#باشگاه_نویسندگان_حوزوی_رسا
________________________🍃
#گزارش | روایتی خواندنی از دیدار "جهادیها با آقا"
🔴همانقدر که از لحظه لحظهی این دیدار لذت بردم، احساس میکنم شانههایم سنگینتر شده از باری که رهبرم به دوشم گذاشت یعنی گفتمان جهادی برای همراهی نود درصد دیگر جوانان.
🔵بعد آقا فرمود به نظر من باید رییس دولت یک فرد جوان باشد. اگر یک جوان رییس دولت بشود همه مدیرانی که به طور عادی توی همه سطوح روی کار میآیند جوان خواهند بود..
🔵برایم خیلی جالب بود که آقا اینقدر راحت و جدی با جوانها سخن میگوید. اینقدر راحت خود او را هم نقد میکردند و او هم صمیمانه نظرش را میگفت.
🔵آقا فرمود بچهها ثبات قدم داشته باشید مراقب وسوسهها باشید اخلاص توی جوانی سادهتر است توی جوانی تمرین کنید که در سنین بالا عادت به اخلاص کرده باشید. اگر اخلاص داشته باشید رحمت الهی همینطور بر سرتان میریزد...
✍ علی مهدیان
#دیدار
#دیدار_با_رهبری
#جهادی
#گروه_های_جهادی
🌐rasanews.ir/002a96
🆔 @rasanews_agency
نویسندگان حوزوی
💢رهبر انقلاب در پاسخ به انتقاد صریح یکی از اهالی سینما: من فکر نمیکنم در بهشت زندگی میکنیم. شما
#با_کاربران
✔️ به عنوان یک طلبه ناچیز...
🔹 وقتی برنامه "غیر رسمی" و #دیدار امام خویش را با اهالی هنر دیدم بسیار #غبطه خوردم
🔸 همان #غبطهای که در دیدارهای مختلف #دانشگاهیان و سایر اقشار با امام خامنهای داشتم
🔹 امیدوارم که ما #حوزویان خصوصا طلاب جوان نیز #لیاقت عنایت اینچنینی ولی خویش را پیدا کنیم
✍️ حسین کاوه
#دیدار_آقا #طلاب_جوان #حوزه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📮زلف پریشان، نقشی از بیقراری
✍ محمدجواد خمسه
🌱 خیلی از شانهها با موهایی که شانه میکنند، رابطهای عمیق و پر از احساس دارند. آنها دوست و رفیقاند؛ به هم احترام میگذارند، و وقتی از هم دور میشوند، دلتنگیشان را نمیتوانند پنهان کنند. شانهها با عشق کار میکنند، و موها همیشه قدر این عشق را میدانند.
🌱 شانهای که کنار آینه روی میز آرایش بود، مدتها بود به موهای ژولیدهای که تازه از خواب بیدار شده بود، خیره نگاه میکرد. این نگاه، غمی پنهان در خود داشت؛ دو روز و نیم گذشته بود، اما هیچکس سراغ شانه را نگرفته بود. شانه با خود اندیشید:
«این موها اگر همینطور بیرون بروند، دوستانشان چه خواهند گفت؟ آیا نخواهند پرسید که چرا شانهای همراهشان نیست؟ نکند فکر کنند این موها تنها ماندهاند؟ شاید باید شانهی دیگری برایشان پیدا کنیم؛ شاید کسی که بتواند بهتر از من همراهشان باشد.»
▫️همینطور که شانه غرق در این فکرها بود، ناگهان موهای خیس و خجالتزده آمدند کنار آینه. صاحب مو، دستش را به سوی شانه دراز کرد، و بالاخره او را برداشت. شانه که به موها نزدیک شد، حس کرد انگار قلبی که از درد فاصله شکسته بود، دوباره گرم شده است.
مو با هیجان و احساسی از ته دل گفت:
«نمیدانی این دو روز چقدر سخت گذشت! چقدر دلم برایت تنگ شده بود. هر روز که میگذشت، حس میکردم چیزی کم دارم. اگر این دوری بیشتر طول میکشید، از غصهی نبودنت، حتماً میریختم. تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا مرتب کنی و دوباره احساس زیبایی به من بدهی.»
🌱 شانه که این حرفها را شنید، دلش نرم شد. او دیگر دلخور نبود. فهمید که این فاصله، تقصیر موها نبود، بلکه صاحب موها بود که کوتاهی کرده بود.
• موها به شانه نیاز دارند، و شانهها به مو. این دو تنها زمانی شاد و آرام هستند که هر روز، در یک قرار عاشقانهی کوتاه، همدیگر را ببینند و کنار هم باشند. شاید راز زیبایی و طراوت همین پیوند ساده اما عمیق باشد.
این داستان مو و شانه نبود!
#دیدار #شانه
#نویسندگان_حوزوی_البرز
@howzavian_alborz