eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
339 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
از بس حسن بخشنده و مهمان‌نواز است از عالم و آدم گدایش بی نیاز است از سفره‌اش هر قدر می‌خواهی طلب کن دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است زانو بغل کردن دگر معنا ندارد وقتی که آقای کریمت چاره ساز است هر جای عالم چشم می‌چرخانم انگار پرچم سیاهِ «یا حسن» در اهتزاز است استادِ عباس است، باید هم بگویند شير جمل در هر نبردی یکه تاز است در جنگ‌ها، الحق جلودارش نبودند جنگاوری‌اش فخرِ تاریخِ حجاز است :: سجاده را از زیر پایش می‌کشیدند غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است اینکه چه‌ها شد در دل کوچه، بماند از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و گریه‌کن‌های حُسینیم و گدای حَسَنیم خاکِ پاهای حُسینیم و برای حَسنیم جمع ما را حَسن آورد سوی کربُبَلا کربلایی شده‌ی خیر دعای حَسنیم صورِ "این الحَسَنیون" که قیامت بزنند با حُسین بین صفوف رفقای حَسنیم کوری چشم همان‌ها که رهایش کردند... تا خداییِ خدا هست، به پای حَسنیم ما به این کربُبَلا شهر حَسن می‌گوییم که در آن خیره به شش‌گوشِ طلایِ حَسنیم.. کربلا آمده‌ای! خرجی تو با حَسن است اربعین ما همه مهمان عطای حسنیم به حسن بوده اگر حاجت مارا دادند زیر این قُبه همه زیر عبایِ حَسنیم عطر سیب حرمش را ز بقیع آوردند به‌خدا پیشِ حسین، مستِ هوای حَسنیم... هیچکس نیست زیارت کند اورا امروز داغداران غمِ صحن و سرای حَسنیم :: تشتِ خونینِ حَسن، مقتلِ خونینِ حُسین هم عزادار حسین، هم به عزای حَسنیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی که پشت لبخندش غمی آکنده از آه‌‌ست مرور روزهایش، روضه‌های تلخ و جانکاه‌ست ندارد گنبد و گلدسته و ایوان طلا؛ اما مسیر آسمان تا مرقدش بسیار کوتاه‌ست برایش دشت‌ها صحن و تمام آسمان گنبد چراغ روشنِ صحن و سرایش تا سحر ماه‌ست اگر مخفی‌ست قبر فاطمه، قبر حسن خاکی‌ست عزیز فاطمه با مادرش همواره همراه‌ست به دستان کریم اوست در عالم اگر خیری‌ست که لطف دیگران با منت و خواری و اکراه‌ست جذامی‌ها کنار او نشستند و جهان فهمید کرامت، گردی از دامانِ خاک‌آلود این شاه‌ست برای شادی زهرا بگو ذکر "حسن جان" را  اگر توفیق می‌خواهی، فقط راهش همین راه‌ست به سمت روضه می‌گردد مسیر شعر و می‌دانم پریشان می‌شود قلبی که از این راز، آگاه‌ست :: نمی‌گویم که در کوچه چه پیش آمد، تو هم بگذر فقط سر بسته می‌گویم که زهرا عصمت الله‌ست مپرس از من چه دید آنجا، فقط این درد را بشنو سپیدی‌های موی او، غمِ سیلیِ ناگاه‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشستم گوشه‌ای از سفره‌ی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفت هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهانِ رحمة للعالمین واشد به تحسینت تو دینِ تازه‌ای آورده‌ای از دیدِ این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المؤمنین خواندن، مذل المؤمنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت_ برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون! که می‌چینند مضمون، آسمان‌ها از مضامینت بگو تا تیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت، تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تورا پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت درون خانه هم مَحرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنها‌ترین تنها‌تر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت می‌آمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت چه می‌شد مثل مادر نیمه‌ی شب بود تدفینت صدایت می‌زند اینک یتیمت از دل خیمه که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جانِ شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غم‌هایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره‌ی همواره رنگینت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک یارِ با وفا که شود یاورش، نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف‌ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ‌گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی اندازه‌ی معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی‌گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش.. کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟.. امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش... چه زهری مَحرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟ نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش! به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست مبادا زخم بردارد، مبادا تیربارانش... اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فرق دارد به یقین مزه‌ی احسان حسن لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن زلف خود را به نخ چادر زهرا بسته‌ست هرکسی هست در این دهر پریشان حسن کرمش دست گدا را به خداوند رساند سائلان را بنویسید: مسلمان حسن "بی حرم هست؛ ولی هرچه حرم زنده از اوست" زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی مثل ایوان نجف می‌شود ایوان حسن سَردَر باغِ حسن نام حسین است فقط نذر گل‌های‌ حسین است گلستان حسن پسرانش همه‌جا گوش به‌ فرمان حسین علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن :: بعد یک عمر فقط زهر توانست شود مرهم زخم دل و سینه‌ی سوزان حسن ظاهراً زهر شده قاتل او؛ اما نه کوچه‌ای تنگ شده نقطه‌ی پایان حسن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست خون گریه کن مدینه! کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست گـشتـنـد انبـیا همه چون فـاطـمه یتـیـم زیـرا عـزای قـافـلـه سـالار انبـیـاست خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست اهل ولا! به هـوش که با رحـلـت نـبی شـهـر مـدیـنـه یـکـسـره آبستن بلاست قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست دار الولا محاصره، زهراست پشت در دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست آتـش زدن به خـانـۀ ریـحـانـۀ رسـول پاداش رنج‌های شب و روز مصطفاست آزردن بـتـول پـس از رحـلـت رسـول باللَّه قـسم شـروع جـنایـات کـربـلاست از لحظه‌ای که غصب خلافت شد از علی تا حـشـر، حـقّ آل محـمد به زیر پاست هرروز رأس شاه شهیدان به نوک نی هرشب صدای نالۀ زهرا به گوش ماست مـیـثـم! قــسـم بـه مـیـثـمِ آزادۀ عــلــی آزادگـی ولایـت سـلــطـان اولــیـاسـت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دردا که سوخت آتش دل، جسم و جان من برخاست دود غم، دگر از دودمان من شد آشیانه‌ام قفس تنگ این جهان جغدی در این قفس شده هم‌آشیان من کامم که خود ز غصّهٔ ایام تلخ بود شد تلخ‌تر ز همسر نامهربان من هرکس به آب رفع عطش می‌کند، ولی یک جرعه آب، ریخته آتش به جان من... زهر جفا ز لالهٔ رویم ربوده رنگ با خطِّ سبز آمده حکم خزان من بس ناروا شنیده‌ام و صبر کرده‌ام دردا که سخت بوده بسی امتحان من آری یتیم می‌شود امروز قاسمم گرید به نور دیدهٔ من دیدگان من در کربلا به‌جای من او را قبول کن مشکن حسین من، دل این نوجوان من زهرا کجاست تا که در آغوش گرم او آسان بر آید از تن مجروح، جان من :: تا بر زبان برد مگر از لطف، نام ما یک‌عمر «یا حسن» شده ورد زبان من صد ره مرا ز عشرت فردوس خوش‌تر است یک‌بار اگر که یار بگوید «حسان» من ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زینب چو حال سخت حسن را نظاره کرد دامان ز اشک و خون جگر پرستاره کرد آمد حسین و کرد چو از حال او سؤال آنجا که کوزه بود به آن‌سو اشاره کرد گفتند درد خود ز چه درمان نمی‌کنی فرمود: مرگ را به چه بایست چاره کرد؟ می‌خواست روزه واکند از آب کوزه لیک یارب چه آب بود که کار شراره کرد پیدا بُوَد که با جگر او چه کرده است زهری که رخنه در جگر سنگ خاره کرد دل رشحه رشحه داشت ز زخم‌زبان ولی تزویر همسرش جگرش پاره‌پاره کرد جعده به‌پاس مرحمت بی‌حساب او در حق حضرتش ستم بی شماره کرد باران تیر بر تن و تابوت او بریخت تا آن زن سواره به مرکب اشاره کرد در روضه بقیع چو شد دفن پیکرش آن خاک پاک را همه دارالزّیاره کرد یا مجتبی به حال "مؤید" نگاه کن کز چشم دل به قبر غریبت نظاره کرد ✍مرحوم 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ملک‌الموت! مزن شعله به زخم جگرم وای مــن گـر تــو مدارا نکنی با پدرم صبـر کـن ســیر ببــینم رخ بــابـایم را چه کنم سدّ نگاهم شـده اشــک بصــرم قسمت این بود که بـالای سرش بنشینم چشم بگشایم و جـان دادن او را نگرم ای پــدر! مادر مظلومه من یار تو بود من پـس از رفتن تو جان علی را سپرم با تــن خســته و بازوی کبود از مسجد قول دادم که علی را به‌سوی خانه برم دست از دامــن حیدر نکشم یک‌لحظه گر بـــریزند همه اهــل مدینه بـه سرم قسمت این بــود که بعد از تو بمانم بابا تا که با دادن جان، جان علی را بخرم به فدای سر یــک مـــوی عـلی باد پدر گـرمیـان درودیوار دهد جـان، پسرم جگرت سوخت به هر بیت که گفتی «میثم» اجـر ایـن ســـوخـتنت بـا احـدِ دادگرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آخـر «ماه صفر»، اول ماتم شــده است دیده‌ها پرگهر و سینه پُر از غم شده است آه ای ماه! که داری به رخت گرد ملال! خون‌دل خوردن خورشید، مسلّم شده است آخر ای ماه سفرکرده که «سی‌روزه» شـدی رنگ رخسار تو همرنگ محرّم شده است عرشیان، منتظر واقعه‌ای جان‌سوزند چشم قدسی نفسان، چشمه‌ی زمزم شده است شــب تــودیع پــیمبـر، شـهدا می‌گفتند: آه از این صبح قیامت که مجسم شده است تا که برچیده شد از روی زمین «سایه‌ی وحی» آســمان، ابری و آشفته و درهم شده است :: «مجتبی» گلشنی از لاله به لب، کرد وداع داغ او، داغ دل عــالــم و آدم شــده است باغ، لبـریز شد از زمزمۀ «یاس کبود» لاله، دل‌تنگ‌تر از حجلۀ ماتم شده است :: میهمانی که «خراسان» شد از او باغ بهشت میزبان غـم او «عیسی مریم» شده است از همان روز که زد سکّه به نامش در توس شب، پی کشتن «خورشید» مصمم شده است تا بسوزد «دل ذریه‌ی» زهرای بتــول زهــر در سـاغر انگور فراهم شده است راستی تا بزند بوسه بر «ایوان طـــلا» کمر چرخ به تعـظیم شمـا خـم شده است پایتخت دل صاحب‌نظران است اینجا «مشهد» انگشت نمای همه عالم شده است گـر چه بسیار خطا دیده‌ای از ما، امــا سایۀ مهر تو کی از سرما کم شده است؟ گرچه من ذرّۀ ناقابلم ای شـمـس شموس! باز پیوند من و عشق تو محکم شده است تـا کسی بـنـدۀ سـلـطـان خـراسـان نشود غمش از دل نرود، مشکـلش آسان نشود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e