#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#شب_سوم
ابرِ غمپرور تو، بانیِ سرمای من است
شبِ برفیِ فراقَت، شب یلدای من است
اشک در چشم، به تنهاییِ خود خندیدم
بُغض پی بُرد که این حالتِ حاشای من است
مشقِ دوری تو تکلیف شب و روزم شد
درسِ هجرانِ تو سرخطِ الفبای من است
یوسف از مصر، دمِ پیریِ یعقوب رسید
پس شکستهشدن از داغ تو مبنای من است
آنقَدَر آه کشیدم، دلِ عُشّاقَت سوخت
پای شمع تو پَری ریخت اگر، پای من است!
همهی شهر مرا پس زد و تو پس نزدی
سفرهی سبز تو هر بار پذیرای من است
دیگران را مَنِشان پشت درِ خانهی خود
به همه گفتهام این گوشه فقط جای من است
قانعم..، یک بغلِ ساده برایم کافیست(١)
از تو ای دوست! همین، کُلِّ تقاضای من است
هر زمان لنگ شدم، فاطمه راهَم انداخت
رفعِ مُشکل هُنرِ حضرت زهرای من است
خوشترین منظره ک، ایوانِ طلاکوبِ علیست
بهترین جای جهان، خانهی بابای من است
محوِ معماریِ زیبایِ ضریحِ نجفم
طرح انگورِ علی، ذوق تماشای من است
با خودت یک شبِ جمعه ببَرم شهرِ حسین
کربلا، آرزوی این دل شیدای من است
جان آن دخترکِ گمشده در دشت..، بیا
آن سهساله که حریمش همه دنیای من است
::
گفت: ای سر که پدرجانِ منی..، دستت کو؟!...
شوق لمس تو فقط حسرت موهای من است
بی تو دیروز مرا زَجر چه بازاری بُرد...
با تو مُردن همهی حاجت فردای من است
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
#ماه_شعبان
طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را
چراغی نیست تا راحت از این سرما کنم خود را
تمام بندِ انگشتانِ دستم یخ زد از دوری
توانی در نفس هایم نمانده، ها کنم خود را
من آن بیدم که مجنونبودنم را جار خواهم زد
چگونه در نگاه این و آن حاشا کنم خود را
به جرم سوختن از داغِ تو، پروانه طَردَم کرد
دلت میآید اینگونه تک و تنها کنم خود را؟!
کسی در شهر، تابِ نالههایم را نخواهد داشت
همان بهتر که شبها راهی صحرا کنم خود را
مرا از دستِ مَنمَن کردنم راحت کنی ای کاش
وگرنه با "مَنیَّت" عاقبت رسوا کنم خود را
من از این چشمهای خیرهسر خِیری نمیبینم
هر از گاهی دلم میخواست، نابینا کنم خود را..
"الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"، تو حاجتم هستی!
جز این هر خواهشی کردم، بگو دعوا کنم خود را
برای عاشقی سَرگشته مثل من، بغل وا کن
مگر با گمشدن در عشق تو پیدا کنم خود را
عَلیٰ رَغمِ گنهکاری، به زهرا دوستت دارم
قسم خوردم به مادر، در دل تو جا کنم خود را
تمام ذوق افطارم رطبهای علیجان است
کنار نخل حیدر سیر از خرما کنم خود را
کبوترزادهام، روی پَرَم مُهر نجف خورده
به دنیا آمدم تا جلد این مولا کنم خود را
دوای هر که دلمُردهست، خاک صحن ششگوشهست
لبم را روی تربت میکشم، احیا کنم خود را
تو را جان شهیدی که تنش پامال شد، برگرد
همان تشنه که در سوگِ لبش دریا کنم خود را..
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
گرچه همیشه رازم ، پیش تو برملا بود
نَشکَن دل کسی که، کارش خدا خدا بود
شرمندهام به قرآن، خیلی خراب کردم
ویرانهی دل من، یک روز خوشنما بود
ظرفِ پُر از تَرَک را، نقداً خودت خریدی
قلب شکستهی من، با اینکه بی بها بود
دست از تو تا کشیدم، دنیا کِشیدهام زد
عاشق بدون معشوق، سهمش فقط بلا بود
تا گوشهای نشستم، پیشم نشستی انگار
پس راه اصلی وصل، در کُنج انزوا بود
حتّی نگفتهای "کیست"، من را بغل گرفتی
بخشایشت همیشه، بی چون و بی چرا بود
چادر نماز زهرا، مصداق یا مُجیر است
در اوج بی پناهی، مادر پناه ما بود
آب و غذای ما را، شخصِ حسن رسانده
رزق از کریم خوردن، خوشبختی گدا بود
بیچارهام...، به حَقِّ حیدر، اِلهی العفو
مُهر قبولی من، در دستِ مرتضی بود
نوکر دلش گرفته، دلتنگیاش حسین است
ای کاش روزیِ ما، امسال کربلا بود
افطارِ تشنهلبها، اشک است، اشک روضه
یاد همان لبی که، پامالِ چکمهها بود
کهنهحصیرِ دِه هم، جمعش نکرد آخر...
آن جسمِ قطعه قطعه، از بس جدا جدا بود
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ادامه شعر قبل👆
کاش لبهای همه گرم تبسم باشد
باید امّید سر سفرۀ مردم باشد
پس به هر وعده عمل میشود انشاءالله
مشکلات همه حل میشود انشاءالله
نور ایمان و امید است که در دل زندهست
این چراغیست که روشنگر هر آیندهست
همه جا سینهسپر در دل میدان هستیم
پای جمهوری اسلامی ایران هستیم
گفت: جمهوری اسلامی ایران حرم است
حرمتش در دل هر اهل حرم محترم است
بیرق عزت ما، عطر خمینی دارد
ملت ما به دلش شور حسینی دارد
نه محرم، نه صفر، بلکه همه سال، حسین
اَحسَنُالحال حسين، اَفضلُالاعمال حسین
اشک چشم از دل بیتاب حکایت دارد
روز عید است و دلم شوق زیارت دارد
در شب قدر خدایا به دلم افتاده...
اربعین، شوق حرم، پای پیاده، جاده...
کی شود تشنهلبی باز به دریا برسد
رود بیتاب به پابوسی سقا برسد
دم مغرب به لبم بود دمادم... یک ماه:
به فدای لب عطشان اباعبدالله
شاعران:
#یوسف_رحیمی
#بردیا_محمدی
#احمد_ایرانی_نسب
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات؛ #امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #دهه_کرامت
دام بگذارید بعدش دانه لازم میشود
جلد میگردد کبوتر، لانهلازم میشود
سوختن در عاشقی، کارِ کبوتربچه نیست
شمع میداند کجا پروانه لازم میشود
وقتِ گریه، خنده..؛ وقتِ خنده، گریه میکنم
در میان عاقلان، دیوانه لازم میشود
سر به روی پنجره فولادِ تو خواهم گذاشت
مَرد وقتی بغض دارد، شانهلازم میشود
کاش سقاخانهها را نیز افزایش دهند
در حریمت بیشتر میخانه لازم میشود
آبِ سقاخانهها را "آبِ حَیوان*" خواندهاند
خضر آل الله را شاه خراسان خواندهاند
در حرم، باران پناه آورده تطهیرش کنی
آیهی تطهیر میخواهد تو تفسیرش کنی
اختیار "نورِ" خورشید است دست گنبدت
تا دل تو هرکجا میخواست، تکیثرش کنی
کودکی عَمداً خودش را در حرم گم کرده تا
سالها در صحن تودرتوی خود پیرش کنی
صید وقتی عاشق صیاد گردد..، چاره چیست!؟
کاش آهوی دلم را طُعمهی شیرش کنی
این گدا حاجت بگیرد میرود..، پس ذوالکرم!
خوب میگردد اگر با فقر درگیرش کنی
زائری چشمش به دست خادمان توست تا
با غذای حضرتیِّ خود نمکگیرش کنی
گاه با دستِ برادر، گاه خواهر میرسد
رزق ما از سفرهی موسی بن جعفر میرسد
علّت اشک برادر، بُغض خواهر بوده است
چشمها در حسرت دیدارِ هم، تَر بوده است
فاطمه وقتی صدایش میزده، قطع یقین
او برای این برادر مثل مادر بوده است
هر کسی دلتنگ زهرا میشود، قم میرود
مرهم زوّارِ مادر، دست دختر بوده است
عطرِ "دارالحُجّه" را دارد " رواقِ آینه"
خانهی ایندو از اول هم معطر بوده است
هرکسی پرسید میگویم: گدا هستیم ما
کارگرهای علی موسی الرضا هستیم ما
بانی جزر و مد دریا علی موسی الرضا
ذکر تسبیحات ماهیها علی موسی الرضا
بد به حال هرکه بوده بی علی موسی الرضا
خوش به حال هرکه بوده با علی موسی الرضا
در هیاهوی حرم ناگاه نقّاره زدند
طفل لالی داد میزد: یا علی موسی الرضا
روز محشر در سه جا زائر خیالش راحت است
میرسد حتماً به داد ما علی موسی الرضا
گفت بابا: آب میبینی بگو عطشان حسین
نان که میبینی بگو آقا علی موسی الرضا
امتحان کن..، تا قَسَمْ جانِ جوادش میدهی
کربلا را میزند امضا علی موسی الرضا
✍ #بردیا_محمدی
* آب زندگانی (لغ دهخدا)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
نور تو بر زمین اصابت کرد
عرش را غرق بُهت و حیرت کرد
باد با شاخههای سبز امید
کوچهی شهر را نظافت کرد
بین " احساس" و "عقل" دعوا بود
این دو را "دل" به صلح دعوت کرد
صفحهی حُسن تو ورق میخورد...
دفترت عشق را روایت کرد
ابر، دنبال تو به راه افتاد
آسمان در پی تو حرکت کرد
هر کجا حرف از بزرگی شد
باید از شوکتِ تو صحبت کرد
لایقِ جلوهات نبوده کسی
حدِّ آن را خدا رعایت کرد
ماهبانوی مُلک ایرانی...
مِهر تو در دلم حکومت کرد
قم، اگر عُشُّ آلِ احمد شد
خاکِ آن را دَم تو، تُربت کرد
فاطمهبودنت مُسَجَّل شد
نامت این حُکم را کفایت کرد
وصف معصومه شرح عصمت توست
پاک شد هر که با تو بیعت کرد
یا رضا، یا رضای هر شبهات
شیعه را غرق در رضایت کرد
با همان چادری که بر سر توست
میشود خلق را شفاعت کرد
قسمِ آخر دعای منی
"فاطمه؛ اِشْفَعیلَنای" منی
ای کریمه! کرامتت علنیست
همه جا از عنایتت سخنیست
هر که یکبار خورده نان تو را
گفته که سفرهداریات حسنیست
هیبتت، آفتابِ ظلمت ماست
کار آئینهی تو شبشکنیست
عصرِ شعری که در حریم تو بود
خوشترین ساعت هر انجمنیست
من به همسایگیت مفتخرم
همهی ذوق من به هموطنیست
نسل در نسل..، در جوار توأیم
عجمیزادهی دیار توأیم
مثل جَدَّم غلام خواهم شد
صاحبِ احترام خواهم شد
قالیات را به دوش من بگذار...
خادمی خوشمرام خواهم شد
پادشاهیست مُزد نوکریات
با تو عالیمقام خواهم شد
قطره، قطره به پات خواهم ریخت
رفته، رفته تمام خواهم شد
کوه خضر تو، کوه طور من است...
با خدا همکلام خواهم شد
با علیکت..، بریز خون مرا
کشتهی یک سلام خواهم شد
هرچه نَفْسم درندهخو باشد
در حریم تو رام خواهم شد
اذنِ گنبد به زاغ اگر بدهی
جَلد این پشتبام خواهم شد
طُعمههایم اگر که گندم توست
عاشق هرچه دام خواهم شد
آهوی طوس یا کبوتر قم...
تو بگو هر کدام..، خواهم شد!
دمِ بابالجواد میافتم
فرش راه امام خواهم شد
با تو آن حاجتِ روا هستیم
زائر مشهدالرِّضا هستیم
فصل دلتنگیات زمستانیست
چشمهایت همیشه بارانیست
آسمانت اسیر شب شده است
گرچه دور و برت چراغانیست
آنقَدَر قلب تو پر از غم شد
قدر یک آه در دلت جا نیست
بی خبر بودن از پدر..، سخت است
نامهات دلخوشی زندانیست
حسرتت، دیدن برادر بود...
لحظهها، لحظههای پایانیست
سم به جانت نشسته بانوجان
چشم امّید تو به فردا نیست
باز هم شُکر، خانهات امن است
کُل قم در پی نگهبانیست
کافری با لگد نزد به دری...
رسم همشهریات مسلمانیست
" دُوُّمی داد زد سرِ زهرا "
نعرهاش، نعرههای شیطانیست
پای نامحرمی به کوثر خورد
چکمه روی کلامِ قرآنیست
آه! با او چِقَدر بد کردند
چادرش را همه لگد کردند
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
کلبهی عاطفهها داشت مصفا میشد
همهی ارض و سما داشت مُهیا میشد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا میشد
تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا میشد
چشم "خورشید" به رخسارهی "مهتاب" افتاد
کهکشان، بُهتزده غرق تماشا میشد
گذرِ نور اگر آینهکاری شده بود
نیمهشب "کوچهی پیوند" چه زیبا میشد
و خدا زیر لب آهسته به خود میگوید:
چه کسی غیر علی همدم زهرا میشد؟!
رمز سرزندگیام یا "علی" و یا "زهراست"
وسط این دودمه نبض من احیا میشد
در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا"
سندِ نوکری ماست... که امضا میشد
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
دلم ز شدّتِ هُرمِ فراق، آب شده
«میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست»...
گناهکاریِ من، بین ما حجاب شده
چقدر پیش نگاه تو معصیت کردم
چقدر پیش تو این عاشقات خراب شده
به سیلی پدرانه همیشه محتاجم
که سربهراه شد آن طفل که عتاب شده
چقدر «آه» نوشتم..، به دست تو نرسید...
فراقنامهی من این چُنین کتاب شده
به غیر پشت در خانهات کجا برود؟!
همان گدایِ سرافکندهیِ جوابشده
وصال یار..، به جز سوختن مُیَسَّر نیست...
بگو به شمع که پروانهات مُجاب شده
درختِ «آب» نخورده، ثمر نخواهد داد
دعا به لطف همین «گریه» مستجاب شده
تو را به خونِ علیاصغرِ حسین..، بیا...
بیا که شیعهی تو غرق در عذاب شده
**
سه شعبه خورد به مشکی و آبرویی ریخت...
رشید اهل حرم از خجالت آب شده
عمو کجاست ببیند به جای جرعهی آب
طناب حرملهها قسمت رباب شده
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هشتم
پای ما تا راهِ دُشوار فراقش را گرفت
در میان هر حسینیّه سراغش را گرفت
عالَمِ ذر هر کسی ارثیّه از دلدار بُرد
این دل ما هم خدا را شکر، داغش را گرفت
خانهی تاریک قبرش، روزِ روشن میشود
هر که روی شانهی خود چلچراغش را گرفت
پیش پایش پادشاهان نیز سَر خَم میکنند
نوکری که دامن شاهِ عراقش را گرفت
پردهی کعبه مُرید این سیاهیِ عزاست
از لوایِ روضهها سبک و سیاقش را گرفت
رفته رفته گرم شد بازار دُکّانداریاش
دست آن کاسب که کتریِ اجاقش را گرفت
گریه بر خونِ خدا، شیرینترین رُخدادِ ماست
خوشبحال هر که شورِ اتفاقش را گرفت
مادرم آنقَدْر روی مُهرِ تربت اشک ریخت
عاقبت عطر حرم کل اتاقش را گرفت
دست از عالَم کشیدن، اصل رُکنِ عاشقیست
طالبِ معشوق، از دنیا طلاقش را گرفت
عشق تعریفی ندارد جز حسینِ فاطمه
از نخستین روز، قلبم اشتیاقش را گرفت
::
پیش چشمِ باغبان، آتش به محصولش زدند
نیزهای بی رحم آمد... سروِ باغش را گرفت
صحن اکبر زیر پای شامیان تخریب شد
با عبا بابا بقایای رواقش را گرفت
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
رمز وجودی ماست راز حیات حسین
جلب کند خلق را جذبهی ذات حسین
آینهی خالق است چهرهی دلبند او
وجه خدا دیده شد در وَجَنات حسین
دولت ارباب ما دولت پاینده است
عالم و آدم شدند مات ثُبات حسین
کوچهی سینهزنان، ختم به جنت شود
راه بهشت خداست، راه نجات حسین
خرجیِ چشم مرا فاطمه پرداخت کرد...
روزی من میرسد از برکات حسین..
حسرت جبریلها، خادمیِ هیئت است
کم نگذار ای رفیق!، پای بساط حسین
کتری هر روضه در، علقمه پُر میشود
چای حسینیههاست آب فرات حسین
بانی بزم پسر کیست به غیر از پدر
نذر علی پخش شد، در جلسات حسین
کرببلای مرا شخص حسن جور کرد
مُهر حسن خورده است پای برات حسین
در طلب کعبهای، حاجی ششگوشه شو
فیض هزاران حج است در عتبات حسین
صَلِّ عَلیٰ تشنهلب، صَلِّ عَلیٰ بی کفن...
آه! مرا کشته است، هر صلوات حسین
::
غرق مناجات بود، دست سنان بشکند...
نیزهی او پا گذاشت روی لُغاتِ حسین
ساقهی عرش بَرین، زیر سم اسب رفت
چیز زیادی نماند از فَقَرات حسین
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر
روضهی بی وقفهام، در حال تکرارم پدر
من چه شبهایی که پای نیزهات خوابم نبرد
پس خیالت تخت، امشب با تو بیدارم پدر
میتوانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟
نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر
تکتک آمار زخم صورتت دست من است
این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر!
این اواخر راه میافتم شبیه مادرت
هر زمان پا میشوم دنبال دیوارم پدر
گوشوارم باعث این گوشهای پاره شد
تا ابد از هرچه زیور هست، بیزارم پدر
عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان...
تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر
زجر میخوابید و پا میشد، کتک میزد مرا
هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر
من فقط یک خُرده جا خوردم، زبانم کُند نیست
آه! کُلِّ شام میخندد به گفتارم پدر
من کجا، عمّه کجا، بزم حرامِ مِی کجا...
رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر
ناگهان بحثِ کنیزی شد، سکینه آب شد...
حرف خود را قطع خواهم کرد، ناچارم پدر!
::
جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر
راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی
تو همان نَفخهی روحانیِ جان در بدنی
"عشق، رسواییِ محض است که حاشا نشود"
پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی
ساکن کشور سرسبزِ حسنآبادم
با من انگار که هر جا بروم، هموطنی
این گدا جای غذا، مِهرِ تو را میخواهد
میشود گاهگُداری به دلم سر بزنی؟!
چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد
هیچکس مثل تو اینقَدر نشد خواستنی!
خودمانی بگذارید بگویم اینبار:
دست و دل بازِ مدینه! بخدا عشق منی
احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت...
تو گُلِ سر سبدِ شاکِلهی پنجتنی
نقشِ نامِ تو نشستهست میان دل من
"یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی
آی دنیا! بشناسید منِ مجنون را:
حسنیام، حسنیام، حسنیام، حسنی
قبرِ بی زائر تو بازترین روضهی ماست
جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی!
زهر... نه..! سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند
دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی!
::
تیرها گرچه به تابوت، تو را دوختهاند
لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
در زیان عُمر، سودِ ماتمش را دیدهام
پس خدا را شُکر میگویم غمش را دیدهام
از نخستین نسلِ خِلقَت، گریه بر او باب شد
داستان جبرئیل و آدمش را دیدهام
اشک، دردِ لاعلاجم را به سرعت خوب کرد
بین هر ذکر مصیبت، مرهمش را دیدهام
بی نیازان، مِنَّتِ حملِ کُتَل را میکِشند
زیر بار این علمها، حاتمش را دیدهام
بیرقِ ارباب من بالاتر از این حرفهاست
سر در هفتآسمان هم پرچمش را دیدهام
فیضِ حج را بُرده هرکس لب به چای روضه زد
در دل هر استکانی، زمزمش را دیدهام
یا حسینِ من جواب یا حسینِ مجتبیست
وقتِ اوج هروله، صاحبدمش را دیدهام
طبخِ نذر روضه را زهرا نظارت میکند
در کنار دیگها، قدِّ خمش را دیدهام
شالِ مشکیِ عزایش دستگیری میکند
معجزات تار و پود محکمش را دیدهام
بین آن گودال، عالم را بهم میزد حسین
دردِدلها با خدای عالمش را دیدهام
::
عصر شد، هنگام تاریکی رسیده ساربان
با چه حرصی داد میزد: خاتمش را دیدهام!
بوریا جا خورد وقتی پیکرش را جمع کرد
گفت: حیفِ این بدن که درهمش را دیدهام
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#تنور_خولی #دیر_راهب
مثل آن مهتاب که هوش از کواکب میبَرَد
عشقِ مطلوبِ تو دل از هرچه طالب میبَرد
بُهت خِلقَت را رقم زد بُردن نامت، حـسـیـن
خلق را این ذکر تا مرز عجایب میبَرد
تا ابد هم وقت باشد، جا نمیافتد غمت
منبر اندوهِ تو از بس مطالب میبَرد
بی تو مثل یخفروشم که ندارد مشتری
روزگار از عُمر من قالب به قالب میبَرد
هرکسی خرج بساط ماتمت شد، بُرد کرد
حظِ سودِ خالصت را دخل کاسب میبَرد
رتبهای هرگز ندیدم بهتر از حُرَّت شدن
نوکرانت را ادب تا این مراتب میبَرد
فرش روضه خانههایت، قالی محراب ماست
مُستَحَبّات تو ما را سمت واجب میبَرد
مشکیِ ما جنسش از چادر سیاه زینب است
رخت نوکرهات نخهای مناسب میبَرد
دینِ دنیا را جهان در اربعینها دیده است...
پرچم سرخ تو را کُلِّ مذاهب میبَرد
پابرهنه، لابهلای زائرانت، جبرئیل
استکان چای را بین مَواکب میبَرد
::
ای سری که سرسری شمر از گلویت رد نشد
بین خُورجینی تو را خولی غاصب میبَرد
هرقَدَر گیسوی تو کنج تنورش خاک خورد
گرد از زلف پریشان تو راهب میبَرد
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
به نام نامیات عرش معلیٰ عطرآگین است
همان ذکری که با ما از دم روز نخستین است
صدایی هم اگر باشد در عالم، «یاحسین» ماست
تویی عشقِ حقیقیِ جهان، باقی دروغین است
چنان داغ محرمها نشسته در دل تقویم...
هنوز از ماتم تو سینهی تاریخ سنگین است
یقین دارم که سرگرم گناهانش نخواهد شد
کسی که قبل هیئت با کتیبه گرم تزئین است
قسم به شوری اشک تمام گریهکنهایت
برایت جان سپردن در بساط روضه، شیرین است
خلیل الله را پیراهنت از شعلهها رد کرد
یکی از معجزات دستبافِ مادرت این است
سَرایت پادشاهان جهان را روی خاک انداخت
نشستن گوشهی این صحن، آمالِ سلاطین است
من از تعظیم پایینپای این ششگوشه فهمیدم
که بالا میرود در محضرت هرکس که پایین است
غذای نذریِ تو فقر ما را ریشهکَن کرده
هر آنکَس که به نانَت لب نزد در اصل مسکین است
دهانِ خاکیاش از عطر سیبِ صحن تو پر شد
پدر هنگام بیماری به تربت سخت خوشبین است
فقط تو قتلگاهت را عبادتگاه خود کردی
چُنین محرابِ خونین در کدامین رسم و آئین است؟!..
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
دلتنگ #زیارت_کربلا
#تنور_خولی
در خاستگاه رنج، مجالِ سُرور نیست
قلبی که سوخت پای فراقت، صبور نیست
هرجا که شمع بود، پرم را گذاشتم
تا شعلهای به طعنه نگوید: غیور نیست!
این دیده میلِ دیدن یوسف نمیکند...
یعقوبِ چشم منتظران تو، کور نیست
از سنگ کمترم که دلت را شکستهام
این خشتِ خام، لایقِ تُنگِ بلور نیست
هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم
شرمندهام که دورِ تو مردِ ظهور نیست
کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّهدار کرد
در رخت بندگی که نخی از غرور نیست
با اختیار تام فقیرت شدم، مَـران!
سائل اگر نشسته دمِ در، به زور نیست
جانِ مرا بخواه، تعلُّل نمیکنم
در جمع عاشقان تو، اهلِ قصور نیست
حس میکنم همین که بمیرم، تو میرسی
با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست
دلتنگ کربلای حسینم، مرا ببر
دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست
کم طاقتم، تو را به ذَبـیـحَالْـقَـفـا بیا
لطفاً بگو که لحظهی دیدار، دور نیست
::
بالای نیزه ها..، وسطِ طشتها..، قبول!
جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست
اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت
ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
خدا کند که دلم را فدای یار کنم
به این بهانه مگر رنج را مهار کنم
مرا مجال گریز از حصار داغِ تو نیست
بگو چگونه ز دست غمت فرار کنم!
لباس پارهی یوسف به کوی ما نرسید
چه با دل پدر پیرِ بی قرار کنم!
بهار زندگیام را خَزان غفلت بُرد
نمیشود به جوانیام افتخار کنم
شکست قلب تو از فرطِ بی خیالی من
بنا نبود دلت را جریحهدار کنم
اگر جواب سلامت به دست من برسد
فراق را به همین حکم، برکنار کنم
شمیم گیسوی خود را به بادها بسپار
که بوی زلف تو را عطر ماندگار کنم
اگر که طعمهی دنیا شدم، خودم کردم
نیامدم گله از مکر روزگار کنم
در اوج سُستیِ باور، تو اعتقاد منی!
نشد به نام تو یکبار هم قمار کنم
هنوز هم که هنوز است، دوستت دارم
بغل بگیر مرا تا که آشکار کنم
زدم به این در و آن در ببینمت که نشد
به جان مادرِ تو ماندهام چه کار کنم!
دوای بغض گلوگیر من فقط نجف است
کجا به غیر نجف عشق را هوار کنم
سر مرا بنویسید نذر تیغ علی
به شوق اینکه فقط لمسِ ذوالفقار کنم
علیست راه رسیدن به اربعین حسین
پدر اجازه دهد ترک این دیار کنم
هنوز از حرمش برنگشته، دلتنگم...
چِقَدر خاطره را پشت هم، قطار کنم
کفن کنید مرا با لباسِ مَشّایه...
چه عشقبازیِ محضی در آن مزار کنم!
تو را قسم به همان شاه بی کفن، برگرد
بیا اجازه مده حسِّ اِنکِسار کنم
::
غروب روز دهم، خون به قلب زینب شد
حسین زیر سم اسب نامرتب شد
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی
تو همان نَفخهی روحانیِ جان در بدنی
"عشق، رسواییِ محض است که حاشا نشود"
پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی
ساکن کشور سرسبزِ حسنآبادم
با من انگار که هر جا بروم، هموطنی
این گدا جای غذا، مِهرِ تو را میخواهد
میشود گاهگُداری به دلم سر بزنی؟!
چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد
هیچکس مثل تو اینقَدر نشد خواستنی!
خودمانی بگذارید بگویم اینبار:
دست و دل بازِ مدینه! بخدا عشق منی
احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت...
تو گُلِ سر سبدِ شاکِلهی پنجتنی
نقشِ نامِ تو نشستهست میان دل من
"یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی
آی دنیا! بشناسید منِ مجنون را:
حسنیام، حسنیام، حسنیام، حسنی
قبرِ بی زائر تو بازترین روضهی ماست
جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی!
زهر... نه..! سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند
دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی!
::
تیرها گرچه به تابوت، تو را دوختهاند
لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_رضا_ع_شهادت
ساحتِ عرش، غرق غمها بود
جگری در حصار سَمها بود
نالهی او به آه بند شده
دادِ انگورها بلند شده
هرچه را خورده بود، پس میزد
من بمیرم! نفسنفس میزد
هی نشست و بلند شد در راه
تا زمین خورد گفت: وا اُمّاه!
خاتمِ عشق بی نگین افتاد
با سر و صورتش، زمین افتاد
در دل شیعهها شرر انداخت
با عبایی که روی سر انداخت
سینهی او مسیر سوختن است
اثر زهر، تشنهلب شدن است
لااقل دادهاند تسکینش
پسرش آمده به بالینش
این غریبی که سخت، بیحال است
کُنج حجره به یاد گودال است
یاد آن تشنهای که عریان شد
بدنش پایمال اسبان شد
باز هم شکر پا نخورده تنش
نوک نیزه نرفته در دهنش
قدرِ یک نصفه روز پیر نشد
شیرخوارش ذبیحِ تیر نشد
پای قاتل در آستانش نیست
زجر دنبال دخترانش نیست
همسرش این همه عذاب نداشت
خواهرش غصهی حجاب نداشت
اهل بیتش ندیده بددهنی
وسط بزم مِی نرفته زنی
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_ماه_صفر
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
مجال نُطق ندارد زبان تقریرم
نیامده است قلم پای کارِ تحریرم
صفر تمام شد و یارم از سفر نرسید...
چِقَدر چشم بدوزم به قابِ تأخیرم
اگرچه پای فراقت جوانیام طی شد
برای دیدن تو حس نمیکنم پیرم
همیشه فاصله، اشک مرا در آورده
همیشه از غم هجر تو، تحت تأثیرم!
شکست آینه تا لمس کرد آهِ مرا
به خُردهشیشه رسیده است رنجِ تکثیرم
طنابِ نَفْس، مرا میکِشَد به هر طرفی
به دستِ بد کسی افتاده است زنجیرم
کشیده کار من از معصیت به رسوایی...
میان مردم این شهر کرده تحقیرم
چه غصهها که نخوردی برای سرکشیام
چه دردها نکشیدی برای تغییرم
اگرچه مایهی ننگم...، به من محبت کن
شبیه کودک آزرده سخت دلگیرم
هزار مرتبه دیدم مرا بغل کردی...
خوش است خواب و خیالم، خوش است تعبیرم
دلیل زندگیام! دوست دارمت وَلله
مُسَلَّم است که بی عشق زود میمیرم!
زمان دفن بگو "یاعلی" دمِ گوشم
بلند میشود از بین قبر تکبیرم
بِشوی جسم مرا با غُبار صحن نجف
همیشه خاک علی کرده است تطهیرم
خدا کند که من امسال کربلا بروم
زیارتی بگذارید بین تقدیرم
تو را به روضهی یَابنَ الشَبیب، زود بیا
همان گریزِ عجیبی که کرده تسخیرم
::
به گریه گفت: که آن شمر پست، یابن الشبیب!
به روی سینهی جدَّم نشست، یابن الشبیب!
چه بیملاحظه خنجر کشید، یابن الشبیب!
سرِ عزیز خدا را بُرید، یابن الشبیب!
شده است قلب من از غم کباب، یابن الشبیب!
طناب حرمله، دستِ رباب، یابن الشبیب!
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#سیدحسن_نصرالله
شاخهی طبع خزاندیدهی من، بار نداشت
چشم آلودهی من، فرصت دیدار نداشت
رو به مهتاب نشد روزنهای باز کنم
قفسِ ظلمت من، رخنهی دیوار نداشت
چَنگ انداختهام دامنِ تنهایی را
منِ بیکَسشده از بس که کس و کار نداشت
آه! آدینهی بی تو شده آئینهی دِق
کاشکی جمعه تواناییِ تکرار نداشت
در بساطم چه کنم کهنهکلافی هم نیست...
یوسف گمشدهام گرمیِ بازار نداشت
آبروریزیِ من شُهرهی آفاق شده
مثل من هیچکسی وضعِ اسفبار نداشت
از سَرِ بی خِرَدی قلب تو را میشکنم
وَرنه این عاشقِ بی فکر که آزار نداشت
گریه کردم که مگر بار مرا هم بخری...
دلم _این ظرف ترکخورده_ خریدار نداشت!
امـــر کن! یکنفری پای غمت میمیرم
تا نگویند که فرماندهی من یار نداشت
مثل سیّد حسنت، گَرم بغل کن من را...
یا کریمی که عروجش غمِ آوار نداشت
لحظهی آخرم ای کاش کنارم باشی...
چه کند گر که مریض تو پرستار نداشت
شیوهی مَرگ مرا شاهِ نجف میداند
سَر تمّار به جز نخل علی، دار نداشت
این دلِ دربهدرم تنگِ حسین است فقط
کربلا رفتن من این همه اصرار نداشت!
جان آن مادرِ افتاده دمِ در..، برگرد
آنکه با قامت خم طاقت پیکار نداشت
::
شیشهٔ عُمر علی با لگدی سخت شکست
لااقل کاش درِ سوخته..، مسمار نداشت
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
به لطف عشق، غمِ آهپروری داری
به سمت سینهی عُشاق معبری داری
همیشه نام تو اشک مرا درآورده
حسین! خاصیتِ گریهآوری داری
کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند، منبری داری
یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمیات نوح است
تو نسل گریهکُن از هر پیمبری داری
قسم به قُبّهی تو روضهخانهات، حرم است
تو در حسینیه رو به خودت، دری داری
کلیددار حریمت، رقیّه خاتون است
در آستان خودت شاهدختری داری
قیام سینهزنانت قیامتِ عُظمیٰست
چه های و هوی شریفی، چه محشری داری!
تمام هَمّ و غمم، کار و بار هیئت توست
خودت هوای مرا وقتِ نوکری داری
مس وجود مرا چای روضهات زر کرد
عجب شرابِ خوشِ کیمیاگری داری
بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:
جنون بخواه که فردای بهتری داری
فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی
فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری
شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری
::
تو ماندهای تک و تنها میان یک لشکر...
نه همدمی، نه پناهی، نه یاوری داری
نفسنفس زدنت شمر را جَریتر کرد
بلند کرد صدا را: چه حنجری داری!
غروب بود، سرت روی نیزه بالا رفت
غروب بود، سنان در خیام زنها رفت
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژهی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم میرسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئتها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من، مادر گذاشت
استکان چای روضه، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم، سفرهاش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگیاش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک، روشن میشود
گریهکُن آن را برای لحظهی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا میکنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آیندهی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
::
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان میداد شاه...
زینب آمد بین لشگر، دست بر معجر گذاشت
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
پُشت غم پنهان شدم، شاید مرا پیدا کنی
کاش مثل قبل در را تو به رویم وا کنی
چاهها آرامش من را تمنّا میکنند
نخلها تنهایی من را تماشا میکنند
کَلِّمینی! دارم از این درد، هق هق میکنم
از تو هم دیگر جوابی نشنوم، دق میکنم
آسمان خانهی من، ماه را گم کرده است
چشم کمسویت دوباره راه را گم کرده است
پُشت چادر چهرهی خورشید را مخفی مکن
ردِّ دستِ زیر پلکت را بیا مخفی مکن
ای وضوح روشن شادیِ من! مُبهم شدی
چند وقتی میشود که آب رفتی، کم شدی
مثل سابق چند گامی با همان شوکت، بیا
لااقل پیش حسن راحت برو، راحت بیا
درس سختی را علی از رنج تو آموخته
طاقت گرما ندارد صورتی که سوخته
دیدهام خود را درون آینه، این مرد کیست؟!
فاطمه ! این مرتضی آن مرتضای قبل نیست
صحنهای که پشت در دیدم..، علی را پیر کرد
چادر تو زیر پای چل حرامی گیر کرد
از بلورم دودهی آتش، تَبَلور را گرفت
دومی وقتی لگد زد..، از صدف دُر را گرفت
گیر افتادی میان همهمه! من را ببخش
کاری از من برنیامد فاطمه! من را ببخش
باغ خود را نذر بهبودیِ یاست میکنم
میشود قدری بمانی؟! التماست میکنم
زود از پیش علیجانت نرو، جان حسین
رحم کن بر خشکی لبهای عطشان حسین
دور این بیکس به غیر از لشکر ابلیس نیست
پیکر پاشیدهی او قابل تشخیص نیست
راهِ مــادر گفتنش را نیزهای سد میکند
سمِّ مرکب روی جسمش رفت و آمد میکند
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
مانند ابری که نمِ باران ندارد
مَن، خشکسالیِ دلم پایان ندارد
دیروز خیلی گریهکردن را بلد بود
چشمم توانِ قبل را، الآن ندارد
من با فراقَت دائماً سرگرم هستم
این بینوا کاری به این و آن ندارد
دست از سر من برنمیدارد غمِ تو
داغت رهایَم میکند؟!، امکان ندارد!
بیماری عُشّاق، زخمی لاعلاج است
دردی که هرگز نسخهی درمان ندارد
عُمر زلیخا پای یوسف رفت بر باد
عاشقشدن جز باختن تاوان ندارد
راهِ وصالِ یار دشوار است قطعاً
این مقصد اصلاً جادهای آسان ندارد
من مطمئن هستم که نانِ شُبهه خورده
هرکس به برگشتِ تو اطمینان ندارد
هر بار بد کردیم، تو گردن گرفتی
اما به «لطف» تو کسی اذعان ندارد
باید برای این همه اندوهِ تو مُرد
باید برایت مُرد، دور از جان ندارد!
بی مصرفم، امّا فقط بگذار باشم
ظرفِ شکسته، جا در این دُکّان ندارد؟!
دارد اَجَل سر میرسد، پس کِی میایی!
چشمانتظارت فرصتی چندان ندارد
محتاج آغوش توأم، من را بغل کن
فرزند، بی بابا سر و سامان ندارد
جانِ همان پهلوشکسته، زود برگرد
جانِ گلی که روح در گلدان ندارد
طوری لگد زد، میخ در پهلو فرو رفت...
نامردِ بی غیرت مگر وجدان ندارد؟!
در اوج تنهایی، صدف از دُر جدا شد
مادر به غیر از فِضّه پشتیبان ندارد*
✍ #بردیا_محمدی
* فَقالَت: آهْ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ
ترجمه: پس صدا زد: آه ای فضّه! به سويم بيا و مرا درياب؛ به خدا سوگند، فرزندي را كه در بطن داشتم، كشته شد.
📚بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e