eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
327 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
تا ناله ات زبانه میانِ حرم کِشَد آهِ توشعله بر همه‌ی پیکرم کِشَد آخر غمِ غریبی تو می کُشد مرا بارِ غریبی تو دو چشمِ ترم کِشَد @hosenih لازم نکرده رو بزنی بر حرامیان شمشیر بهرِ یاری تو لشگرم کِشد دارو ندارِ خواهرِ خود را قبول کن مگذار ،کار، بر قسمِ مادرم کشد این دو زنسلِ حیدر واز خونِ جعفرند خیلِ سپاهِ مِنّت تو دلبرم کشد وقتی صدا زدند که«ابناءِ زینبیم» دستِ غرور شانه به بال وپرم کشد من فاطمه نژادم و ناموسِ حیدرم ای وای اگر که کار ،به مویِ سرم کشد مثلِ مدینه کرببلا ،زیر ورو کنم دستم اگر گِرِه ز نخِ معجرم کشد یک چشمه ای زغیرت حق را ببین حسین صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد بیرون نیامدم که مبادا به یک نگاه خجلت ز اشک دیدة من دلبرم کشد بی کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله ای جانم فدایِ تو ،تو عزیزِ عقیله ای حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت گردیده رو سپید دگر پیش مادرت رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت با نجمه یادِ ناله ی لیلا کنیم ما فرزندهایِ ماهمه قربانِ اکبرت اذنِ جهاد گر بدهی ای امیرِ عشق طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت با گوشه ای زچادرِ خود پاک می کنم هر قطره ای که می چکد از دیده ی ترت کمتر نیَم به جان تو از مادرِ وهب شمشیر می کشم دمِ خیمه برابرت @hosenih پروانه زاده ترس ندارد ز سوختن جاری بُود میانِ رگم خون مادرت امروز من به روی تو این غم نیاورم فردا توهم سراغ نگیری ز دخترت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به چه دردی بخورد بی تو پسر داشتنم چه کنم بعد تو با داغ جگر داشتنم نه پسرهای من‌اند این دو نه خواهر زاده به تو سوگند که هستند دو حیدر زاده تیغ آماده رویِ دامنشان است ببین حرزِ یا فاطمه بر گردنشان است ببین این دو پولادِ جگر تافته یعنی زینب این دو سرباز و دو سرباخته یعنی زینب @hosenih بر سر عهد تو هستیم و همان خواهد شد خواهرت مرد شود این دو جوان خواهد شد یار بی یار رسیدم که دلت غم نخورد آمدم در دلِ تو آب تکان هم نخورد دست و بازوی علمدار حرم آوردم پیشِ تو بر سرِ دوشم دو علم آوردم دو سپاه حرمِ فاطمه را می‌بینی ذوالفقار دو دم فاطمه را می‌بینی به درِ خیمه امّیدم امید آوردم تا که ردم نکنی موی سپید آوردم خواهرت موقع حج نذر دو قربانی کرد وقت نذرش شده قربانی عید آوردم دو علی‌اکبر و عباس ولی کوچکتر دو سلحشور دو شیر و دو رشید آوردم دو حسن روی دو سید دو حسینی زاده قابلت را که ندارد دو شهید آوردم این دم و بازدمم این ضربانهای من‌اند این حسین و حسن و تیر وکمان‌های من‌اند ای جوانمرده بگو که جگرم را چه‌کنم سر به زیرِ حرمِ دو رو برم را چه‌کنم تو اگر اذن دهی لشگر عالم با من مادرم گفته برو اذنِ حسینم با من.... * * * * مانده دایی که چگونه خبرش را بِبَرد خبر سوختن بال و پرش را بِبَرد با چه رویی برود دیدن زینب از دشت با چه جانی به حرم دو پسرش را بِبَرد دو جگرگوشه‌ی او روی زمین می‌غلتند ولی از خیمه نیامد جگرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو بزند تیغش را یک نفر رفته به آن‌سو تبرش را بِبَرد یک نفر آمده این‌سو تن این را بکشد یک نفر رفته به آن‌سو که سرش را ببرد تنشه بودند و نشد جرعه‌ی دیگر بینند یا که یکبار دگر چهره‌ی مادر بینند  دید آخر چه بلایی سرشان آوردند زخمها بر جگرِ مادرشان آوردند @hosenih قصدِ جانِ دو برادر دو برادر کردند ضربه‌ی تیغ و سنان را دوبرابر کردند مانعِ بُردنشان پشتِ خَمِ دایی بود  اِرباًاِربا شدنِ این دو تماشایی بود کمرش خم شده باید که عصا بردارد باید او خیمه رود تا دو عبا بردارد زینب انگار نه انگار که بی سر شده‌اند دید بر نیزه  ولی سایه مادر شده‌اند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک زن آمد که از او عشق مصور شده است دو پسر داشت ولی صاحب لشکر شده است @hosenih دو کفن پوش دو پروانه دو شمشیر به دست دو ذبیح اند که او حضرت هاجر شده است داغ فرزند ، که زانوی پدر را لرزاند سهم این مادر دلخون دو برابر شده است مادر صبر ، عجب خیمه نشین شد وقتی غرق در خون بدن آن دو کبوتر شده است چه خجالت زده گردید برادر از او چه خجالت زده خواهر ز برادر شده است □ @hosenih صوت مظلوم که برخواست به او خندیدند همه ی درد همین بود که خواهر شده است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دم ما نوحه است و، آه روضه است تمام روز سال و ماه روضه است هزار و نهصد و پنجاه زخمش هزار و نهصد و پنجاه روضه است شاعر: @dobeity_robaey
🏴قابل توجه زائرین محترم حسینیه ✔️دوبیتی ها و دودمه های مربوط به محرم را در کانال دوبیتی و رباعی حسینیه مشاهده کنید: 👇👇👇👇👇👇 @dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 اکید و در مورد استفاده از امام جواد علیه السلام جهت مقابله با و ✅آیدی جهت سفارش 👇 @admiin_herz 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ⭕️فروشگاه حرز حسینیه👇 https://eitaa.com/joinchat/127467707C01d6e87e2e
کفشهایم را پُر از شن کرده بودم آمدم خاک بر فرق و محاسن کرده بودم آمدم پیش رویِ مرکبم پایِ پیاده آمدم غرقِ ذکرِ مادرِ این خانواده... آمدم @hosenih بی ادب بودم ولی  بی ادعایم کرده‌ای من امیرِ لشگری بودم گدایم کرده‌ای من گرفتم راهِ تو یا تو گرفتی راهِ من راهزن من بودم اما تو گرفتی راهِ من سنگها آورده‌ام تا بشکنی آئینه‌ام حقِ من این بود  دستِ رَد زنی بر سینه‌ام من گنهکارم به رویِ من بیاور لااقل بد گرفتارم به رویِ من بیاور لااقل تا که دیدی  شعله دارد خِرمنم گفتی بیا دست خود را بسته‌ام بر گردنم گفتی بیا راهِ تو بستم به روی خود نیاوردی چرا بشکند دستم به روی خود نیاوردی چرا دستِ من وا کردی و گفتی پَرَت بالا بگیر سَربِزیرم دیدی و گفتی سَرَت بالا بگیر @hosenih مژده دادی مادرِ عالم مرا بخشیده است باورش سخت است زینب هم مرا بخشیده است لطفِ زهرا بود اگر مَرهونِ آن چادر شدم صبح حُر بن یزید و حال  تنها حُر شدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام حضرت دارالسلام‌ها زینب سلام جامع جمع امام‌ها زینب شکوه صبر و سکوت و صلابت و فریاد حماسه‌ی ابدی  و سلام‌ها زینب سلام ای جگرِ فاطمه  جهادِ علی سلام خواهر صلح و قیام‌ها زینب تمامِ پاسخِ پرسش  برای خلقتِ زن جواب کاملِ این  احترام‌ها زینب چه کس رسیده به نور نَوافِلت بانو چه کس رسیده به شانت کدام‌ها زینب حسین ملتمس یک قنوتِ تو تا که...‌  تمام با تو شود  ناتمام‌ها زینب سلام زمزمه  هفت مرتبه سوگند برای دیدن ختم کلام‌ها زینب فقط نه روضه که باید کلام تو برسد پیام داری و باید پیام تو برسد @hosenih برای خاکِ ترک خورده آب آوردی هزار چشمه به جای سراب آوردی تو از بهشت تو از نور از کنار خدا تو با نهایت عزت حجاب آوردی فقط تویی که در این روزگارِ پُر تشویش برای عاطفه‌ی زن جواب آوردی که جمع عاطفه و عقل و عشق و احساس است و در کمال شرف انتخاب آوردی تو نقطه چینی و باید ادامه‌ی تو شوند تو خواهرانِ مرا در حساب آوردی فقط خداست که آرامش تو را فهمید که ایستادی و فصل‌الخطاب آوردی تو روی دست هرآنچه که داشتی دادی برای عشق دو عالیجناب آوردی وداع نکردی و دیدی به شوقِ غم رفتند خدای من  دو جگرگوشه‌ی حرم رفتند @hosenih خدا کند نرسد ناله‌های آخرشان خدا کند نرسد دادشان به مادرشان میان خیمه نشسته چسان؟ نمی‌دانم دعا کنید  نبیند وداعِ آخرشان نشسته فاطمه اینسو علی هم آنطرفش نشسته‌اند  بگِریند پیش دخترشان سوارِ نیزه به دستی بقیه را می‌خواند: زمانش آمده بازی کنیم با سرشان سوارهای حرامی چقدر می‌چرخند که حلقه تنگ شود دورِ حلقِ حنجرشان که تا نیامده عباس کار خود بکنند که تا گلاب کشند از تمام پیکرشان جگرخراش بوَد ناله‌های وا اُمّا سپاه ساخت خدایا علیِ اکبرشان حسین آمد و در بِینشان زمین اُفتاد بلندمرتبه شاهی زِ صدرِ زین اُفتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم تو آمدی برای همه ، این زمین اگر قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم @hosenih عالم اگر که صیحه‌ی زهرا نمی‌شنید باز این چه شورش است  در عالم نداشتیم ما هیچ چیزمان که شبیه شما نبود ای وای اگر که گریه‌ی باهم نداشتیم خرجی نبود و خرجِ عزای تو می‌شدیم خرجی نداشتیم ولی کم  نداشتیم ما را حسین تا به قیامت بزرگ کرد ما بی حسین هیچ  نه آنهم نداشتیم زینب اگر نبود و نمی‌گفت که راه چیست حرفی برای خط مقدم نداشتیم @hosenih زینب اگر نبود و علم را نمی‌گرفت این های هایِ  محرم نداشتیم ممنونِ بوریام  اگر بوریا نبود چیزی برای آن تنِ دَرهم نداشتیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در وجود پاکشان عشق پیمبر(ص) جاری است عشقِ بی مانند بر زهرای أطهر جاری است مرد میدانِ نبردَند و به غیرت شهره اند در رگ أبناء زینب(س) خون حیدر جاری است @hosenih از همان بدو تولد عشقِ بر دایی حسین(ع) از نگاه هر دویِ آنها مکرر جاری است یک به یک رفتند و شد تنها تر از تنها حسین(ع) بارها دیدند از غم اشکِ مادر جاری است زینب(س) آورده دو قربانی خود را در مِنا آه، از لب های عطشانِ برادر جاری است إذن میگیرد به سختی، وای از سنگینیِ بغضِ سرشاری که از دیدارِ آخر جاری است بوسه های آخرِ زینب(س) تماشایی شده قطره اشکی بیهوا از روی معجر جاری است دل به امواجِ بلا دادند در میدانِ رزم دورِشان دریایِ شمشیرِ شناور جاری است بر زمین افتاده اند و بیشتر از هر کجا زخمهای باز از «پهلو» و از «سر» جاری است @hosenih داغ تازه سمت خیمه با خود آورده حسین(ع) تیر و نیزه، خاک و خون از هر دو پیکر جاری است بعدِ آهی مادرانه، قطره قطره اشک شوق با هزاران شُکر؛ از چشمان خواهر جاری است! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگیر چشم مرا جرعه جرعه دریا کن معطر از نفست کوه و دشت و صحرا کن خلیل خانه زهرا سرم فدای شما مرا به آتش عشقت بسوز و شیدا کن @hosenih دل آشنای همه بخشش از بزرگان است به این غریبه که دیر آمده مدارا کن زیاد ساکتم از بس به تو بدی کردم به چشم حرف گلو ، می زنم تماشا کن تو را به حرمت قنداقه علی اصغر به من بگو که سرت را دوباره بالا کن کنار حرمله ‌و شمر ، حال من بد بود مرا کنار حبیب و زهیرتان جا کن به کوثر لبتان ، راه آب را بستم ولی تو راه نجاتی به روی من وا کن غرور خواهرتان را شکسته ام حالا مرا فدای غرور ، زینب کبری کن منی که از در میخانه دور افتادم شبیه عابث و جون و بریر ، " منّـا " کن @hosenih تو را قسم به علی می دهم کمی هم با کسی که بال‌وپرش را شکسته غم ، تا کن گرفته خاک کف پای مرتضی دستم تو هم مرا به دعایی ، عزیز زهرا کن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با عمو همراه شد با همین سنّش چه سربازی برای شاه شد طاقت دوری نداشت یک‌ تنه آمد حریف لشکر بدخواه شد بی زره آمد به جنگ ذکر لب هایش علی مولا ولی الله شد شد فدایی حسین آه عبدالله در یک روز پیر راه شد پیش چشمان عمو دست عبدالله مثل قامتش کوتاه شد یادگاری حسن شد کفن افتاد روی جسم شاه بی کفن @hosenih بی خبر از دست رفت مثل آن مادر که قبلا پشت در از دست رفت بین آغوش عمو در‌ دل پرواز یک دم بال و پر از دست رفت خواست تا حائل شود حیف اما بر روی سینه، سپر از دست رفت کار یک خنجر نبود دست عبدالله با ضرب تبر از دست رفت حرمله آمد جلو روی پای حضرت ارباب سر از دست رفت دست از دنیا برید خوب شد رفت و تنش رخت اسارت را ندید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمه مرا رها کن من می‌روم به میدان، تنها مرا دعا کن من از تبار شیرم گاهی مرا علی و، گاهی حسن صدا کن من در طواف یارم حاجی کربلا را، قربانی منا کن عمه خدانگهدار در دل به یاد داغم، بزم عزا به‌پا کن با یاد اصغر و من بر سینه‌ی عمویم، شش‌گوشه‌ای بنا کن @hosenih از غصه آب می‌شد وقتی که دید ارباب، تنها خطاب می‌شد وقتش رسیده حالا باید که بعد قاسم، او انتخاب می‌شد می‌ماند اگر به خیمه حتما که شرمگین از، روی رباب می‌شد خوشحال بود از این که جزء فداییان، مولا حساب می‌شد از غصه کم می‌آورد از جانب عمویش، وقتی جواب می‌شد @hosenih می‌دید بین گودال رو به غروب رفته، خورشید بین گودال از شدت جراحت خون عمو حسین‌اش، پاشید بین گودال کار عمو تمام است باران سنگ و نیزه، بارید بین گودال بغضش ترک‌ترک شد وقتی که خنجر شمر، خندید بین گودال کم‌کم امید می‌باخت شد ناامید آن‌روز، امّید بین گودال @hosenih آمد به‌کار، دستش مثل عموش عباس، در کارزار دستش از دست عمه پر زد مثل کبوتری تا، آغوش یار دستش مثل عقیق سرخی شد بر رکاب سینه، حالا سوار دستش آنقدر زخم برداشت تا که میان گودال، شد لاله‌زار دستش سر روی نیزه رفت‌و تن روی خاک ماند و بین غبار دستش... شعر از گروه ادبی انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این نفس ها فدای هر نفسش من بمیرم برای هر نفسش با نفس هاش خون زند بیرون از تنش روی صفحه ی هامون @hosenih به کدامین گناه کشته شود؟ اینقدر بی پناه کشته شود؟ یک نفر، یک سپاه، عدالت نیست عمه بگذر ز من که مهلت نیست او که امید لحظه هایم بود هم عمو هم پدر برایم بود نفسش در تلاطم افتاده زیر شمشیر مردم افتاده زخم هایش ستاره باران است نه یکی نه دو تا هزاران است بدنش نیزه زار گردیده زیر پا چند دست چرخیده پنجه ای می رسد به گیسویش خنجری می رود به پهلویش سهمش از هر کرانه شمشیر است از زمین نیزه از هوا تیر است من یتیمم ولی جگر دارم غیرت از حضرت پدر دارم می شوم چون پسر، عمویم را پیش کش میکنم گلویم را آمدم من ولی نگو دیر است چقدر قتله گاه دلگیر است سنگ ها وحشیانه می بارند با عمویم چه دشمنی دارند؟ صبر کن مهربان که در راهم تو نباشی نفس نمی خواهم ای که دست تو بوده مأمن من دست بی تو وبال گردن من @hosenih قتله گاهت شبیه کوچه و من سپرت می شوم به جای حسن قامتم مثل قاسمت گر نیست از علی اصغرت که کمتر نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صبر کردم، کشته ها دیدم ز تو، در این زمین هیچ تاب زنده ماندن را ندارم بعد از این رفت یک یک از برم، حتی گل شش ماهه ات شد پس از اکبر، عمو عباس هم نقش زمین قاسمم رفت و نمانده یادگاری از حسن جز من و دست و سرم، یابن امیرالمومنین @hosenih تا کجا بینم غریبی تو را در کارزار طاقت ماندن ندارم تا تو هستی بی معین آه ای عمه، ببین شمشیرها را گرد او زود خود را میرسانم بر عموی نازنین هیچ شمشیری نگردد مانع جنگیدنم نیزه ای، منعم نسازد، یا کمانی در کمین هیچ نیرویی به گرد پای من، نتوان رسید میرسانم خویش را تا مقتل سلطان دین ** آی فرزند زنا، داری عمویم میگشی؟! میکشی تیغ رذالت، بر امام المسلمين؟! تا که من هستم به دستم می‌شوم او را سپر چون عمو عباس دستم را دهم در راه دین ای فدای غربتت این جان ناقابل، عمو دستم افتاد و ندارم با کی از خون جبین بهترین جای جهان شد قتلگاهم، ای دریغ کیست چون من در تمسک بر تو ای حبل المتین در دل دریای خون، بوسه به دستت میزنم تا کنون قومی ندیده، دستبوسی اینچنین شد ز تیر حرمله، جسمم به جسمت دوخته خون من با خون تو آمیخت، تا خلد برین یازده سال است بابایی برایم کرده ای حق فرزندی ادا کردم، وفایم را ببین آمده بابا به دیدارم که تحسینم کند شد شهادتنامه اَم امضاء در این سرزمین @hosenih تا که یا اماه گفتم، مادرم زهرا رسید الوداع ای عمه جان، روحم به کوثر شد قرین من نبینم بر تنت رخت اسیری بهتر است بعد از این گویا، حجابت می‌شود با آستین! میروی منزل به منزل، باز میگردی ولی وعده دیدار ما، اینجاست روز اربعین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بگو به هر که برای حسین سینه زن است به صبح روز جزا با رقیه هم سخن است @hosenih به غیر او به کسی جان و دل نخواهم داد حسین در دو جهان بهترین رفیق من است نماز و روزه و حج و زکات جای خودش ولی امید من این یا حسین و یا حسن است مرا دوباره به آغوش کربلا برسان کجا برای دل خسته بهتر از وطن است غم تو تا به قیامت نمی شود کهنه که شیعه منتقم داغ کهنه پیرهن است @hosenih چه گریه ها که نکردیم با همین جمله کریم بی حرم است و حسین بی کفن است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام احترام مدام خودم عزیز دلم، هم کلام خودم نماز من و قبله گاه منی رخ توست بیت الحرام خودم علی نفسِ احمد، تو نفس منی تمام وجودم، تمام خودم دوتا دسته گل تربیت کرده ام که هدیه دهم بر امام خودم نمردم که تنها و بی کس شوی مرا رد نکن التیام خودم قسم می خورم بر نخ معجرم قسم می خورم من به نام خودم به زینب قسم با دلم بد نکن کمِ خواهرت را بیا رد نکن @hosenih از آن کودکی بی قرارت شدم شب و روز هر لحظه یارت شدم مرا هیچ گاه از سرت وا مکن گره خورده با روزگارت شدم خودت شاهدی سالیانی حسین به هر ماتمی غصه دارت شدم پس از رفتن اکبرت، بی قرار از این دیده ی اشکبارت شدم جلوتر بیا بچه ها نشنوند من آماده بهر اسارت شدم الهی شهیدان راهت شوند الهی نبینند غارت شدم اجازه بده از برت می روم دگر می نشینم میان حرم @hosenih شنیدم که راهی میدان شدند دوتا شیرمردم رجز خوان شدند شنیدم چنان حیدری کرده اند که یل های دشمن گریزان شدند به یاد رخ فاطمه بوده اند اگر در دل جنگ گریان شدند شنیدم که در اوج گرمای جنگ دوتایی گرفتار و عطشان شدند گرفتند از هر طرف دورشان دو تا لاله ام سنگ باران شدند شنیدم پر از زخم شد جسمشان سپس طعمه ی نیزه داران شدند به عون و محمد قسم یا حسین ندارم غمی بر دل الا حسین @hosenih اگر داغ دیدم فدای سرت شده قامتم خم فدای سرت محمد سرش رفت بر نیزه ها زمین خورد عونم فدای سرت اگر زیر مرکب تن جفتشان شده نامنظم فدای سرت دوتا بچه ام نذر تو بوده اند نکن فکر این غم فدای سرت نبینم که از شرم گریان شوی عزیزم دو عالم فدای سرت اجازه بده تا زره تن کنم وجود خودم هم فدای سرت همه می روند و بمان در برم بگو بار دیگر به من خواهرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در بزم عشق بازان فرصت فراهم افتاد قرعه به نام ما و ماه محرم افتاد پرچم نماد قبر و شش گوشه ی حسین است بغضم شکست هر بار چشمم به پرچم افتاد @hosenih بزم شهود یعنی تنها حسین بود و... قبل از وجود عالم، مِهرش به قلبم افتاد هر سائلی مسیرش بر منزلی می افتد راهم به لطف حق بر، بیتی مکرم افتاد صدها هزار عاشق در خون خود تپیدند تا این عَلَم به دست امثال ما هم افتاد گرمای ماتم او آتش زده به جانم غیر از غمش ز چشمم هر داغ و ماتم افتاد آیات ابتدایِ مریم که گشت نازل دلشوره ای مکرر بر جان خاتم افتاد لب تشنه شد حسین و چشمش غبار می دید با ضربه از روی اسب، شاه دو عالم افتاد تاریکی مجسم آمد به سوی مقتل با خنجرش به جان آن نور اعظم افتاد @hosenih تا که حسینِ خود را تنها و بی رمق دید زهرا کنار مقتل با قامت خم افتاد آن قدر دست و پا زد تا با صدای مادر لرزه بر آستانِ عرش معظم افتاد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر چند لشگری نیست من لشگر عمویم بردار خنجرت را از حنجر عمویم بر دار نیزه ات را از صورت خداوند یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم @hosenih این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری پاشو چرا نشستی بر پیکر عمویم بوسیدم آنقَدَر من از دست های عمه تا که شوم مشرف به محضر عمویم من هم شبیه قاسم شوق وصال دارم عبدالله حسینم من نوکر عمویم طاقت ندارم عمه، من میروم نبینم چشمی نگاه کرده به دختر عمویم ** تیری که حرمله زد از روی اسب، عمه بد دوخت پیکرم را بر پیکر عمویم در زیر پای قاتل از چند جا شکسته بال و پرم شبیه بال و پر عمویم @hosenih هم جسمم ارباً اربا،هم خورده ام سه شعبه حالا شدم شبیه هر دو پسر عمویم تا دست من جدا شد ناله زدم دو دفعه آب آور عمویم... ای مادر عمویم... شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را از زیر پای شمر بردارم عمو جان @hosenih من بی زره یاد جمل را زنده کردم مانند بابایم هنر دارم عمو جان درد یتیمی را کنارت حس نکردم پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان از سر گذشتن سرگذشت عاشقان است شرمنده ام پیش تو سر دارم عموجان دست بریده حاصل دست شکسته است این ارث را از پشت در دارم عمو جان تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت خیلی برایت دردسر دارم عمو جان @hosenih اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است از تنگی جایت خبر دارم عمو جان با خنده من را بدرقه کن جای گریه حالا که من شوق سفر دارم عمو جان شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سخن اهل عشق این سخن است کربلا در احاطه ی حسن است هرکسی رو به کربلا کرده باطناً رو به مجتبی کرده بزم مارا حسن فراهم کرد او حسین‌را عزیز عالم کرد @hosenih این‌همه مجلس مصیبت ها.. پرچم یاحسین هیات ها.. خیر ها را به ما حسن داده او به ما اذن سوختن داده.. میوه نور می‌دهد شجرش ای به قربان هردوتا پسرش با حسن، جانِ تازه میگیریم امشب از او اجازه میگیرم که بگویم ز جلوه‌ی آن ماه مددی یا جناب عبدالله یازده ساله است و صف شکن است پس یتیم حسن خودش حسن است دست آورده جای شمشیرش همه ماتند مات تکبیرش حق شده پیش هو بزرگ شده این پسر با عمو بزرگ شده گریه کن ها نظر به راه کنید حسن کوچه را نگاه کنید ** از روی تل خدا خدا می‌کرد عمویش را فقط صدا می‌کرد چه عمویی؟میان چندسپاه تشنه ای در میان قربانگاه.. صحنه را تا که دید گفت حسین دست خود را کشید گفت حسین حسن کربلا به جان آمد پابرهنه دوان‌دوان آمد آمد و دید گریه بی اثر است یک نفر روی سینه ی پدر است پاره پاره شدست پیرهنش میزند با غلاف بر دهنش بند بند تنش گسسته شده نیزه ها در تنش شکسته شده داد زد ای عموی خون جگرم غم نخور من برای تو سپرم @hosenih چشم بر سمت خیمه گاه ندوز دست ناقابلم که هست هنوز می‌دهم دست در برابر تو تا بلا دور باشد از سر تو دیدی آخر تنم ز عشقت سوخت تیر، من را به روی جسم تو دوخت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آن لاله که عشق و خون بهارش بودند گل‌های مدینه داغ‌دارش بودند آن‌روز که جای مجتبی خالی بود در کرب‌و‌بلا دو یادگارش بودند شاعر: استاد @dobeity_robaey
🏴لطفاً حق روضه ادا شود بی رمق بود و تا تکان می‌خورد به تنش نیزه و کمان می‌خورد @hosenih وقتی افتاد دوره اش کردند چه لگد ها از این و آن می‌خورد هر کسی خسته بود عقب می‌رفت بدن خسته همچنان می‌خورد همه رفتند ، شمر ول کن نیست شمر تا رفت، از سنان می‌خورد @hosenih زیر لب گفت آب آب ،اما چکمه ها بود بر دهان می‌خورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
👆👆 👌برشی از روضه محرم برگرفته از کتاب ✅ موضوع: شباهت روضه حضرت عبدالله بن الحسن(ع) با روضه پدر بزرگوارشان امام مجتبی(ع) 📚با تحقیق در منابع: الارشاد شیخ مفید، مناقب ابن شهر آشوب و مثير الأحزان ابن نماء حلی 🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت متن pdf کامل جلسات، به آیدی زیر مراجعه نمایید. 🆔 @addmin_roze © پایگاه حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمه محکم گرفته دستش را داشت اما یتیم‌تر می‌شد لحظه لحظه عمو در آن گودال حال و روزش وخیم‌تر می‌شد باورش هم نمی‌شد او باید بنشیند فقط نگاه کند بزند داد... بعدِ هر تیری "ای خدا کاش اشتباه کند" @hosenih کار او نیست بی عمو ماندن داغ‌ها را الی‌الابد بکشد تا ببیند چه می‌شود باید به نوکِ پایِ خویش قد بکشد ازدحامی میانِ گرد و غبار از حرامی و سنگ و شمشیر است نوک سرنیزه‌های بی احساس با تنی زخم خورده درگیر است تشنه بود و زِ گونه‌ها خونش روی لب‌های آتشین می‌ریخت یک نفر آب می‌خورد پیشش یک نفر آب بر زمین می‌ریخت خواست تا خویش را به سینه کشد تا که شاید رسد به اطفالش یک نفر نیزه‌ای به کتفش کرد رفت و او را کشید دنبالش از همانجا به سنگ اندازان "داد می‌زد تو رو خدا نزنید" وای بر من مگر سر آورید اینقدر تیغ بی هوا نزنید هرچه گلبرگ بر زمین می‌ریخت پخش هر گوشه بوی گُل می‌شد کم‌کم احساس کرد انگاری دست بی جان عمه شُل می‌شد دستِ خود را کشید از آنجا یک نَفَس می‌دوید در گودال از میانِ حرامیان رد شد شمر با او رسید در گودال باز هم پای حرمله وا شد پیچ می‌خورد حنجری ای داد پیش چشم حسن عمو می‌دید بازویش در مقابلش اُفتاد @hosenih دو گلو را سه‌شعبه با هم دوخت نیزه‌ها هم که از دو سو  رفتند اسبها کارِ خویش را کردند دو بدن بینِ هم فرو رفتند چند ساعت میانِ آن گودال به گمانم قمار می‌کردند فقط عبدلله است شاهد که چند ساعت چکار می‌کردند ... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد @hosenih آه بلندش در دل آهن اثر کرد کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد @hosenih اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چیزی نمانده از بدن او حیا کنید دست مرا به جای سر او جدا کنید @hosenih خواهر تمام دار و ندارش برادر است تا جان نداده عمه ، عمو را رها کنید من مثل مجتبی و عمو مثل فاطمه گودال هم مدینه شده ، کوچه وا کنید ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید ای پیرمردهای کوفه ، مبادا که بعد من بی حرمتی به پیکر او با عصا کنید باید که این جهاد علی اصغری شود پس زود ِ زود حرمله را هم صدا کنید تا عمه را غریب تر از این ندیده ام جان مرا ازین قفس تن رها کنید @hosenih خیلی برای عمه دلم شور می زند ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e