🟠 انقلاب اسلامی و تمدن غربی
✍حسین انجدانی
ـ
نزاع اصلی انقلاب اسلامی با تمدن غرب در تعریف پارادایمی جدید است که توسط حضرت امام رحمة الله علیه به وجود آمد.
مدعای اصلی اومانیسم، ربوبیت انسان بر خودش است. اومانیستها همانند مشرکان دوره پیامبران، خالقیت خداوند را انکار نمیکنند: «و لئن سألتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله»
اومانیسم میگوید همه عرصهها و ساحتهای زندگی بشر باید توسط خود انسان تعریف شود و خداوند هیچ نقشی در ربوبیت انسان ندارد؛ نه در اقتصاد و نه سیاست و فرهنگ و علم و...
اومانیسم هستی شناسی، معرفت شناسی و روششناسی را نیز تحتالشعاع قرار داد. از این دوران به بعد، معرفتشناسی به تبع اومانیسم، منحصر در معرفت تجربی شد و روش رسیدن به گزارههای علمی نیز فقط در آزمایش خلاصه شد.
اَبَر پارادایم دیگری که از دوران رنسانس به بعد بر جهان غرب و به تبع بر کل دنیا حاکم شد، ماتریالیسم بود؛ اصالت ماده.
به این ترتیب عالم غیب و تمام پدیدههای غیبی و ماورائی و نقش آن در زندگی انسان انکار شد؛ همان غیبی که ویژگی اساسی زندگی مؤمنانه و مبتنی بر تقواست.
اما اصالت ماده نیز در دستگاه فکری بنیانگذاران غرب، به ویژه گالیله و دکارت، تفسیری کمّی و مبتنی بر ریاضی به خود گرفت. اینان معتقد بودند که تمام پدیدههای فرهنگی، روانشناختی، جامعه شناختی، اقتصادی، سیاسی و... باید با محوریت ریاضیات تفسیر شوند؛ بنابراین اصالت ماده، رنگ اصالت کمیت به خود گرفت.
از آن پس، تمام پدیدهها بر روی نمودارها و فرمولهای ریاضی رفت و نقش امور ماورائی به طور کلی انکار شد. در چنین دستگاهی، مفاهیمی مانند برکت، شفا، رزق من حیث لایحتسب و... که ناشی از تأثیرات غیب بر زندگی انسانهاست، به کلی بیمعناست.
#غرب
#اومانیسم
#ماتریالیسم
#نویسندگان_حوزوی_تهران
@howzavian_tehran