eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
608 ویدیو
204 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
. آتش‌بس: آرامش ظاهری، هوشیاری دائمی ✍️نجمه صالحی برقراری آتش‌بس، شاید در ظاهر نویدبخش آرامشی موقتی باشد، اما تاریخ و تجربه به ما آموخته است که در برابر دشمن، هرگز نباید غافل شد. تحرکات اخیر و عدم توقف کامل اقدامات خصمانه، زنگ خطری جدی است که نشان می‌دهد دشمن هرگز ساکت نخواهد نشست، بلکه در پی فرصتی برای بازگشت با قوای بیشتر است. هرگز نباید در این مقطع حساس، دچار غفلت و ساده‌لوحی شویم. خستگی و بهانه‌تراشی، نباید به ابزار دشمن برای ضربه زدن به وحدت و بصیرت ما تبدیل شود. جهالت و غفلت، همیشه منجر به خسران و مظلومیت شده است. این نکته نباید فراموش شود آتش بس تجدید قوا برای هر دو طرف است. ما از تاریخ عبرت گرفته‌ایم و می‌دانیم که آتش‌بس، تنها به معنای تغییر تاکتیک دشمن است، نه پایان خصومت. اکنون زمان آن است که بیش از پیش متحد و بیدار باشیم، تا مبادا دوباره گرفتار مکر و حیله دشمن شویم. آمادگی دائم، رمز بقا و سربلندی ماست. یقین داشته باشیم که با تلاش و همدلی و حفظ انسجام ملی، می‌توانیم ایرانی آباد و آزاد داشته باشیم. @AFKAREHOWZAVI
💢 بماند به یادگار... ✍ نرگس ایرانپور دل‌های ما هنوز بعد از جنگ دوازده روزه می‌تپد... ما در عمرمان یک جنگ دیدیم و حالا با دنیایی جدید و نگاهی نو به زندگی نگاه می‌کنیم... چشممان پر از خواب نخواهد شد، ما بیداریم برای زندگی برای نور، برای لبخندی بی بهانه... در همهمه صدا و دود ما قهرمانان زندگی خودمان هستیم... قصه زندگی را روایت کن، با قدم، با نفس، با قلم... مهم نیست دلمان شکست، داغ سرداران همیشه روی قلبمان سنگین است... نام هم وطنان بی گناهمان که در صفحه جنایت اسراییل و آمریکا نگاشته شد تا ابد ماندگار است... اما... اما... ما زندگی کردن را بلدیم با داغ با اشک با لبخندهای تلخ... تاریخ درازای صبر ما را روایت خواهد کرد... اینک که خون عزیزانمان ادامه خون شهید محرم شد علم ایستادن به دست می‌گیریم و پای درس مکتب سیدالشهدا علیه السلام بر برجک دیده بانی بصیرت پاس می‌دهیم و دشمن را مثل همیشه چه در صلح و آتش بس و چه در هر صحنه دیگری بیچاره خواهیم کرد... سلام بر محرم... @AFKAREHOWZAVI
. 💠 شب آخر ✍فاطمه ابن علی 🔹 چند روزی می‌شد که خوابمان به هم ریخته بود. از سحرگاه جمعه‌ای که با صدای حمله دشمن غافلگیر شدیم تا شب‌های بعد که دلمان نمی‌آمد بخوابیم و تصاویر اصابت موشک‌ها به سرزمین‌های اشغالی را از دست بدهیم. اغلب نماز صبح می‌خواندیم بعد می‌خوابیدیم. تقریبا هر شب هم صدای پدافند داشتیم. دیر و زود داشت ولی سوخت و سوز نداشت. شب آخر جنگ، داشتم سر سجاده چرت میزدم تا اذان بگویند؛ ناگهان صدای ممتد پدافند چرتم را پاره کرد. این بار صدایش خیلی نزدیک بود. نفسم را در سینه حبس کرده بودم تا بهتر جهت شلیک را پیدا کنم. گفته بودند منطقه ۷ را می‌زنند و داشتند بد می‌زدند. صدای انفجارها با صدای اذان همراه شد: الله اکبر، الله اکبر... از پنجره بیرون را نگاه کردم. صدای خش خش جاروی پاکبان شهرداری می‌آمد. عجیب بود که با وجود این صداها کارش را می‌کرد و لحظه‌ای دست نمی‌کشید. آقای همسایه با یک شلوارک زرد توی کوچه ایستاده بود و آسمان را نگاه می‌کرد. یک پوک به سیگارش زد و گوشی را نگاه کرد. دوباره انفجار. هر دو به آسمان نگاه کردیم. با چشم‌های خودم دیدم که جنگِ خیر و شر در آسمان تهران بالا گرفته بود! گلوله‌های سرخ پدافند به دنبال چیزی که نمی‌دیدمشان می‌گشتند. فقط وقتی به هدف می‌خوردند و سرخی گلوله پدافند تبدیل به انفجار نورانی می‌شد می‌فهمیدم که چیزی را رهگیری کردند. یاد اپراتور پدافند افتادم. شروع کردم به ذکر گفتن. دوباره انفجار شدید! آسمان سرخ شد. همچنان صدای اذان می‌آمد. گویی موشک‌های اسرائیلی آمده بودند تا صدای اذان را خاموش کنند ولی نمی‌توانستند. صدای پدافند و انفجار در هم می‌پیچید و من با تماشای صورت هویدای جنگ باورم نسبت به راهی که مردم ایران در آن هستند مستحکم‌تر شد! حالا اذان به آخرش رسیده بود: لا اله الا الله. هیچ خدایی جز الله نیست. خدای من، خدای سرباز پدافند، خدای شهدا، خدای ایران، خدای جبهه مقاومت در مقابل استکبار جهانی، خدای داوود(ع) که با یک سنگ جالوت را از پا درآورد، خدای موسی (ع) که با یک عصا دریا را شکافت و فرعون را غرق کرد. و خدای علی (ع) در خیبر... والله غالبٌ علی امره؛ خدا بر کار خود چیره است.(۲۱،یوسف) حالا ده دقیقه از اذان گذشته و حمله فروکش کرده بود. سر سجاده ایستادم و تکبیر گفتم. با قلبم دیدم که یک قدم به خدا نزدیکتر شده‌ام! @AFKAREHOWZAVI
 🏴﷽ سفیر شجاعت ✍صدیقه‌طهماسبی‌نژاد شب دوم محرم به مجلس عزای اباعبدالله در مسجد گلزار شهدا رفتیم در قسمت بازرسی بدنی دوستم و دخترانش را دیدم. سلام و احوال پرسی کردیم.داخل رفتیم.دنبال جایی گشتیم که صدای بلندگو اذیتمان نکند. هنوز سخنرانی شروع نشده از هر دری سخنی گفتیم تا سخنران به جایگاه آمد. بحث دیشب را ادامه دادند، کمی عمیق‌تر: طرح های کلی که از ایمان در ذهنمان هست یک مطلبی‌ست، عینیت بخشی به آن درجامعه مطلب دیگری است. گاهی در ساختار جامعه تمام آن طرحی که در ذهن داریم قابل اجرا نیست. نسبت سنجی باید شود؛ مثلا کاری را پدر خانواده می‌خواهد انجام بدهد همه افراد خانواده باید همراهی کنند. ممکن است دختر همراهی نکند و پدر مجبور شود قسمتی از طرحش را انجام ندهد. انگار در درونم رودی از "عسل مصفی" حرکت دارد و دلم غنج می‌رود از این‌که دخترم همراهیم‌ می‌کند. شاید این حس همه مادرانی باشد که میوه‌های دلشان در کنارشان هستند. رهبر جامعه هم مانند پدر است همراهی مردم جامعه او را برای رسیدن به طرح کلی که برای جامعه ایمانی ریخته،یاری می‌رساند. آقای قنبریان براساس حکمت ۳۱ نهج البلاغه، جامعه ایمان،کفر و شک را معرفی کردند و برای هرکدام ویژگی‌هایی نام بردند. از‌ ویژگی‌هایی جامعه کفر؛ توجه‌های بی‌جا و فرو رفتن در بعضی مسائل است. هر‌بار ملت ایران جمع می‌شود،اتحاد و انسجامی شکل می‌گیرد، رد پای نامسئله یا مساله دست چندم به میان می‌آید. در این جنگ دوازده روزه همه با هم متحد در برابر دشمن ایستادند. اماحالا عده‌ای بحث امت و ملت را پیش کشیده‌اند. درحالی که ایرانیت و اسلامیت ما در هم تنیده است. از ویژگی‌های جامعه شک، مراء و جدال بیهوده را نام بردند. به ذهنم رسید گروه‌های مجازی گاهی اوقات واقعا محل جدل‌هایی می‌شود که هیچ اثری جز خسته کردن همدیگر و ناراحتی از همدیگر ثمری ندارد. پیامبر فرموده‌اند: «لایَسْتَکْمِلُ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الاِْیمانَ حَتّى یَدَعَ الْمِراءَ وَ اِنْ کانَ مُحِقّاً; هیچ بنده اى از بندگان خدا حقیقت ایمان را به کمال نمى رساند مگر اینکه مراء را ترک گوید هر چند حق با او باشد.»* ویژگی دیگر جامعه شک را ترس نامیدند.در توضیح این قسمت گفتند: مردم ما از اسرائیل نفرت دارند اما از او نمی‌ترسند.ولی‌بعضی از آمریکا می‌ترسند. راه برون رفت از این ترس را خیلی ساده بیان کردند:" ترس از آمریکا نداشته باشید." یاد صحنه‌ای از سریال "مختارنامه" افتادم که زن‌ها به خاطر ترس، دست شوهران و فرزندانشان را گرفتند و به خانه بردند. مردانشان را از دور مسلم‌بن عقیل،سفیر حسین_علیه‌السلام_پراکنده کردند. مانع از رفتن ‌آن‌ها برای دفاع از دین خدا شدند. در ادامه سخنران گفتند: تبیین کنید و حماسه بگویید تا ترس‌ها از بین برود. *منیة المرید فی أدب المفید و المستفید , ج۱, ص۱۷۱. @AFKAREHOWZAVI
«تله‌ی نامرئی جنگ» هنگامی که جنگ با اصحاب شیطان آغاز می شود؛ خاکریز مبارزه و میدان هرجایی می تواند باشد؛ آسمان، زمین، رسانه، فضای مجازی و حتی گاهی در ورای آنچه می بینیم و می شنویم؛ یعنی نیروهای ماورایی! اسرائیل در این جنگ ۱۲ روزه با بازی روانی گسترده ای که در فضای رسانه، در اذهان مردم ایران و جبهه مقاومت ایجاد کرد؛ رتبه نخست این میدان را کسب نمود؛ تزریق دورغ، وحشت، اضطراب، حس ناامنی و خود تحقیری به اذهان ایرانی ها و سانسور شدید اخبار موفقیت‌های میدانی ایران، مهمترین رفتارهای موذیانه‌ای بود که برخی از ما بی آنکه، آگاه از چنین تله‌ی نامرئی باشیم؛ درگیر آن فضا شده بودیم! از جمله مهمترین دورغ پراکنی های دشمن متخاصم، خبر قریب الوقوعِ ترور رهبر معظم ایران و عدم تمایل کنونی برای انجام آن بود؛ این ادعای پوچ، در حالی مطرح شد که شواهد میدانی جنایات اسرائیل و آمریکا مؤید آن بوده که آنان در میدان جنگ، هیچ مصلحت و هیچ اهم بر مهمی را بر نمی تابند و چنانچه سرنخی از محل اطلاع فرمانده کل قوا داشتند، بدون تردید در حذف جسمانی ایشان کوتاهی نمی کردند. در حقیقت تمام این ادعاهای اخیر، تلاشی برای بزرگ نمایی اطلاعاتی قدرت دشمن و ترویج حس ناامیدی در بین ملت ایران بود و در مرتبه بعد به منظور درز اطلاعات مردمی انجام شد! به بیانی صهیونیست‌ها در این میدان، از ابزار بازی فریب، به قوت تمام بهره می بردند و مناسب است که ما نیز به عنوان رزمنده های غیر نظامی این جنگ، با افشای هویت واقعی اسرائیل، یهود و امپریالیسم جهانی به تبیین اهداف و مقاصد آنان برای جهانیان همت گذاریم. در حالی که بر خلاف ایران هراسی که توسط دول متخاصم از جمله اسرائیل، بطور مرتب انجام می شود، تمامی مستندات در موضوع یهود و مقصود سیطره‌ی جهانی اش، بر اساس اسناد پژوهشی، دارای اعتبار است. در واقع، وقت باور این امر مهم رسیده که در حال حاضر، وظیفه هر ایرانی با غیرت برای حفظ کیان کشور، ایجاد یک پایگاه شخصی مبارزه‌، برای دفاع از هویت ایرانی و جنگ روانی با دشمن است؛ که می تواند منتهی به خانواده، اقوام، دوستان و یا فراتر از آن به خارج از مرزهای ایران باشد. ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @AFKAREHOWZAVI
. بعد از رفتننجمه صالحی برخی آدم‌ها تازه پس از رفتن، روشن‌تر دیده می‌شوند؛ نامشان، مسیر می‌شود؛ حضورشان، حتی در نبود، زنده‌تر از همیشه. او را حالا بهتر می‌شناسند. نه فقط به‌عنوان «پدر موشکی ایران»، که به‌عنوان مردی که حتی پس از شهادت، خواب را از چشم دشمن ربود. نامش هنوز لرزه می‌اندازد بر اندام صهیون، و سایه‌اش از دل آسمان بر زمین کشیده شده. در روزهایی که جهان فقط تماشا می‌کند و نهایت واکنشش بیانیه‌ای خنثی‌ست، او نشان داد چگونه باید ایستاد، چگونه باید پاسخ خون را داد؛ با شهاب‌هایی که فقط موشک نبودند، فریاد بودند، فریاد مظلومان بی‌صدا. اما آن‌چه دوست‌تر داشت، شاید دعایی بود که هر جمعه عصر می‌خواند. دعای سمات، بخشی از زیست او بود؛ نه فقط ذکر، که سبک زندگی. می‌گفتند هر هفته، در کنار خانواده یا یارانش، آن دعا را زمزمه می‌کرد. و حالا، کسانی هستند که هر ، به نیابت از او، همان دعا را می‌خوانند؛ تا سهمی داشته باشند در ادامهٔ راهش. زیباست وقتی کسی را با دعا به یاد می‌آورند و او از همان کسان است. @AFKAREHOWZAVI
صبر بر خوشایندها و ناخوشایندها ✍🏻 زهرا کبیری‌پور گاهی تصور ما از صبر، تنها تحمل در برابر سختی‌ها و رنج‌هاست؛ یعنی وقتی کارها بر وفق مراد نیست، دم فرو بندیم و شِکوه نکنیم؛ اما در کلام امیر حکمت، صبر چهره‌ای دوگانه دارد؛ صبری در برابر آنچه نمی‌خواهی و صبری در برابر آنچه دوست داری. نخستین نوع صبر، همانی است که بیشتر می‌شناسیم: شکیبایی در برابر بلا، مصیبت، ظلم، فقر، بیماری، یا هر رنجی که ناخوشایند است؛ اما نوع دوم، صبری است بس دشوارتر؛ ایستادگی در برابر چیزی که جان آدمی مشتاق آن است. شاید دلت بخواهد سخنی بگویی که دلت را خنک کند، اما زبان نگه می‌داری... شاید بخواهی پرده از رازی برداری، گلایه‌ای کنی، یا پاسخی بدهی که سکوتت را بشکند، اما خاموش می‌مانی... و گاه دلت می‌خواهد چیزی را به‌دست آوری، دستی ببری به‌سوی لذتی یا مقامی، اما عقل و ایمان، تو را بازمی‌دارند. زیرا می‌دانی هر خواستنی سزاوار رسیدن نیست و هر میل درونی، دلیلی بر درستی آن نیست. در این لحظه‌ها، صبر از مرز رنج کشیدن عبور می‌کند و به نقطه‌ی خودداری آگاهانه می‌رسد؛ همان‌جایی که صبر نه‌فقط ایستادگی، بلکه انتخابی اخلاقی است؛ برگزیدن ارزش بر هوس، حقیقت بر لذت. در حقیقت، صبرِ از آنچه دوست می‌داری، صبری است که ریشه در کنترل نفس، بصیرت درونی و ترجیح رضای خداوند بر خواهش دل دارد. این‌گونه صبر، نشانه‌ی بلوغ روح است؛ نشانه‌ی آن‌که انسان، خود را تنها به طوفان حوادث نمی‌سپارد، بلکه ناخدای کشتی خویش است. چه زیباست که انسان، هم در ناخوشی‌ها و هم در خوشی‌ها نشکند و فرو نریزد؛ که در رنج، استقامت کند و در لذت، وقار بورزد؛ این همان صبری است که حضرت علی (علیه‌السلام) از آن سخن گفت؛ صبری دو سویه، صبری که مرد را مرد می‌کند، زن را استوار و انسان را، الهی. «الصبرُ صبران، صبرٌ علی ما تکرهُ و صبرٌ عما تُحبُّ» ‌منبع: حکمت ۵۵ نهج‌البلاغه @AFKAREHOWZAVI
تبوک‌های تاریخ! سرم سبک شده بود و تلوتلو می‌خوردم. ریحانه‌سادات از خانه دوبلکسی که در پاگردهای پله‌ها درست کرده بود سرک کشید. - مامانی مگه شیفت شب نبودی، چرا نمی‌خوابی؟ درگاه را عصا کردم و رویش ولو شدم. طرز ایستادنم خیلی به کسانی که دو دستشان را باز می‌کنند و منتظر پریدن یک فرشته زمینی کوچولو هستند نمی‌خورد؛ اما فرشته‌ها به ظاهر آدم‌ها کار ندارند. یک آغوش محبت می‌خواهند که می‌دانند در عطاری مادر حتماً پیدا می‌شود! یک دستم را دور کمرش حلقه کردم و دیگری را محکمتر به درگاه چسباندم. سرش را بلند کرد. - مامانی خونه‌مو دیدی چقد خوشگله؟ می‌خوام عصری که روضه داریم همه دوستامو بگم بیان توی خونه‌م بازی کنن. نگاه خریداری به خانه‌اش کردم. سه پاگرد و پلّه‌های بینشان را با تکّه‌های موکت فرش کرده بود و یک پشتی ترکمن هم حائلِ در کرده بود و دیگر از گرمای پوست‌کن خبری نبود. چرا باشد؟ وقتی هر چه کولرها زور می‌زدند خنکی‌شان سُر می‌خورد سمت پلّه‌ها! یاد کودکی خودم افتادم و خانه کوچک پاگرد منزل پدری که همه زندگی‌ام شده بود. یک بوسه آبدار از لُپ لبوشده‌اش گرفتم. «باشه عزیزم» را که گفتم مرا رها کرد و دوید به خرگوش پشمالویش خبر دهد. رفتم اتاق تا کمی استراحت کنم؛ اما مگر می‌شد. با اینکه کمی از دغدغه‌ام را روی صفحه لپ‌تاپ ریخته بودم؛ ولی ول‌کن نبود. با چشم‌هایی که نفس‌های آخر را می‌کشیدند، گوشی را دید زدم. ایتا سبز شده بود؛ از گروه‌های نویسندگی گرفته تا پیام‌های شخصی شناس و ناشناس. تازه «یکی دو قدم تا انقراض» را در کانال گذاشته بودم که چند نفری اسکرین‌شات کانالشان را فرستادند که یعنی ما هم ناشرش هستیم! گروهی را که قرار بود قرارگاه مقاومت باشد باز کردم. یکی از بانوان شروع کرده بود به تراشیدن. یکی، دوتا، سه تا... پشت سر هم می‌تراشید و در گروه می‌گذاشت؛ بهانه‌هایی که فقط برای خاموش شدن وجدان ساخته شده بودند. سرم داغ کرد. رو کردم به حاجی. - چرا ما متوجه وخامت اوضاع نیستیم؟ حاجی که محو خواندن کتاب بود، بی‌خبر از همه جا دنبال وخامتی می‌گشت که درباره‌اش گفته بودم! لبخندی زدم و گفتم: «چی می‌خونی؟» سرش را برگرداند. - در مورد تاریخ صدر اسلامه. چشم‌هایم برق زد. - کدوم قسمتش؟ - آخرای عمر پیامبر؛ غزوه تبوک. خیلیم تأسف‌باره. خجالتم نمی‌کشیدن! پیامبر دستور جهاد دادن؛ جهادی که بر همه واجب بوده؛ حتی کسایی که توان جنگ نداشتن، دستور داشتن یک نفر رو از نظر مالی آماده جهاد کنن؛ اما اونا هزارجور بهانه آوردن، از گرما و دوری راه گرفته تا تنهایی زن و بچه و وضع اقتصادی خانواده و زمان برداشت محصول. - وای! خدای من! حاجی سرش را بلند کرد و زل زد به من. آهی کشیدم و زیر لب گفتم: «چقد تاریخ تکراریه!» سرش را تکان داد و دوباره در کتاب غرق شد. ✍️ پهلوانی قمی @AFKAREHOWZAVI
⭕️ صبر با دوپینگ ملی‌گرایی صبر در تاریخ اسلام، هم می‌تواند به عنوان یک فضیلت اخلاقی، به انسان کمک کند تا در برابر مشکلات و سختی‌ها ایستادگی کند، و هم می‌تواند به عنوان ابزاری برای توجیه سکوت در برابر ظلم و ستم، به بازتولید آن کمک کند. صبر یک امر چند وجهی است. واقعه کربلا یکی از مهم‌ترین نمونه‌های تاریخی است که در آن، صبر به عنوان یک مفهوم کلیدی مورد توجه قرار می‌گیرد. امام حسین (ع) و یارانش در برابر ظلم و ستم یزید و سپاهیانش، با صبر و استقامت ایستادگی کردند و به شهادت رسیدند. از یک سو، صبر امام حسین (ع) و یارانش، نمادی از مقاومت در برابر ظلم و ستم است. اما از سوی دیگر، برخی از پیروان ایشان، با تکیه بر مفهوم صبر، به سکوت در برابر ظلم و ستم حاکمان جور روی آورده‌اند و این امر، به ایجاد ظلم کمک کرده است. به عبارت دیگر، صبر به عنوان یک فضیلت، گاهی بهانه‌ای برای عدم اقدام عملی در برابر ظلم و ستم شده است. 🔹امروز ادعای ملی گرایی وسیله‌ایست برای باز تولید ظلم و نابود شدن ملیت ایرانی .ملیت ایرانی غیور است ؛شجاع است؛ فریاد گر است؛ کنش گر است و حامی مظلوم . 🔹امروز غزه در گرسنگی دست ‌و پا می‌زند هرچند شکوه صبر آنها برای جهانیان خیره کننده است؛ صبر مادری ‌که فرزند کوچکش را در آغوش بی رمقش می فشارد تا شاید کمی از درد گرسنگی اش بکاهد و پدری که دانه های آرد را از میان خاک جدا می کند شاید تکه نانی برای دل گرسنه‌ی فرزندانش آماده کند. چه باشکوه است این صبر!!! و چه خفت بار است صبر جهان اسلام!!!! سکوتی کشنده و ویرانگر برپاست. ما شیعه‌ی عاشوراییم؛ ما دست پرورده‌ی خمینی هستیم؛ رهبرمان خامنه ایست . شیعه‌ی منتظر بودیم نه درانتظار پیروزی و در انتظار عوض شدن شرایط با آمدن موعود .با وعده وعیدهای تغییر نظم جهانی با پیش بینی‌های که دلخوش کردن به آنها امروز مد شده است.ما حقیقتا منتظر بودیم .یک منتظر به یاری مظلوم می ‌شتابد. سال گذشته سید حسن نصرالله بود و نیروی حماس پر قدرت و سرپا با ایرانی که امنیت آسمانش را جنگنده ها نشکسته بودند . صبر در مقابل ظلم یهود باز تولید ظلم بود ،روزی که سید حسن نصرالله وصیت کرد و تنها ماند ،روزی که حماس به دل طوفان زد و تنها ماند و روزی هم حشدالشعبی تنها می ماند ،سخن پیر فرزانه را فراموش نکنیم اگر در حلب نجنگیم باید در همدان بجنگیم و همان هم شد ! هزار نفر از بهترینهایمان را از دست داده ایم این صبر ،صبر نیست دوپینگ ظالم است ،تا برای محور مقاومت رمقی مانده به یاریشان بشتابیم. مطالبه کنیم ،قلم زنیم و بخواهیم حمایت از مقاومت را و گرنه اگر محاصره را نشکنیم، روزی آنها امنیتمان را در هم خواهند شکست و آن روز دیر نیست! اظهار عجز در بر ظالم روا مدار اشک کباب موجب طغیان آتش است ✍طاهره‌موحدی‌‌پور @AFKAREHOWZAVI
. شیخ فضل‌الله نوری رحمت‌الله‌علیه را نمی‌توان تنها در چارچوب اختلافات سیاسی دوره مشروطه فهم کرد. اندیشه‌های او، به‌ویژه درباره نسبت شریعت و سیاست، از بنیان‌های اصلی فقه سیاسی شیعه در دوران معاصر به‌شمار می‌آید و پیش‌زمینه نظریه ولایت فقیه را شکل می‌دهد. اگرچه نظریه «ولایت مطلقه فقیه» در قالب منسجم و اجرایی خود در اندیشه امام خمینی رحمت‌الله‌علیه تکوین یافت، اما نمی‌توان از نقش بنیادین شیخ فضل‌الله در مهیا ساختن زمینه‌های تئوریک آن غافل شد. تقابل او با مشروطه غرب‌گرایانه نه از سر تعصب، بلکه در جهت صیانت از نقش فقیهان در نظام سیاسی و پاسداری از مرجعیت دینی در ساماندهی اجتماعی بود. اعدام شیخ فضل‌الله نوری(ره) را باید نه پایان یک اندیشه، بلکه آغاز تکوین مفهومی دانست که چند دهه بعد در قالب «جمهوری اسلامی» به شکلی نهادینه سربرآورد. او نخستین فقیهی بود که در برابر دوگانه‌سازی مدرنیته و شریعت ایستاد و کوشید قرائتی بومی از مردم‌سالاری ارائه دهد که در آن، قانون، مشروعیت خود را از فقه و اراده الهی می‌گیرد نه از ترجمه صرف متون اروپایی. اگرچه زمانه به ایده‌های او وفادار نماند، اما اندیشه‌اش در سیر تحولات فقه سیاسی شیعه، جایگاهی تعیین‌کننده یافت. @AFKAREHOWZAVI
یادداشت های اربعین ۱۴٠۴| قسمت دوم 🌱«جاده ابریشم» ✍️طیبه فرید فاصله شیراز تا نجف سوهان روح است. به زبری سنباده گِرید p۱۶! هیچ وقت هم نفهمیدم منشاء این حال بد از کجاست! برای منی که سیر و سلوک شبانه با غزل« دل آرامِ» سعدی و صدای جمال الدین منبری را توی جاده بدجوری دوست دارم. توی این یکی دو تا سفر آخر سر و ته حس و حال خط خطی ام را به ضرب مداحی های عربی به هم می آورم... بیشتر مداحی های لبنانی. چون زبانشان به عربی فصیح نزدیک است و می فهممشان‌. از آن مهم تر نَفَسشان بوی اگزوز نمی دهد و خیالم راحت است با انقلاب اسلامی صَنَمی دارند و بیشتر از همه، حسین خیرالدین که انگار دارد به زبان مادری آدم حرف می زند و از همه بیشتر «قصیده جنوبش» که مرا یاد سید حسن می اندازد... بعد از ظهر چهاردهم مرداد می رسیم به یادمان شهدای علقمه. قیافه ملکان مقرب از شدت گرما شده عینِ کَره وارفته! یکی دو ساعت توی سالن خنک یادمان می مانیم و بعد حرکت می کنیم سمت پارکینگ مرزی. تا چشمم به سیل جمعیت می افتد، به آدم‌های ریز و درشتی که هر جوری بوده خودشان را رسانده اند به این بیابان، دلتنگی هایم سر ریز می کند و بغض ذره ذره نشت می کند تهِ گلویم.به خودم می گویم«حالا بین این جمعیت، این همه آدمِ مجنون، من کیه امام حسینم؟» که شاطر عباس صبوحی از معشوقش برایم شاهد مثال می آورد: «گفتم که دلم هست به پیش تو گرو دل باز ده آغاز مکن قصه ی نو افشاند هزار دل ز هر حلقه ی زلف گفتا که دلت بجوی و بردار و ....برو» من ابدا باور نمی کنم تعامل امام‌حسین با آدم ها مثل زد و بند معشوقِ رباعی شاطر عباس باشد با آدم هایش! این حرف ها برای امامی که من می شناسم وصله نچسب است. توی شلوغی های لب مرز و بین موکب هایی که در سفره داری برای زائرها سنگ تمام گذاشته اند دنبال رد پائی از غزه و مقاومت می گردم. توقع ندارم بخاطر اتفاقات غزه موکب دارها به زائر جماعت گرسنگی بدهند و یا در آداب مضیف کم بگذارند اما تأثیر تجربه های زیسته یک سال گذشته باید از دل اربعین سرباز کند. از رفتار آدم ها گرفته تا ظاهر موکب ها. اصلا حیات و قِوام اربعین به مبارزه با ظلم است وگرنه آداب سفره داری و عرض ارادت همه حاشیه های ماجراست. به جز چند بنر بزرگ از شهدای مقاومت و جنگ دوازده روزه و عکس های کوچک شهدا که مرد پشت میزِ سر نبش یکی از موکب ها پخش می کند و صدای «أتحداک أتحداکِ» محمد حسین طاهری خبری از غزه نیست. برای قضاوت زود است و اصل ماجرا در مسیر است و من عجولم. سرمای سالن ترانزیت و تالاپ و تولوپ مُهرهایی که محکم می خورد توی دل گذرنامه ها، می گوید «طَیِّب! برو خوش باش نصف مسیر را رفته ای.» از مرز ایران که می گذریم حتی بوی هوا فرق دارد. عین رنگ خاک! پشت نوار مرزی، فرهنگ اربعین به اخلاق شهروندهای عراقی اثر کرده. از شدت شلختگی و نابسامانی سال های قبل خیلی کم شده .فرهنگ اربعین دارد اخلاق بدوی آدم ها را عوض می کند. می نشینیم توی ون عراقی که از بصره به دیوانیه و بعد نجف می رود. دیر نیست آن روزی که مسیر زائرین اربعین تا خودِ قدس بشود جاده ابریشم.حسین ابن علی از مردم بدوی انسان متمدن می سازد و از مسیری که سوهان روح است جاده ابریشم. چشم هایم را با رویای جاده ابریشم می بندم. فردا صبح نجف را عشقست.... @AFKAREHOWZAVI
اربعین حسینی بستر محیا و آماده‌ای برای ماست تا در آتشی که غزه به جانمان کشیده بدمیم و هر بیننده و ساکتِ بی‌تفاوتی را به آتش بکشیم. به همین دلیل حسرت کاری برای غزه نکردن چیزی از محروم ماندن از این بزم عاشقانه کم ندارد. ما اینجا با تمام تکه‌تکه‌های قلبمان جا‌‌ مانده‌ایم، یکبار حسرت می‌خوریم که سرگرم دنیای خود، محروم شدیم و بار دیگر حسرت جای این زنان بودن را می خوریم‌.. زن ایرانی با چالش‌های بسیاری دست و پنجه نرم کرده تا به این مرحله از بلوغ رسیده و حالا چه پرجفاست که چهارتا حجاب استایل تمامِ چشمِ برخی را پرکرده و زن ایرانی را در کفه‌ی ترازوی زنان دیگر کشورها می‌گذارند و با این مقایسه‌ی نابخردانه هم تفرقه ایجاد می‌کنند و هم ضعف بینایی‌شان را در دیدن خلق‌ها و پیش‌رانی های زن ایرانی برملا می‌کنند. هان! دیده بگشا ! این، زن مسلمان ایرانی است.. همان معلم ثانی زنان جهان که حالا مشق مقاومت و اتحاد می‌گوید.. الحمدلله که چشم ها برای دیدن ، عقل ها برای درک کردن ، قلب ها برای فهمیدن و زبان ها برای گفتن دستاورد های زن ایرانی دارد تجهیز می‌شود و این سنگ اندازی ها جز ایجاد خراش‌هایی، کار به جایی نمی برد‌. و انصافا طوبی لهنّ.. کاش ما هم بودیم تا با ناله های الهی غزه.. شکوه به ساحت امام می رساندیم‌ تا با این هم دردی نمادین وجدان هارا بیدار می‌کردیم تا رسانه ها را پر می‌کردیم تا قلب های تکه پاره مان برای غزه را، کمی تسلی می‌بخشیدیم. ✍🏻کثیری @AFKAREHOWZAVI