم من در نگاه او کم نیست
زیاد بار مرا میکشد ترازویش
فدای صحن حیاطش که شد حسینیهاش
و میزند خود جبرییل آب و جارویش
بساط روضهی زینب شبی نشد تعطیل
مرا کشد به تلاطم همان تکاپویش
بلای جان "ولی" را به جان خود بخرد
کسی که حضرت صدیقه است الگویش
شبیه مادر پهلو شکستهاش بشود
همین که دست بگیرد به روی پهلویش
شبیه بود به حیدر شبیهتر هم شد
همین که سنگ رسید و شکست ابرویش
سراغ زینتیاش را کسی گرفت اگر...
بگو که دست زن خولی است النگویش
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
فیضِ محض است رحمت زینب
چشم ما و عنایت زینب
مشرقِ عالَم است صبحِ دمشق
صحن نور است ساحتِ زینب
بس که آئینهی صفات خداست
صبر آمد به صورت زینب
از ازل حاکم است تا به ابد
پایبرجاست دولت زینب
دفترِ زُهد اگر خلاصه شود
میشود یک عبادتِ زینب
هر زمان صحبت از شجاعت شد
گفتهایم از شهامت زینب
دخترِ شیر باطناً شیر است
به علی رفته قدرت زینب
نبض اسلام دست این بانوست
زنده شد دین به برکت زینب
جَرَیانسازِ مکتبِ سرخ است
رنگ عشق است نهضت زینب
عِلم پرسید: کوه عرفان کیست؟!
عشق فرمود: حضرت زینب
او چه دیده است غیر زیبایی...
عقل ماند از بصیرت زینب
پرچم کُفر را به زیر کشید
تا فلک رفت رایَت زینب
اُسکُتوا گفت... لال شد دنیا
تو ببین چیست هیبت زینب!
فتنه را ذبح کرد با کلمات
ماتم از طرز صحبت زینب
سلسله هم دخیل دامن اوست
فرق دارد اسارت زینب
دور ناقه فرشتهها جمعاند...
عرش آمد عیادت زینب
عرقِ شرمِ چوبِ مَحمِل ریخت
سُرخ شد از خجالت زینب
سرِ بر نیزه، سایهای انداخت...
آه! از استراحت زینب
خواهشش روسریِ سالم بود
سوخت در شعله حاجت زینب
گذرِ کوفه پُر شد از اوباش
سخت طِی شد مسافت زینب
سِرِّ مَستور رفت در بازار
شُد لگدمال حُرمت زینب
حرمله با رباب همقدم است...
آب شد کوهِ غیرت زینب!
"دَخَلَتْ زینَبُ عَلَی بْنِ زیاد"
کُشت ما را مصیبت زینب
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ @hosseinieh_net
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
دارد به دل صلابت کوه شکیب را
از لحظهای که بوسه زده زخم سیب را
هر چند دستبسته... رقم زد چه با شکوه
در کربلا حماسهٔ أمن یجیب را
با کاروان نیزه چهل منزل آمده
این راه پر فراز بدون نشیب را
کوبید صبح قافله بر طبل روزگار
رسوایی اهالی شام فریب را
با خطبههای ناله و اشکش غروبها
تفسیر کرد غربت «شیب الخضیب» را
جانش رسید بر لبش از دست خیزران
طاقت نداشت طعنهٔ تلخ رقیب را
میریخت عطر سیب نفسهای خستهاش
در جان باغ، وعدهٔ صبحی قریب را
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
بر روی محملی که به منبر شبیه بود
سرداد خطبهای که به خنجر شبیه بود
یک سو سپاه کوفه و یک سو سپاه شام
تنهاییاش چقدر به حیدر شبیه بود
یک زن که در محاصرۀ تازیانهها
از حق که نگذریم، به مادر شبیه بود..
سردار بود و پشت سرش بیشمار سر
آن کاروان نیزه به لشکر شبیه بود
گفت از حسین و سنگدلان هم به سر زدند
حال و هوای کوفه به محشر شبیه بود
اندوه خواهرانگیاش را کسی ندید
از بس که غیرتش به برادر شبیه بود..
قصه به سر شد و دلم آرام شد، ولی
حالم به روضۀ شب آخر شبیه بود
✍ #رضا_اسمخانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e