eitaa logo
نویسندگان حوزوی همدان
265 دنبال‌کننده
149 عکس
74 ویدیو
1 فایل
✍️یک نویسنده، بی تردید نخبه است✍️ 🌤نوشتن، اکسیژن است و نویسندگی، نان شب. 🍃اینجا فضایی برای نشر دیدگاه نخبگان حوزوی استان همدان است. #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای ✒️✒️✒️ارسال یادداشت‌ها و نظرات 👇 @S_mohammad_mosavi @allikhosravi #جهاد_روایت
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 اولـــــــین شکوفهٔ ربیـــــــ🌷ـــع 🔹 دارالندوه یک‌پارچه حرص بود و طمع. سرانی که به زحمت و به کمک عصا روی پا ایستاده بودند همه چنگ بر دامن دنیا زده و منافع خود را در خطر می‌دیدند. هر کس پیشنهادی داد یکی نظرش بر حبس بود و دیگری چاره را در تبعید می‌دید شور و مشورت بالا گرفته و دست آخر به ریاست شیطان همه متفق‌القول به یک نتیجه رسیدند ترور و تمام. کسوت پیغمبری پیامبر خیلی بیشتر از محمد امین عرصه را بر دنیا طلبی و یکه تازی سران و قبایل زیاده خواه عرب تنگ کرده بود. باید از میان برداشته می‌شد. هاتف از غیب در گوش پیامبر پیغام فرستاد که توطئه در راه است. کوچه از هیاهوی روز فارغ شده و مهتاب بر دیوارهای خشت و گلی پنجه انداخته‌ بود.‌ سکوت لابه‌لای نسیم وزیدن گرفته بود و چهل مرد از چهل قبیله گوش به دیوار خانه پیغمبر چسبانده بودند. مردانی از بنى عبد شمس، نوفل، عبد الدار، جمح، سهم، اسد، مخزوم و دیگر خانواده‌هاى مکه بودند که کینه را فرو داده و غضب را بیرون می‌دادند. ساعت از نیمه شب گذشته و شهر یک‌دست خاموشی بود. بی صدا و در خفا شمشیرها را از نیام درآورده و از دیوار بالا کشیدند.‌ محمد برد مخصوصش را روی سر کشیده و در خواب بود. دل‌های آلوده به زهر قریشیان به تپش افتاده و هر کدام با اشتیاق بیشتری به سمت خوابگاه پیامبر هجوم آوردند.‌ برق شمشیرهای آکنده از بغض درخشیدن گرفته و همه فریاد پیروزی سر دادند و بر سر بالین پیامبر حمله کردند. برد را کناری زده و از شدت تعجب گامی به عقب برداشتند. از آنچه مقابل چشمانشان بود گره به ابرو انداخته و با غیض پرسیدند: محمد را چه کرده‌ای؟ علی بن ابی‌طالب از بستر پیامبر برخاست و فرمود: مگر او را به من سپرده بودید؟ علی به یاد دیدارش با پیامبر افتاد، پیامبر نگاهش در نگاه علی علیه‌السلام یکی کرد و فرمود: سران قبایل، قصد جان مرا کرده و شب هنگام به خانه من هجوم خواهند آورد آیا تو حاضری که در بستر من بخوابی؟ علی علیه‌السلام بی درنگ مرگ را برای خود و حیات را برای پیامبر برگزید و قبول کرد در بستر پیامبر بخوابد، تبسمی از جنس اخلاص بر لبان مبارکش نشست و پرسید: آیا با این کار جان شما در امان است؟ پیامبر تأیید فرموده و راه غار ثور در پیش گرفت. پایان واقعه همان است که می‌دانیم پیامبر در اولین شب از ربیع‌الاول راهی مدینه شد و هجرت فرمود و هر سال با شکفتن شکوفه ربیع، خاطره مباهات خداوند با علی بن ‌ ابی‌طالب بر هفت ملائکه آسمان گل می‌کند و به تمام تاریخ یادآور می‌شود که «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»[۱] و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است».[۲] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پی نوشت: [۱]. سوره بقره، آیه ۲۰۷. [۲]. الدرالمنثور، ج۳، ص۱۸۰. ✍نرگس ایرانپور @yekAsemankhial @howzavian_hamedan