eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
529 ویدیو
184 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 محبوبه میرزایی زیتون سوخته نور خورشید پلک هایش را سنگین کرد.چشمهایش را بست و نفس عمیقی کشید. آتش بس که شد با دیدن خانه شان شوکه شد، تمام خانه با حیاط یکی شده بود. پدر سعی کرد بین ویرانه ها جایی تمییز و صاف برایش مهیا کند. با حسرت به درخت زیتونی که با اصابت موشک، سوخته بود نگاهی انداخت. پدربزرگ روز تولدش درخت را برایش کاشته بود.حالا که درخت سوخته، دیگر امیدی به زندگی نداشت. دل درخت پر بود از قصه های پدر بزرگ، لالایی های مادر و شیطنت‌های خواهر که حالا همگی آسمانی شده بودند.با رفتن آنها دل درخت هم مثل قلب یونس آتش گرفته بود و سوخته بود‌.دیگر امیدی نداشت. تنها موسیقی که در گوشش مانده بود صدای انفجار بود. دوباره صداها برایش نا مفهوم شد و دنیا دور سرش چرخید. پدر برایش قصه شکفتن می گفت و او باور نمی کرد. ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ به هوش که آمد پدر از بین ویرانه های خانه جوانه زیتون را نشانش داد که برگ های نازک و سبزش را رو به آسمان بلند کرده بود. _________________ سوره حج،آیه ۶ @AFKAREHOWZAVI
. چسب و اشکنجمه‌صالحی خورشید کم‌کم پشت ابرهای خاکستری پنهان شد و سایه‌ای طولانی و غم‌انگیز بر روی زمین گسترد. آدم‌هایی که در آنجا حضور داشتند با دقت و احترام شروع به انجام کاری کردند که شاید یکی از سخت‌ترین وظایف روزمره آن‌ها بود. هیچ‌کس نمی‌توانست در نگاه اول حدس بزند که کار اصلی این افراد چیست، اما لحظه‌به‌لحظه که پیش می‌رفتند، مقدمه‌ای برای روشن‌کردن تحفه‌ای تلخ فراهم می‌شد. آن‌ها خیلی زود به جعبه‌های چوبی ساده‌ای رسیدند که درونشان بدن‌های بی‌جان با ناخن‌ و مژه‌ی مصنوعی بود. شروع به کار کردند و هر‌چقدر در تلاش برای جداسازی این زینت‌های مصنوعی برآمدند، فقط با شکست بیشتری مواجه شدند. چسب‌های قوی و مواد شیمیایی‌ای که در فرآیند کاشت آن‌ها استفاده شده بود، به قدری محکم و استوار بودند که پایان کار آسان به نظر نمی‌رسید. چشمان همراهان پر از اشک بود و با اندوه به یکدیگر نگاه می‌کردند، در حالی که غساله به شدت می‌کوشید تا راه‌حلی پیدا کند. آن روز غساله‌ها با دلی پر از اندوه کار خود را بی‌نتیجه تمام کردند و با قلبی سنگین، میت‌ را به دست خانواده‌اش رساندند بی آن‌که بتوانند وظیفه واقعی تغسیل را انجام دهند. این تجربه‌ و حزن که بر روی شانه‌هایشان سنگینی می‌کرد، موجب شد که برخی از آنان دغدغه‌شان‌ را نسبت به از بین بردن این آرایش‌های مصنوعی دنبال کنند بنابراین با بانوان آرایشگر و افراد دغدغه‌مند این مساله را در میان گذاشتند، اتاق فکری تشکیل و تصمیم بر آن شد راه‌حلی بیابند و بالاخره موفق شدند. حالا آن‌ها به صورت جهادی از شهری به شهر دیگر سفر می‌کنند تا آموزش دهند و نحوه جدید ریمو کردن آرایش‌های نوظهور را معرفی کنند. این آموزش‌ به افراد به ویژه غساله‌ها کمک می‌کند تا پدید‌های مصنوعی را با کمترین آسیب و مترتب شدن دیه جدا کنند؛ اما مشکل اصلی تنها در غسل میت محدود نبود، می‌بایست به ریشه اصلی این باور و عملکرد و در ادامه به تغییر آن می‌پرداختند. در نخستین همایش ملی "پدیدارشناسی آرایش‌های نوظهور و تأثیر آن بر زیست عفیفانه" در جامعه الزهرا سلام‌الله علیها به این معضلات پرداختند و اشاره شد که هیچ چیزی بهتر از تبلیغ چهره به چهره نتیجه نمی‌دهد. تیمی تشکیل داده بودند که به آرایشگاه‌ها رفت و آمد داشتند و افزون بر مسئله فقهی به بحث بهداشتی آن هم اشاره می‌کردند؛ اینکه دو عضو زنده (ناخن و مژه) نیاز به اکسیژن دارد و علائم حیاتی از ناخن‌ هویدا است. اینکه استفاده از اشعه UV در فرایند کاشت ناخن می‌تواند باعث چین و چروک و حتی سرطان پوست شود. این گروه جهادی سعی می‌کردند با آگاهی‌بخشی، جلوی وقوع این معضل را بگیرند. حتی در دنیایی که زیبایی مصنوعی به اوج خود رسیده، احترام به مبانی فرهنگی و دینی همچنان اولویت دارد و این افراد با عشق و همدلی سعی دارند مانع از تکرار این ماجراهای تلخ شوند. پ.ن: سرکار خانم روایتی، طلبه سطح سه جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها(متخصص مسائل فقهی و تجارب اجتماعی) کارشناس محترم این گروه جهادی، است. او با دوستانش ازجمله سرکارخانم باغستانی از مشهدالرضا علیه‌السلام آمده تا آموزش چهره به چهره داشته باشند و شهر به شهر کنند. روز پنجشنبه ۴ بهمن ماه به سردخانه بهشت معصومه قم، رفته بودند جهت آموزش تکمیلی ریمو ناخن غساله‌ها. سرکار خانم باغستانی، مسئول هيئت بانوان آرایشگر رضوانه مشهدالرضا علیه السلام، هستند و اشاره نمودند به زودی با حضور بانوان جهادی شهر قم هيئتی تأسیس خواهد شد و اولین فعالیتشان با برپایی موکب جشن شعبان خواهد بود. این گروه جهادی کار آموزش در سطح استان قم را به پایان رسانده‌اند و برای آموزش شهر دیگری برنامه‌ریزی می‌کنند. خداوند متعال توان مضاعف و اراده‌ای قوی به آنان عطا نماید که خالصانه در این راه قدم گذاشته‌اند. @AFKAREHOWZAVI
"موحد و خداپرست" فاطمه تقی‌زاده✍🏻 چند وقت پیش مقاله‌ای مطالعه کردم با عنوان، بررسی اتهام کفر به جناب ابوطالب علیه السلام. حتی خواندن این عنوان هم قلب آدمی را می‌فشارد. آخر مگر می‌شود چنین اتهامی به جناب ابوطالب علیه السلام‌‌، بزرگترین حامی رسول خدا صلی الله علیه وآله زد. همو که رسالت رسول خدا صلی الله علیه وآله در سایه حمایتهایش در مکه قد کشید و در مدینه به ثمر نشست. حمایت های ابوطالب علیه السلام بعد از وفاتش هم با حضرت محمد صلی الله علیه وآله بود... پسرانش، علی و جعفر علیهماالسلام، هر دو در راه حمایت رسول خدا و دین اسلام ، صدمات و جراحات برداشته و در نهایت جام شهادت نوشیدند. ابوطالب مسلمان شیعه رسول خدا صلوات الله علیهما بود. ابوطالب مردی موحد و خداپرست از روز اول تا لحظه رحلت. ابوطالب علیه السلام، در طول تاریخ به جرم اینکه پدر علی علیه السلام بود، متهم به کفر شد... روحش دعاگوی تمامی شیعیان علی بن ابیطالب علیهما السلام. @AFKAREHOWZAVI
. "از قفسه کتابخانه تا دستفروشی: ماجراجویی با دثارالمومنین و شعارالمتقین" ✍نجمه صالحی، سردبیر مجله افکار بانوان حوزوی در دنیای پرشتاب امروز، کتاب‌ها همچنان پلی میان گذشته و حال محسوب می‌شوند و می‌توانند به ماکمک کنند تا به درک عمیق‌تری از تاریخ، فرهنگ و جامعه برسیم. امروز در جلسه، تجربه جالب و آموزنده‌ای با یک کتاب قدیمی رخ داد. کتابی که با آثار گذر زمان ارزش و قدمتش نمایان بود. این کتاب، با جلدی که اثر گذر زمان بر آن مشهود بود، داستان‌ها و اسرار زیادی در دل خود داشت. وقتی بحث‌های اصلی جلسه هم‌اندیشی تمام شد، دیگر طاقت نیاوردم و از جا بلند شدم تا کتاب را بردارم. این کتاب با توجه به تاریخ اولین صفحه‌اش حدود ۱۰۰ سال پیش چاپ شده بود. نکته عجیب آن بود که آن را از یک دستفروش و به قیمتی نازل خریداری کرده بودند. امضاهایی از افراد مختلف در سال‌های متفاوت، گوشه و کنار کتاب به عنوان یادگاری ثبت شده بود. نام چند نفر از نخبه‌های شهر قم هم در این کتاب وجود داشت. دوستم اشاره کرد که یکی از امضاها متعلق به فردی است که اکنون دکتر متخصص اطفال است و تاریخ امضای او مربوط به سال ۱۳۶۶ بود. چند دقیقه‌ای بحث جلسه حول اوراق این کتاب گذشت. نام کتاب "دثارالمومنین و شعارالمتقین" بود و امضای خود مؤلف هم در آن دیده می‌شد. اینکه این کتاب چگونه از سمساری‌ها سر برآورده و چرا فروخته‌شده، همچنان بی‌پاسخ باقی ماند. با بررسی دقیق‌تر این کتاب، متوجه خطوط نوشته‌های کناری شدم. هر یک از آن‌ها حامل پیام‌های خاصی بود که بین خوانندگان مختلف رد و بدل شده بود. برخی از یادداشت‌ها مملو از تشکر و دعای خیر و برخی دیگر حامل تجربیات شخصی افراد بودند. این یادداشت‌ها نشان‌دهنده‌ی آن بودند که این کتاب نه تنها یک اثر ادبی، بلکه یک میراث زنده بود که تاثیرات عمیقی بر زندگی افراد مختلف گذاشته بود. پ.ن: امروز دوشنبه ۸ بهمن ماه ۱۴۰۳ جلسه هم‌افزایی و هم‌اندیشی دبیران کانون مدادالفضلا برگزار شد. نکاتی پیرامون افزایش مشارکت و همکاری‌های جدید بیان شد. به زودی خبرهای خوبی برای نویسندگان عضو کانون مدادالفضلا و تحریریه مجتهده امین(ره) خواهیم داشت. @AFKAREHOWZAVI
. 💠 اسلام محمدی؛ از خانواده محوری تا امت‌سازی 🔰انتشار یادداشت نجمه صالحی در خبرگزاری تسنیم 🔗 نشانی یادداشت https://tn.ai/3246793 @AFKAREHOWZAVI
آن سرزمین دور خیلی آشنا بود جغرافیِ تاریخی‌اش بی‌انتها بود تاریخ یعنی هر چه آمد بر لبِ تیغ تیغی که بر حلقِ کسی در آن مِنا بود بر بامِ هاجر خورده و تاریخ یعنی سنگِ بلا غلتیده از کوه صفا بود آن سرزمین آن خاک لم‌یزرع زمانی ناامن و ناآرام از آن حال و هوا بود با مشعل تاریکی از بیراهه می‌رفت هر کس در آن صحرا به دنبال خدا بود آن سرزمین تشنه و آن خاک بی‌تاب زنگ بهارانش سرود هل اتی بود بر دامن گسترده از ابریشم سبز هر دختری یک گل در آن دشت حنا بود وقتی حبیب من فرود آمد از آن کوه قد بلندش سرو باغ کبریا بود چوپان صحرا بود و دریا بود و نامش فریاد نوری از ته غار حرا بود @AFKAREHOWZAVI
مرز چهل سالگی و غار حراء او سه ماه رجب، شعبان و رمضان در غار حراء عبادت می کرد. یک روز صدایی شنید که به او می گوید بخوان!! محمد تا چهل سالگی هیجانات بزرگی تجربه کرده است. چهره ی پدر را یاد ندارد و مادر را تا ۶ سالگی.. بیابان و رازهای صحرا و دایه اش حلیمه! غم فراق پدر و مادر و پدربزرگ و یتیمی! چوپانی در آفتاب سوزان و خار مغیلان! فراز و فرود کوههای حجاز، رنج سفر و امانتداری در تجارت و ازدواج با بهترین دختر قریش و حرف و حدیث حسودان..همه و همه را تجربه کرده بود.. اینک باید بخواند!! خدایش می گوید بخوان ولی او می گوید: بلد نیستم و امّی هستم..بخوان "اقراباسم ربک الذی خلق_ خلق الانسان من علق.." خدا با کلمات وحی، کتاب وحی را با قلم انگاشته و بر قلب رسول خاتم جاری می کند. محمد صلی الله علیه و آله کمر خم می کند زیر بار نبوت و خود را به خدیجه سلام الله علیها می رساند. می گوید مرا گرم کن! بدنش می لرزد و تحت فشار قرار گرفته است. او که اینهمه مشقّت را قبل از این تجربه کرده است ولی این یکی را به زحمت بیشتر است. ام المومنین خدیجه سلام الله او را با چادر پشمی می پوشاند و منتظر چنین اخباری بوده است. خودش اول زن مسلمانیست که به آیین اسلام گرویده و ندایِ خدایِ محمد امین را لبیک گفته است. مولا علی و پدرش ابوطالب علیه السلام نیز ایمان آورده و اسلام رسمیت پیدا می کند. شاخ جاهلیت می شکند و نور نبوت از قلب پیغمبر خاتم ساطع می شود. از این پس شانه های رسول خاتم بار سنگینی بر دوش می کشد و با همه ی مصائب و تهمت ها و سخره ها و...دست و پنجه نرم می کند. عجیب است!! هر چه رسالت سنگین تر، عسر و زحمت بیشتر!! رسالتت مبارک!!! بعثت و برانگیختگی عقل و وجدانها شروع می شود و هنوز ادامه دارد تا ظهور حضرت حجت عج الله ✍ وجگانی @AFKAREHOWZAVI
. تاریخچه‌ی یک شعار" شهادت، کرامت ما" نجمه صالحی ظلم و ستم را با جملاتی چون: "أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني يَابْنَ زِياد، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ" به چالش کشید و نشان داد که شهادت نه تنها پایانی نیست، بلکه آغازی است برای جاودانگی و کرامت و این چنین شعار شهادت طلبی را در تاریخ به ثبت رساند. او که همواره در برابر ظلم، پایداری و مقاومت نشان داد، با مناجات‌ها و دعاهایش راهی برای نجات و رهایی از بندهای ظالمانه گشود. امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) نه تنها یک امام مظلوم و بیمار نبود، بلکه مبارزی بی‌باک و شجاع بود که با تمام توان خود در برابر طاغوت‌ها ایستاد و از جهاد و شهادت نهراسید. زندگی او همچون چراغی است که مسیر حق‌جویی و مبارزه را برای ما روشن می‌کند و یادآور می‌شود که در هر زمان و مکانی، می‌توان با ایمان و توکل به خداوند، در برابر ظلم و ستم ایستاد و به سوی حقیقت قدم برداشت. درود بر امامی که هزار و چهارصد سال است با شهامت و استقامت خود، جهان و جهانیان را به قیام و مبارزه دعوت می‌کند و با کلماتش، خون‌ها را به جوش می‌آورد و غیرت‌ها را برمی‌انگیزد. امامی که همچنان در دل‌های ما زنده است و به ما یادآوری می‌کند که شهادت کرامتی است که باید با افتخار به دنبال آن باشیم. @AFKAREHOWZAVI
. مدارا در همه شرایط ✍وجیهه حیدری در زمان سفر به اماکن زیارتی، فرصتی فراهم می‌شود تا علاوه بر کسب روزی معنوی بتوانیم با خیل فرهنگ‌ها و زیسته‌های گوناگون جامعه از نزدیک ملاقات و معاشرتی داشته باشم. البته معاشرت که چه بگویم این روزها گفتگوی ساده‌ی خودمانی کمتر در بین مردم رد و‌بدل می‌شود، اتفاق عجیبی که هر بار به اماکن زیارتی و مکان‌هان عمومی می آیم احساس می‌کنم رو به وخامت می‌رود. پیش از این به‌ندرت مشاهده می‌شد که دو نفر با هم بگو مگو و دعوا کنند، ولی در این سفر هر جا نشستم ، دعوا دیدم و جر و بحث! مردم دیگر تحمل یکدیگر را نداشتند، آستانه‌ی تحمل‌ها به نقطه‌ی احتراق رسیده بود. نسبت به همه چیز اعتراض داشتند، چرا اینجا نشسته‌ای روی این فرش بالای سر حضرت، جای دعا نیست جای نماز است!؟ چرا اینقدراینجا نماز میخوانی‌ حق الناس است؟ چرا با بچه‌ی کوچک به حرم آمدی؟ چرا بچه‌ات در مکان دعا و‌ زیارت خوابیده و چرا چرا چرا.... اگر جایی ازحرم کثیف باشد، اعتراض می‌کنند؛ چرا رسیدگی به زوار نمی‌کنید، زمانی که خدّام مجبور می‌شوند در حرم را ببندند برای نظافت، مردم ناسزا می‌گویند که چرا در را می‌بندید چرا حق مردم را ضایع می‌کنید و از خدا می‌خواهند الهی خدا منجی آخر الزمان را برساند تا ریشه ظلم شما خشکانده شود....یا الله ....ظلم تا کجا حتی خادمان حرم هم به مردم عادی رحم می‌کنند ! و خدا نکند یک نفر خادم به شخصی بگوید در مسیر ننشینید یا اینجا سد معبر نکنید، که صدای وامحمدا وااسلاماااای آنها گوش فلک را کر می‌کند. واقعا دلیل این همه ابراز ناراحتی و‌ اعتراض از کجاست؟ اصلا قبول ندارم که می‌گویند مشکلات اقتصادی و فشار زندگی مردم را به این حال و‌ روزدر آورده، بلکه سطح رفاه و‌ دنیازدگی مردم آنقدر بالا رفته که در هر گوشه‌ای می‌نشینی می‌توانی ظواهر دنیا را در مو و ناخن و دماغ و مژه و کیف و لباس‌هاشان ببینی، گوشی‌های چند ده میلیونی مقصود اصلی شده است، شاید بشود گفت آنقدر که برای مردم ظاهر، مهم شده و وضعیت واتساپ و استوریِ اینستا و تعداد لایک و کامنت اهمیت دارد، باطن و‌روح و قلب برایشان محلی از اعتبار ندارد، مشغول به زیباسازی دلشان نیستند، شده‌اند یک مشت قلب‌های غبار آلود با ‌ظاهری زیبا و دلکش، در حالی قلوب‌شان زنگار گرفته است « کلا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ » . «چنين نيست؛ بلكه آنچه كسب كرده اند (كردار ناشايسته آنان) بردل هايشان زنگ زده است » در واقع فراموش کرده‌ایم که آمده‌ایم در این مکان مقدس، تا زنگار از دلها بزداییم ،نه اینکه برای فالورهای مجازی‌مان از آهنگ نقاره خانه و لیوان آب سقاخانه عکس و فیلم بفرستیم و لایک جمع کنیم. البته وضعیت اهل دعا و ذکر و عبادت نیز رو به تعریفی ندارد، آنها نیز فراموش کرده‌اند ساعتی تفکر و توجه و ارتباط قلبی با امام حی و ناظر ، افضل است از این همه نمازهای مستحبی و دعاها و زیارت نامه‌های پشت سر هم و تکرار الفاظی که روح تضرع و استغاثه در وجود سائل یافت نمی‌شود، کاسبانی که هر لحظه نماز و دعایی پیشکش امام حواله می‌کنند و توقع برآورده شدن حوائج دنیایی‌شان را دارند . وانگهی از خود مَنی والوده گیر شستشو کن شستشو کن شستشو ای خدا این نقد جان را از هوس رفت و‌رو کن ، رفت و‌رو کن رفت و‌رو. شاید یکی از دلایل مهم این همه درگیری‌های لفظی در مکان‌ها عمومی، وجود شبکه‌های اجتماعی انفرادی‌ساز است که موجب کم شدن سطح تعاملات اجتماعی شده ، به معنای دقیق‌تر این شبکه‌ها آن‌قدر در گوشت و خون مردم نفوذ کرده و نظام امانیستی و خود محوری را بر وجودشان حاکم کرده است، که حتی در مکان مقدسی مثل زیارتگاه معصومین علیهم‌السلام نظام تعاملات اسلامی را از یادشان برده است و همه چیز حول محور من و آسودگی و لذت من می‌چرخد، عبادت من، حال خوش من، محل سجده من و بارها مشاهده می‌شود بر سر اینها با زوار بحث و دعوا می‌کنند ، در حالی که در روایات پیرامون مدارا با خلق روایات کوبنده‌ای داریم چنان‌که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می‌فرمایند : مُداراةُ النّاسِ نِصفُ الإيمانِ ، و الرِّفقُ بِهِم نِصفُ العَيشِ مدارا كردن با مردم نصف ايمان است و نرمى و مهربانى كردن با آنان نصف زندگى است . @AFKAREHOWZAVI
. همکاری یا رقابت؟نجمه‌صالحی در اتاق جلسه، عده‌ای از متخصصان دور هم جمع شده بودند، موضوع، پیشبرد یک پروژه علمی مهم بود، اما چالش اصلی، هم‌پوشانی کارها و اتلاف منابع در مسیرهای موازی بود. قرار بود هم‌افزایی شکل بگیرد، وظایف مشخص شود و هر کس بخشی از مسیر را به دوش بکشد تا مقصد، زودتر و دقیق‌تر فتح شود. بحث‌ها بالا گرفت. هر کس از زاویه‌ای به موضوع نگاه می‌کرد، اما هنوز آن انسجام لازم شکل نگرفته بود. یکی از حاضران، نکته‌ قابل تأملی گفت: "در ایام دفاع مقدس، وقتی یک عملیات بزرگ طراحی می‌شد، همه نیروها نمی‌توانستند یک مسیر را بروند. هر گروه، بخشی از خط را به عهده می‌گرفت، اما دل‌ها یکی بود. کسی به دنبال نام نبود، بلکه به دنبال نتیجه بود. اخلاص، رمز موفقیت بود. هر کس به وظیفه‌اش عمل می‌کرد، اما با نگاهی کلان به هدف نهایی. حالا هم، اگر اخلاص داشته باشیم و هرکس سهم خود را با نیت درست بردارد، نه تکرار مسیر خواهیم داشت و نه هدررفت انرژی." به نظرم اگر این تفکر در اذهان همه رسوخ می‌کرد، دیگر کسی به فکر اینکه "کار چه کسی مهم‌تر است" نبود؛ بلکه همه در این اندیشه بودند که "چگونه کارمان را به بهترین نحو در خدمت هدف مشترک قرار دهیم" و این‌گونه تیمی یکپارچه شکل می‌گرفت با نگاهی رو به جلو و دلی آکنده از تعهد و همدلی. اگر در مجموعه‌ای نگاه‌ها از جزئیات فردی به افق‌های بلندتر دوخته شود و روحیه کار تیمی، جای رقابت‌های بی‌ثمر را بگیرد و اگر هرکس جایگاه خود را بیابد، نه بر اساس نام و نشان، بلکه بر اساس نیاز پروژه و توانمندی‌هایش، دیگر نه انرژی‌ها هدر می‌رفت و نه مسیرها بر هم منطبق می‌شدند؛ بلکه همه، با هم‌افزایی و انسجام، قطعات این پازل علمی را کنار هم می‌چیدند تا در نهایت، تصویری کامل و ماندگار از تلاش مشترک‌شان باقی بماند؛ تلاشی که نه‌تنها به نتیجه می‌رسید، بلکه الگویی می‌شد برای هر حرکت جمعی که به سوی پیشرفت گام برمی‌دارد. @AFKAREHOWZAVI
. ۲۲ بهمن؛ طلیعه فجر و ماندگاری انقلاب ✍️نجمه صالحی خورشیدِ پیروزی، در صبح‌گاهِ بیست و دوم بهمن ۱۳۵۷، از پسِ شب‌های طولانیِ استبداد طلوع کرد و طنین فریاد "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" در کوچه‌پس‌کوچه‌های ایران پیچید. این روز، نه صرفاً یک واقعه تاریخی، که تجلی حماسه‌ای است که ملتی با ایمان و استقامت رقم زدند. پرچم سه‌رنگ ایران، که سبزی آن یادآور امید و ایمان، سپیدی‌اش نشانۀ صلح و صداقت و سرخی‌اش رنگِ خونِ شهیدان است؛ پس از پیروزی انقلاب، مزین به "الله اکبر" شد تا حقیقتی جاودان را فریاد بزند: این سرزمین، با اتکال به خداوند، مسیر عزت و سربلندی را خواهد پیمود حتی تا پای جان و فدا کردن خون. شهدا، ستارگان درخشانی‌اند که در کهکشان انقلاب، راه را به آیندگان نشان دادند. خونِ پاکشان، نهالی را که امام خمینی (ره) در دلِ این خاک کاشت، آبیاری کرد و درخت تناور انقلاب را به بار نشاند. آنان، با گذشتن از جان، حیات را به این سرزمین بخشیدند و برای همیشه، در یادها و قلب‌ها جاودان شدند. در تحقق این نهضت عظیم، همه جانفشانی کردند، زنان نیز، همچون کوه استوار، هم‌قدم با مردان به میدان آمدند. با حجابشان، پیام عزت و استقلال را فریاد زدند و با حضور پررنگ در صحنه‌های مبارزه، ثابت کردند که نهضت امام خمینی(ره)، نهضتی مردمی است که زن و مرد در آن، دوشادوش هم، راه حقیقت را پیمودند. و اما امام خمینی (ره)، آن روح خدا در کالبد زمان، با کلامی که از دلِ ایمان برمی‌خاست، امتی را بیدار کرد. صدایش، لرزه بر اندام کاخ‌های ستم انداخت و با بازگشتش از تبعید، سرآغاز فصلی نوین در تاریخ ایران را رقم زد و پس از رحلت آن پیر فرزانه، مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سکّان‌دار این کشتی پرتلاطم شد. با حکمت و تدبیر، کشتی انقلاب را از میان امواج سهمگین فتنه‌ها و توطئه‌ها عبور داد و در مسیر اقتدار و پیشرفت، به ساحل آرامش هدایت کرد. انقلاب اسلامی، هرگز در گذشته متوقف نمانده است. این نهضت، رودخانه‌ای جاری است که همچنان مسیر خود را با صلابت و شتاب می‌پیماید. انقلاب اسلامی، نه یک رخداد محدود به سال ۵۷، که حرکتی زنده و پویا در مسیر تمدن‌سازی اسلامی است. آرمان‌های این انقلاب، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و بذر امید و بیداری را در دل ملت‌های مظلوم کاشته است. امروز، تمدن نوین اسلامی، چشم‌اندازی روشن پیش روی ملت ایران و امت اسلامی قرار داده است. تمدنی که بر پایه علم، ایمان، عدالت و پیشرفت بنا شده و افق‌های جدیدی را برای بشریت ترسیم می‌کند. این تمدن، با تکیه بر هویت اسلامی و ظرفیت‌های عظیم ملت ایران، الگویی برای استقلال و پیشرفت ملت‌های آزادی‌خواه جهان شده است. هر سال در ۲۲ بهمن، صدای گام‌های استوار ملتی شنیده می‌شود که همچنان بر عهد خود پایبندند. پرچم ایران، در دست‌هایشان به اهتزاز درمی‌آید و فریاد "الله اکبر"شان، پژواکی است از آن روزهای پرشور. این انقلاب، نه یک حادثه، که جریانی زنده و پویاست، چون رودخانه‌ای که از چشمه ایمان جوشیده و به دریای بی‌کران حقیقت خواهد پیوست. و این راه، همچنان ادامه دارد… @AFKAREHOWZAVI
🔖انتظار، حرکت است یا سکون؟                        [۱].شعار پایداری و خط بطلان بر همه کفرها، نفاق‌ها و ظلم‌ها همان معنای «انتظار» است. تفسیرِ تَبَرِ ابراهیم برای پایان شرک، عصای موسی و بعثت حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه)، دلاوری‌های امام علی (علیه‌السلام)،  صلح امام حسن (علیه‌السلام)،  خون سرخ امام حسین (علیه السلام) در عاشورا و جاری شدن جریان امامت تا غیبت امام عصر و ظهور انقلاب، مقاومت و حماسه، انتظار هستند. انتظار یعنی در درون تاریکی‌ها و سردی‌ها، به دمیدن سپیده‌دمان چشم داشته باشی و به امیدِ طلوعِ خورشید زندگی کنی، در جهان آکنده از ستم و بیداد از شادمانیِ طلوعِ طلیعه‌ی جهانِ سرشار از دادگری لبریز شوی، در زیر سیلابِ خروشان تباهی و فساد برای لحظه‌ای قد خم نکنی، آغوشت را برای تیغِ برّان تهمت‌ها و آشوب‌ها باز کنی و گاه برای حفظ ایمان راسخ در مقابل فتنه‌گران با خون سرخت، شهادت را در آغوش بگیری. انتظار یعنی شعار شورآفرین منتظران، پایداری مقاومان، صلابت پیشگان، شیعیان و مهدی جویانِ تاریخ... [۲]. منتظران امام مهدی (علیه‌السلام) هم در طول تاریخ انتظار در طلب تحقق عدالت هستند، عدالتی که کمال بشریت را نوید می‌دهد؛ اما خود دعوت به حماسه، یک اقدام است. پس انتظار ظهور حماسه‌آفرین و حرکت‌زا است و با سکون مغایر است. «انتظار فرج، انتظارِ دستِ قاهرِ قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید و با کمک همین انسان‌ها سیطره‌ی ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند و انسان‌ها را بنده‌ی واقعی خدا کند. انتظار حرکت است، سکون نیست. انتظار فرج یعنی کمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت برای آن هدفی که امام مهدی (علیه الصلوة و السلام) برای آن هدف قیام خواهد کرد آماده کردن. آن انقلاب بزرگ تاریخی برای آن هدف انجام خواهد گرفت و او عبارت است از ایجاد عدل‌وداد، زندگی انسانی، زندگی الهی، عبودیت خدا. این معنای انتظار فرج است.» (بیانات رهبر انقلاب در  ۸۷/۰۵/۲۷).  [۳].همچنین در احادیث و تعالیم اسلامی اهمیت ایمان در عصر غیبت امری بسیار مهم و سخت نامیده شده و منتظران مؤمن را دارای مقام و منزلت شمشیرزن در رکاب پیامبر دانسته‌اند. از این بالاتر این‌که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه) آنان را برادران خود خوانده و از نظر خردمندی و بصیرت و اعتقاد و اخلاص مورد ستایش قرار داده است، چراکه آنان پیامبر را ندیده‌اند، هم‌عصرِ امام نیستند اما ایمان قوی دارند. امام صادق (علیه‌السلام) نیز در مورد آنان فرموده: «یاران مهدی مردانی هستند پولاددل و همه‌ی وجودشان یقین به خداست. مردانی سخت‌تر از صخره‌ها، اگر به کوه‌ها روی آورند آن‌ها را از جای برکنند، درفش پیروزگر آنان به هر شهر و پایتخت بیرون نهد، آن‌جا را به سکوت وادار سازد، گویی آن مردان عقابان تیز چنگال‌اند که بر مرکب‌ها سوار شده‌اند.آنان امام خود را در میان می‌گیرند و جان خویش را در جنگ‌ها پناه او می‌سازند. هر چه را اشاره کند با جان‌ودل انجام می‌دهند. آن‌ها چونان مشعل‌های فروزانند و دل‌های منور آنان بسان قندیل‌های نور در سینه‌هاشان آویخته است.» (بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۰۸). [۴].اما مهم این است باور کنیم «قبل از دوران مهدی موعود، آسایش و راحت طلبی و عافیت نیست. در روایات «والله لتمحصن» و «والله لتغربلن» است، به شدت امتحان می‌شوید، فشار داده می شوید. امتحان در کجا و چه زمانی است؟ آن وقتی که میدان مجاهدتی هست. قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان می‌شوند. در کوره‌های آزمایش وارد می‌شوند و سربلند بیرون می‌آیند و جهان به دوران آرمانی و هدفی مهدی موعود (ارواحنا فداه) روزبه روز نزدیکتر می شود. این، آن امید بزرگ است.» (بیانات رهبر انقلاب، ۳۰بهمن ۷۰). این ایمان و باور باید در جامعه اسلامی وجود داشته باشد و تا زمان ظهور هرروز پررنگ‌تر شود که در عصر غیبت نیاز به شناخت و بصیرت، استقامت و پایداری و پیروی از خط امامت و رهبری دارد و برای تحقق آن، تبیین و روشنگری اهداف و آرمان‌های امام و انقلاب ضروری است تا در سایه‌ی این شناخت، طبق وعده‌ی الهی حکومت زمین به دست بندگان صالح باشد.  «أنَّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصالحون. حکومت زمین سرانجام به دست بندگان صالح خواهد افتاد.» (انبیا/ ۱۰۵). 🖋آمنه عسکری منفرد @ghalamnegaremonfared @AFKAREHOWZAVI