فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 #چهارشنبه_های_امام_رضایی
🔴 درخواست مرحوم آیتالله حقشناس از امام رضا (ع) و بشارت رئوفانهی حضرت (ع) در قالب یک بیت شعر
رو آر سوی ما، که بهسویِ تو رو کنیم
وز غیر ما بهسوی تو رو آورد بلا
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
آن قدَر زير نعلها پا خورد
مثل پيراهنش تنش "تا" خورد
روزهاش را سنان شکست آخر
نیزهای را به جای خرما خورد
تشنه بود آب خواست، اما شمر
آب را پیش چشم آقا خورد
یاد پهلوی مادرش افتاد
پهلویش ضربه بی هوا تا خورد
این صدای شکستن سینهست
زیر مرکب شد استخوانها خُرد
پشت و روی تنش یکی شده بود
زینب از دیدن تنش جا خورد
چقَدَر هتک حرمتش کردند
غارت پیکرش بفرما خورد
در نمیآمد از تنش، بسکه
پنجه بر دستباف زهرا خورد
پیش چشمان نیمهبازش آه
چشم نامحرمی به زنها خورد
چشمهای حسین درد گرفت
تیر وقتی به چشم سقا خورد
سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا؛ #امام_حسین_ع_مناجات؛ #شب_جمعه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
سخت در نفْس خود گرفتارم
نیست جز معصیت دراین بارم
دور افتادهام ز آغوشت
تو به فکر منی و من زارم
فیض آمادهست و من کورم
نور آمادهست و من نارم
با تو بودم ولی عوض نشدم
این همه با گُلم، ولی خارم
مثل خوبان به من محل دادی
نه! نگفتی که من گنهکارم
تو به رویم نمیزنی اما...
چه کنم با گناه بسیارم
عمر رفت و اجل رسید و هنوز
بندهی زرق و برق بازارم
نیمهشب آمدم که عرض کنم...
عذرخواهم خدای غفارم!
تو دوای منی، شفای منی
نظری کن که سخت بیمارم
به سرم فکر کربلا زده است
به هوای حسین بیدارم
کربلای مرا ضمانت کن
برسان تربتی ز دلدارم
فاطمه امشب آمده به حرم
آرزومند شام دیدارم
ناله ی یا بُنَیَّ خواهد زد
به تنت هرکسی که آمد زد...
اهل کوفه چرا نفهمیدند
به بزرگان لگد نباید زد...
تو بریده بریده جان دادی
خنجرش را کشید و ممتد زد
حرمله بر گلوت محکم زد
و سنان بر دهان تو بد زد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
برای غربت شاه غریب سینه زدم
برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم
گریستم همهی عمر جای یارانش
میان روضه به جای حبیب سینه زدم
عزیز فاطمه گفتند عجیب کشته شدی...
که بین روضه برایت عجیب سینه زدم
شنیدهام که سر صبر کشتنت، حالا...
به قتلِ صبرِ تو من بیشکیب سینه زدم
به نوحهخوانِ تو گفتم بگو از آب فرات
همین که گفت شدی بی نصیب، سینه زدم
✍ #امیر_فرخنده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
محبوب جان و جانِ جهانم، حسین جان
روح و روان و راحتِ جانم، حسین جان
آرامش خیال نفسهای زندگی
ذکر همیشه روی زبانم، حسین جان
من از دعای مادر تو نوکرت شدم
ای کاش نوکر تو بمانم، حسین جان
پیچیده روزگارِ مرا زخم و داغ و درد
از دردِ این جهان برهانم، حسین جان
در کورهراه زندگیام، عطر روضهات
راه حیات داده نشانم، حسین جان
وابستهام به روضهی تو همچنان نَفَس
من بی تو یک نفس نتوانم، حسین جان
این روزها غمِ حرم و غربت و فراق
افتاده مثل زخم به جانم، حسین جان
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
دلتنگ #زیارت_کربلا
#شب_جمعه
«گرچه دوریم، به یادِ تو سخن میگوییم»
بُعد منزل چه بلاها به سرِ ما آورد!
✍ #مرضیه_عاطفی
@dobeity_robaey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_قاسم_سلیمانی
دلم برات تنگ شده عمو قاسم
@hosenih
#امام_زمان_عج_مناجات
#یاد_مرگ؛ #شهدای_امنیت
در حسرت #زیارت_کربلا
نه تمنای خود بیان داریم
نه دگر فکر آب و نان داریم
شکر خالق، همینکه عرضِ سلام...
محضرِ صاحب الزمان داریم
لحظهای بین غم رها نشدیم
بسکه مولای مهربان داریم
مرگ نزدیک و غافلیم از آن
چقدر ما مگر زمان داریم؟!
سر به زیر از خجالتیم اما
چشم بر لطف آسمان داریم
داغ دیدند همسران شهید
تا که امنیت و امان داریم
شد پریشان وجود و خاطرشان
اگر آرامشِ روان داریم
روضهخانه، بهشت نوکرهاست
جا در این بیت و آستان داریم
روز و شب از فراق کرب و بلا
ذکر "مولا حسین جان" داریم
گرمی داغ اوست در دل ما
از غمش بین دل، نشان داریم
**
یاد دست گرهگشای حسین
گله از دست ساربان داریم
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
بالابلندی، شانههای مهربان داری
بر طاق چشمانت دو ابروی کمان داری
بر لب طنین دلنشین نور و الرحمن
روی عبایت آیههایی از دخان داری
بارانی و با ابرهای جمعه میباری
بارانی و در مُشت خود هفت آسمان داری
در دست، گرچه ذولفقار انتقام اما
بر روی دوشت بقچههای آب و نان داری
ما عاشقان مدعی هرگز نفهمیدیم
حسی که تو، به هر کدام از شیعیان داری!
گفتیم دوری، بی نشانی، غافل از اینکه
هر جا که دلتنگ توأیم، از خود نشان داری
**
هر جا که نامت را بخوانم میرسی از راه
هرجای دنیا باشم آنجا جمکران داری
✍ #میتراسادات_دهقانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
ای چارهسازِ مشکل ما را تو چاره کن
برحال عاشقانِ خرابت نظاره کن
پرده ز رخ نمیکشی ای ماهِ دل، مکش
حرفی بزن، به جانب ما یک اشاره کن
خورشیدِ آسمانِ علی، ماه فاطمه
شام سیاهِ بخت مرا پُر ستاره کن
بنگر چه آمده به سرم از فراق تو
زخم دل شکستۀ ما را شماره کن
ما از نفس فتاده و در راه ماندهایم
ما را به روی مرکبِ لطفت سواره کن
ای سایۀ عنایت تو بر سر همه
بر سائلِ شکسته، نگاهی دوباره کن
باید عریضهای بنویسم برای تو
خواهی بخوان تو نامۀ من، یا که پاره کن
✍ #مجتبی_روشن_روان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمان_عج_مناجات
ایکاش که موسمِ خروشم برسد
هنگام نشاط و جُنبوجوشم برسد
ایکاش که فریاد انا المهدی تو...
در یک سحر جمعه بهگوشم برسد
✍ #سجاد_شرفخانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه|عضو شوید
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یُمن گریهی شب تا به صبح بیدارم
به آب مینگرم روضه میشود تکرار
به یاد العطش روزهای دشوارم
هنوز لحظهی گودال خاطرم مانده
هنوز فکر حسینم، هنوز میبارم
هنوز قابل لمس است جای دست سنان
به تازیانهی خود داده بسکه آزارم
تمام کودکیام با رقیه یکجا سوخت
هنوز هم که هنوز است من عزادارم
نرفته از نظرم عمهام زمین میخورد
نرفته از نظرم گریههای بسیارم
هجوم و غارت و پای برهنه و صحرا
من این سیاههی غم را چگونه بشمارم
تنم میانهی بازار بردهها لرزید
بلا کشیدهی شام سیاه بازارم
✍ #علیرضا_وفایی_خیال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام
روضهدارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوهی مجتبی توئی آقا
همره عمه آمدی گودال
راویِ ماجرا توئی آقا
آنکه دیده گروهگروه زدند
سنگ و چوب و عصا توئی آقا
آنکه دیده به زیرِ چکمهی شمر
شاه، زد دست و پا توئی آقا
آنکه دیده تمام قرآن شد
با لگد جا به جا توئی آقا
آنکه دیده ضریح مویِ حسین
دستِ یک بیحیا توئی آقا
آنکه دیده سرِ عزیزِ خدا
رفت بر نیزهها توئی آقا
بعد از آن شاهدِ هجومِ سپاه
سویِ آل عبا توئی آقا
آنکه همراه قافله رفته
سویِ شامِ بلا توئی آقا
سخت بر تو گذشت آن ساعات
بد شکستند حرمت سادات
اوج بی غیرتی نشان دادند
سنگ در دست این وآن دادند
اول شهر عنان مرکب را
دست یک مشت بد دهان دادند
جای عرضِ سلام، پیرو جوان
ناسزاها به کاروان دادند
رأسِ جدت به زیرِ پا افتاد
بسکه سر نیزه را تکان دادند
دستِ سادات بر سرِ بازار
صدقه تکههای نان دادند
بوسهگاهِ رسول خاتم را
به دمِ چوبِ خیزران دادند
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
خواهم کنم روایت، با صوتِ آشکارا
یک گوشه از تمامِ، غوغای کربلا را
وقتی که مرکب آمد بی راکبش ز گودال
حالِ حرم بهم ریخت، عصمت شد آشکارا
از پردههای خیمه بیرون شدند زنها
لطمهزنان به صورت، خَستند قلب ما را
من بودم و امامم، یعنی امام سجاد
مَحرم نمانده بود از اَقوام، خیمهها را
دیدم که بانوان تا، گودال میدویدند
سعیِ صفا و مروه اینجاست نینوا را
بر سر زنان تمامِ اهل حرم به گودال
کردند جمله بر پا اهلِ سما عزا را
کعبه حسین بود و اهلِ حرم به گِردش
با چشمِ خویش دیدیم خونبارشِ مِنا را
من همرهِ رقیه ملحق شدم به عمه
غلطان بهخاک دیدم فرزند مصطفا را
با گوشه چشمِ جدم، عمه به خیمه برگشت
نگذشت دیری اما، دیدم چنین قضا را
"وَالشمرُ جالِسٌ" وای، با چکمه روی سینه
دیدیم ساعتی بعد، آقای سر جدا را
بی سر عزیز زهرا افتاده بود بر خاک
این است عشقبازی با بندگان خدا را
تنگِ غروب بود و حکمِ امیرِ لشکر:
عریان کنید اینَک ابدانِ کشتهها را!
تنها همه به صحرا، سرها همه به نیزه!
نه با کسی مروت، نه با کسی مدارا
دیدم تمامِ سرها بر نیزهها چو خورشید
کردند سوی سرها، پرتاب سنگِ خارا
در بینِ آتش و دود شد صحبت از اسارت
از عمهاَم بجویید دنبال ماجرا را...
✍ #محمود_ژولیده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
از سن کودکی شده غم آشنای من
باد خزان وزیده به دولتسرای من
بغض و شرر گرفته مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و گریه های من
خاک مزار من ز جفا بی نصیب نیست
زائر نمانده دور حریمم، عجیب نیست
مانند من امام غریبی، غریب نیست
گریه کنید اهل منا در عزای من
اهل زمانه غصه به قلبم رساندهاند
بر روح و جان من، غم و غربت چشاندهاند
من را به روی مرکب سمی نشاندهاند
از زهرِ زینِ اسب، ورم کرده پای من
از کودکی رسیده به من چهرهای کبود
در کربلا و کوفه و جولانگه یهود
از بس که زخمهای تنم در فشار بود
مانده نشان سلسله بر جای جای من
بر روی خار سخت مغیلان دویدهام
از ابن سعد و حرمله طعنه شنیدهام
هفتاد و دو ستاره سر نیزه دیدهام
این روضههاست گوشهای از ماجرای من
بازار و ازدحام نرفته ز خاطرم
آتش ز پشت بام نرفته ز خاطرم
بزم حرامِ شام، نرفته ز خاطرم
مانده ز شام کرب و بلایی برای من
یادم نرفته چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود، پر عمه زینبم
یاد لباس شعلهور عمه زینبم
فریاد میکشد جگر مبتلای من
من روضهخوان غربت عمه رقیهام
مردم شکست، حرمت عمه رقیهام
آه... از شب شهادت عمه رقیهام
تغییر کرده صحبت و حال و هوای من
یاد غروب کرب و بلا زار و مضطرم
آن خاطرات میگذرد از برابرم
یک عمر یاد تشنگی جد اطهرم
ذکر حسین گشته دعا و نوای من
داغش برای اهل ولا سینه سوز ماند
بی حال، زیر خنجر آن کینهتوز ماند
در زیر آفتابِ بیابان سه روز ماند
اعضای جدِ تشنهلب و سر جدای من
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
مگر میشود گریه بسیار کرد...
مگر میشود دیده خونبار کرد...
مگر میشود صحبت از خار کرد...
مگر میشود نقل بازار کرد...
ولی از غم و غصهاش دق نکرد!
مگر میشود خیمه سوزان شود...
درآن شعلهها عمه حیران شود...
کشیده نصیب یتیمان شود...
رد دستهاشان نمایان شود...
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
مگر میشود لشگر نیزهدار
بیفتد به دنبال یک طفل زار
ببینی سر شاه را نی سوار
ز داغ رقیه شده بی قرار
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
حرم شد گرفتار رنج و عذاب
چهها کرد با دستهامان طناب
مگر میتوان روضه خواند آب آب
مگر میشود حرف زد از رباب
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
شبی که حرم سمت غمخانه رفت
به مهمانی قصر شاهانه رفت
ز شوق پدر طفل دردانه رفت
مگر میتوان گفت ویرانه رفت
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
کنون این من و این دل گریهخیز
نشستم به بستر مریضِ مریض
چه باید کنم با غمش یا عزیز
مگر میشود گفت حرف از کنیز
ولی از غم و غصهاش دق نکرد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_مناجات
قلم در دست میگیرم که امشب شاعرت باشم
نم ناچیزی از دریای "قال الباقرت" باشم
قلم در دست میگیرم که پای مکتبِ فقهت
شبیه دانش آموزِ همیشهحاضرت باشم
مسیرم را به سمت جادهات یکراست کج کردم
که در هر رفت و هر آمد، همیشه عابرت باشم
به زیر خیمهگاه چادرم گهگاه بنشینم
به یاد کربلا اشکی بریزم، ذاکرت باشم
میان سینهی تنگم کبوترخانهای دارم
که گاهی تا بقیعت پرکشم؛ تا زائرت باشم!
✍ #بهجت_فروغی_مقدم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم
با کاروانی دیدهگریان، گریه کردم
هربار با مویی سپید و قامتی خم
عمه صدا میزد «حسین جان» گریه کردم
یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد
با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم
دنبال مرکب پا برهنه میدویدم
دنبال زنها در بیابان گریه کردم
دیدم که دسته دسته در گودال رفتند
شد شاهِ عالم سنگباران، گریه کردم
دیدم یکی زانو زده بر روی سینه
گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم
دیدم که آبِ مشک را روی زمین ریخت
سر میبُرید از ذبح عطشان، گریه کردم
همبازیام را پیش چشمم ضجر میزد
گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم
با چشمهایم کوچههای شام دیدم
کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم
دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار
برحال عمه من فراوان گریه کردم
دیدم که میبندد یکی با خیزرانش
لبهای یک قاریِ قرآن گریه کردم
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_شهادت
زبانم قاصر است از وصف غمهایی که تو دیدی
ندیده هیچکس رنج و ستمهایی که تو دیدی
مصائب لحظه لحظه بر صدایت لحنِ ماتم داد
نوای نینوا شد زیر و بمهایی که تو دیدی
غروب و خیمه و غارت؛ چه بد شد قاتل جانت-
به روی چادر عمه، قدمهایی که تو دیدی
به رویِ نيزهها با خنده سرها را علَم کردند
دلم آتش گرفت از آن علَمهایی که تو دیدی
ندیده قدر یک ثانیه در عمرش به خود تاریخ
سپاهی از همان نامحترمهایی که تو دیدی
برای شیرخواره تیر شیر افکن مهیا شد
به دست کینهی آن بی جنمهایی که تو دیدی
نهایت! پنج سالت بود سال شصت و یک اما
کهنسال است و صد سالهست غمهایی که تو دیدی!
✍ #مرضیه_عاطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_مناجات
شاعرترین غمهای دنیا شاعرت بودند
حتی ملائک هم، غلام و چاکرت بودند
آن روزها که بیل در دستت عطش میزد
تنها درختان مدینه ناظرت بودند
ای آیهی تطهیر دستآموز چشمانت
ای که دو دنیا مست نام طاهرت بودند
تو چشمهچشمه معرفت جوشاندی آن ایام
و شیعیانت تشنهتشنه زائرت بودند
طوفان شدی، صد کوه در پیشت کمر خم کرد
دریا شدی و رودها هم عابرت بودند
تو شرحهشرحه مجتبی بودی و بدگویان
عمری نمکافشان قلب صابرت بودند
یا نیزهنیزه کربلا خواندی و یارانت
گاهی بلیگویان هل من ناصرت بودند
تو باطن قرآنی و افسوس از آنان که
حتی کر و کور از بیان ظاهرت بودند
تو، از حرای علم تابیدی و صدخورشید
هر روز، میزانگیر نور باقرت بودند
لب باز کن، تا مارهاشان را بسوزانند
آنان که در شک از کلام ساحرت بودند
**
ای کاش من هم شاعر تنهاییات باشم
نه مثل آنان که غبار خاطرت بودند
اما نه با شاعرنمایان اعتنایت نیست
ای که فرزدقهای عالم شاعرت بودند
✍ #محمد_مرادی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_روز_عرفه؛ #دلتنگ_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#تجمع_هیئات_مذهبی_در_حرم_سیدالکریم
هواى وصل تو ما را کشانده تا اينجا
کريمِ شهر، گدا را کشيده تا اينجا
ز بسکه دست گرفتى، همين بزرگىِ تو
گداى بى سر و پا را کشيده تا اينجا
همينکه گفت گنهکار يا کريم العفو
دل شکسته خدا را کشيده تا اينجا
شميم پيرهن يوسفايد از عرفات
صداى روضه شما را کشيده تا اينجا
يقين کنم که تا دستهها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشيده تا اينجا
حسين گفتن ما مسلميهی هر سال
نسيم کرب و بلا را کشيده تا اينجا
صداى پاى محرم به گوش مىآيد
حسين قافلهها را کشيده تا اينجا
بُنَىَّ گفتن يک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشيده تا اينجا
به يار نيزهسوارش به گريه زينب گفت
کمند زلف تو ما را کشيده تا اينجا
ز روى بام کسى ناله زد حسين ببخش
که نامههام شما را کشيده تا اينجا
عزيز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_روز_عرفه
#مناجات_روز_عرفه
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه
خیره بر رحمت دستان حسینیم همه
عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم
بازهم پارهگریبان حسینیم همه
وسط روز رسیدیم و همه میبینند
عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه
دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم
در پی نسخهی درمان حسینیم همه
حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم
عاشق ذکرِ حسن جانِ حسینیم همه
ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند
ما بدهکار به احسان حسینیم همه
او مناجات کند کار همه می گیرد
تشنهی وادی عرفان حسینیم همه
عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب
در ره عشق به قربان حسینیم همه
اشک ما خرج برای غم اغیار نشد
روزگاریست که گریان حسینیم همه
آتش سینهی ما از غم یک بی کفن است
داغدارِ تن عریان حسینیم همه
**
چشمهایش سرِ تشنهشدن از کار افتاد
کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه
ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم
ماتْ از جود فراوان حسینیم همه
خیزران... سنگ... نوکِ نیزه... مراعات کنید
ما اسیر لب و دندان حسینیم همه
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
امواج طوفانی به جان ساحل افتاد
"ای رود جاری"! سمت این دریا نیایی
نامه نوشتم که بیا، امن است کوفه!
ای کاش دستم میشکست، آقا... نیایی
چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست
من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم
دندان مسلم را شکانده سنگ کینه...
دلواپس دندان زیبای تو هستم
نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر
پای دو دِرهَم آبرو را میفروشند
این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیشاند...
دین خدا را هم به دنیا میفروشند
مانند بابایت علی در هر گذرگاه
بی حرمتی از کوفیانِ پست دیدم
گفتم که ای وای از دهانت...، گریه کردم
تا نیزهای دست سنان مست دیدم
میخانهها از لاتهای مست پُر شد
دور اراذلهای مِیخوارش شلوغ است
پیران اینجا هم خیال جنگ دارند
خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است
تمرین تیراندازها با مشکِ آب است
خیلی سفارش کن یل آب آورت را
این حرمله بدجور تیرانداز خوبیست...
حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را
کوفه برای اکبرت نقشه کشیده
یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده
جانم به قربان سرت...، امروز دیدم
خولی سرِ بازار خُورجینی خریده
به همسران پابهماه خویش، مردان
با روسریها، گاهواره قول دادند
این نامسلمانها به دختربچههاشان
انگشتری و گوشواره قول دادند
فکر و خیال شهر جانم را گرفته
اندیشهی مسموم دارد کوچههایش
اهل و عیالت را نیاور کوفه آقا
خیلی نگاه شوم دارد کوچههایش
"بُغضاً لِحِیدر" این چُنین پیداست گویا
از کینهی بابات مالامال هستند
اینها برای ذبح تو برنامه دارند
اینها به فکر کَندَن گودال هستند
آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم...
از حنجرت چیزی نمیماند عزیزم
آن نعلهایی که به سُم اسب بستند...
از پیکرت چیزی نمیماند عزیزم
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
#غزال
مسلم دلاور بود
مثل عمویش تیغ میچرخاند و صفدر بود
وقتی رجز میخواند
از پهلوانها یک سر و گردن فراتر بود
اصلونسب یعنی
او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود
در خطبهخواندن هم
با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود
پایان هر بیعت
در شهر کوفه ماجرای پشتوخنجر بود
ای بیوفا کوفه!
ای کاش از اول نمیگفتم بیا کوفه!
ویران شود ایکاش
یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه
با خانواده نه!
مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه
خوش نیست پایانش
وقتیکه عهدش را شکست از ابتدا کوفه
خیری در اینجا نیست
میبارد از دیوار و درهایش بلا کوفه
آواره شد مسلم
در کوفه بین چارهها بیچاره شد مسلم
یاد حسین افتاد
وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم
از نسل پاکان بود
اما اسیر لشکری مِیخواره شد مسلم
غربت همین بس که
دلخوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم
در آخرین لحظه
مرثیهخوان کودک و گهواره شد مسلم
از روی بام افتاد
در پیش چشم پستها، عالیمقام افتاد
صدها حکایت داشت
خونی که از لبهای او در چشم جام افتاد
گفتند باخنده
زنهای کوفه عاقبت پیک امام افتاد
میدید ازآن بالا
آتش به جان چادر اهل خیام افتاد...
میدید ازآنجا که
زینب مسیرش با چهوضعی سمت شام افتاد
شعر از گروه ادبی #یاقوت_سرخ
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
بر بلندای دارالاماره رفتهای تا کجا را ببینی؟
رفتهای تا که از آفرینش ابتدا انتها را ببینی؟
ای وفای به عهدت مسجل، آسمان پشت چشمت معطل
بهتر از هر کسی میتوانی راز قالوا بلی را ببینی
خنده کن تا ملائک بخندند، حلقهی عشق دورت ببندند
حوریان در طوافت بچرخند، صف به صف انبیا را ببینی
جمع مستقبلینات بنازم، صفبهصف مؤمنینات بنازم
بهتر از این کجا میتوانی مرحبا مرحبا را ببینی؟
اندکی صبر کن ای سر سرخ، اندکی بیشتر بر بدن باش
غرق شو در ولی خداوند، تا مقام فنا را ببینی
چشم میبندی و چشم دل را میگشایی بر آن سوی هستی
خوش به حالت اگر میتوانی روی ماه خدا را ببینی
کوفیان تا ابد شرمگیناند، چشمها ریخته بر زمیناند
رفتهای بر بلندای این شهر، تا کدام آشنا را ببینی؟
دربدر، چشمهای قشنگت، در پی چشمهای حسین است
رفتهای شاید از این بلندی، مکه تا کربلا را ببینی؟
بس که شخصیتی بیبدیلی، مسلم روزگار عقیلی
میتوانی از این منظرِ سرخ، آن سوی ماجرا را ببینی
آن عطشرود آبی فرات است، تشنهلب این طرف کائنات است
پلکها را کمی بازتر کن، تا که موج بلا را ببینی
خیمهگاه خدا غرق آه است، تیغ مشغول قتل و گناه است
قد بکش تا بریدهبریده، گودی قتلگا را ببینی
علقمه غرق شد در ابالفضل، کربلا شد سراسر ابالفضل
دستها را کمی سایبان کن، تا که دست وفا را ببینی
داغ در کربلا بیحساب است، تیر دنبال قلب رباب است
چشمها را ببر پشت خیمه، تا که زیر عبا را ببینی
موج سرخ بلایی میآید، روز بی انتهایی میآید
زودتر جان بده تا مبادا، ماهٍ در بوریا را ببینی
صبر کن لشکر سر بیاید، روز تنهاییات سر بیاید
صبر کن مرد تنهای کوفه! لشکر سرجدا را ببینی
چند روزی تحمل کن ای مرد، تا کمی بگذرد این غم و درد
کاروانی به کوفه بیاید، خندهی بچهها را ببینی
عاتکه دخترت که شهید است، دختر دیگرت که اسیر است
خنده کن تا جلوتر بیاید، خار در دست و پا را ببینی
صبر کن تیغها جان بگیرند، انتقام شهیدان بگیرند
صاحبالامر از ره بیاید، دست مشکلگشا را ببینی
✍ #ایوب_پرنداور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e