eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
434 ویدیو
168 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارسال یادداشت‌ @rahil1357
مشاهده در ایتا
دانلود
قلم ✍️ احمد اولیایی در تجلیل از مقام استاد راستگو 💠 راستگو، راستگو بود.‌‌.. 🔸 مرگ از آنچه فکرش را می‌کنیم به ما نزدیک‌تر است. گاهی انسانی بی‌فایده را با خود می‌برد و گاهی افرادی مفید برای جامعه را از ما می‌گیرد. مرحوم حجت الاسلام راستگو از جمله افرادی بود که به جامعه‌اش خدمت کرد. او را نباید با یک عالم، اندیشمند یا آیت الله مقایسه کرد بلکه اگر او را متناظر با مسیری که قرار بود طی کند ببینیم، در مقیاس خود یک آیت الله بود، یک دانشمند بود و یک عالم تمام عیار چرا که در موضوع خود درجه اعلی را به‌دست آورد. 🔹 حجت الاسلام راستگو در برهوت فقدان ایده، ایده داشت و در دنیای دروغ، صداقت. راستگو، راستگو بود؛ چون صادقانه ایده خود را دنبال کرد. او در بی‌توجهی به کودکان و جایگاه ویژه آن ها در تعلیم و تربیت، توجه خود را معطوف آن‌ها کرد. کار برای کودکان را زمانی انتخاب کرد که شاید کسی در آن زمان در حوزه به این موضوعات نمی‌اندیشید و حتی مورد سرزنش نیز قرار گرفت. اما او در تصمیمش راسخ و صادق بود و سال‌ها جهادگونه این مسیر را طی کرد. این نوشته در صدد نفی تلاش‌های بسیار و متکثر حوزویان از تلاش در فقه و فلسفه گرفته تا انواع خدمات اجتماعی، نیست؛ بلکه به دنبال نشان دادن اهمیت «ایده»، «استمرار» و «اخلاص» در مسیر انجام وظیفه است. 🔅 حجت الاسلام راستگو که خداوند غریق رحمتش فرماید و اساتید دیگری مانند استاد قرائتی که ان‌ شاء الله عمر طولانی داشته باشند، نمونه هایی قابل مطالعه و الگوگیری برای طلاب جوان و نظام آموزشی-پرورشی حوزه اند. از دست دادن ایشان فارغ از آنچه ذکر شد به ما این نهیب را می‌زند که آیا حوزه توانست از تجربه‌ی زیسته راستگوها و قرائتی‌ها استفاده کرده و طلابی با همان کارویژه تربیت کند؟! اگر در پاسخ به این سوال دیر بجنبیم قطعا افراد دیگری با کوهی از تجربه و ایده را از دست خواهیم داد... . @HOWZAVIAN
⚪️ اثر انگشت ✍️ روح‌الله سلیمانی امروز فکر می‌کردم اگه انگشت نداشتم چی میشد؟! مثلا همین تایپ کردن رو باید چطوری انجام می‌دادم؟! یا چطوری می‌تونستم هر صبح شونه دست بگیرمو موهامو مرتب کنم. غذا خوردنو مسواک زدنو کارای دیگه‌ی روزمره‌م که همشون به بزرگترین چالش‌هام بدل میشد و باید واسه جزئی‌ترین کارهام روی بقیه حساب می‌کردم ولی واقعا اونجوری که دلم می‌خواست کسی می‌تونست برام مسواک کنه، به غذا خوردنم کمک کنه یا موهامو مرتب کنه؟! یادمه یه زمانی اگه کسی انگشت سبابه نداشت از خدمت معاف می‌شد چون نمیتونست با سلاح شلیک کنه و یه عده واسه خدمت نرفتن قید این انگشت رو میزدن شاید فکر می‌کردن نیازی ندارن برای دفاع از کشور یا خودشون سلاح دست بگیرن چون یه عده دیگه هستن که این کارو کنن شایدم براشون امنیت کشور اونقدر مهم نبود که برن خدمت‌ و پیش خودشون خیال میکردن که حالا یه نفر کمتر چه تاثیری تو امنیتشون داره. اما این انگشت سرنوشت خیلی‌هامون رو تغییر داده. مثلا من که خوب یادمه همین انگشت وقتی خام وعده مذاکره با آمریکا شد، چند سال تمام ظرفیت‌های کشورم رو معطل توافقی کرد که اثراتش چرخ چندین کارخونه رو به همراه چرخ سانتریفیوژ متوقف کرد. ولی الان که با همین انگشتام دارم پشت دستگاه یکی از پنج هزار واحد احیا شده کار می‌کنم خوب می‌دونم که انگشتم چقدر تو سرنوشتم مؤثره. @HOWZAVIAN
🖌🖍 احقاق و تحقیق با کلمه‌ها ✍️ علی اصغر اسلامی تنها، عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ✨یا مَنْ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ، ✨یا مَنْ یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ ۱) خداوندِ علیم بدیع، حقّ است و انسانِ ظلوم جهول، محقّق. او احقاق می کند و انسان تحقیق. فعل او بدیع، دفعی و بی کران است و عمل انسان تقلیدی، تدریجی و کرانمند. او با کلمات اعلی، حق را احقاق می کند و انسان- که خود کلمه حق است- با کلمات ادنی، حق را جستجوی می کند. پس همانگونه که هستی شناسی «کلمه» برای حق شناسی و تخلق به حق سبحانه و تعالی ضروری است برای پویایی شناسی حقیقت جویی و تحقیق حق نیز ضرورت دارد. ۲) برخی معتقدند بیش از آنکه ایده ها واژه ها را بسازند، این واژه ها هستند که ایده ها را می آفرینند و آنها را حمل می کنند. البته واژه ها صرفا در کار انتقال ایده ها و معانی نیستند، آن ها درست مانند «بادها و ابرها»، خود در گشت و چرخش اند، به یکدیگر تبدیل و در همدیگر دگرگون می شوند. به همین خاطر است که می توان آنها را «گذر دهنده» یا« مَرکبِ ایده ها» به شمار آورد. ۳) از نظر بودریار واژه ها برای ما اهمیت بسیاری دارند. آن ها زندگی خودشان را دارند و از همین رو میرندگی و میرایی شان برای هر کسی که مدعی تملک شکل مشخصی از اندیشه نیست و سودای مرشدی ندارد بدیهی است. در ناپایداری واژه ها بازی شاعرانه ای از مرگ و زندگی وجود دارد در تعابیر و استعاره پردازی های مداوم و پیاپی یک ایده، به چیزی بیش تر(به چیزی غیر) از خود بدل می شود به شکل از اندیشه. زبان می اندیشد، به ما می اندیشد و دست کم تا جایی که به واسطه ی آن می اندیشیم برای ما می اندیشد؛ و در اینجا رابطه ای شکل می گیرد، رابطه ای که نمادین است، رابطه میان واژه ها و ایده ها. ما تصور می کنیم که راه پیشرفت از دیار ایده ها می گذرد- این توهم هر نظریه پردازی است- غافل از این که در حقیقت واژه هایی که در مقام اشاره گر عمل می کنند، ایده ها را می آورنند و بازمی آورند. ۴) از منظر نشانه شناسی متعالیه نیز کلمات بسیار مهم اند نه فقط کلمات اعلی و کلمات اوسط بلکه کلمات ادنی که مربوط به جهان انسانی و اجتماعی اند نیز مهم اند اگر معتقد باشیم «کلمه لفظیّة الحدوث و معنائیّة البقا» است و «المعنا داخل فی الفظ لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه»- نه اینکه«المعنا داخل فی الفظ بالممازجه» آنگونه که سوسور و ساختارگرایان معتقدند و نه «خارج عنها بالمباینه» آنگونه که بودریار و پساساختارگرایان معتقدند- آنگاه خواهیم دانست واژه ها نه فقط همچون بادها در کار جابجایی ایده ها و معانی اند(وَ الذَّارِياتِ ذَرْواً) ، بلکه آن ها درست مانند «ابرها و کشتی ها»، با قدرت فراوان و بار سنگین (فَالْحامِلاتِ وِقْراً )، به آسانی خود در گشت و جریان اند( فَالْجارِياتِ يُسْراً)، به یکدیگر برخورد و با همدیگر ترکیب می شوند. بیش از آنکه ایده ها و معانی خالق واژه ها باشند، این واژه ها هستند که ایده ها را حمل کرده و آن ها را می زایند. به همین خاطر است که می توان آنها را نه «محل ایده ها» و نه «مرکب ایده ها» آنگونه که بودریار می گوید؛ بلکه به تعبیر دقیق تر «حامل ایده ها» به شمار آورد. ۵) کلمه والد و والده کلمه است نه خالق و موجده آن. کلمه حدوث و پیدایش لفظی دارد و بقا و حیات معنایی. و اسفار اربعه محقّق در مسیر تحقیق وحقیقت جویی با آن آغاز و پس از سیر در جهان معانی به آن انجام می یابد. «سفر از لفظ به معنا»، «سفر در معنا»، «سفر از معنا به لفظ» و «سفر در الفاظ با معنا». کلمات طیبه سفر می کنند و در لحظه ای که به یکدیگر بر می خورند با پرهیز از تناکر و همستیزی(با همه اشکال آن از تضاد هگلی- مارکسی تا تفارق و تقسیم سوسوری- دورکیمی تا تمایز و تفاوق بوردیویی-دریدایی)، همشناسی و تعارف می کنند؛ در سطح اسما و الفاظ به هم می آمیزند. از تناکح اسما و آمیزش واژگان است که معانی نو متولد می شوند، نوآوری رخ می دهد و دانش و معرفت نو و کلمه طیبه نو ابداع می شود. @HOWZAVIAN