eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
303 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
برای زائری چون من که محتاج دعا باشد چه جایی بهتر از یک گوشۀ صحن و سرا باشد؟ مکن هرگز ملامت آنکه آمد دست خالی را که پیشِ شاهِ عالم ؛ دستِ پر رفتن خطا باشد @hosenih اگر ماننـــــد سلمانیِ حضرت با وفا باشی نمیخواهی متاعی را ز او ؛ حتی طلا باشد برای پر زدن تا آســــــــمانِ هفتــــــــــــم دنیا چه ذکری بهتر از سلطان علی موسی الرضا باشد فلج بود و زیارت کرد و برگشت از حرم اما بدون آنکه در دستش نشانی از عصا باشد به یک یابن الشبیبت حفظ تعظیم و شعائر شد بدینسان گریه کردن هر کجا باشد بجا باشد حصیر حجره ات را جمع کردی ؛ خادمت فهمید گریز روضه ات باید به دشت کربلا باشد شده خاکی تنت مانند او آقا ؛ ولی باید برای مثل او بودن ؛ کفن از بوریا باشد @hosenih برای آن که در گودال خود در فکر خواهر بود چگونه زینبش در بین چندین بی حیا باشد؟ اگرچه قافیه تکـرار می گردد ولی بهتـر ک پایان غزلهایــم رضـا باشد رضا باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود شاعر: مرحوم آیت الله @dobeity_robaey
یابن الحسن (عج)... روز آخر، حلال کن ما را ‌مستحقِّ وصال کن ما را شاعر: @dobeity_robaey
ما روز را همین که به عشق تو شب کنیم يا اينكه گاه نام تو را ذكر لب كنيم شکريست که به نعمت داغ تو گفته ایم کاری نکرده ایم که مزدی طلب كنیم نگذاشتی که در دل گودال دق كنيم بگذار لااقل ز غمت گاه تب كنيم ما احترام روضه تان را نداشتيم جان می دهیم بلکه کمی هم ادب کنیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نرفته غربتش از یاد، یا رسول الله ز داغ فاطمه فریاد، یا رسول الله به ضربه ای درِ آتش گرفته با مسمار به روی دخترت افتاد یارسول الله * چه شد که حُرمت این بیت، در مدینه شکست؟! درِ حریمِ الهی به خشم و کینه شکست چه شد وصیتِ بر دوستی به اهل کسا؟! سه روز بعد شما استخوان سینه شکست * پیام غربت او شد به عاشقان ابلاغ که پر کشید پرستو نیامده از باغ شکست شاخه و افتاد سِرّ مُستَودع نشست فاطمه بر خاک، آه از این داغ * برای دفن، تنش دستِ خادمه مانده به گاهواره ی او خیره فاطمه مانده می آید آخرِ سر روز دادخواهیِ او به روز حشر نخستین محاکمه مانده * ندید چشم فلک رحمت نگاهش را ندید چهره ی معصوم و بی گناهش را اگرچه منزلتش هم طراز معصوم است هنوز شیعه نفهمیده جایگاهش را * دل امام زمان در مصیبتش خون است هر آن که حرمت او را شکست ملعون است تن مطهر این میوه ی بَنِی الزَّهرا در آستانه ی بیت بتول مدفون است شاعر: @dobeity_robaey
باز هم بوی دود می‌‌آید فتنه‌ها باز شعله‌ور شده‌اند مصطفی رفت و امتش دور خانه‌ی فاطمه چه شر شده‌اند باز کردند دست شیطان را بند بر دست پنج‌تن بستند جانشین پیمبر است علی دست او را چرا رسن بستند @hosenih آه این خانه؛ خانه‌ی وحی است گرد این خانه حرف بد نزنید باردار است مادر سادات بر در خانه‌اش لگد نزنید ناله‌ی گل ز پشت در آمد ای‌پدر، ای محول‌لاحوال ساقه‌ام را شکست امت‌تو غنچه‌ام شد به زیر پا پامال مرتضی را کشان‌کشان بردند چشم زینب ز بهت وا مانده فاطمه رفت در پی حیدر رد خونی از او بجا مانده @hosenih رد‌خون دید زینب مضطر رد‌خون از زنی پسرمرده لحظه‌ای می‌رسد که طفل‌رباب شیر از تیر حرمله خورده رد‌خونی که در هوا پخش است رد‌خونی که از عبا می‌ریخت باورش سخت، سخت‌تر آن‌که خون اصغر ز نیزه‌ها می‌ریخت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درحنجره اش صدای تو می شکند مردی که فقط برای تو می شکند در خورده به پهلوی تو اما بی بی پهلوی علی به جای تو می شکند شاعر: @dobeity_robaey
از روی دَر رَد می شد و با طعنه می گفت خاموش دارم می کنم من شعله ها را..!!! شاعر: @dobeity_robaey
در شعله ور شد ، وای اگر دیوار هم باشد بر روی درب سوخته مسمار هم باشد حالا تصور کن میان آن در و دیوار با بار شیشه بانویی بی یار هم باشد @hosenih گل با نسیم کوچکی آسیب می بیند ای وای اگر دورش هزاران خار هم باشد شد تازیانه حق آن که در قنوت شب روی لبش الجار ثم الدار هم باشد دستی که سنگین است تاثیرش دو چندان است با این نظر حتما دو چشمش تار هم باشد زهرا زدن داغی عظیم و سخت سنگین است سنگین تر این که حیدر کرار هم باشد قنفذ چنان زد بازوی زهرا ز کار افتاد دیگر چه سازد آن که خانه دار هم باشد @hosenih کوچه ، شلوغی ، داغ مادر ، شد سبب روزی دختر اسیر کوچه و بازار هم باشد از این همه ظلم و جسارت سخت تر این است ناموس حق در مجلس اغیار هم باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ یار ما هر نیمه شب که بر سر سجاده است آنقدر آقاست یاد قوم نوکر زاده است گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست ما نمیخواهیم ورنه لطف او آماده است @hosenih گریه هایم کم شده یعنی که بی برکت شدم بی حیایی من آخر کار دستم داده است به دل سنگی من این حرف ها سودی نکرد حل کار سنگ کی در طاقت سمباده است امر مولا روی چشم و نهی مولا روی چشم کار سختی نیست اصلا،عبد بودن ساده است در تمام سالها من فکر خود بودم ولی او دم خیمه به شوق دیدنم اِستاده است @hosenih فاطمیه جمع را یک کربلا مهمان کنید قلب ما سینه زنان دربه بدر آن جاده است بوی دود از خانه مولا به عالم میرسد بوی دود از چادر آن بانوی آزاده است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است @hosenih از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است @hosenih شانی از تربت ارباب فراتر دارد خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از لاله زار توحید آتش زبانه می زد گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد @hosenih من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را از ناله ای که مادر در آستانه می زد @hosenih این روزها که میدید موی مرا پریشان با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم) مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فاطمه افتاد اما سوخت حیدر بیشتر بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر... بیشتر... سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در سرخ شد دیوار اما سینه ی در بیشتر @hosenih هرچه زهرا می کشید ازین طرف مولای خود می کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر نانجیبی دید زهرا بی خیالِ یار نیست تازیانه زد به مادر، بین معبر بیشتر در شلوغی ناگهان با ضربه ی سخت غلاف ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر @hosenih بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید بین بستر، فکر رفتن بود دیگر بیشتر ارث بردند از مصیبات بتول این بچه ها یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر زخم های سنگ و تیغ و نیزه ها جای خودش سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ثانی شرر بر قلب احمد تا ابد زد آتش به ببت وحی از روی حسد زد (لاتَرفَعوا اَصواتَکُم) گفتم ولی باز هم بر سر من داد زد هم حرف بد زد @hosenih گفتم برو من داغدارِ مصطفایم با میخ در بر سینه من دست رد زد بغض علی را داشت در دل بی مروت تا گفت زهرای تو (یا حیدر مدد) زد بر در نهادم دست و ،خود را پس کشیدم فهمید بارِ شیشه دارم با لگد زد @hosenih هر کس که دستش میرسید بر من ، که میزد قنفذ به جای هر که زهرا را نزد ، زد نامردتر از این مغیره من ندیدم دستم شکست از بس که این نامرد بد زد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مظلومه ای مانند او غربت ندارد از بس بلا دیده ست ، عافیت ندارد نامش‌غریب‌است وعزایش‌هم‌غریب است ما روضه میگیریم... جمعیت ندارد مثل عمو عباس باب الحاجت است او اینجا نباشد هر کسی حاجت ندارد اشکی که می ریزیم بر داغ سکینه با ارزش است اینقدر که ، قیمت ندارد ما در ربیع الاولش هم روضه داریم حرف‌ کج اندیشان اهمیت ندارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پریشان خاطر و قامت کمان بود برای داغِ بابا روضه خوان بود بمیرم! قاتل جانِ سکینه(س) صدایِ ضربه های خیزران بود! شاعر: @dobeity_robaey
دلش را داد دست آسمان ها که نامش زنده مانده در زمان ها بده یک جرعه از صبر سکینه خداوندا به ما در امتحان ها شاعر: @dobeity_robaey
به غمش التیام بگذارید تیغ را در نیام بگذارید جنگ را ناتمام بگذارید به علی احترام بگذارید دست از فتنه کاش بردارید حرمت خانه را نگهدارید @hosenih گرگ های دریده برگردید خانه دعوا ندیده برگردید رنگ زهرا پریده برگردید فاطمه داغ دیده برگردید از دل فاطمه خبر دارید حرمت خانه را نگهدارید جمع شعله به دست ، گوش کنید بی حیاهای پست گوش کنید پشت در او نشست گوش کنید نفس فاطمه ست گوش کنید پا به بیت الحرام نگذارید حرمت خانه را نگهدارید @hosenih یاد بغض همیشه اش افتاد بر سر شاخه تیشه اش افتاد یاس این خانه ریشه اش افتاد فاطمه بار شیشه اش افتاد سوخت ، پهلو شکست و دست شکست حرمت خانه را شکست شکست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است نوشته اند دم در به فضه رو زده است حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است @hosenih چه کرده اند که این باغبان با احساس کنار غنچه‌ی پرپر به فضه رو زده است شکست شیشه‌ی عطری که بوی محسن داشت در این فضای معطر به فضه رو زده است چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس توان نداشت و آخر به فضه رو زده است نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است @hosenih یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد پیامبر دو برابر به فضه رو زده است چگونه شرح دهم روضه های محسن را همین بس است که مادر به فضه رو زده است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از کوه مصائبی که دیدی سابق بیتاب شدی و گریه کردی هق هق میسوختی از داغ پدر داغ عمو در روضهٔ خانهٔ امام ِ صادق(ع)! شاعر: @dobeity_robaey
تو یادگار زینب و صوتِ حزینه ای چون مادرت رباب؛ توهم بی قرینه ای پیر تمام گریه کنانِ مدینه ای از بسکه غرقِ ذات خدایی «سکینه ای» هفتاد و چند سال؛ سکوت…ِ تو حرف داشت بی شک حسین؛ دست به قلب تو هم گذاشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زبانحال با عموجانشان حضرت عباس(ع) می رسم از سفرشام ؛ عمویم برخیز درد دل های خودم با تو بگویم برخیز بسته غم ها به خدا راه گلویم برخیز اثر ضربه ببین بر سر و رویم برخیز رفته غارت همهٔ قافله چشمت روشن من کتک خورده ام از حرمله چشمت روشن @hosenih رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید @hosenih رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
معصوم ترین صبح سپیدی محسن آن روز کبود را ندیدی محسن در را علی حق بزرگی داری الحق که تو اولین شهیدی محسن شاعر: @dobeity_robaey
هر زخم که همنشین این خسته تن است همسایۀ تازه وارد این بدن است محسن سند سیاه رویی شماست اما سند سپید رویی من است شاعر: @dobeity_robaey
آن فرقه که زهرای جوان را کشتند ناموس خدای مهربان را کشتند ای وای که با کشتن محسن پسرش یک سوم سادات جهان را کشتند شاعر: استاد @dobeity_robaey