eitaa logo
ن والقلم(حسینی لیلابی)
1.3هزار دنبال‌کننده
249 عکس
276 ویدیو
39 فایل
✔️ پاسخ به سؤالات اعتقادی ✔️ برگزاری مسابقات تحلیل ها ،نظرات و سخنرانی های حسینی لیلابی
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علی الحسین المظلوم الشهید برای خودت روضه بخوان طبق نقل مرحوم سیدبن طاووس مثل امروز کاروان امام حسین بعد از اینکه ماموریتا رو کاملا انجام دادند بدون هیچ کاستی، برای زیارت به کربلا آمدند؛ آری! وقتی داشتند از کربلا می رفتند در مسیر تا شام دشمن بهشون اجازه عزاداری نداده؛ هرجا که طفلی، بزرگی نام امام حسین علیه السلام رو برده هدف تازیانه ی دشمن قرار گرفته؛ از یک طرف دشمن منعشون می کرد،از یک طرف تکلیف مانع عزاداریشون بود باید بار تکلیف رو به سرمنزل برسانند ولی دیگه این کاروان بار تکلیف رو به سرمنزل رسانده،دیگه دشمنم ممانعت نمیکنه،لذا یه جور عزاداری می کردن…” در نقل داره بی بی زینب سلام الله علیها برای امام حسین عزاداری میکرد،میفرمود:“واحسیناه واحبیباه یابن مکة و منا …. آه ثم آه ….”نمی دونم این جمله قابل ترجمه هست یا نه! “آه ثم آه”یه جوری عزاداری کردند که اگر تو کربلا می موندند دیگه کسی زنده از کربلا بیرون نمی رفت لذا مقاتل نقل کردند بعد سه روز امام سجاد به عمشون فرمودند:عمه جان دیگه کاروان رو آماده کن باید از کربلا بریم؛ بعضی مقاتل نقل کردند وقتی این کاروان میخواد از کربلا جدا بشه بی بی دو عالم سکینه دختر امام حسین همه رو گرد قبر امام حسین جمع کرد برا وداع آخر؛ اشعاری خونده؛ الا يا كربلاء نُودِّعُكَ جسماً بلا كفنٍ ولا غسلٍ دَفينا الا يا كربلاء نُودِّعُكَ روحاً لأحمد و الوصى مع الأمينا هان اى كربلا! با تو در مورد پيكرى وداع مى‌كنيم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شد. اي كربلا! آگاه باش! جسمي را كه بي كفن و بي غسل مدفون شده است، به تو مي سپاريم. اي كربلا، آگاه باش! روحي را كه متعلق به احمد و وصي و جبرئيل امين است به تو مي سپاريم نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد  روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود(۳) 🏴 و گریه های حضرت زینب(ع) در کنار قبر شش گوشه برادر شور دیگری داشت او که با صبر بی نظیر خود اجازه نداد سختی مصیبت ها مانع مأموریت ش شود اما اکنون که مأموریتش را به پایان برده می‌تواند گریه کند و ناله سر دهد برای مظلومیت برادر 🌸شعر مظهر صبر خدای حی داور زینبم!  یادگار حیدر و زهرای اطهر زینبم!  فتح کردی شام را سنگر به سنگر زینبم!  آمدی همچون علی از فتح خیبر زینبم!  گرچه آهی نیست از آه تو ظالم سوزتر  بازگشتی از همه سردارها پیروزتر  باغبان از بهر گل‌هایت گلاب آورده‌ام  بحر بحر از چشم گریان بر تو آب آورده‌ام  روی نیلی گیسوی از خون خضاب آورده‌ام  پرچم پیروزی از شـام خـراب آورده‌ام  آه دل را آتش فریـاد کـردم یـا حسین شام ویران را حسین‌آباد کردم یا حسین 🌸دو بیتی حسینم واحسین گفت و شنودم  زیارت نامه ام جسم کبودم  چه در زندان، چه در ویرانه شام  دعا می خواندم و یاد تو بودم  برای هر بلا آماده بودم  چو کوهی روی پا استاده بودم  اگر قرآن نمی خواندی برایم  کنار نیزه ات جان داده بودم مرثیه ترکی👈 لینک ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
🟢 [فرمول واقعی] سازگاری بیرون و درون نشانه کمال شخصیت است. یعنی زمانی که «نگرش‌ها» (یعنی باورها و ارزش‌ها، جهان‌نگری‌ و انسان‌شناسی فرد و ...) سازگار با «گرایش‌های» او باشد یعنی سازگار با احساسات، هیجانات و عواطف او باشد،و این دو نیز همراه و هماهنگ با «کنش‌های» او یعنی گفتار و رفتار او باشند، در آن صورت با یک «شخصیت سازگار» مواجهه‌ایم. در چنین وضعیتی اوج «رضایتمندی» و «شادی درونی» حاصل می‌شود. ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
شماره(۳) سوال سلام حاج آقا یه سوال داشتم اینکه من امروز مهمون داشتم برنج گذاشته بود گفتم بسته بندی بهش نگاه نکردم موقع کشیدن یه چیز گرد سیاه اندازه یه ارزن به چشمم خورد برداشتم گفتم شاید سنگ ولی فشار دادم لح شد نمی‌دونم فضله بود یا نه ممنونم اگه جواب بدین ✔️جواب گاهی همراه برنج یا گندم یا سایر حبوبات؛ دانه های سیاهی هست که از گیاه هست و بسیار شبیه فضله موش هست و مؤمنين وسواسی به خیال فضله موش بودن آن؛ از خوردن غذا صرف نظر میکنند و غذا را دور میریزند!! مطابق با فتوای مراجع عظام تقلید تا یقین به فضله بودن آن سیاهی نباشد پاک است. 👈هر گونه سؤال شرعی یا شبهه اعتقادی شما عزیزان را در اسرع وقت پاسخگو هستم. طرح سوال در خصوصی⇤ @lilabi طرح سؤال در گروه⇤ لینک @hosseinililab
شماره(۴) 🔺سوال🔺 سلام استاد . در برخی پیج های اینستاگرام مربای انگور آموزش داده می شود خوردن مربای انگور چه حکمی دارد؟ 🔸پاسخ🔸 سلام و ادب انگور اگر جوشانده شود خوردنش حرام است و طبق نظر تعدادی از مراجع نجس نیز می باشد. مگر اینکه آنقدر جوشانده شود که دو سومش تبخیر شود. پس قید این مربا را بزنید به بقیه مرباها اکتفا کنید😄 👈هر گونه سؤال شرعی یا شبهه اعتقادی شما عزیزان را در اسرع وقت پاسخگو هستم طرح سوال در خصوصی⇤ @lilabi طرح سؤال در گروه⇤ لینک @hosseinililab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این یک هشدار جدی است همینو کم داشتیم کشف علت«افسردگی بعد از زایمان» و اکثر بیماری‌های روحی و روانی!😳😳 وقت آن است زنگ خطر شیوع چنین انحرافاتی در میان برخی «طلبه‌ها» یا بعضاً «طلبه‌نماها» را به صدا درآوریم. از طرفی از مردم انتظار داریم این ادعاها را باور نکنند از سوی دیگر از بزرگان انتظار می‌رود برای کنترل این افراد تدبیری عاجل به کار گیرند و الا اینها، این ظرفیت را دارند که به تنهایی آبروی علمی هزارساله حوزه‌های علمیه را با این لاطائلات بر باد دهند. ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
روزی پیامبر حضرت محمد صلی الله علیه و آله، به طرف آسمان نگاه می کرد، تبسمی نمود. شخصی به حضرت گفت: یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردی و لبخندی بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: - آری! به آسمان نگاه می کردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا روزی بنده با ایمانی را که هر روز در محل خود به و مشغول می شد، بنویسند؛ ولی او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیماری افتاده بود. به سوی آسمان بالا رفتند و به متعال عرض کردند: ما طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم. ولی او را در محل نمازش نیافتیم، زیرا در بستر بیماری آرمیده بود. خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بیماری است، پاداشی را که هر روز برای او هنگامی که در محل نماز و عبادتش بود، می نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است، برایش در نظر بگیرم. 📚بحارالانوار، ج ۲۲، ص۸۳ ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
جمله از دانشمند غربی ورنر هایزنبرگ برنده‌ جایزه‌ نوبل فیزیک در سال 1932 که از او به عنوان یکی از بنیانگذاران فیزیک کوانتومی یاد می شود جمله جالبی دارد ؛ «نوشیدن اولین جرعه‌ از لیوان علوم طبیعی، تو را به یک بی ‌دین تبدیل می‌کند، اما در انتهای این لیوان خدا منتظر تو است.» متاسفانه افراد روشنفکر بی جنبه زیاد داریم که با یادگرفتن چند اصطلاح علمی غرور علمی برشون داشته و منکر خدا و دستورات خدا میشن اینها اولین جرعه لیوان علوم طبیعی را دیدند، اما از توجه به انتهای آن غافل اند!  ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
🕊 حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایده‌اى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است، به یک درهم مى‌ارزد. پذیرفت و به گنجشک گفت: «پندهایت را بگو.» گنجشک گفت: «نصیحت اول آن است که اگر نعمتى را از کف دادى، غصه مخور و غمگین مباش زیرا اگر آن نعمت، حقیقتاً و دائماً از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمى‌شد. دیگر آن که اگر کسى با تو سخن محال و ناممکن گفت به آن سخن هیچ توجه نکن و از آن درگذر.» مرد، چون این دو نصیحت را شنید، گنجشک را آزاد کرد. پرنده کوچک پر کشید و بر درختى نشست . چون خود را آزاد و رها دید، خنده‌اى کرد. مرد گفت: «نصیحت سوم را بگو!» گنجشک گفت: «نصیحت چیست!؟ اى مرد نادان، زیان کردى. در شکم من دو گوهر هست که هر یک بیست مثقال وزن دارد. تو را فریفتم تا از دستت رها شوم. اگر مى‌دانستى که چه گوهرهایى نزد من است به هیچ قیمت مرا رها نمى‌کردى.» مرد، از خشم و حسرت، نمى‌دانست که چه کند. دست بر دست مى‌مالید و گنجشک را ناسزا مى‌گفت. ناگهان رو به گنجشک کرد و گفت: «حال که مرا از چنان گوهرهایى محروم کردى، دست کم آخرین پندت را بگو.» گنجشک گفت: «مرد ابله! با تو گفتم که اگر نعمتى را از کف دادى، غم مخور اما اینک تو غمگینى که چرا مرا از دست داده اى. نیز گفتم که سخن محال و ناممکن را نپذیر اما تو هم اینک پذیرفتى که در شکم من گوهرهایى است که چهل مثقال وزن دارد. آخر من خود چند مثقالم که چهل مثقال گوهر با خود حمل کنم!؟ پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمى‌گویم که قدر آن نخواهى دانست. این را گفت و در هوا ناپدید شد.» ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
خوف از خدا برای چیست؟ این همه که در آیات و روایات، از خوف خدا سخن رفته است، برای چیست؟ مگر خداوند، موجود وحشتناکی است که باید از او ترسید؟ اساساً خوف از خدا به چه معنی است؛ با آن که پروردگار ما مهربان ترین مهربانان است و اوج رحمت و احسان و لطف را به بندگان دارد؟ 👈 خوف از خداوند از یک نظر در واقع خوف از عدل خداوند است که ما را گرفتار عقوبت می کند و خوف از علم اوست؛ زیرا او از همه خطاهایمان آگاه است و خوف از اعمال خودمان است که قهر و غضب الهی را در پی دارد. پس باید از خودمان و از عمل های خودمان بترسیم که کیفر را در پی می آورد. در دعاها آمده است: «یا من لا یخاف الّا عدله، یا من لا یرجی الّا فضله» ای خدایی که جز از عدلش خوف نیست و جز به فضلش امید نیست»! 👈 به عبارتی دیگر خوف از خداوند نشانه معرفت انسان است موسی(ع) که خواست خدا را ببیند، خطاب «لن ترانی» آمد و به او فرمود: به کوه نظر کن، خدا در کوه تجلّی کرد؛ موسی و یارانش همه از خوف بی هوش به زمین افتادند، سبب این گونه خوف ها کمال معرفت به خداست. از این رو، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَنَا أخوفکم لله» یعنی ترس من از خداوند نسبت به همه شما بیشتر است. 🔶امام صادق (ع) فرمود: یکی از توصیه های جالب لقمان این بود که به پسرش فرمود«خَفِ الله عَزَّ وَجَلَّ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَارْجُ الله رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ»از خدا چنان بترس كه [گويى] حتّى اگر با همه خوبى هاى انس و جن به پيشگاهش برسى ، عذابت مى كند و چنان به خدا اميدوار باش كه [گويى ]حتّى اگر با همه بدى هاى انس و جن به پيشگاهش برسى ، به تو رحم مى كند. ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
شعرهای جالب از پهلوان پوریای ولی گر بر سر نفس خود امیری مردی ور بر دگری خرده نگیری مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده‌ای بگیری مردی بي علم و عمل بهشت و رضوان مطلب بي روزه و بی نماز ايمان مطلب خواهي ز پل صراط آسان گذري آزار دل هيچ مسلمان مطلب اي دل تو دمي مطيع سبحان نشدي از خوي بدت هيچ پشيمان نشدي درويش شدي و زاهد و دانشمند اين جمله شدي هيچ مسلمان نشدي افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی با درمی یا قدمی یا قلمی ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
نگاهی به یک کتاب «الفروق بين الرجل والمرأة» نویسنده ی این کتابِ نسبتا قدیمی، حجت الاسلام مولانا، یکی از علما تبریزی است که در این کتاب به تفاوت های بین زن و مرد در احکام و تکالیف شرعی و اخلاقی پرداخته است و ۱۷۱ فرق را بیان کرده است . برخی از فرق های مورد اشاره در آن کتاب؛ ➖تفاوت در مقدار پوشش در نماز ➖تفاوت حكم استعمال طلا براى مرد و زن ➖ تفاوت در حكم پوشيدن لباس حرير ➖تفاوت حالت دست هاى زن و مرد در نماز ➖تفاوت در كيفيت ركوع زن و مرد ➖تفاوت در نحوه رفتن به سجده ➖تفاوت در نحوه سجده ➖تفاوت در نحوه برخاستن از سجده ➖تفاوت در لباس احرام زن و مرد ➖تفاوت در تکلیف جهاد ➖تفاوت در حکم و تکلیف در قضاوت و شهادت ➖تفاوت شرایط بلوغ ➖تفاوت در راه رفتن از وسط یا کنارجاده ➖تفاوت در شهوت و میزان مقاومت در هیجان های غریزی ➖تفاوت مجازات در جرایم ( در برخی جزائم مثل ارتداد مجازات زن خفیف تر است) 👌 اضافه میکنم که روانشناسان نیز تفاوت هایی در روحیات زن و مرد را بر شمرده اند تا جایی که نویسنده کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی زن و مرد را بسان موجودات دو سیاره متفاوت دانسته است که از نوع نگاه ، نحوه حرف زدن ، چگونگی ابراز احساسات و...متفاوت می باشند . ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
گفتگوهای گروه را از دست ندهید
روزی حضرت عیسی علیه السلام از خداوند درخواست کرد: الهی! یکی از دوستان خود را به من بنما. خطاب رسید: برو در فلان بیابان تا یکی از دوستان مرا ببینی وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است و متصل می گوید؛ « الحَمدُ للهِ نعمائه الشکر علی آلائه» حضرت عیسی علیه السلام فرمود « السَّلامُ علیکُ یا أَمهَ الله» پیرزن گفت: « وعلیک السَّلام یا روح الله».  عیسی (ع)پرسید: از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت: همان خدایی که تو را به سراغ من فرستاده، به من هم خبر داده چه کسی می آید. عیسی پرسید: خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی؟ آن زن گفت: الحمدللّه دل ذاکر و زبانِ شاکر و تنِ صابر دارم و پادشاهِ عالمیان را به یگانگی یاد نمایم. آن چه آلات معصیت بود، حضرت کبریا از من بگرفت. 👈نکته این ماجرا از کتب معتبر از جمله کتاب آمال الواعظین نقل شد. اما در فضای مجازی این ماجرا متفاوت نقل شده و آخرش عبارتی آورده شده بنده در منابع نیافتم. 📗مطابق ؛ آمال الواعظین،ج۱،ص۴۸۶ ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab
پسری‌ تصميم به ازدواج‌ گرفت ، ليستی از اسامی دوستانش را كه بيش از 30 نفر بودند را به پدرش داد و از او خواست كه با دوستانش تماس بگيرد‌ و آنها را برای روز عروسی دعوت كند ، پدر هم قبول ميكند. روز عروسی ، پسر با تعجب می‌بیند كه فقط شش نفر از دوستانش آنجا هستند ،بشدّت ناراحت شد و به پدرش گفت من‌ از شما خواستم تمام‌ِ‌ دوستانم رادعوت كنيد اما اينها كه فقط شش نفر هستند پدر به پسر گفت ، من با تك تك دوستانت تماس گرفتم و به آنان گفتم مشكلی برای تو پيش آمده و به كمك آنها احتياج داری و از آنها خواستم كه امروز اينجا باشند بنابر اين پسرم نگران نباش ، دوستان واقعی تو امروز همه اينجا هستند. دوست نَبوَد ، آن که در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی ⚜ هنوز عضو نشده ای⚜ 👈 درکانال ن و القلم؛ عضو شوید @hosseinililab