eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زان لحظه که بر نام حسن جان نظر افتاد از چهره ی فرسوده ی من پرده بر افتاد از بس که درخشان بُوَد این نام در افلاک انگار که در عرش معلّی قمر افتاد @hosenih زیباییِ محض است جمال عَلَوییَش از شهد دو لب هاش بهای شکر افتاد اولاد علی تک تک شان باب مرادند اما گذر من به حسن بیشتر افتاد وقتی که حسن هست نیازی به کسی نیست افسار نبردی به دو دستش اگر افتاد... . ..چون جنگ جمل محشر کبری بدهد رخ از ضربه ی تیغش شتر حیله گر افتاد ... او مرجع درد است مقاتل همه گفتند از مادر او پیش نگاهش ثمر افتاد از ضرب لگد بود حسن دید که ناگاه روی تن مادر وسط شعله در افتاد تنهاش گذارید به غمهاش بسوزد این زهر دگر چیست به جان جگر افتاد؟ @hosenih این قوم لعین رحم نکردند به نعشش روی بدنش تیر به جای سپر افتاد ... در کرببلا قصّه ولی طور دگر شد بر سینه ی عریان برادر تبر افتاد... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ نه بوی مُشک نه چون بوی نافه ی خُتن است نه بوی یاسمن است این نه بوی یاس من است نه بوی چادر خاکی نه عطر آن گودال بقیع روضه ی مکشوف کوچه و زدن است @hosenih برای گریه بر این صحنه یا که دیدارش میان هر مژه با چشم جنگ تن به تن است به جز بقیع که در اشک نیز می سوزیم همیشه گرمی آتش دلیل سوختن است کسی که دست به سینه است توی کرب و بلا چگونه است که پیش تو دست بر دهن است؟! غریب کیست کسی که هنوز بی حرم است؟ و یا کسی که به هنگام مرگ بی کفن است؟! @hosenih غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است حسن تر است کسی که غریب در وطن است خراب هم که نباشد به اعتقاد من تمام غربت اینجا به خاطر حسن است! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ عقل دارد سر سودا حسنی بودن را برگزیده دل شیدا حسنی بودن را @hosenih مرغ روحم به کمال آمده دریافته از سیر در عالم معنا حسنی بودن را فاش می گویم و از گفته ی خود دل شادم* ندهم من به دو دنیا حسنی بودن را گر شوند اهل زمان تشنه به خونم، هرگز نزنم بر در حاشا حسنی بودن را داده با نغمه ی جانم حسنش پیغمبر عاشقان، بر همه فتوا حسنی بودن را گر چه عمری است سیه پوش حسینم، از من می پسندد خود آقا حسنی بودن را در عزای تو دو چشم ترم آموخته از ماهیان کف دریا حسنی بودن را مادری هستم و از عمق جگر می سوزم دارم از غربت زهرا حسنی بودن را @hosenih روی هر قطره ی اشکم به شفاعت خواهی خود زهرا زده امضا حسنی بودن را *تضمین از شعر خواجه حافظ شیرازی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ رنگ سپید رنگ حنای سرت شده است لب بسته ای و خون دلت ساغرت شده است خطبه بخوان به رقص درآور کلام را نهج البلاغه مشتری منبرت شده است @hosenih سرچشمه ی کرامت و لطف کریم ها! کوثر دخیل گوشه ی چشم ترت شده است از نسل دختر تو امامت ادامه یافت پیغمبری و فاطمه ات کوثرت شده است من برگ زردی از شجره نامه ی توام خار و خسی که آمده و نوکرت شده است چشمی که گریه کرده، تو را، یا حسین را لبریز لطف و مرحمت مادرت شده است قلب حسین پیش تو جامانده در بقیع قلب حسین مقبره ی اطهرت شده است غیر از ضریح کهنه، ضریح نو حسین مشتاق پایبوسی خاک درت شده است خون حسین نام تو را دم گرفته است گودال هم برای تو ماتم گرفته است دردت زیاد بود و برایت دوا نبود زخمی عمیق تر ز غم کوچه ها نبود دیوار کوچه نیز به تو طعنه میزند سنگ صبور گفتن آن ماجرا نبود عرش خدا تحمل آن داغ را نداشت گر شانه ی خمیده ات آنجا عصا نبود اما شهادتین لبت اینچنین سرود داغی بزرگتر ز غم کربلا نبود روزی شبیه روز حسینت نمیشود جسمت کبود بود ولی زیر پا نبود رنگ سپید گر چه به موی تو چنگ زد زلفت به دست باد نبود و رها نبود @hosenih آخر به دامن پسرت سر گذاشتی دیگر سخن ز نیزه و طشت طلا نبود غارت زده است چون حسنش را ز دست داد انگشتری و پیرهنش را ز دست داد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ جایی که هست عرض ارادت به راحتی باز است در بروی رعیت به راحتی لب وا نکرده میدهد او حاجت مرا پس میروم بدون خجالت به راحتی @hosenih نگذاشته که لنگ بمانم تمام عمر این است رسم اهل سخاوت به راحتی با خرده نان سفره او عشق میکنم وقتی که هست منشا برکت به راحتی من با حسن با شاهی دنیا رسیده ام آقا شدم ز دولت حضرت به راحتی یا محسن بحق حسن کار من گرفت گفتم حسن رسید اجابت به راحتی جنت تمام،جلوه این قبر خاکی است بین بقیع رو شده جنت براحتی @hosenih در اصل کربلا حرم دوامام ماست عطر حسن رسیده ز تربت به راحتی زیر عبا زره به تنش داشت در نماز در مجتباست معنی غربت به راحتی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تنها ميان كوچه ها من ديده بودم مادر زمين افتاد و من ترسيده بودم ترسيده بودم مادرم درجا بميرد چون غنچه از طوفان به خود لرزيده بودم @hosenih از بس كه سنگين خورد سيلي ، روي ياسش من جاي او چون گل زهم پاشيده بودم ضربه به جان خويش قطعاً مي خريدم گر زودتر از مادرم جنبيده بودم يادش بخير آندم كه بازوي كبودش مخفي ز بابا نيمه شب بوسيده بودم شد تلخ تر از گرية صد ساله بَهرم آندم كه ناچار از پدر خنديده بودم با كس نگفتم راز اين غم را كه تا حال … از مادرم اين ناله ها نشنيده بودم مثل عصا خود را نمودم تكيه گاهش اطراف چادر را بر او پيچيده بودم شد انتقام فتح خيبر درب و ديوار سنگينيِ آن درب را سنجيده بودم @hosenih گر رازهايم زين جگر افشا نمي شد روشن نمي شد تا چه حد رنجيده بودم گر كه نمي بردي تو اي تشت آبرويم تا زير خاك اين رازها پوشيده بودم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ما شیعه ی آل مـرتضـائیم هـمـه از خـاک بقـیـع و کـربلائیم هـمـه @hosenih یک عمر اگر شور حسینی داریم مـدیـون امـام مجـتبـائیم هـمـه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای طشت یاریم‌ بده دیگر بریده ام این زهر را به قصد شفایم چشیده ام کم سن و سال بودم و پیری به من رسید مانند شمع قطره به قطره چکیده ام @hosenih راضی به مردنم که نبینم‌ مغیره را! من‌ ناز مرگ‌ را به دل و جان خریده ام عمری ز کوچه رد شدم و سوخت صورتم! کوچه‌ نرفته ای‌ که‌ بدانی چه دیده ام نامحرمی به مادر من حرف تند زد جایی نگفته ام که چه حرفی شنیده ام! سنگین‌ شدست گوش حسن مثل مادرم آزرده از صدای بلند کشیده ام! @hosenih ناموس مرتضی به کمک احتیاج داشت فریاد زد حسن! کمکم‌ کن خمیده ام! این تنگی نفس اثر زهر کینه نیست از کوچه تا به خانه فراوان دویده ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ تا مرا قدرت حق در ازل ایجادم خاکی از عشق در آمیخت و آبادم کرد تا که بر خواستم و روی به مردم کردم با زبانی که خدا داد تکلم کردم @hosenih از همان لحظه به توحید شهادت دادم دست بیعت به نبوّت به ولایت دادم میل کافر شدن از سینه که برداشت خدا مهر زهرا و علی را به دلم کاشت خدا بعد از آن روح مرا پیش دو دلبر بردند از همان روز دلم را دو برادر بردند دو برادر نه دوتا سورهء انسان خدا دو غزل مثنویِ ناب به دیوان خدا دو برادر دو عزیز دل و فرزند بتول یا دو خورشید به زیبایی لبخند بتول دو برادر نه دوتا سروِ گلستان علی دو برادر نه دوتا لؤلؤ و مرجان علی دو برادر نه دوتا چشمهء فیض جاری هر دوتا آینهء لطف فراوان علی هر دو سردارِ دلاور به سپاه حیدر دو برادر نه دوتا جلوهء طوفان علی با حسینش همه دیدیم نجف را امّا... بی حسن راه نداریم به ایوان علی این دوتا سورهء نورند و چراغ راه اند حُجَجُ الله عَلَی الخلق ولی الله اند @hosenih این دو تا ابر خطاپوش و امان الناس اند این دو تا زمزمه و ذکر لب عباس اند مهبط الوحی خدایند و اصول الکرم اند در جوانمردی و ایثار به عالم علم اند منتهای ادب و معرفت و جود و حلم معدن رحمت حقند، وَ خُزّان العلم عشقشان روز ازل حک شده در قلب من است نام زیبای دو دلدار حسین و حسن است این دوتا نور دوصد فرق اساسی دارند هر دوتا روضهء جانسوز و حماسی دارند اولین فرق میان دو برادر یار است یار دلگرمی یک لشکر و یک سردار است نالهء واعطشا گر چه به لب داشت حسین شیرمردانِ یلی مثل وهب داشت حسین مسلم عوسجه و جون و بریری دارد قاسم و اکبر و عباس و زهیری دارد چشم بسته به رهش سینه و سر می دادند تن خود را به دَمِ تیر سه پر می دادند چه بگویم که حسن یار وفادار نداشت خار در دور و برش بود ولی یار نداشت در سپاهی که ندارد تک و تنها مانده آه و فریاد دریغ از دو سه تا فرمانده او پی کار همه رفت گره وا می کرد دردها داشت ولی درد مداوا می کرد نکند فکر کنی طعنهء اغیار شنید طعنه و زخم زبان از طرف یار شنید بین ما هم که غر یب است از او دم نزدیم وسط روضه او سینه محکم نزدیم فرق دیگر که میان دو برادر بوده مهربانی و وفاداری همسر بوده @hosenih همسری داشت حسین بن علی مثل رباب همه جا بود به همراهیِّ او پا به رکاب به روی حرف حسینش ابدا حرف نزد پاره شد حنجر طفلش به خدا حرف نزد چه بگویم که حسن جان جهان قربانش همسری داشت ولی بود بلای جانش مجتبی با زن بی عاطفه ای همدم بود بود محرم ولی انگار که نامحرم بود بی حیا بود فقط طعنهء بی حد می زد حرف می زد به حسن آنچه نباید می زد روزی افطار برای پسر فاطمه برد با لب تشنه حسن جرعه ای از آب که خورد ناگهان دید که دارد جگرش می سوزد آنچنان زهر اثر کرده سرش می سوزد زهر در جان حسن داشت تلاطم میکرد و نفس راه خودش را به گلو گم می کرد سرخ شد طشت صدا زد جگرم را ببرید به در خانه زینب خبرم را ببرید چشم بر هم زد و بالای سرش زینب بود بیشتر آنکه شده خون جگرش زینب بود کس نفهمید که عمرش به چه منوال گذشت سوخت زینب ز غمش سوخت و ده سال گذشت کربلا هم به سر پیکر بی سر آمد نالهء "أنت أخي" از جگرش درآمد @hosenih وای بر کوفه در این دشت تو مهمان بودی جگرم سوخت تو رفتی ولی عطشان بودی در دلم مثل حسن غصه و غم ریخته ای چه شده با تن تو از چه به هم ریخته ای؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ وقتی که خورد در وسط خانه پیچ‌وتاب خانه گرفت از دل گل‌خون او گلاب @hosenih یکجا نشست و قدر چهل سال گریه کرد از زهر لامروت ، تا آتش و طناب این ماجرای زهر جگر می‌کشد برون آن ماجرای کوچه جگرمی‌کند کباب گودال قتلگاه حسن بود خانه اش وقتی که شد به خون جگر صورتش خضاب ارزان فروختند غریب مدینه را آه ای غریب «جعده» کجا و کجا «رباب» @hosenih آه ای غریب همسر خوبی نداشتی تا در عزات گریه کند زیر آفتاب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از پریشان شدنم بستر من ریخت به هم بنگر از زهر،که بال و پر من ریخت به هم جگرم پیشتر از زهر جفا سوخته بود جگرم پاره شد و خواهر من ریخت به هم @hosenih جگرم سوخته از خنده ی قنفذ باشد باورم نیست چنین باور من ریخت به هم با تو سربسته بگویم که درآن کوچه،چه شد مادرم پیش دو چشم تر من ریخت به هم دست من بود به دستش که ره ما سد شد بی هوا زد به رخ مادر من ریخت به هم وسط کوچه سر مادرمان پایین بود تا زمین خورد همه پیکر من ریخت به هم سر او خورد به دیوار به یک ضربه ولی تا که دیدم سر او را سر من ریخت به هم زینبم گریه ی تو قلب مرا می شکند ار تماشای تو خاکستر من ریخت به هم @hosenih پهلویم چکمه نخورده ست چرا بی تابی فکر کردی نکند حنجر من ریخت به هم چون به گودال رسیدی بگو از سوز جگر غیرت الله ببین معجر من ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در میانِ داغِ سوزانِ حسین ای عزادارِ عزیزِ فاطمه قلب زهرا را بیا خوشنود کن گاه کن نام حسن را زمزمه هر چه داریم از حسن داریم ما بی حسن، کِی از حسین آید سخن گوشِ دل بسپار بر راسُ الحسین زیرِ لب پیوسته گوید یاحسن @hosenih کربلا را مجتبی بنیان نهاد خود به غربت برد تا آخر پناه از زمانِ کوچه با خود عهد کرد تا بگیرد صبرِ زینب را گواه کیست گوید از مقام مجتبی مجتبی یعنی همه صبر و شکیب زینتِ عرشِ خدا نام حسن گر چه باشد او در این دنیا غریب ما نمیبینیم اما این غریب بقعه ای دارد فرازِ آسمان در حریمش بهر تکریمِ حسن مینهد جبریل سر بر آستان یک حرم دارد ز کعبه خوبتر در زمین نه، در قلوبِ اولیاست دُرّ و یاقوت و زُمردهای سبز زینتِ گلدسته های مجتباست در دل هر مرد و زن دارد رواق با شبستانی بنام قاسمش هست بابُ القاسمش در سینه ها مرغِ دل هر روز باشد عازمش مُضجعی در قلبها دارد حسن هر کسی را در حریمش راه نیست دردمندان و غریبان زائرش هر که گردد زائرش، گمراه نیست سبزیِ رویش، ز شرم مادر است زانکه شد نیلی ز سیلی روی او چون در آن کوچه نشد کاری کند دید جای پنجه تا ابروی او بر دلش از نوجوانی زخم داشت بس گرفت از چهره ی نیلی اثر در همه عالم بگَردی، بی گمان نیست مانند حسن پاره جگر @hosenih پاره های قلب او در طشت ریخت دید زینب طشت را غرقِ بلا وای از آنروزی که در بزم شراب روبرو گردید با طشت طلا بدتر از روز حسن، روز حسین خیزران بود و لب و دندان او ای زبانم لال، از جام شراب ریخت دشمن بر لبِ عطشان او ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih